کارگران گرسنه، بیخانمان و در زنجیر!

همه ما همین الان در هر کجا که هستیم، در کارخانه، بیمارستان، کشت و صنعت، نفت و گاز، شبکه حمل و نقل، بندر، ساختمان سازی، مدارس، خانه، خیابان، شهر، روستا و محله، در حال عصیان، اعتصاب خروش و اعتراض می باشیم. همگی از وضعیت مرگبار زندگی خود عاصی هستیم. مبارزات ما دیری است که بر روی محور واقعی مرگ و زندگی چرخیده است. نظام گندیده سرمایه داری و فاشیسم اسلامی سرمایه تمامی راههای زنده ماندن را بر روی ما مسدود ساخته است. ما یک جمعیت 60 میلیونی نفوس طبقه کارگر در جهنم سرمایه داری ایران می باشیم. حدود 40 میلیون پیر، جوان، نوزاد و کودک ما همین الان درخطر مرگ ناشی ازگرسنگی، بی آبی، بی داروئی، بی درمانی، بی بهداشتی، بی خانمانی، قحطی و تمامی فاجعه های دیگر قرار داریم. خورد و خوراک نداریم، لباس نداریم، آب نداریم، کومه مسکونی نداریم، برای محل خواب، به اجاره پشت بامها رو می آوریم، پول نان روز فرزندان را اجاره بهای بیتوته چند ساعته می کنیم، هزار، هزار خانواده های طبقه ما قادر به همین کار هم نیستند و افراشتن چادر در گورستانها را یگانه طریق حل بی مسکنی نموده اند!!. قبرستانهای کرج، شهریار، ملارد، بسیاری از شهرها و روستاها، به چادرنشینی های کارگری قرن بیست و یکمی سرمایه داری زیر چتر حاکمیت فاشیسم اختاپوسی اسلامی سرمایه تبدیل شده اند!!. طوفان هلاکت زای گرسنگی 40 میلیون نفوس توده های طبقه ما را در خود پیچیده و با قدرت به سوی گور می برد، بیابانهای پارس جنوبی آکنده از اجساد کارگران بیکاری است که زیر فشار غصه بی نانی و بی خانمانی خود و فرزندان و والدین دست به خودکشی زده اند. فاجعه مرگ و میر آنها حدیث زنده و غمبار زندگی همه ما 40 میلیون انسان است.

همزنجیران گرسنه و بی­خانمان!

نسل بعد از نسل کار کرده ایم و با کار خود کوهساران سر به فلک کشیده سرمایه طبقه سرمایه دار را تولید کرده ایم. موجودی خالص سرمایه های این وحوش، همین حالا، در سونامی بحران، در زیر فشار موجهای کوبنده تحریم، در دهشت­زار تهاجم کرونا، بر اساس ارقام منتشر شده نهادهای دولتی خود آنها، بالغ بر 6000 تریلیون تومان است. فقط حجم سرمایه های آزاد و سرگردان روزشان از مرز 2500 تریلیون تومان عبور کرده است. حجم فروش سالانه فقط 100 تراست از دهها هزار هلدینگ و شرکتهای غول پیکر آنها افزون بر 54 تریلیون تومان شده است. فقط ذخیره حساب شخصی ولی فقیه سرمایه سر به 200 میلیارد دلار امریکا می زند. سرمایه آستان قدس، صدها «بنیاد» یا هزاران سرمایه دار دیگر ازاین کمتر نیست. همین لحظه که هزاران پیر و جوان و زن و مرد و کودک طبقه ما در گورستان ها می خوابند، 2500000 واحد مسکونی خالی در شهرهای مختلف، در مالکیت سرمایه داران بر هم انباشت شده و بلا استفاده مانده اند. وجب به وجب این جهنم از تراکم سرمایه دم کرده است. ویلاها، کاخها، برجها، بهشت کده ها، بهشت سراها، اوشون ها، فشم ها و لواساناتهای سرمایه داران هار سپاهی، حوزوی، ارتشی، خصوصی، دولتی، کراواتی، بسیجی، قضائی، مجلسی، تشخیص مصلحتی، خبرگانی، ولائی و لائیک حتی هوش از سر رقبا و شرکای آنها در جاهای دیگر دنیا برده است. هم زمان، ما میلیون، میلیون انسانهای سازنده و تولید کننده این آسمان خراش ها و بهشت های زمینی در قبرها می خوابیم و با نوزادگان و کودکان خردسال خود کارتن خواب و گورخوابیم.

برخیز ای داغ لعنت خورده! برخیز تا از ریشه براندازیم این کهنه بنای استثمار و توحش را! 

روز قطعی جدال مرگ و زندگی است. ما می توانیم فاتح این جدال باشیم و این وضعیت را از شالوده دگرگون سازیم. خالق کل سرمایه ها، دارائی ها، کارخانه ها، راهها، مدارس، بیمارستانها، کشت و صنعت ها، فروشگاهها، شبکه های حمل و نقل و تجارت، خالق کل ثروت ها و امکانات متراکم در تمامی زمین و آسمان جامعه حاضر ما هستیم، ما که همه اینها را تولید کرده ایم، قطعا توان آن را داریم که تولید و بازتولید آنها را متوقف سازیم، مختل کنیم، از مالکیت سرمایه داران درنده خارج گردانیم، به خویش، به زندگی خود، به حوزه نیازهای خود، به زیر سیطره اختیار و اراده خویش در آوریم. این کار ممکن است اما برای انجامش نیازمند قدرت و اعمال این قدرت بر سرمایه داری و فاشیسم اسلامی سرمایه هستیم. راز رهائی در همین جا قرار دارد. باید از یک، یک بودن، کارگر این و آن مرکز کار بودن، اهل این سندیکا یا آن حزب بودن، از دنباله روی این یا آن منجی بالای سر، از کارگر صنعتی، کشاورزی، هتل، رستوران، شهرداری، نفت، گاز، برق، راه آهن یا معلم، پرستار، نظافتچی و راننده حمل و نقل بودن، شاغل یا بیکار، خانه­دار و بازنشسته بودن، از همه این حالتها، تفاوتها و جدائیها خارج گردیم. آحاد به هم پیوسته، متحد، همسنگر، همرزم یک طبقه علیه سرمایه داری و فاشیسم اسلامی سرمایه شویم. به طور شورائی با هدف خارج ساختن کل حاصل کار و تولید نسلهای متوالی خود از حلقوم کثیف طبقه سرمایه دار و دولتش دست در دست هم نهیم، یک جنبش نیرومند سازمان یافته شورائی به وجود آوریم. جنبشی که تجلی دخالتگری آگاه، آزاد، برابر، خلاق و نقشه مند همه ما آحاد توده کارگر باشد، جنبشی که موجودیت خود را مختصر، ساده، زمینی، حیاتی و رهائی آفرین اینچنین اعلام دارد. 

1 – برای فرار از مرگ قهری و تحمیلی سرمایه داری و رژیم درنده اسلامی آن، نیازمند تأمین فوری خورد و خوراک، پوشاک، مسکن، دارو، درمان، مدرسه، دانشگاه، آب، برق، مهد کودک، محل نگهداری سالمندان و معلولان، وسیله ایاب و ذهاب و سایر امکانات معیشتی، رفاهی و اجتماعی می باشیم. جامعه مالامال از این امکانات است، کل این مایحتاج در کارخانه ها، کشت و صنعت ها و مراکز کار توسط خود ما تولید می شوند و در فروشگاهها به فروش می رسند. ما تمامی مراکز تولید و توزیع این امکانات و احتیاجات را به تصرف خود در می آوریم. کل مراکز تولید غذا، پوشاک، دارو، آب، برق، وسائط نقلیه، وسائل خانه، همه را از چنگ قدرت و مالکیت سرمایه داران خارج می کنیم، با قدرت جنبش شورائی در حال سازمانیابی خود، یکایک این مراکز را به دست می گیریم، پروسه کار و تولید آنها را با جنبش شورائی خویش برنامه ریزی و حاصل این برنامه ریزی را لباس اجرا می پوشانیم.

2. ما وارد یک جنگ واقعی زمینی و طبقاتی علیه سرمایه، طبقه سرمایه دار و دولتش می شویم. تجارب چند صد سال سال مبارزه طبقه ما در دنیا و یکصد سال در ایران به ما آموخته است که با آویختن به قانون، دولت، بست نشینی، حزب سازی، سندیکا آفرینی، طومار نویسی، منشورپردازی  و پیش کشیدن این و آن خواست روز، فقط قدرت طبقاتی خود را می فرسائیم، سلاح پیکار ما تصرف مراکز کار و اجتناب سراسری از کار برای صاحبان سرمایه است. ما برای پیروزی دراین جنگ به همه تلاشهای ممکن و در صدر آنها، استخوان بندی هر چه آهنین تر قدرت طبقاتی خود و جلب حمایت همزنجیران خویش در دنیا، دست می زنیم. سرمایه داران و دولت آنها نیز با تمامی زرادخانه های نظامی، پلیسی و قوای سرکوب فیزیکی و فکری خود آماده نابودی ما خواهند شد. شکست، پیروزی، عقب نشینی، حمله، آتش بس، حوادث قهری هر جنگند. اینها همه روشن هستند و تأکید اساسی ما آنست که جنگ را به رغم گریزناپذیری تمامی اینها، تا پیروزی کامل ادامه می دهیم.  

3 – کل 2500000 خانه خالی را از چنگ سرمایه داران خارج و محل سکونت انسان های فاقد سرپناه می سازیم.

4 – خورد و خوراک و پوشاک، آب و برق و مسکن، دارو و درمان و آموزش و ایاب و ذهاب و تفریح و همه چیز را از سیطره داد و ستد پولی بیرون می آوریم.

5. تمامی زندانیان کارگر را مستقل از هر «اتهام» سیاسی یا غیرسیاسی آزاد می سازیم.

6. جنبش ما تا نابودی کامل سرمایه داری، محو هر نوع دولت، امحاء کامل کار مزدی و طبقات و تمامی آثار و بقایای نظام بردگی مزدی پیش می تازد و در این گذر به تمامی بربریت های مولود سرمایه یا حراست شده توسط سرمایه داری از جمله: هر شکل نابرابری جنسیتی، آلودگی های زیست محیطی و سایر ضایعه های شوم انسانی پایان می بخشد، ما «جامعه ای برپا خواهیم داشت که در آن رشد آزادانه هر انسان، پیش شرط رشد کل انسانها خواهد بود»

کارگران ضد سرمایه داری

تیرماه 1399

برگرفته از سایت سیمای سوسیالیسم . بازخوانی کاپیتال مارکس – بخش دوم

خرید و فروش نیروی کار

منشأ افزایش ارزش پولی که سرمایه می شود، نمی تواند در خود پول باشد. زیرا پول وقتی در گردش است نقش واسطه خرید و پرداخت را ایفا می کند، زمانی که از گردش بیرون است شکل ویژه موجودش را (گنج) حفظ می نماید، در هیچ کدام این دو حالت پول قادر به زایش پول نیست. درهمین راستا این زاد و ولد محال است که در حلقه دوم از مدار گردشی (پول – کالا – پول) یعنی حلقه (کالا- پول) اتفاق افتد زیرا در اینجا فقط کالا مجددا از شکل طبیعی خود به شکل پولی تغییر می یابد. همه اینها یک صدا با هم یک موضوع را فریاد می زنند و انچه فریاد می زنند دقیقا همان راز سر به مهر ما، همان حلقه مفقوده مورد جستجوی ما همان منشأ واقعی زایش اضافه ارزش است. راز آفرینش سرمایه اینجا، در حلقه اول مدار (پول – کالا– پول)، در کالائی است که صاحب سرمایه خریداری می کند. کالائی که مصرف آن توسط خریدار (سرمایه دار) ارزش آفرین است. کالائی که پویه خلاصی او از کالا بودن، پویه خلاصی دارنده اش از کارگر بودن، پروسه رهائی انسان در تاریخ است. این کالا نیروی کار است، منشأ ارزش اضافی اینجا است. اما برای آنکه صاحب پول بتواند این کالا را بخرد، باید خود این کالا از پیش در بازار موجود باشد، دارنده اش هم باید قادر و مجبور به فروش آن می شد. شرایط مهم دیگری نیز باید فراهم می آمد، صاحب پول و صاحب کالای نیروی کار باید همدیگر را دیدار کنند، این دیدار قابل تداوم باشد. دومی بتواند همواره برای مدتی معین کالای خود را بفروشد، به آنچه دارد یا همان نیروی کارش فقط به مثابه کالا بنگرد، همواره آماده تسلیم این کالا به مشتری و مصرف آن توسط خریدار باشد. او باید خیال تملک کالاهایی را که کارش در آنها تبلور یافته است، به نحو کامل از سر خارج سازد. فقط به فروش نیروی کارش فکر کند، به این عمل رضایت دهد، آن را سرنوشت خود داند و بالاخره هیچ کالای دیگری سوای همین نیروی کار نداشته باشد. این مؤلفه ها باید پدید می آمدند، اما چگونه و در کدام فرایند؟ موضوعی است که شرح و بررسی اش را باید در جای دیگر پی گرفت. جای شکی نیست که طبیعت، جمعی را مالک پول و عده ای را صاحب کالای نیروی کار نکرده است، قرار گرفتن این دو، در مقابل یکدیگر هم رابطه ای نیست که در همه اعصار تاریخی وجود داشته باشد. شرایط مورد بحث قطعا از دل پاره ای تحولات مهم تاریخی زاد. نکته اساسی اینجا آنست که کالا شدن نیروی کار و ظهور رابطه خرید و فروش نیروی کار سنگ بنای شیوه تولید سرمایه داری بود. کالا شدن فراورده های کار و رشد تولید کالائی، تاریخی طولانی داشت، اما مجرد بالندگی گردش پول و کالا، متضمن فراهم شدن شرایط عروج سرمایه نبود. سرمایه فقط در جائی قد افراشت که صاحب وسائل تولید و وسائل زندگی، در بازار به فروشنده کالائی به نام نیروی کار دسترسی پیدا کرد. پس به بررسی این کالای ویژه و مالامال از عجایب بپردازیم. این کالا هم مثل همه کالاهای دیگر ارزشی دارد اما این ارزش چگونه تعیین می گردد. مثل همه کالاهای دیگر ارزش آن برابر با کار اجتماعا لازمی است که برای تولید و البته بازتولیدش مصرف می شود. نیروی کار توانائی شخص زنده برای کار کردن است پس باید این شخص مادام که کالای او مورد نیاز است به صورت زنده یافت گردد. برای زنده نگه داشتن وی در مدت مورد احتیاج طبیعتا او محتاج مقداری خورد و خوراک و وسائل معیشتی است. زمان کاری که برای تولید همین معاش لازم است ارزش نیروی کار را تشکیل می دهد. صریح تر بگوئیم ارزش نیروی کار عبارت ارزش وسائل معیشتی که برای زنده نگه داشتن دارنده آن لازم است. اما این زنده نگه داشتن در درون خود شروط و قیودی هم دارد که باید آنها را تعمق کرد. از جمله:

1. نیروی کار در پروسه انتقال از قوه به فعل یعنی به کار افتادن عینی و عملی خود، با صرف مقداری عضله، عصب، مغز و کلا قوای فیزیکی و فکری همراه است، اینها چیزهائی است که باید جبران گردند. انسانی که امروز کار می کند باید فردا هم بتواند این کار را انجام دهد. بهای وسائل معیشتی باید برای بازتولید این توان، برای خورد و خوراک، پوشاک، سوخت، سرپناه و مانند اینها کفاف دهد.

2. نوع این امکانات، مایحتاج معیشتی یا نیازهای زیستی در ممالک و مناطق مختلف با توجه به خصوصیات اقلیمی، شرایط طبیعی، تنوعات جغرافیائی یا حتی عرف و عادات می تواند تفاوت های کم یا زیادی را با خود حمل کند.

3. ابعاد، شمار و وسعت این نیازمندی ها به سهم خود پدیده های تاریخی هستند، محصول تاریخ می باشند و بیش از هر چیز و بالاتر از همه چیز، به موقعیت طبقه کارگر و طول و عرض میدان داری جنبش کارگری ربط پیدا می کند.

4. فروشنده نیروی کار عمر ابدی ندارد، او محکوم به مردن است اما سرمایه تا هست به خرید نیروی کار نیاز دارد و همان گونه که ماشین از کار افتاده اش را با ماشین جدید جایگزین می کند در تدارک جانشین سازی نیروی کار متوفی هم هست. بر همین اساس باید وسائل معیشتی مورد نیاز برای پرورش نسل بعدی فروشندگان نیروی کار را هم در سیاهه مایحتاج تولید نیروی کار و تضمین حضور همیشگی این کالا در بازار وارد کرد

5. هرچه کارگر مهارت و تجربه بیشتری اندوزد مصرف نیروی کارش برای سرمایه دار بازدهی بیشتری خواهد داشت، بر همین مبنی هزینه آموزش و تربیت نیروی کار هم، در لیست وسائل مورد نیاز بازتولید این کالا قرار می گیرد.

اگر ارزش یا زمان کار اجتماعا لازم متراکم در مجموع این وسائل معیشتی که برای تولید و بازتولید کالای نیروی کار لازم هستند را، کنار هم قرار دهیم و با هم جمع کنیم به بهای نیروی کار خواهیم رسید. برخی از این اقلام مانند خورد و خوراک مصرف روزانه دارند، برخی مثل لباس و اثاث خانه هر چند ماه یک بار و بالاخره  وسائل و امکاناتی نیز در فواصل زمانی کاملا طولانی تر تهیه می شوند. محاسبه میانگین روزانه ای از ارزش یا کار اجتماعی لازم متبلور در کل این کالاها و مایحتاج، کار آسانی است. کافی است تمامی زمان کارهای اجتماعا لازم متراکم در کل آن ها  برای یک سال را جمع زنیم و حاصل جمع را بر شمار روزهای سال تقسیم کنیم. فرض را بر این گذاریم که میانگین روزانه مورد جستجوی ما برابر با 1 ساعت از یک روزانه کار 12 ساعته و بیان پولی اش برابر با 50 هزار تومان پول رایج ایران باشد در این صورت بهای نیروی کار خریداری شده همین 50 هزار تومان، معادل یک ساعت کار خواهد بود، در حالی که فروشنده نیروی کار 12 ساعت کار کرده است. حداقل ارزش نیروی کار از ارزش مجموع کالاهائی تشکیل می شود که کارگر بدون تهیه و مصرف آنها قادر به بازتولید نیروی کارش نیست. اگر بهای نیروی کار تا این حد سقوط کند، قیمت آن از ارزشش پائین تر خواهد بود. رسم سرمایه داری است که بهای نیروی کار را بعد از مصرف این نیرو در مدت مقرر و در پایان این مدت بپردازد. به این ترتیب کارگر همیشه ارزش استفاده نیروی کار خویش را از پیش در اختیار سرمایه دار قرار می دهد. او قبل از دریافت قیمت کالایش به سرمایه دار اجازه می دهد تا آن را به مصرف رساند، مدت این اجازه قهری اگر صد سال پیش یک هفته یا یک ماه بود امروز در جامعه ایران تا ماهها و گاه سالها تطویل شده است.

به کارگران هفت تپه!

قریب 3 هفته است که کارگران هفت تپه چرخ تولید را از کار باز داشته اند و در چهاردیواری شرکت دست به اعتراض و راهپیمائی زده اند. خواست های آنان لغو خصوصی سازی، توقف هر نوع اخراج همزنجیران، بازگشت بدون هیچ قید و شرط کارگران اخراجی، تعیین تکلیف شرکت هفت تپه، پرداخت بلادرنگ مزدهای معوقه، تأمین امنیت اشتغال و تمدید مهلت اعتبار دفترچه های بیمه درمانی است. کارگران در هجدهمین روز اعتصاب، محیط کار را ترک و به سمت بازار شهر شوش راهپیمائی کردند!!. عده ای نیز در مقابل فرمانداری این شهر تجمع نمودند و خواستار حصول مطالبات خود شدند!!. شعارهای آنان در طول این مدت «مرگ بر اسدبیگی، مرگ بر روحانی، «کارگران اتحاد، اتحاد» و نوع اینها بوده است. آنچه کارگران در طول این 3 هفته انجام داده اند نوع همان تلاش ها، مبارزات، اعتراضاتی است که تقریبا چهار دهه تمام است به صورت پیوسته، با پیگیری تمام برای تحقق همین خواست ها داشته اند. حاصل کل پیکارها همین وضعی است که الان دارند. جنگ و جدلها سوای شکست چیزی دیگری نزائیده و فقر و فلاکت، گرسنگی، بیخانمانی، بیماری، بی داروئی و ذلت ها روز افزون گردیده است. هیچ شعور سالم کارگری نمی تواند بر این کارنامه آکنده از شکست، و تیره روزی مهر تأیید کوبد. نمی تواند آن را مرور نماید و آشفته و عاصی به نقد سازنده، ریشه کاو و راه حل جوی آن نپردازد. تأکید و تصریح کنیم که کارگران هفت تپه بدون هیچ اغراق در زمره پیشروترین، شجاع ترین، جسورترین، پرشورترین و آگاه ترین بخش توده کارگر ایران یا حتی دنیا هستند، وقتی کارنامه آنها این است تکلیف معلمان، صدها هزار کارگر خودروسازی یا بخش های محافظه کار، مماشات جو و سازش طلب طبقه کارگر روشن است. هسته اصلی کلام این است: کارگر پیشرو هفت تپه مجبور است، شعور رادیکال طبقاتی او حکم می کند و بازخوانی کارنامه پیکارش فریاد می زند که ریل اعتراض، مبارزه و جدال باید عوض شود. میدان جنگ دیگری باید گشود، دورنمای دیگر، آرایش قوای جدید، راهبرد نوین، راهکارها و راه حلهای تازه را  باید اتخاذ و دستور فوری پیکار کرد. باید همه با هم یکصدا فریاد زنیم که شیوه های تا کنونی مبارزه ما شکست خورده است و ادامه دادن آن سوای فرسودن بیش از پیش قدرت طبقاتی ما و نسلهای آتی ما، سوای تفویض سخاوتمندانه فرصت به نظام گند و دهشت سرمایه داری برای بقای هر چه بیشترش، سوای باز گداشتن دست طبقه سرمایه دار و فاشیسم هار اسلامی برای تشدید هر چه انفجارآمیزتر استثمار ما و نسل های بعدی ما، سوای توسعه سونامی وار فقر و فلاکت و گرسنگی و بی داروئی و بی خانمانی طبقه ما هیچ نتیجه دیگری ندارد. بیائید این را قبول کنیم که شالوده کار خراب است، به احزاب، سندیکاها و اتحادیه هائی که رفتن این راه را به ما دیکته کرده اند، صریح و قاطع اخطار کنیم که آنها را بخشی از بورژوازی و عمله و اکره آگاه یا ناآگاه نظام بشرستیز سرمایه داری می بینیم. اما چه چیز و کدامین مبارزات شکست خورده است. بحثش طولانی است. قبلا به تفصیل آنها را توضیح داده ایم. در اینجا به بازگوئی خطوط کلی آنها اکتفا می کنیم.

تقاضا از سرمایه داران و دولت آنها برای تحقق این یا آن خواست شکست خورده است. خواست ها را باید با قدرت بر نظام سرمایه داری تحمیل کرد. اعتصاب کماکان سلاح قدرت ما است اما اعتصاب چند صد یا چند هزار همزنجیر در چهاردیواری این و آن شرکت راه به جائی نمی برد، سرمایه داران را مجبور به عقب نشینی نمی کند، بورژوازی این گونه اعتصابات را با دستگیری، شکنجه، اخراج و زندان سرکوب می نماید. جمع شدن در مقابل اداره کار، فرمانداری، مجلس یا سایر نهادهای دولتی سوای کفن و دفن قدرت پیکار در آستان قدرت سرمایه هیچ چیز دیگر نیست. بورژوازی عظیم ترین قدرت اختاپوسی را دارد و فقط زبان قدرت را می فهمد. پیش کشیدن مباحثی مانند دولتی و خصوصی بودن شرکت چرخیدن فرساینده و رقت بار در تاریکی زارها است. این گونه جا به جائیها گشایشگر هیچ گرهی از کوه معضلات و بدبختی های ما نیست. راه پیمائی به سوی بازار ابتذال آمیز و گواه گمراهه رفتن ها است. آنچه ما انجام داده و انجام می دهیم نهایتا شکل دیگری از همان اصلاح طلبی است. مادام که از بورژوازی و دولتش درخواست بهبود معیشت می کنیم، تا زمانی که صدر و ذیل جنگ ما در مطالبه فقر کمتر، گرسنگی کمتر، مزد بیشتر، پرداخت دستمزدهای معوقه، فشار کمتر زندان و شکنجه خلاصه می گردد. تا هنگامی که اساس کار را بر برده مزدی بودن و کارگر ماندن قرار می دهیم، عملا اسیر اصلاح طلبی و متقاضی اصلاحات از دولت سرمایه داری هستیم. اصلاح طلبی فقط مبارزه قانونی و آویختن به صندوق رأی سرمایه نیست. اصلاح طلبی بدیل مبارزه طبقاتی است. تمکین به فروشنده نیروی کار بودن و انتظار زندگی ممکن در چهارچوب بقای سرمایه داری است. با این کار و با این شکل مبارزه نمی توان به هیچ خواستی دست یافت. سرمایه داری حتی آماده پرداخت بهای نیروی کار ما نیز نیست. هزار، هزار ما را شش ماه، شش ماه، به وحشیانه ترین شکل استثمار می کند، بدون پرداخت هیچ مزدی بیرون می اندازد و هزاران دیگر را به همین سرنوشت مبتلا می سازد. برای خروج از این وضع باید ریل پیکار را تغییر داد. باید به مبارزه طبقاتی ضد سرمایه داری روی آورد. باید مبارزه را از چهاردیواری شرکت خارج کنیم. به جای کارگر هفت تپه بودن لباس سلول زنده، ارگان نیرومند، ستاد رزمنده ای از جنبش کارگری پوشیم. دشمن خود را در اسدبیگی و مالکان هفت تپه خلاصه نکنیم، در مقابل کل طبقه سرمایه دار و نظام بردگی مزدی صف پیکار تشکیل دهیم. با تمامی کارگران شروع به گفتگو کنیم، از نزدیکترین ها آغاز نمائیم. در همین خوزستان دهها تراست عظیم و حداقل 33 شهرک بزرگ و متوسط صنعتی با چند صدهزار و شاید چند میلیون کارگر وجود دارد. به جای راه پیمائی به سوی بازار شوش!! راه فولاد سازی اهواز، دهها پتروشیمی غول پیکر، دهها بندر تجاری عظیم، پالایشگاههای نفت و گاز، لوله سازی ها، شهرکهای صنعتی و کارگری آغاجاری، آبادان، سایت کارکاهی آبادان، سایت شیلاتی آبادان، شهرک های صنعتی ایذه، باغ ملک، یک و دو شوشتر، شادگان، بهبهان، یک و دو و سه و چهار و پنج  اهواز، شهرکهای صنعتی 1 و 2 دزفول، قطعه سازی دزفول، سایت کارگاهی دزفول، شهرکهای صنعتی اندیمشک 1و 2، امیدیه، بندر خمینی، سوسنگرد، رامهرمز، رامشیر، هفتگل و هندیجان را پیش گیریم، با همراهسازی کارگران این واحدها و به موازات تلاش برای این همراه سازیها، راهی تمامی کارخانه های دیگر، مدارس، بیمارستان ها، شبکه های حمل و نقل و مراکز کار دیگر در تمامی شهرهای جهنم مشتعل سرمایه داری گردیم. برای برپائی یک قدرت متحد سازمان یافته شورائی ضد سرمایه داری مبارزه کنیم. بنای این قدرت را معماری و آن را به هر میزان و در هر سطح از پیشروی، علیه سرمایه داری و دولتش اعمال نمائیم، به این بیأندیشیم که اگر ما دانه خردلی از این قدرت را پشتوانه پیکار خود داشته باشیم آنگاه استوار و مصمم هفت تپه را و همرزمان و همزنجیران ما همه مراکز کار و تولید را از چنگال وحوش سرمایه داری خارج می سازند. شورائی و سرمایه ستیز برای تسلط کامل بر سرنوشت کار و تولید و زندگی خود مبارزه می کنیم. باید حرف کل طبقه کارگر را بزنیم، خواستهای میلیونها کارگر زیر فشار قهر گرسنگی و درآستانه مرگ مولود گرسنگی سرمایه داری را فریاد زنیم. همه ما خورد و خوراک و پوشاک و دارو و درمان و مسکن می خواهیم، همه ما خواهان قطع کامل ریشه تبعیضات جنسیتی، آلودگی های زیست محیطی، محو دولت بالای سر و نابودی کامل کار مزدی هستیم. این خواست کل توده های طبقه ما است. باید دست در دست نهیم و یک قدرت عظیم سازمان یافته شورائی ضد بردگی مزدی شویم.

کارگران ضد سرمایه داری

تیرماه 1399

همصدائی، بدون هیچ همرزمی، هیچ همسنگری طبقاتی

صدای کارگران در نقطه، نقطه جهنم مشتعل سرمایه داری ایران تا عرش بلند است. صدای گرسنگی، بی درمانی، فقر، بی داروئی، بی آبی و بی خانمانی، صداهائی که فقط به این دلیل و تا آنجا همصدا یا هم آهنگ هستند که فشار قهر و سبعیت سرمایه داری را فریاد می کشند، اما هیچ نشانی از هیچ تلاشی برای هیچ میزان همسوئی، همسنگری، همرزمی و جنگ مشترک علیه سرمایه با خود به همراه ندارند. چیزی که مسلما فاجعه ای بزرگ، فاجعه ای انسانی و تاریخی است. به رخدادهای زیر نگاه کنیم

– جمعی از کارگران پلی اکریل و «دی ام تی» اصفهان روز چهارشنبه 7 خرداد در اعتراض به عدم پرداخت مزدهای معوقه دست از کار کشیدند و به دور  از هم و  بطور جداگانه اجتماع کردند.

– روز چهارشنبه ۷ خرداد، کارگران شرکت «آریا روش جفیر» در اهواز، در اعتراض به تأخیر طولانی پرداخت دستمزدها چرخه کار را از کار انداختند و به دور هم جمع شدند.

– امروز هشتم خرداد کارگران شهرداری باسمنج (نزدیکی تبریز) با تجمع و اعتراض در محل شهرداری، خواستار پرداخت دستمزدهای عقب مانده خود شدند.

– رانندگان بخش ترابری شرکت بهر برداری نفت و گاز زاگرس جنوبی، در منطقه عملیاتی پارسیان، آغار و دلان، در اعتراض به وخامت شرایط کار، افزایش مرگبار شدت، سرعت، سختی و فرسایندگی کار، عدم امنیت اشتغال، واگذاری همه امور استخدامی به شرکت های مافیائی و اختاپوسی موسوم به «مقاطعه کاری» دست به تشکیل اجتماع زدند و فریاد اعتراض سر دادند.

– صبح روز چهارشنبه ۷ خرداد کارگران شهرداری شاهین شهر برای چندمین بار در اعتراض به جنایات شرکتهای  پیمانکاری و از بین رفتن هر گونه اعتماد به فردای اشتغال دست از کار کشیدند و در محوطه شهرداری اجتماع کردند.

– روز سه شنبه ۶ خرداد، جمعی از کارگران کارخانه روغن نباتی شیراز در اعتراض به عدم پرداخت مزدهای خود اعتصاب کرده و دست از کار کشیدند.

– روز سه شنبه ۶ خرداد عده ای از کارگران اورژانس دزفول عاصی و خشمگین علیه اخراج همکاران خود اعتراض کردند. آنان  خواستار بازگشت فوری و بدون قید و شرط همه همزنجیران به سر کار خود شدند. طی روزهای اخیر حداقل 35 کارگر صرفا به دلیل اعتراض علیه تعویق طولانی مدت پرداخت دستمزدها از کار اخراج شده اند.

لیست این اعتراضات طولانی است، خواست ها واحد، دردها عین هم، ریشه کل بدبختی ها در وجود سرمایه، انسانهای معترض همگی کارگر و فروشنده نیروی کار، راه واقعی پیکار علیه بربریت ها واحد، همه چیز واحد، آنچه در هیچ سطح و به هیچ میزان وجود ندارد، وحدت همرزمی، همسنگری و جنگ متحد و مشترک علیه سرمایه است. چرا؟ پاسخ خیلی ها این است که سرکوب سد راه این همراهی، همدوشی و سازمان یافتگی کارساز طبقاتی است. این حرف حقیقت دارد اما فقط یک رویه حقیقت را می گوید و بر روی رویه دیگرش پرده جهل، وارونه پردازی و گمراهی می اندازد. فقط بورژوازی و دولتش نبوده است که از طریق سرکوب فیزیکی و فکری این وضع را بر کارگران تحمیل کرده است. هر دو قطب رفرمیسم، رویکرد راست سندیکائی و سکتاریسم حزب سالار چپ نما نیز وظیفه ایفای همین نقش ارتجاعی و ضد کارگری بورژوازی را به دوش کشیده اند. اینها هم تاریخا یا کارگران را به درون صندوق سندیکا هل داده اند و یا به حزب بالای سر آویخته اند. هر دو عین هم سد راه همجوشی، همپیوندی و همرزمی آحاد توده کارگر دریک جنبش سراسری، شورائی، نیرومند، ضد کارمزدی بدون سر ماوراء خود، بدون سر حزبی وسندیکائی شده اند. حاصل کار اینان نیز متناسب با درجه اثرگذاریشان آن شده است که کارگران خود را آحاد یک طبقه واحد تلقی نکنند، اهل یک جنبش واحد نبینند، اعضای جنبش ضد سرمایه داری به حساب نیارند، در تدارک برپائی یک جنبش سراسری، شورائی، ضد کار مزدی نباشند، در جستجوی یافتن همدیگر به عنوان آحاد سلسله جنبان این جنبش شورائی نیأفتند. به جای اینها خود را کارگر شهرداری، راه آهن، بندر، خودروسازی، عسلویه، کشت و صنعت، مدرسه، بیمارستان، نساجی یا میلیونها محل استثمار دیگر بینند. ذات سرمایه است که کارگران را با کار خود، با خود، با همدیگر بیگانه کند و همه را جدا، جدا در گورستان نظم سرمایه دفن کند. توده های کارگر بدون غلبه بر این وضعیت، بدون برپائی یک جنبش نیرومند سراسری ضد کار مزدی قادر به تحمیل هیچ عقب نشینی بر وحوش درنده سرمایه دار نمی باشند. باید به این وضعیت پایان داد.

سخنی با همزنجیران کارگر

گسترش انفجاری موج بیکاری، گرسنگی و بی خانمانی در زندگی دهها میلیون توده کارگر، خیمه شب بازیهای کریه سیستم قهر ولائی سرمایه داری زیر نام «عفو کارگران زندانی»!!، تلاش رژیم برای بسته بندی جنگ داخلی تقسیم سود، سرمایه، قدرت با برچسب محاکمه مفسدان!! و کل اینها به عنوان جزئی از راهبرد جمهوری اسلامی برای چالش شرائط طوفانی روز یک بار دیگر هفت تپه را کانون بحثها ساخته است. همه می کوشند تا از ظن خود، از برج دیده بانی خاص خود وارد ماجرا شوند و نسخه ای پیچند. خیلی ها به ذکر خاطره رخدادهای تابستان چند سال پیش هفته تپه، شوش، خوزستان، حمایت ها و همبستگیهای آن روزها پرداخته اند، از میان حوادث به اخطار کارگران در باره تصرف شرکت و «اداره شورائی» کارخانه اشاره کرده اند. اینکه این دوستان چه چیز را دنبال می کنند، ظاهرا نفس ابراز هستی، ما هم وجود داریم، فعال کارگری می باشیم، صاحب نظریم، آماده منجی گری هستیم، پای بند تشکل سازی می باشیم، برای  این کار کفاف می دهد. اما آنها این بار از راست ترین سندیکالیستهای خارج کشوری تا احزاب ناجی، تا محافل کارگری فعال، همگی طرفدار پر و پا قرص شورا و شوراسازی شده اند. درهمان حال که مدام قدرت اعجاز جنبش سندیکائی را تذکر می دهند، از اشتیاق وافر خود به ایجاد شوراها می گویند. به نظر می رسد حوادث چند سال اخیر جنبش کارگری ایران بالاخره آنان را هم متقاعد کرده است که برای حفظ سندیکالیسم، باید علم شورادوستی افراخت و از اهمیت شورا گفت. پدر و مادر سیاست بورژوازی سود، موقعیت، شهرت است. در شرایطی که شامه کارگران از تعفن بوی سندیکا به اندازه کافی داغان است چرا زیر بیرق شورا سیاست های سندیکالیستی را دنبال نکنیم؟!  بگذریم. ترجیع بند کلام دوستان آنست که شورا هم خوب است. کارگران شورا سازند و هر چه زودتر بسازند. پاسخ ما نه برای این دوستان که برای همزنجیران کارگر در مقابل حرفهای جماعت بالا همواره این بوده است که شورا اساسا نوعی تشکل نیست هر چند حالت سازمانیابی هم به خود می گیرد، شورا یک جهتگیری، یک جنبش است. رویکرد ضد سرمایه داری و ضد کار مزدی طبقه کارگر است. بحث بر سر چگونه متشکل شدن نیست، سخن از جنبشی است که باید سازمان یابد. دارای استخوانبندی و قدرت گردد. جنبشی ضد سرمایه که نیازمند سازمانیابی شورائی و سراسری است. پس بر طبل شورا کوبیدن و همزمان سکوت کامل در باره اینکه کارگران چه باید بکنند، در کدامین سنگرها آماده جنگ علیه سرمایه شوند، مطالبات حی و حاضر خود را چگونه ضد سرمایه داری کنند و حلقه ای از زنجیره سراسری مبارزه طبقاتی ضد بردگی مزدی نمایند، بدون اینها فقط نوعی فریبکاری و ادامه همان سندیکالیسم زیر پرچمی دروغین است. شورا، شورا کردن بدون توضیح و تشریح اینکه توده های کارگر چگونه در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی، در قلمرو دستمزد، در رابطه با امواج غول آسای بیکارسازی، موج گرسنگی، بی بهداشتی، بی درمانی، آوارگی و بیخانمانی، بی آبی، آلودگیهای زیست محیطی به سرمایه حمله ور شوند، صرفا علم کردن شورا برای پیشبرد همان سیاستهای سندیکالیستی است. معنای واقعی رویکرد شورائی در شرایط روز آنست که کارگران لباس کارگر هفت تپه، عسلویه، هپکو، شهرداری، آموزش، درمان، راننده یا راه آهن بودن را از تن بیرون آرند، همه خود را آحاد یک طبقه و عضو یک جنبش خوانند. به عنوان آحاد این جنبش دست در دست هم گذارند، جنبش توده های وسیع کارگر علیه کل آنچه که سرمایه بر سر این توده آورده است. در این راستا یک قدرت شوند، یک قدرت شورائی سراسری ضد سرمایه داری گردند. بر بام این قدرت آماده تصرف مراکز کار، تولید، آموزش، خانه های خالی و جاهای دیگر شوند. آماده تسلط شورائی بر سرنوشت کار و تولید و زندگی خویش گردند. پای بندی به شوراسازی یعنی اینکه علیه هر گونه سندیکالیسم، هر گونه کفن و دفن کارگران در گورستان مبارزه قانونی و نظم سرمایه، علیه هر شکل حزب بازی سکتاریستی بالای سر کارگران مبارزه کرد، بدون این کارها شورا، شورا کردن فقط آویختن به نام شورا برای پیشبرد اهداف سندیکالیستی یا سکتاریسم حزبی آشنای رفرمیسم چپ است

برگرفته از تاریخ جنبش کارگری ایران ( م – الف)

قیام کارگران اصفهان

سقوط رضاخان در پروسه رخدادهای روز مبارزه طبقاتی حدیث هیچ چیز نبود. هیچ تغییری در هیچ گوشه مناسبات اجتماعی حاکم اتفاق نمی افتاد. هیچ طبقه استثمارشونده علیه هیچ طبقه استثمارگر قیام نکرده  بود و هیچ جنبش طبقاتی و اجتماعی واقعی در آنچه رخ می داد، هیچ نقشی بازی نمی نمود. بالعکس، به جای همه این ها، عظیم ترین بخش بورژوازی جهانی و دولتهای فاتح جنگ امپریالیستی بودند که قدرت سیاسی متولی پیشبرد پروسه انکشاف کاپیتالیستی ایران را بر پایه مصالح، توافقات و منافع مشترک خود دستکاری می کردند. یک دیکتاتور هار مجری فرایند مذکور را مستعفی می ساختند و دیکتاتور جنایتکار دیگری را به جای او بر کرسی صدارت می نشاندند. سقوط  رضاخان در روایت مبارزه طبقاتی روز پرولتاریا چیزی فراتر از این نبود، اما با همه این ها، اهمیت داشت. پیش تر گفتیم که سلطنت شهریور بر خلاف پادشاهی محصول کودتای سوم حوت، تا سال ها فاقد توان لازم برای مهار کامل جنبش های کارگری و دهقانی بود و همین امر به توده های کارگر مجال پیکار، خیزش و طغیان می داد. قیام پرشور هزازان برده مزدی در اصفهان حلقه ای از طلایگان پرشکوه این شورش ها را تشکیل می داد. کارگران از سالها پیش عاصی بودند. مشکل در طولانی ترین و مرگبارترین روزانه های کار، نازل ترین دستمزدها، فقر، گرسنگی، حبس بودن نفسها و  تحمل سرکوبها خلاصه نمی گردید. در تمامی دوران حاکمیت سیاه رضاخانی آن ها هر روز بدون هیچ دلیل توسط اربابان جنایتکار سرمایه دار شلاق می خوردند و تنبیه بدنی می شدند. آنها به کرات علیه این وضع عصیان می کردند اما هر بار به وحشیانه ترین شکل ممکن سرکوب می شدند. سقوط رضاخان نقش شکستن سدی را داشت که سیل قهر مهار شده سالیان متمادی را مجال پرشکوه ترین طغیان ها می داد. کارگران به پا خاستند و با صدور بیانیه ای اعلام داشتند که:

«کارگران حاضر نیستند دوباره در کارخانه تفتیش بدنی شوند، در کارخانه فلک شوند، در کارخانه مورد اهانت چاقوکشان صاحب کارخانه قرار گیرند، در کارخانه به وسیله پاسبان ها و مأموران لشکر اصفهان در مقابل چشمان همکارانشان مورد ضرب و شتم قرار بگیرند، کارگران حاضرند بمیرند ولی دیگر تحقیر نشوند» (95)  پیش از صدور این بیانیه و شعله ور شدن آتشفشان قهر توده های کارگر، همه کارخانه داران، صارم الدوله استاندار، فرماندهی لشکر اصفهان، پلیس و سایر نهادهای سرکوب، برای مقابله با قیام، آماده باش دادند. کارگران این را می دانستند، آنها در تمامی سال های سیاه پس از استقرار سلطنت رضاخان با کشتارها و حمام خونهای همین جبهه متحد ارتجاعی رژیم رویارو بودند. جبهه بربرمنشانی که در چهارچوب رویکرد سالهای آخر عمر حاکمیت رضاخان، با فاشیسم هیتلری نرد همدلی می باختند و سبعیت سرشتی طبقاتی خود را با مزدورمنشی برای ائتلاف نازیستی – فاشیستی دول «محور» تکمیل می کردند.  کارگران ظرفیت توحش و درندگی اینان را بسیار خوب در حافظه روز خود داشتند و به همین خاطر دست به چاره اندیشی های لازم  زدند. آنان با اعزام افرادی به شهرهای مختلف استان، از همزنجیران خویش، حتی از فعالین جنبش های دهقانی منطقه کمک خواستند. تقاضای کارگران با استقبال وسیع استثمارشوندگان استان و حتی جاهای دیگر مواجه گردید.

صبح روز 22 فروردین سال 1323 ارتش و پلیس و اوباش سازماندهی شده توسط استانداری اصفهان به کارخانه ریسباف به عنوان یک سنگر مبارزه و مقاومت توده های کارگر یورش بردند. خبر شبیخون نیروهای هار بورژوازی  به کارخانه بسیار سریع در سطح شهر پیچید. کارگران همه مراکز کار و تولید دست از کار کشیدند و به حمایت از همرزمان خویش برخاستند. جمعیت نسبتاً کثیر کارگران و دهقانان نواحی اطراف که از پیش و به دنبال صدور فراخوان کارگران اصفهان آماده پشتیابی از همرزمان بودند نیز در همان روز به صف قیام پیوستند. یک جنگ واقعی آغاز شد. در یک سوی کارگران کارخانه ها، فروشگاهها، کارگاهها، مزارع، مراکز دولتی، دهقانان فقیر مناطق مختلف استان و در سوی دیگر بورژوازی درنده شهر و کل نیروهای سرکوب و قهر سلطنت سیاه شهریور وارد صحنه خونین کارزار شدند.

خواست های مشترک بدون هیچ همرزمی طبقاتی

شصت میلیون نفوس کارگر، یک یک مردن، یکی، یکی کشته شدن، خودکشی انبوه در تنهائی، صد صد مبارزه کردن، شکست ناشی از تشتت، همدرد بدون هیچ همدردی، در رزم بدون هیچ میزان همرزمی، در سنگر بدون هیچ همسنگری، عاصی از فشار استثمار و قهر سرمایه، بدون هیچ جنگ متحد طبقاتی  ضد سرمایه داری، فرار از یکپارچه کردن قدرت طبقاتی، گریز از اعمال قدرت متحد علیه سرمایه. کارگران همه جای جهان وضعی کم یا بیش مشابه دارند، اما جملات بالا به طور اخص توصیف وضع روز توده های کارگر ایران است. وضعیتی زجرآور و دلخراش که هر مقدار تعمق آگاهانه در آن می تواند سلسله جنبان تمامی اشکال تلاش برای تغییر این وضعیت باشد. تصور کنیم که همین لحظه حاضر بر کرانه جهنم متلاطم مالامال از آتش و دود و خون و گند سرمایه داری ایران ایستاده ایم و شاهد رفتار و سبعیت هائی هستیم که فاشیسم درنده اسلامی سرمایه بر سر کارگران آوار می کند. چند نفر را می بینیم که در مترو در تهران زیر فشار فقر و گرسنگی قهرآمیز سرمایه دست به خودکشی زده اند و تسلیم مرگ شده اند. چند زن کرمانشاهی برای جلوگیری از تخریب جنایتکارانه آلونک های مسکونی خود در حلبی آباد حاشیه شهر، به دست چکمه پوشان مسلح حمام خون آفرین دولت سرمایه از پای در آمده و به خون طپیده اند. جنازه کارگری را می بینیم که در فرودگاه خمینی با فریاد گرسنگی جان خویش را گرفته است. کودکان خردسالش را به چشم می آریم که بدون هیچ خورد و خوراک و دارو، آماده درو شدن توسط داس مرگ سرمایه اند. صدای کارگران اعتصاب کننده در شهر صنعتی جوار پالایشگاه آبادان را می شنویم که از فاجعه قراردادهای سفید امضاء می گویند. عصیان کارگران دهها مؤسسه و کارخانه دیگر را نظاره می کنیم که فریاد علیه تعویق طولانی مدت پرداخت مزدها را به سقف آسمان می کوبند. کل اینها کارگر، آحاد طبقه کارگر، جمعیتهای بزرگ و کوچک کارگری هستند، ریشه بدبختی های همگی در وجود سرمایه داری، در حاکمیت سرمایه است. همگی توسط فاشیسم اسلامی سرمایه سرکوب می شوند، همه در حال اعتراض هستند، هیچ کدام هیچ چیز برای از دست دادن ندارند، مشترکات آنها تمامی فضای زندگی را پر کرده است اما در طوفان همه این اشتراک ها، تنها، زبون و فاقد قدرت هستند. چندتا، چندتا بدون هیچ قدرت فریاد می کشند، فریادی که هیچ کجا پژواک هم نمی گردد، اگر دست در دست هم گذارند، اگر یک قدرت سازمان یافته شورائی شوند، اگر آماده اعمال این قدرت علیه سرمایه و دولت درنده سرمایه داری شوند عظیم ترین قدرت خواهند شد و توان تغییر ریشه ای کل این وضعیت، توان نابودی سرمایه داری را پیدا خواهند کرد.

ادامه مبارزات کارگران هفت تپه

دیروز سه شنبه ۲۰ خرداد ماه ۹۹ جمعی از کارگران مجتمع کشت وصنعت نیشکر هفت‌تپه در اعتراض به عدم تمدید دفترچه های درمانی خود به دلیل پرداخت نشدن حق بیمه شان توسط کارفرمایان دست به تجمع زدند. امروز چهارشنبه ۲۱ خرداد کارگران اخراجی واحد تعمیرات مجتمع هفت تپه  بار دیگر  با خواست بازگشت به کار مقابل مدیریت این مجتمع تجمع کردند. تعداد کارگران اخراج شده توسط مدیران سرمایه، ۷۰ نفر است. این کارگران پیش از این نیز هرچند روز یکبار با مراجعه به دفتر مدیریت خواستار مشخص شدن وضعیت شغلی خود شده بودند ولی تاکنون هیچ مقامی پاسخگوی آنها نبوده است. روند افول سرمایه ستیزی و مماشات طلبانه ما کارگران مارا به جایی کشانده که نه تنها دست یاری بسوی هم زنجیران و هم طبقه ای های خویش دراز نمی کنیم که هیچ حتی به کارگرانی که تا چندی پیش زیر یک سقف کار می کردیم با وجود درد مشترک رجوع نمی کنیم. آن روز هایی که مبارزه و اعتصاب کارگران هفت تپه و کارگران بخشهای مختلف آن مانند بخش تجهیزات، دست از کار می کشیدند و عنوان میکردند تا همکارانشان آزاد نشوند و اخراجی های عنوان شده لغو نشود دست به ادامه تولید نخواهند زد .آن گاه که کارگران همین حوزه تولید در مبارزه علیه سرمایه داران جاده تزانزیت اندیمشک‌ – اهواز بارها بستند و در خیزش بعد از خیزش خود با تعطیل چرخه کار در بخش های کشاورزی، دفع آفات و آبیاری و تولید شکر به خروش کارگران فولاد اهواز علیه رژیم سرمایه خیابان های شهر را در می نوردیدند و حمایت کارگران شهر را فریاد می زدند بکجا رفت، نمی تواند دود شود و به هوا رود. ما همان کارگرانیم که سال های پیش با مبارزاتمان حمسه ها آفریدیم. رژیم سرمایه داری ایران امروز از وحشت هر تجمع کارگری بر خود می لرزد و تنها بقای خود را درسرکوب این پیکار می بیند. جامعه سرمایه داری بطور کلی میدان جنگ گریزناپذیر، محتوم و همیشه جاری میان دو طبقه کارگر و سرمایه دار است. رژیم سرمایه ایران از این مستثنی نیست و اکنون به هار ترین وجهی به هر حرکت کارگری هجوم می برد. عجز و زبونی رژیم تا دندان مسلح در مقابل کوچکترین حرکت ما ایجاب می کند که باید مبارزه علیه سرمایه و حاکمانش را وسعت بخشیم، سازمان دهیم، سراسری نمائیم و شورائی متشکل سازیم. برای اینکه سرمایه داران و دولت آنها را مجبور به عقب نشینی کنیم، برای اینکه صاحبان سرمایه را مجبور به پرداخت دستمزدها یا تحقق هر خواست دیگر بنماییم باید از همبستگی و حمایت همه آحاد کارگران حوزه خود و سایر کارگران برخوردار باشیم تا قدرتی بیش از محدوده ی محل کارخود بشویم  این که ما به قدرت عمل مشترک و طبقاتی خود آگاه نیستیم و آن را علیه سرمایه داران و دولت آن ها بکار نمی گیریم. این که ما هنوز موفق به رجوع به قدرت جمعی، طبقاتی و واقعی خود نگردیده ایم فقط نفعش به سرمایه می رسد. مبارزه طبقاتی ما باید واقعی شود و آن وقت واقعی است که توده معترضی که در همسایگی ما در پیچ و تاب مبارزه با همان صاحب سرمایه و کل سرمایه داران است از تنهایی بدر آید و همرزم طبقاتی خودرا در وجود و مبارزه ما بیابد. به این وسیله قدرت توده هم زنجیر خود را هر چه سراسری تر، هر چه شورایی تر، هر چه متشکل تر می کنیم.

اخبار

1- کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه روز  یکشنبه ۲۵ خرداد ماه  در اعتراض به عدم پرداخت معوقات مزدی خود کار در بخش‌های مختلف را متوقف کردند. این کارگران روز دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۹به اعتصاب خود ادامه دادند و جمعیت عظیمی از کارگران کشاورزی در جلوی درب مدیریت تجمع نمودند و با پیوستن کارگران از سایر قسمت ها در بخش صنعت به صورت راهپیمایی وارد امور مالی و اداری و تجهیزات مکانیکی شدند و به طرف کارخانه حرکت کردند. 2- کارگران شرکت آبفا روستایی استان خوزستان در اعتراض به معوقات مزدی و بیمه‌ای خود، در مقابل ساختمان این شرکت تجمع کردند. ۳- کارگران شرکت حمل و نقل بین‌المللی خلیج فارس در اعتراض به عدم پرداخت دستمزد خود دست به اعتراض زدند. ۴- کارگران کادر درمان مرکز جامع خدمات سلامت استان خوزستان که ۶۰ نفرند، در اعتراض به عدم استخدام در مقابل استانداری اهواز دست به اعتراض زدند. ۵- کارگران شرکت رامپکو (تلمبه خانه غرب کارون) که ماه‌ها پرداخت مزدشان به تعویق افتاده دست به اعتصاب زدند آنها می گویند کارفرما شیفت کار را از سه شیفت در شبانه‌روز به چهار شیفت تغییر داده اما همان تعداد کارگر اکنون در چهار شیفت و با حقوق کمتری کار می‌کنند.۶- کارگران شرکت تراورس ناحیه زاگرس امروز ۲۷ خرداد در اعتراض به عدم پرداخت دستمزد اعتصاب کردند و در جلوی ناحیه تجمع نمودند اما مسئولین سرمایه بهمون گفتن دیگه نمی تونیم بهتون دروغ بگیم قول دروغ بهتون نمیدیم . رک بهمون گفتن هیچ خبری از حقوق و بن و بیمه و غیره نیست. بخش اعظم این اعتصابات و اعتراضات همین چند روز در شهرهای استان خوزستان صورت گرفته است و این مبارزات پراکنده و بی انسجام مهترین استان صنعتی و کارگری محدود به این روزها نیست، ماه ها و سال ها است این وضعیت ادامه دارد. ما کارگران ایران می بایست در این شرایط سخت که فقر، گرسنگی، بی حقوقی، بی دارویی مارا می فشرد دست هم زنجیری و اتحاد و همبستگی به هم دهیم. به حمایت از مبارزات یکدیگر علیه سرمایه داران و دولت آن ها که مسبب این همه رنج و بد بختی ما هستند بر خیزیم و این حمایت را در هر شکلی که می توانیم ابراز کنیم. ما همگی آحاد یک طبقه و یک جنبش هستیم و اکنون که بیش از پیش مورد تهاجم رژیم اختاپوسی و کشنده سرمایه قرار گرفته از هر زمانی بیشتر نیاز به پشتیبانی و حمامیت یکدیگر داریم. هر گام موفقیت بیشتر هر تعداد ما در هر کجای جهنم سرمایه داری و بخصوص در این استان که جنبشی حی و حاضر در آن وجود دارد، در گرو پشتیابی و اتحاد و اعمال قدرت هر چه وسیع تر توده های طبقه ما است. ما قدرتی عظیم و تاریخساز هستیم. این قدرت را بشناسیم و به کار گیریم و علیه سرمایه اعمال کنیم.

3- امروز دوشنبه ۹ تیر ۱- کارگران اپراتور پست‌های فشار قوی برق استان هرمزگان در اعتراض به عدم تبدیل وضعیت قراردادهای خود، در مقابل اداره برق منطقه‌ای تجمع کردند. ۲- کارگران و بازنشستگان مخابرات مقابل وزارت ارتباطات در اعتراض به اجرا نشدن آیین نامه استخدامی مصوب  شرکت مخابرات دست به تجمع زدند. ۳- پازدهمین روز اعتصاب کارگران هفت تپه با حضور تعداد زیادی از کارگران در داخل شرکت برگزار شد. ۴- امروز دوشنبه کلیه کارگران شهرداری بوشهر به دلیل ۴ماه دستمزد معوقه ونگرفتن عیدی دست به اعتصاب و تجمع اعتراضی زدند. ۵- بخشی از پرستاران استان گیلان در اعتراض به وضعیت استخدامی و عدم امنیت شغلی خود، در خیابان پرستار رشت دست به تجمع زدند. ۶- کارگران ابنیه فنی راه‌آهن شاهرود نسبت به پرداخت قطره‌چکانی دستمزد خود از سوی پیمانکار دست به اعتراض زدند. حدود ۵۵۰ کارگر شاغل در خطوط راه‌آهن «ناحیه شمال شرق یک» تقریبا از یکسال پیش هر ماه نیمی از حقوق خودرا با تاخیر دو ماهه دریافت می‌کند. ۷- کارگران معدن کرومیت امین‌یار فاریاب، درپی وعده توخالی کارفرما و ادامه بلاتکلیفی شغلی و معیشتی، بار دیگر دست از کار کشیده ودر مقابل این معدن تجمع و اعتصاب کردند. ۸- جمعی از کارگران نفت و گاز در اعتراض به عدم افزایش دستمزد های خود ، صبح امروز مقابل وزارت نفت تجمع کردند. ۹- تعدادی از کارگران شهرداری کوت عبدالله در اعتراض به عدم دریافت دستمزدهای معوقه خود، در مقابل ساختمان استانداری خوزستان دست به تجمع زدند. این فقط گوشه ای از مبارزه طبقاتی ما کارگران علیه سرمایه داران در این روز است این روند مبارزه هر روزه ما در ماه ها و حتی سال های اخیر است، اما همین گزارش کوتاه نشان می دهد که یک جای کارما لنگ است و آن این که اعتصابات و اعتراض ما در محدوه چهاردیواری محل کارمان باقی می ماند و ما یکدیگر را جستجو نمی کنیم تا شمار هر چه کثیرتر همزنجیرانمان را با خود همراه کنیم، به نیرویی تبدیل شویم که خروش آن لزره بر اندام سرمایه داران و دولت آن ها اندازد و سرانجام یک جنبش سراسری نیرومند شورایی گردیم. پوسیدگی، انحطاط و انسان ستیزی سرمایه داری اوج کهکشان ها را پیموده است و این در این روز ها بر هیچ کارگری پوشیده نیست، اما جنبش کارگری در زمین گیری، استیصال و تباهی، از پویه انحطاط سرمایه داری هم فراتر رفته است. بیائید به این وضع اسفناک زندگی و مبارزه خود پایان دهیم، وقت آن است که کارگران واحد های مختلف کار و تولید، آحاد کارگری یک شهر و استان برای رفع تمام ضعف ها و فروماندگی هایمان در مقابل سرمایه داران و دولت آن ها، برای باز داشتن آنها از این همه دست اندازی های غیر انسانی به زندگی وحداقل معیشت مان و خانواده هایمان، متحد و شورایی عمل کنیم و برای این کار قدرتی سازمان یافته در شوراهای ضد سرمایه داری خود شویم.

15 کارگر خبرنگار روزنامه شرق اخراج شدند.

مؤسسه رسانه ای موسوم به «روزنامه شرق» مثل تمامی بنگاهها، شرکت ها و نهادهای دیگر جامعه سرمایه داری، بخشی از چرخه تولید، انباشت و ارزش افزائی سرمایه، حلقه ای از پروسه کار سرمایه، مرکز خرید و فروش نیروی کار و حوزه استثمار دهشتناک عده ای کارگر است. شرق به مثابه یک رسانه سهمی از کل اضافه ارزش های حاصل استثمار طبقه کارگر را نصیب خود می سازد، روزنامه ها به طور کلی و از جمله بنگاه خبررسانی «شرق» سوای ایفای نقش در شکل متعارف هر مؤسسه پیش ریز سرمایه و استثمار کارگر، در چهارچوب تقسیم کار درون جوش سرمایه داری، رسالت خاص سرکوب فکری توده کارگر را هم بر دوش می کشند. مالکان شرق به باند «اصلاح طلب» بورژوازی هار ایران تعلق دارند، نقش آنها بر اساس همین تعلق جناحی بمباران شعور توده کارگر از طریق دعوت آنها به حمایت از نظام بشرستیز سرمایه داری، فاشیسم اسلامی بورژوازی به طور کلی و جانبداری هر چه محکم تر و استخواندارتر از دار و دسته درنده و فریبکار اصلاح طلب می باشد. تعمیق روزافزون بحران سرمایه داری دیری است که دامن شرق را هم گرفته است. معضل مالکان شرق فقط در توفش بحران خلاصه نمی گردد. آنها در پهنه تقسیم اضافه ارزش ها زیر فشار شرکا و رقبای حاکم خویش نیز هستند و در همین راستا با خطر کاهش بیشتر سودها در قیاس با وحوش رقیب مواجه می باشند. با همه اینها سرشت سرمایه، از جمله سرمایه پیش ریز در رسانه شرق و لاجرم سرشت صاحبان «شرق» است که کل بار بحران را  یکجا بر زندگی کارگران سرشکن سازند. آن ها همین کار را انجام داده اند. تا لحظه حاضر 15 کارگر خبرنگار را بیکار و راهی برهوت گرسنگی ساخته اند. خبرنگاران کارگر بنگاه رسانه ای شرق دست به اعتراض زده و خواهان بازگشت بدون هیچ قید و شرط خویش به کار هستند.

مرگ کارگر مبتلا به کرونا حین کار، قاضی سرمایه تشخیص سکته می دهد!!

یکی از کارگران شرکت ” تعمیرات نیروگاهی ایران  به نام ” حسین اسکندری” تقریبا” سه هفته پیش جهت انجام ماموریت کاری  به همراه گروهی از کارگران  دیگر عازم”  ایرانشهر ” می شود. پس از بازگشت  معلوم می شود که به کرونا مبتلا شده است. پس از چند روز  بستری شدن در بیمارستان متاسفانه فوت می کند. همسر این کارگر بدنبال فوت همسر و نان آور خود و سه فرزندش پیگیری قضایی در دادگاه های رژیم را شروع میکند. کارفرمای سرمایه و مدیران شرکت پرونده ای برای کارگر جانباخته جعل کرده  و اعلام می کنند که حسین اسکندری  از قبل بیماری قلبی داشته و مرگ در اثر بیماری زمینه ای قبلی بوده است. اسکندری سه فرزند خردسال دارد و پس از سال ها فروش نیروی کار و استثمار شدن، نتوانست سر پناهی برای خانواده اش تامین کند و تا لحظه مرگ مستاجر بود.

سخن کوتاهی با  هم زنجیران و همکاران حسین اسکندری :

سرنوشت حسین اسکندری در انتظار یکایک ماست. سرمایه داری و مدیران این نظام تنها به چشم ابزاری برای تولید سود به ما نگاه می کنند. اگر بتوان از واژه”  ارزش”  استفاده کرد فقط و فقط تا زمانی برای این نظام ” ارزش ” داریم که کار کنیم ، سود تولید کنیم ، سرمایه را فربه تر سازیم. تکنیکی ترین و پیچیده ترین محصول کار را را به کارفرما ارایه می دهیم، دوستان کارگر ما در بخش ساختمان، زیبا ترین و لوکس ترین بنا ها را می سازند ولی غالب ما از داشتن سر پناه محرومیم و حسرت داشتن الونکی  را مانند حسین با خود به گور می بریم . اگر شانس آورده و بیماری کوید ۱۹ ما را از بین نبرد ، شرایط  کنونی نهایتا” ما را از پای درخواهد آورد. دستمزد هایمان را با تاخیر دریافت می کنیم هزینه  بیمه درمانی مان  کامل پرداخت نمی شود. هزینه آموزش فرزندانمان بسختی تامین می شود و فرزندان بسیاری از دیگر همدردانمان اساسا” از تحصیل و آموزش محرومند. تمام این مصایب را نظام سرمایه داری بر سرمان آوار کرده است.سرمایه داری تمام ابزار های ممکن را به خدمت می گیرد تا لحظه لحظه زندگی ما  را به سود و سرمایه تبدیل کند. دادگاه ، پلیس ، قانون  همه در خدمت این نظام ضد انسانی اند. آبی از هیچیک از اینها برای ذره ای بهبود زندگی ما گرم نخواهد شد. تنها و تنها راه ما برای بیرون آمدن از این فلاکت اتحاد خود ما کارگران، اتحاد ما همه آحاد توده های کارگر است.در مجاورت ” تعمیرات نیروگاهی ایران” کارخانه های متعلق به  تراست بزرگ ” مپنا” قرار دارند . با ایجاد ارتباط با کارگران همدرد خود  وبا شور و مشورت حول معضلات زندگی خود و راه حل هایی که از این شور و مشورت ها حاصل می شود، قدم هایمان را به سوی بر پایی شوراهای ضد سرما یه داری بر داریم.با تحمیل تعطیلی مراکز کار  چرخه تولید سرمایه را از کار بیندازیم. در شرایط کنونی این مبرم ترین خواسته ما است.

آیا می دانید که:

سرمایه مدام ذخیره غذایی کالاهای کشاورزی و دامی را کاهش می دهد زیرا با توسل به تمامی راهها از جمله تزریق سرطانی مواد شیمیائی به پروسه کشت و داشت و برداشت، برای تولید حداکثر محصول با کمترین هزینه ها می کوشد. همزمان با کاهش مستمر مزدها دسترسی کارگران به حداقل ذخیره غذائی لازم را ناممکن می سازدد.

وقتی مواد معدنی در خاک کاهش می یابد کمبود آنها در گیاهان نیز ظاهر می گردد. صاحبان سرمایه با سموم مرگزا مانع این کار می شوند. آنها با این کار شیرازه تندرستی انسان ها را از هم می پاشند.

مصرف مواد غذائی بصورت قرص یا حتی مواد افزوده به غذا مایه افزایش غیر ضروری آنها در گردش خون است. این کار  نه تنها موجب ناملایمات بیولژیک و بروز امراض می گردد بلکه اعضایی از بدن نظیر کبد و کلیه ها که وظیفه مبارزه و دفع مواد بیگانه را بر عهده دارند مجبور به پر کاری می شوند، آنزیم های کبد افزایش می یابد و بدن به خاطر آماده باش دائمی دچار فرسایش می گردد.

مصرف مکمل‌های ویتامین و املاح فایده‌ چندانی ندارد و گاه حتی برای بدن مضر اند. بطور مثال تنها به طور تقریبی 10 تا 20 درصد از ویتامین دی مورد نیاز بدن از راه تغذیه جذب و تأمین می‌شود بقیه را بدن به کمک نور خورشید می سازد.

شهروندان آمریکا به طور متوسط هر سال 28 میلیارد دلار برای خرید مکمل‌ها و مولتی ویتامین‌ها هزینه می‌کنند.

مصرف این مکمل‌ها در آلمان هم رو به افزایش است و از 1.31 میلیارد یورو در سال 2017 به 1.44 میلیارد یورو در سال 2018 رسیده است.

بخش بزرگی از مردم ( 74 درصد) دچار کمبود ویتامین  Aهستند. مواد کانی ضروری نظیر روی (Zn)، مس (Cu)، آهن (Fe)، و سلینیم (Se) با وجود مواد مکمل و غنی شده به میزان ناچیزی تغییر می کنند و بخشی از مردم از کمبود این مواد مهم رنج می برند.

منیزیم Mg و کلسیم Ca با وجود تکمیل ها و افزودنی ها بیش از 50 درصد مردم از کمبودشان رنج می برند. ویتامین های مورد نیاز بدن نظیر ویتامین ث (C) 25 درصد، آ (A) 34 درصد، ای (E) 60 درصد و ویتامین د (D) 70 درصد نیز به جمعیت عظیمی از خانواده های کارگری دنیا نمی رسد.

کود شیمیایی همه مواد از دست رفته و کاسته شده خاک را جبران نمی کند زیرا تولید وافزودن اکثر آنها بسیار گران تمام می شود لذا کشاورزی سرمایه داری  فقط به نیاز و بازدهی گیاه توجه دارد و نه جبران مواد از دست رفته آن. کشاورزی سرمایه داری به فرض محال اگر بخواهد چیزی در حدود 60 ماده کانی مختلف را به زمین کشاورزی باز گرداند، روند طولانی جا افتادن این مواد با مواد شیمییایی خاک و روند جذب گیاه چیزی در حدود 5 تا 10 سال طول می کشد و در این صورت هیچ سرمایه ای چنین روند طولانی گردش را در دنیایی که سرعت واگرد سرمایه یک شرط حیاتی بقای نظام است، تحمل نخواهد کرد.

کرونا و عید خون سرمایه در کشتار وسیع کارگران

برخلاف تصور برخی ها، کرونا نه فقط متحد بی هوش و گوش و شرور طبقه کارگر نیست، که مولود قهری و سرشتی کارکرد سرمایه داری، سلاح کشتار جمعی و نسل برانداز دست سرمایه علیه کارگران است. تا همین الان جان میلیون ها کارگر را درو کرده است. کارگران جان باخته ای که هیچ نام و نشانی از آنها در هیچ کجا به ثبت نمی رسد و هیچ مرکز آمار و تحقیق سرمایه داری هیچ فصلی، بندی یا صفحه ای از کارنامه کارش را برای گزارش شمار آنان اختصاص نمی دهد. در مورد رسالت عظیمی که کرونا برای بقای سرمایه داری بر دوش کشیده است. بعدا فهرست وار جملاتی خواهیم گفت اما در همین جهنم سرمایه داری ایران هر روز جمعیت کثیری کارگر را می کشد، کارگرانی که بیکارند، سرمایه خود را نیازمند خرید نیروی کارشان نمی بیند، تمامی مجاری ارتزاق آنها را سد ساخته است، زیر فشار گرسنگی،  بی آبی، بی داروئی ، بی درمانی و میلیونها سیه روزی دیگر دست به شورش و طغیان و اعتراض می زنند و کرونا خطر پیکار آنها را از سر سرمایه رفع می کند. تمامی گورستانهای ایران اکنون آکنده از گورهای این کارگران شده است. خیلی ها نیز در صف مدفون شدن هستند. همین الان دهها کارگر در هر کدام از شرکت های مپنا، در تهران یا شهرهای دیگر در چنگ کرونا اسیر و در آستانه مرگند، تمامی افراد خانواده های این کارگران نیز همین سرنوشت را دارند. هر کارگری که تست کرده است پاسخش مثبت بوده است. در کردستان، کرمانشاه، خوزستان، بوشهر، بندرعباس، اصفهان، خراسان، کرمان، بلوچستان و خیلی جاهای دیگر کووید 19 میان کارگران بیداد می کند. کارگرانی که هزینه تست ندارند، پول دارو و درمان ندارند، غذا ندارند، در هیچ بیمارستانی پذیرفته نمی شوند، هیچ پزشکی حاضر به پذیرش آنها نیست. سراسر مرز و بوم سرمایه داری آکنده از این بیماران است و در جهنم اسلامی این نظام، مرگ تنها مرجع آماده استقبال از آنان و کودکان آنان است.

کرونا همه جا، همین نقش را برای سرمایه ایفاء کرده است. شاید بتوان گفت که عظیم ترین بخش جمعیت 80 سال به بالای کارگران دنیا و شاید 40 تا 50 درصد افراد هفتاد سال به بالای آن در طول همان چند هفته نخست تهاجم کرونا و تطاول پاندمیک کووید 19 یکراست قتل عام شدند. مرگ و میر این جمعیت، طلائی ترین ارمغان کرونای مولود سرمایه به طبقه سرمایه دار جهانی و دولتهایش بود. دادگاه حقوق بشر سرمایه هیچ کارگر بالای 65 سال را مجاز به زندگی نمی داند. محاکم شرع، عرف، الوهی و لائیک این نظام کل 65 سال به بالاها را مهدورالدم، مفسد فی الارض، ، محارب و مستوجب مرگ حتمی می بینند، در محکمه سرمایه این جمعیت که در سراسر دنیا سر به صدها میلیون می زنند، هر کدام عمرشان را به تمام و کمال طی نموده اند. کوهساران سرمایه را تولید کرده اند، اقیانوس های سود را پرخروش و جهان را از سرمایه آکنده اند. حال دیگر نه فقط کاری ندارند که وجودشان مالامال از آزار، زحمت، ضرر، زیان، شر، مزاحمت و تمامی نحوست های دیگر است. بازنشستگی می خواهند، احتیاج به دارو و دکتر و خورد و خوراک و پوشاک دارند، خواست هائی که زیان بخش است، مرگ هر کدام آنها کمکی به سود بیشتر سرمایه است. کرونای سرمایه داری با شتاب زاید الوصفی کل هزینه خورد و خوراک و دارو و درمان و سرپناه این جمعیت وسیع صد میلیونی را هبه مستقیم سودافزائی سرمایه ساخت و دولت های سرمایه داری را از این لحاظ قدردان همیشگی خود نمود. اما خاصیت ها، فواید، هبه ها، هدیه ها، ارمغان ها و دستاوردهای کرونا برای سرمایه داران، دولت ها و نظام سرمایه داری بسیار سترگ تر از اینها است. همین حی و حاضر حتی تا پیش از جلوس کرونا حدود یک میلیارد کارگر بیکار در دنیا وجود داشت. نظام سرمایه داری به هیچ وجه خریدار نیروی کار آنها نیست و اساسا بودنشان را وحشتناک، مضر و درد سر می بیند. بی جهت نبود که دولت ها در هموارسازی راه تهاجم کرونا برای قتل عام این جمعیت عظیم از هم گوی سبقت ربودند و همچنان می ربایند. کرونا نه متحد بی هوش و گوش و شرور طبقه کارگر که مولود سرشتی سرمایه، سلاح قتل عام کارگران توسط سرمایه و یار و مشیر و مشار و محبوب و مقبول اندرونی سرمایه داری است.

افشاگری علیه رضا رخشان حتما، اما بدون پاشنه آشیل سندیکالیستی

 مدت ها است که بازار افشاگری علیه رضا رخشان سندیکالیست خودفروخته و مزدور سرمایه داغ است. این کار بسیار لازم است و باید انجام گیرد. سازشکاران مزدورمنشی که شالوده ارتزاق خود را بر فروش جنبش کارگری به وحوش بورژوازی قرار داده اند، قطعا همه جا و همیشه باید افشاء شوند. در این گذر جای شکی نیست، افشاگری ها باید هر چه گسترده تر و و برنده تر انجام گیرد، مشکل اما نه در ضرورت و اهمیت هر چه افزون تر این افشاگریها، که در روایت افشاگری و جهتگیری و محتوای کار افشاگران است. رضا رخشان یک سندیکالیست است، دشمن هر نوع جهتگیری رادیکال و ضد سرمایه داری مبارزات توده های کارگر ایران از جمله کارگران هفته تپه است. سالیان متمادی است که این نقش سیاه ضد کارگری را ایفاء می کند، در همه این سالها با منتهای وقاحت و شناعت، به آنچه انجام می داده است، افتخار می کرده است. خیلی سالها پیش وقتی که مبارزات کارگران هفت تپه طوفانی بود، زمانی که طغیان خشم کارگران، ماهها اعتصاب آنان، میدانداری قدرتمندانه آنها در انسداد خطوط مواصلاتی و تجاری سرمایه یا اختلال چرخ تولید و نظم اجتماعی سرمایه داری، فاشیسم هار بورژوازی را دچار وحشت کرد، همین رضا رخشان به عنوان عضو ارشد فعال سندیکای هفت تپه با همه قوا دست به کار تعطیل پروسه پیکار کارگران و به سازش کشاندن آن مبارزات شد. همه جا فریاد مباهات سر داد که موفق به تعطیل اعتصابات و راه بندانها شده است، در تمامی سایت ها عربده افتخار تا عرش بالا برد که همزیستی، اجماع و توافق میان کارگر و سرمایه دار را جایگزین شورش و مبارزه و اعتصاب کرده است.  آن روز نه فقط هیچ کس دست به هیچ نوع و هیچ میزان افشاگری علیه وی نزد که همگان، از سندیکالیست های همقطار وی در هفت تپه گرفته، تا شرکت واحدی ها، تا همه سندیکا سازان و سندیکا دوستان، تا کل احزاب و فرقه های ممهور به نام کارگر و کمونیسم به ستایش فعالیت های درخشان سندیکالیستی وی پرداختند!!، همه از او به عنوان یک فعال سندیکائی بسیار مبارز یاد کردند!! و چه لفظ پردازی های کریه و آکنده از وقاحتی که روانه سایت ها، شبکه های اینترنتی و روزی نامه های بازاری خود نساختند. رضا رخشان دقیقا همان آدم است، همان سندیکالیست است، در آن روز جنبش کارگری را می فروخت امروز نیز همان کار را می کند، کاری که کل سندیکالیست ها و سندیکاسازان می کنند، جای شکی نیست که او سوای سندیکالیست بودن، سوای فروش سندیکالیستی جنبش کارگری به وحوش بورژوازی، اهل تمامی خودفروختگی های شخصی بازارمنشانه و نوکرصفتی های کثیف شخصی برای سرمایه علیه کارگران هم می باشد. نکته بسیار اساسی آنست که خلاصه کردن وقاحت و کارهای شنیع رخشان در مزدورمنشی های شخصی او و پرده انداختن روی نقش وی به عنوان یک سندیکاچی دست به کار فروش سندیکالیستی جنبش کارگری به سرمایه، خود موضوعی است که باید بسیار محکم و قاطع مورد افشاگری قرار گیرد. نمی توان معاملات وقیح رخشان با اسدبیگی و رستمی را افشا کرد اما همزمان تمامی فعالیت های ضد کارگری و سندیکالیستی او در فروش مبارزات کارگران به سرمایه را همچنان مورد تقدیس قرار داد.    

جنبش کارگری ایران در سه ماهه اول سال ۱۳۹۹

متوسط روزانه اعتصابات و اعتراضات توده های کارگر در اعتراض به شدت وحشیانه استثمار، شبه رایگان بودن بهای نیروی کار و تعویق طولانی مدت پرداخت دستمزدها، بیکار سازی ها یا مصادره جنایتکارانه مزدها به یکی از بالاترین و خیره کننده ترین رکوردها رسیده است. کارگران در همه شهرها، در پهندشت گسترده این جهنم، در همه مناطق، در حال مبارزه، اعتصاب، عصیان و نشان دادن خشم و قهر خود علیه سرمایه، سرمایه داران و دولت آنها هستند. فشار گرسنگی و فقر و بی داروئی و مرگ ناشی از پاندمی کرونای سرمایه همه را به ستوه آورده و خودکشی روزانه جوانان بیکار و گرسنه روی تاریخ توحش چهل ساله رژیم اسلامی سرمایه را سفید کرده است. در این سه ماه اول سال مجموعا ۳۶۸ اعتراض و اعتصاب صورت گرفته که طی این پنج سال اخیر فقط سال ۹۷ با تعداد ۴۱۹ حرکت کارگری از این بیشتر بوده است. شمار اعتصابات و اعتراضات از یک سوی روزآفزون و خیره کننده است و از سوی دیگر بسیار بی افق و بدون هیچ استخوان بندی ضد سرمایه داری است. اهم اعتراضات در ماه خرداد از جانب کارگران حوزه درمان سرمایه در تهران، زندان ارومیه، یاسوج، گیلان، اصفهان، دزفول، تبریز، آستارا، اهواز و شیراز در اعتراض به شرایط سخت و مرگ آزای کار، دستمزد پائین و عدم امنیت شغلی صورت گرفت. کارگران شهرداری ها از جمله شاهین شهر، بندر خمینی، مشهد، بجنورد، اهواز، شهرستان بامنج، سراوان، هویزه، لوشان، کوت عبدالله، شهرستان بهمنی، خرمشهر، باشت، آبادان، کارون، سوران، محمد شهر، حمیدیه و بندر عباس عموما بر سر دستمزد های معوقه بیشترین تعداد اعتراضات را داشتند. کارگران حوزه آموزش سرمایه (معلمان) در شهرهای استان گیلان، تهران و خوزستان در اعتراض به شرایط سخت کار، دستمزد پائین و عدم امنیت شغلی بارها دست به تجمع زدند. کارگران شرکت آریا ماهان در فازهای ۲۲و۲۳و۲۴ عسلویه، کارگران پیمانکاری فازهای مختلف پارس جنوبی، کارگران پیمانکار پالایشگاه دهم عسلویه و هم چنین کارگران پتروشیمی رجال واقع در شهرستان ماهشهر، کارگران مخابرات روستایی استان خوزستان، کارگران باز نشسته وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، سربازان پادگان های تهران، رانندگان بندر عباس در اعتراض به کاهش دستمزد علیه اجحافات سرمایه داران دست به اعتراض زدند. علاوه بر این ها کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه و هم چنین کارگران کارخانه هپکو اراک و ده ها مراکز کار و تولید دیگر نسبت به ادامه بلاتکلیفی شغلی، بیکار سازی ها و دستمزد خود دور یا دوره های جدید پیکار را شروع کردند. بارها علیه تعویق پرداخت دستمزدها و عدم امنیت شغلی خود اعتصاب کرده و دست به تجمع زدند. کارگران مبارزه می کنند، می کوشند تا قدرت خود را ظاهر سازند، اما همه چیز حدیث تلخ فروماندگی است. چنین زنجیره ی طولانی از مبارزات که در حلقه، حلقه خود شدت استثمار و بربریت سرمایه را آماج ستیز گرفته است. از طرفی می تواند نطفه بالنده و جوانه زای یک جنبش نیرومند، سراسری، شورایی و ضد مناسبات بردگی مزدی باشد و از سوی دیگر می تواند بمیرد، از رشد و بالیدن باز ماند، در گنداب رفرمیسم و راه حلهای پوسیده سرمایه مدار خفه شود، سقط گردد و با سقط خود معضل راه نطفه بندی بالنده بعدی شود. هر دوی این چشم انداز در پیش روی این مبارزات قرار دارند. اگر بناست به ورطه احتمال دوم فرو نغلطیم، باید هر قدم مبارزه روز را گامی در تعرض مستقیم به شیرازه هستی سرمایه، به چرخه ارزش افزائی سرمایه، به ساختار نظم اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و حقوقی و همه چیز سرمایه سازیم. برای این کار باید حرکات و مبارزات خودرا از چارچوب کارخانه و واحد کار بیرون اریم، به هم پیوندیم، شورایی و سرمایه ستیز دست در دست هم گذاریم و همراه با توده عظیم کارگران بیکار به نیرویی طبقاتی تبدیل شویم. بر سینه ی کل نیروهائی که می خواهند بالای سر ما باشند و قدرت پیکار ما را مرکب راهوار تاخت خود به اریکه قدرت کنند دست رد کوبیم. همه این کارها ممکن است. باید با سر آگاه و بیدار ضد سرمایه داری به پیش تازیم.

خودکشی در تنهائی وقتی که کارگران، متحد و شورائی علیه سرمایه نمی جنگند.

امروز هم شمار کثیر کارگران، یکی، یکی، در تنهائی، زیر فشار استثمار سبعانه سرمایه، زیر چتر حاکمیت فاشیسم درنده اسلامی سرمایه داری، زیر شلاق گرسنگی و فلاکت مولود نظام بردگی مزدی خود را کشنند. امروز هم جمعیت وسیعی کارگر، یکان، یکان، با طناب بی داروئی، بی آبی، بی خانمانی و فقر حاصل استثمار دهشتناک سرمایه داری خفه و جان باختند، «عمران روشنی» فقط یکی از آنهاست که نامش به رسانه ها راه یافته است. وقتی که دهها میلیون کارگر از مبارزه متحد، شورائی و سازمان یافته علیه اختاپوس موحش سرمایه داری و علیه فاشیسم درنده اسلامی این اختاپوس دریغ می ورزند، هیچ چاره ای نخواهند داشت جز آنکه یکان، یکان، در تنهائی خود را به دار آویزند. عمران روشنی در سکوت سیاه ناشی از نبود این جنبش، در سیاهی زار حاصل فقدان میدان داری قاهر، قادر ، سرمایه ستیز و شورائی همزنجیران مجبور به خودکشی گردید. او در میدان نفتی هویزه، در خوزستان، در کنار چاههای متلاطم نفت، در نقطه ای که صد سال است سیلاب اضافه ارزش ها را به شریان هستی سرمایه پمپاژ می کند، خود را به دار آویخت. چرا، برای اینکه سرمایه داران و فاشیسم اسلامی درنده سرمایه، رژیم هار اسلامی بورژوازی حتی سنار، سی شاهی مزد او را هم مصادره کرده بودند و ماهها از پرداخت آن ابا می ورزیدند. برای اینکه او همه وجود خود را در تیر اعتراض کرد تا شاید 500 هزار تومان از مزدهای معوقه اش را دریافت کند، اما صاحبان سرمایه در نهایت قساوت به خواست او پاسخ منفی دادند، قاتلان سفاک و دژخیم وی، مالکان شرکت «نظم آفرینان ایمان»، طبقه سرمایه دار، جمهوری اسلامی در هر ثانیه از حاصل استثمار عمران ها، تریلیون ها تریلیون تومان سرمایه بر هم می اندوزند، حتی ارقام ارتشاء آنها که توسط شرکا و رقبایشان گزارش می گردد، با ارقام کهکشانی چند هزار تریلیون تومان به گوش ها می رسد. رسانه ها آکنده از اخبار خودکشی عمران ها است. عمران هائی که هر کدام فردی از  طبقه چند ده میلیونی کارگر در ایران هستند. کارگرانی که همه در اعتصاب، اعتراض و مبارزه اند، اما همه صرفا خود را یک کارگر و نه بیش آز آن می پندارند!!، همه خود را کارگر این یا آن سرمایه دار درنده می بینند!!، همه می خواهند از طریق اعتراض به مالک درنده محل کار خود تمامی مشکلات خویش را حل کنند!! همه راه مبارزه را همین می پندارند!! و هر سخن از تلاش برای برپائی یک جنبش عظیم طبقاتی، رادیکال، شورائی و ضد کار مزدی، را خیالبافی تلقی می کنند!!  مادام که چنین است « زاین ده ویران دهمت صد هزار» 

رژیم اسلامی سرمایه و قتل عام کارگران درمان (متن تکمیلی 12)

طوفان ویرانگر بحران سرمایه داری، اپیدمی مرگ آور کووید 19 مولود نکبت، ادبار و برهوت آفرینی سرمایه، عدم دسترسی کارگران به حداقل امکانات درمانی و حفاظتی برای مقابله با هجوم این بیماری مهلک، ابتلای چندین میلیونی و مرگ و میر  چند صد هزارنفری همراه با دنیای فقر، فلاکت، آوارگی، بی بهداشتی و بدبختی حاصل استیلای سرمایه داری، همه و همه به صورت کوه آسا بر زندگی کل توده های کارگر دنیا آوار است. در این میان وضعیت توده کارگر ایران از غالب مناطق جهان رعب انگیزتر، فاجعه بارتر و خرد کننده تر است. اینجا هر نفس کشیدن اعتراضی کارگران هم توسط فاشیسم اسلامی آماج حمام خون است، هیچ نوعی امکاناتی در اختیار کارگران برای حفظ جان خود از خطر بیماری موجود نیست. کل کارگران از خردسال تا لب گور مجبورند برای امرار معاش روزانه، برای تأمین هزینه درمان و دارو، برای سیر تا پیاز «زندگی» به کار در هر شرایطی حتی در میان طوفان تاخت و تاز کووید 19 تن به کار شاق دهند و خطر مرگ را به جان خرند. در چنین وضعی کارگران بخش درمان از همان آغاز با اراده ای استوار، عزمی راسخ، عظیم ترین فداکاری ها، تحقیر مرگ و تکریم شرف انسانی به پا خاستند تا در میان آتش و خون آفریده سبعیت ها و جنایت آفرینی های سرمایه داری و فاشیسم اسلامی سرمایه، از جان همزنجیران خویش دفاع کنند. آن ها در این گذر دست به پرشکوه ترین ایثارگری ها زدند، از جان خویش گذشتند تا پاسدار جان انسان ها باشند. کشته ها دادند تا دیگران را از مرگ برهانند. شمار واقعی جان باختگان این بخش طبقه کارگر مسلما از هزار افزون است. آنچه ما در اینجا در دوازدهین متن تکمیلی آمار کشتگان می آوریم صرفا در برگیرنده نامهائی است که توانسته ایم از تاریکی زار مالامال از سانسور، خفقان، کنترل، بریدن زبان ها، شکستن قلم ها و دوختن دهن ها بیرون آریم.

1. ماهرخ جعفری پرستار بیمارستان تامین اجتماعی فیاض تهران

2. نرگس خانعلی زاده پرستار بیمارستان لاهیجان

3. غلامرضا وثوقی کیا پرستار بیمارستان رشت

4. علی شیخ مرادی پرستار بیمارستان رشت

5. رامین عزیزی فر پرستار مسیح دانشوری تهران

6. علی‌محمود خان‌شیرازی، پزشک شبکه بهداشت قاینات خراسان جنوبی

7. جباری  کمک پرستار

8. رنجبران کمک پرستار

9. حمید لطفی ارتوپد استان رشت

10. سیامک دیشلی پزشک اطفال

11. رضا کوچکی نیا پزشک رشت

12. محمدعلی ربیعی  پزشک شفت گیلان

13. مصطفی صمدی پزشک بابل

14. اردشیر شیران پزشک اصفهان

15. فرید نیروئی  پزشک  بابل

16. محمدعلی بخشعلی زاده پزشک رشت

17. کورش گودرزی پور پزشک

18. حبیب الله پیروی پزشک آمل

19. وحید منصف کسمائی دانشیار دانشگاه علوم پزشکی گیلان

20. مهدی فتح آبادی پزشک اورژانس بیمارستان چمران تهران

21. سورنا میرمیرانی پزشک

22. آقای زهتاب کارگر درمان بیمارستان گلسار

23. سید آل حسینی کارگر درمان بیمارستان گلسار

24. محمد محمدی  پزشک رشت

25 . ناهید نوشاد، بهیار بیمارستان خصوصی گلسار گیلان

26. افشار امیری متخصص روانپزشکی

27 . وحید ایروانی متخصص روانپزشکی

28. علی شجاعی دستیار سال آخر ENT دانشگاه کرمان

29. ایمان معین‌زاده پرستار بیمارستان کوثر آستانه اشرفیه

30. سهیل کیانفر پزشک استان گیلان

31. محسن خادم، 30 ساله، پرستار اتاق عمل بیمارستان میلاد کاشان

32. انوشه بیکیان، مامای بیمارستان الزهرای رشت

33. مجید اردشیری پرسنل دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی بابل

34. منوچهر ساداتی دانشگاه علوم پزشکی بابل

35. مرضیه حسینی‌نژاد دانشگاه علوم پزشکی بابل

36. جواد جلالی‌نیا دانشگاه علوم پزشکی بابل

37. حانیه عدالتی کارمند شاغل در واحد مدارک پزشکی بیمارستان شفاء تاکستان

38. تهمینه ادیبی پرستار بخش اورژانس بیمارستان انزلی

39. مجید تاجیک پرستار بیمارستان کیان تهران

40-42 : سه پرستار آسایشگاه کهریزک (ما متاسفانه موفق به شناخت اسامی آن ها نشدیم)

43. ایرج ابراهیم‌نژاد پزشک خانواده شهرستان بابل

44. فیروزه خوشگفتار کارگر دانشگاه علوم پزشکی گیلان محل کار دبیرخانه بیمارستان فومن

45. یوسف موسوی پزشک شهرستان گالیکش

46. اسماعیل بخشی پور کارگر بیمارستان رشت

47. عباس توسن متخصص گوش، حلق و بینی و جراح پلاستیک بابلی مقیم تهران 

48. حسن ارباب کارگر خدمات نظافتی بخش اورژانس بیمارستان کامیاب مشهد

49. مهدی وریجی پزشک اهل ساری

50. شیرین روحانی راد پزشک پاکدشت

51. غلامعلی معنویان پزشک عمومی شهرستان میاندرود

52. صمد بابازاده، پزشک بابلی

53. تقی اهری فرشچی، پزشک اطفال در تبریز

54. طاهره اسماعیلی، پرستار بیمارستان بهشتی 

55. احمد سلیمانی دوست کارگر واحد نقلیه بیمارستان کامکار قم

56. مظفر ربیعی پزشک آمل

57-60 : 4 نفر از کارکنان دانشگاه علوم پزشکی آمل (ما متاسفانه موفق به شناخت اسامی آن ها نشدیم)

رییس دانشگاه علوم پزشکی قم از مرگ 2 نفر دیگر از کادر درمانی بیمارستان‌های قم خبر داد

61. عبدالشكور هژير اميری، داروساز شهرستان رشت

62. «رائولا راگوتام» متخصص داخلی هندوستانی، در شهرستان ساوه                                        

63. حسین جوهری، متخصص گوش و حلق و بینی در قم

64. ایوب نادری و همسرش پزشک بیمارستان حضرت رسول جوانرود

65. مهدی قنبری وهمسرش پزشک بیمارستان حضرت رسول جوانرود

66. حمزه متخصص تغذیە بیمارستان حضرت رسول جوانرود

67. سعادت شکیبایی پرستار بازنشسته بیمارستان جلیل یاسوج

68. حمیدرضا مهینی پزشک درمانگاه تأمین اجتماعی پاکدشت

69. نیلوفر اسماعیل بیگی پزشک عمومی قزوین

70. محمود شمس الدینی، پرستار یزد

71. عبداله عباسی پزشک متخصص بیماریهای عفونی گرگان

72. ارسطو رستم‌نژاد، پزشک پاکدشت

73. محمدقادر نوروزمهر، کارگر بیمارستان حشمت رشت

74. حمیدرضا داوودی، داروساز بابل

75. مرتضی وجدان پزشک مشهد

76. اسماعیل یزدی جراح تهران

77. سعید عزیزی چشم پزشک زابل

78. موسی فتح‌آبادی، طب اورژانس دانشگاه تهران

79. حمید رضا زینعلی داروساز تهران

80. امیر رضاهنرکار فیزیوتراپ تهران

81. ذبیح الله کاویانی کارگر مرکز خدمات جامع بروجن

82. قربانعلی حسین زاده پرستار کاشان

83. رضا پور ساکی پرستار آبادان

84. رضا روستا کارگر بیمارستان اختر تهران

85. رقیه رونقی کمک پرستار صومعه سرا

86. سیده عظمت موسوی  ماما ساری

87. شهروز کریمیان  پرستار بیمارستان فیاض تهران

88. بانو خوشگفتار کارگر بیمارستان فومن

89. فریبا ایزد پناهی پرستار شیراز

90. سعید مومنی علوم آزمایشگاهی رودسر

91. مولود جعفری پرستار بیمارستان فیاض تهران

92. محمد کاظم گلرسان علوم آزمایشگاهی یزد

93. نادر حسین پور کارگر بیمارستان پیروز لاهیجان

94. کامران بیات پرستار اطاق عمل بیمارستان فیروز آبادی تهران

95. میسور بعلبکی، متخصص بیهوشی لاله تهران

96. وحید یحیوی تخصص خون و‌انکولوژی بجنورد

97. مجید فرهاد ، پزشک کادر درمانی دانشگاه علوم پزشکی کاشان

98. فریبا فراهی، متخصص طب اورژانس

99. بهزاد معظمی کادر درمان تهران

100. علی‌محمود خان‌شیرازی، پزشک شبکه بهداشت قاینات خراسان جنوبی

101. شهرزاد طباطبایی پزشک اهل ارومیه

102. امیر مجد سجادی دندانپزشک تهران

103. محمد یاراحمدی، پرستار بیمارستان خمینی سقز

104. شهربانو جعفری پرستار مرکز بهداشتی درمانی روستایی زیاز

105. رضا فتحعلى، تكنسين سازمان اورژانس تهران

106. آریا سیگارودی مرکز بهداشت ساری

107. سیدحسین احمدمیری پزشک بیمارستان امام علی کرج

108. اسدالله شیخ جابری پرسنل بیمارستان زنجان

109. علی اکبر ناظری پور پرسنل بیمارستان سمنان

110. رشید شیخ آقایی کمک پرستار بوکان

111. مهدی افشاری شبکه بهداشت ملایر

112. علی اصغر رهبان پرسنل بیمارستان بابل

113. اشرف ململی پرسنل بیمارستان‌ تهران

114. حسن مکرمی دانشگاه علوم پزشکی ساری

115. رامین عزیزی فر پرستار تهران

116. نرجس خانعلی زاده پرستار لاهیجان

117. کبری حسین زاده اسکی پرستار بابل

118. عباس میر هاشمی متخصص بیهوشی آذر شهر

119. علی اکبر ناظری پور پرسنل بیمارستان سمنان

120. رضا برادران روحانی اپتومتریست مشهد

121. احمد سلیم آبادی پرسنل بیمارستان کامکار

122. جمشید محدثی شبکه بهداشت رامسر

123. داریوش پیشرو پرسنل علوم پزشکی گیلان

124. مهدی امین الرعایا ب پزشک بیمارستان سینا

125. مهرداد نوروزی پزشک عمومی کرمانشاه 

126. نادرچاوشی نژاد دندانپزشک سنندج

127. غلامرضا فخری، متخصص بیهوشی تهران

128. نادر برجسته پرسنل بیمارستان تهران

129. غلامحسن قربانی کمک پرستار شفت

130. محمدعلی پورهاشم داروساز تهران

131. حمیدرضا حجاران طوسی پزشک عمومی تهران

132. مجتبی عابدیان پزشک عمومی نکا

133. کیوان یغمائی متخصص پوست تهران

134. سعید حقیقی متخصص طب اورژانس اصفهان

135. سید علی مدنی دندانپزشک تهران

136. سارا عزیزی پرستار تهران

137. داوود غفاری پرسنل بیمارستان ضیائیان تهران

138. قربانعلی حسینزاده پرستار کاشان

139. عین‌الهی چشم پزشک تهران

140. یونس نوروزی، پزشک بیمارستان گلدیس شاهین‌شهر

141. ملاجعفری روانپزشک گلستان

142. محمود ایروانی متخصص بیهوشی تهران

143-145. انجمن متخصصان بیهوشی و مراقبت‌های ویژه ایران اعلام کرد: به غیر از محمود ایروانی که عصر روز شنبه (6 اردیبهشت) در بیمارستان مسیح دانشوری فوت کرد،۳ متخصص دیگر نیز فوت کرده اند. که ما متاسفانه موفق به شناخت اسامی آن ها نشدیم

146. رامین شیخ ابراهیمی پزشک بیمارستان مسیح دانشوری

147. احسان وفاخواه، متخصص بیهوشی شهر مشهد

148. پزشک متخصص کودکان بیمارستان خمینی کرج روز چهارشنبه 17 اردیبهشت ماه به دلیل کرونا فوت کرده است. ما متاسفانه موفق به شناخت نام او نشدیم

149. محمود ابراهیمی پزشک بیمارستان مسیح دانشوری

150-152. رئیس دانشگاه تهران گفت: سه دانشجو بر اثر ابتلا به کرونا جان باختند از این 3 دانشجو 2 پسر و یک دختر بوده است.

153. غلامرضا حمصی کادر درمان قم

154. عوض ظفرمند کادر درمان

155. یوسف شفقتی

156. احمد ابراهیمی بشلی کمک بهیاربیمارستان امام ساری (به گفته مسئولان محلی بیمارستان هشتمین کادر سلامت ساری، پنجمین در این لیست از سه تن دیگر اطلاعی در دست نیست)

157. زهرا (بهناز ) مستعدی پرستار بیمارستان لبافی نژاد

160-158 سه پزشک در مشهد، ما متاسفانه موفق به شناخت نام آنها نشدیم

161. عباس نوروزی کادر درمان تهران

162. حمید عقیلی پزشک عمومی مشهد

163. محبوبه امینی علوم آزمایشگاهی شهرستان فریدونکنار

164. آرزو باهو پرستار بیمارستان کودکان بندرعباس

165. محمد طیبی، پزشک خانواده شهرستان فریدونکنار

166. فیروزه شیدایی علوم ازمایشگاهی مرند

167. عباس انصاری تکنسین اورژانس سراب

168. حسین جودکی کادر درمان درمانگاه رازی دزفول

169. آمل صیاحی (امل سیاحی) پرستار ۳۰ ساله آبادانی 

170. عبدالخضر زرین آبادی متخصص بیهوشی بیمارستان سلمان فارسی

171. ارسلان سلطانی راننده اورژانس شهرستان بافت 

172. محمدحسین‌ قندچی متخصص داخلی تهران

173. شیرین صفوی پرستار بیمارستان بقیه الله

174. احمد داستانی دندانپزشک تهران

175. تقی زارع کادر درمان بیمارستان بقیه الله

176. صفورا نوایی پزشک بیمارهای کودکان

177. میلادحسینی پزشک بیمارستان امام خمینی کرمانشاه

178. نقی ستایش پرستار بیمارستان امام سجاد یاسوج 

179. مظاهر شمس 24 ساله دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی کاشان

180. زهرا ابوالفتحی پرستار بیمارستان هاشمی نژاد

181. محمود غنی زاده پزشک بیمارستان مدنی کرج

182. فهیمه جمالزهی رزیدنت سال سه پاتولوژی بیمارستان شهید محمدی بندرعباس

183. محمد عبدلی تازه فارغ تحصیل دانشگاه علوم پزشکی همدان

184. فرخ نسا فتحی پور پرستار بیمارستان مدنی تبریز

185. عادل ریاحی مقدم پرستار بیمارستان گنجویان دزفول 

186. خلیل احمدی، کادر درمان بیمارستان بعثت سنندج

187. مهدی رجبی پرستار 34 ساله بیمارستان امام خمینی

188. مصطفی نوروزی پرسنل رادیولوژی بیمارستان شهدای تکاب

189. علیرضا شجاعی كمك بهيار بيمارستان قائم مشهد

190. محمود ایزدپناه پزشک اطفال وکودکان بیمارستان دزفول

191. فاطمه فریدیان پرستاربیمارستان روزبه تهران

192. ایمان قوجق کادر اورژانس گنبد

193. علی حقیقی پرستار بیمارستان نفت تهران

194. عصمت سر بیشه ای پرستار بیمارستان زاهدان

195. رضا واشنگ کادر درمان بیمارستان نفت بندر ماهشهر

196. مهرداد معادی فر متخصص جوان بیهوشی بیمارستان یاسوج

197. محمد خورند کادر درمان بیمارستان مریوان

198. عثمان یوسفی بهورز خانه بهداشت باغلوجه سقز

199. ایرج بختیاری کادر درمان بیمارستان شاهین دژ

200. فرید یوسفی پزشک گوش و حلق و بینی تهران

201. سعادت سجادیان 37 ساله رادیولوژ بیمارستان بندر عباس

202. وحید علیزاده متخصص بیهوشی بیمارستان ارومیه

203. علی صانعی کادر درمان بیمارستان شهر کرد

204. حسین طیبانی کادر آزمایشگاهی بیمارستان سعدی اصفهان

205. غلامحسین نادری پزشک جراح بیمارستان شریعتی

اعتراضات و اعتصابات کارگری از 10 تیر تا امروز

1- روز دوشنبه 9 تیر ماه جمعی از کارگران کارخانه ایران پوپلین رشت در اعتراض به عدم پرداخت دو ماه دستمزد معوقه خود اقدام به برپایی اعتراض و تجمع کردند.

2- روز 10 تیر کارگران پسماند شهرداری بوشهر که چند ماه است دستمزد دریافت نکرده اند دست به اعتصاب و تجمع اعتراضی زدند. یکی از کارگران اعتصابی می گوید: «ما میخواهیم پیمانکار نباشه، شهرداری  طرف حساب ما باشد ما حقوق مان را در  این گرما میخواهیم. این کارگران همه گرسنه اند. هزارتومان هم در جیبمان نیست».

3- کارگران شهرداری حمیدیه روز سه شنبه 10 تیر ماه برای دومین روز متوالی در اعتراض به بلاتکلیفی شغلی و عدم دریافت دستمزد اعتصاب کرده و مقابل ساختمان شهرداری دست به تجمع زند. در همین خصوص یکی از کارگران معترض می گوید، از تیرماه سال 97  قرارداد ثابت مشغول به کار هستند و در این فاصله هیچ حقوقی دریافت نکرده اند و هیچ بیمه‌ای برای آنها رد نشده است. علاوه بر این شمار زیادی از کارگران خدمات شهرداری حمیدیه 11 ماه است که هیچ مزدی دریافت نکرده اند.

4- کارگران پارس جنوبی روز سه شنبه 10 تیرماه ماه نسبت به سیستم حضور و غیاب انگشتی در ورودی‌های پالایشگاه‌ها  اعتراض کردند و می‌گویند: کارگران در معرض خطر ابتلاء به کرونا قرار می‌گیرند. آمار کرونا در این استان بالاست ولی همچنان کارگران در پروژه‌های عسلویه و کنگان بدون رعایت اصول ایمنی مشغول کارند

5- توده های کارگر ساکن شهرک زیتون سرخه حصار در اعتراض به تخریب خانه هایشان توسط رژیم دست به اعتراض زدند. .

6- یازدهم تیر کارگران شهرداری بهبهان در اعتراض بە عدم دریافت ٤ ماە دستمزد معوقە دست از کار کشیدند.

7- پرستاران مشهد در اعتراض به عدم امنیت شغلی مقابل دادگستری دست به اعتراض زدند. در ادامه این تجمع نیروی سرکوبگر سرمایه اقدام به یورش و ضرب و شتم پرستاران کرد. شماری از آنها را مصدوم و 10 نفر را راهی سیاهچال ساخت.

8 – روز چهارشنبه 11 تیرماه گروهی از کارگران پروژه آب‌رسانی محیط زیست شرکت کیسون، برای چندمین بار  به خاطر عدم دریافت ۱۳ماه دستمزدهای معوقه دست به اعتصاب زدند.

9- روز چهارشنبه ۱۱ تیرماه ۱۳۹۹، تعدادی از کارگران فضای سبز شهر کوت‌عبدالله در اعتراض به عدم دریافت مزد در مقابل ساختمان استانداری خوزستان دست به تجمع زدند.

10 – روز چهارشنبه ۱۱ تیر ماه ۹۹، جمعی از کارگران کشت وصنعت کارون در اعتراض به عدم دریافت دستمزد مشاغل سخت و زیان‌آور، بی سرانجامی وضعیت بازنشستگی و اخراج یکی از همکارانشان دست به اعتصاب و اعتراض زدند  

11 – روز 12 تیر رانندگان سواری فرودگاهی در اعتراض به بیکاری و بلاتکلیفی‌شان در مقابل وزارت رفاه و کار تجمع اعتراضی برپا کردند.

12 – کارگران نیشکر هفت تپه در ادامه اعتصاب 18 روزه، در شهر شوش دست به  راهپیمایی اعتراضی  زدند. آنها با شعار های کارگر میمیرد ذلت نمی پذیرد! “یه بچه گرسنه وعده سرش نمیشه” ، “یه اختلاس کم بشه مشکل ما حل میشه”، در خیابا های شهر راهپیمایی کردند. نیروهای انتظامی با حضور در محل تجمع سعی کردند که کارگران را متفرق کنند اما با مقاومت کارگران روبه رو شدند.  کارگران هفت تپه از روز 26 خرداد ماه تاکنون با برپایی تجمع و راهپیمایی در سطح شهر خواستار “پرداخت دستمزدهای معوقه، تمدید دفترچه های درمانی و اجتماعی، بازگشت به کار چهار همکار اخراجی خود، محاکمه اسد بیگی مدیر عامل شرکت، بازگرداندن ثروت‌ های اختلاس‌ شده به کارگران و ‌خلع ید از بخش خصوصی هستند.

13 – جمعی از کارگران خدماتی و فضای سبز شهرداری منطقه ۸ اهواز، در اعتراض به عدم دریافت معوقات مزدی خود در مقابل درب ورودی استانداری خوزستان دست به تجمع اعتراضی زدند.

14 – روز پنجشنبه ۱۲ تیر ماه جمعی از اپراتورهای پست‌ فشار قوی زنجان در اعتراض به بلاتکلیفی شغلی خود دست از کار کشیدند. خواسته آنها تبدیل قرارداد موقت کار به قرارداد دائم است. در روزهای گذشته اپراتورهای فشار قوی برق در استان‌های مختلف از جمله کرمانشاه، کردستان و ایلام نیز دست به تجمع اعتراضی زده بودند.

15- روز پنجشنبه ۱۲ تیر کارگران شرکت صنایع چوب اسالم در اعتراض به عدم دریافت چند ما دستمزد دست از کار کشدند. 

16 – کارگران شرکت بهره ‌برداری شبکه‌های آبیاری استان فارس در اعتراض به بلاتکلیفی شغلی دست از کار کشیدند.

17 – جمعی از مربیان پیش دبستانی تهران بار دیگر روز شنبه 14 تیر ماه در اعتراض به تداوم بلاتکلیفی شغلی و معیشتی خود مقابل ساختمان آموزش و پرورش این شهر اجتماع کردند.

18 – روز شنبه 14 تیر ماه جمعی از کارگران شهرداری سیسخت بعلت عدم  پرداخت ۸ ماه دستمزد معوقه بار دیگر مقابل ساختمان شهرداری دست به تجمع زدند.

19 – روز شنبه 14 تیرماه،کارگران سدهای سیکان دره شهرو گلال و شبکه میمه نسبت به عدم دریافت چندین ماه دستمزد معوقه خود دست به اعتراض زدند.

20 – روز شنبه 14 تیر، رانندگان تاکسی شهر یاسوج در استان کهکیلویه و بویراحمد در اعتراض به سطح نازل دستمزدشان دست از کارکشیدند وبا توقف خودروهایشان تجمع کردند.

21 – صبح روز ۱۵ تیر ماه کارگران شهرداری تبریز در اعتراض به عدم پرداخت بیمه شان در محوطه برج میدان ساعت، محل برگزاری شورای کلانشهر تبریز تجمع کردند.

22 – تعدادی از رانندگان‌ بازنشسته شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در اعتراض به دیرکرد در پرداخت دستمزدشان (سنوات) تجمع کردند.

23 – کارگران شهرداری کلاله دراستان گلستان نسبت به عدم پرداخت ماهها دستمزدشان از طرف شرکت های پیمانکاری پردیس نیرو و پسماند دست به اعتراض زدند.

24 – روز دوشنبه 16 تیر ماه، جمعی از رانندگان تاکسی دست از کارکشیده و برای بنمایش گذاشتن اعتراضشان نسبت به عدم تحقق وعده های دولت در خصوص تامین تسهیلات کرونایی برای رانندگان مقابل وزرات کار تجمع کردند.

25 – کارگران فضای سبز شهرداری دزفول در اعتراض به عدم  پرداخت مطالبات مزدی خود اعتصاب کرده و در مقابل ساختمان شهرداری این شهر تجمع کردند.

26 – کارگران شهرداری لوشان در اعتراض به ۶ ماه حقوق پرداخت نشده خود تجمع کردند.

27 – کارگران بخش اجرائیات شهرداری منطقه 7 اهواز در اعتراض به تعویق طولانی مدت پرداخت مزدها مقابل ساختمان شورای شهر اهواز و استانداری تجمع اعتراضی برپا کردند. یکی کارگران معترض می گوید : آخرین حقوقی که دریافت کردیم مربوط به دی ماه سال ۱۳۹۸ است.

28 – روز سه شنبه 17 تیرماه، کارگران کنتور‌سازی قزوین نسبت به عدم دریافت 4 ماه دستمزد و عدم پرداخت بیمه بیکاری از جانب کارفرما مقابل دفتر امام جمعه قزوین تجمع اعتراضی برپا کردند.

29 – جوانان روستای جریه سید محمد در فاصله 500 مترى شرکت قند شوش (قند خاورمیانه شوش ) در مقابل درب شركت در اعتراض به بيكارى تجمع كردند. اين جوانان مى گويند:ما شاغل شركت قند شوش هستيم اما در فصل تعمیرات بیکار مى شويم. آنان خواستار تضمین اشتغال خود هستند.

30 – روز سه شنبه 17 تیرماه، کارگران کارخانه شوفاژکار تاکستان در اعتراض به عدم محاسبه شغل خود به عنوان شغلهای سخت و زیان‌آور و عدم پرداخت دستمزد کارهای شاق تجمع کردند.

31 – روز سه شنبه ۱۷تیرماه، کارگران راننده شرکت به آوران نسبت به عدم دریافت 4 ماه حقوق معوقه خود دست به اعتراض زدند.

32 – کارگران ایران چوکا، نسبت به فقدان امنیت شغلی خود، دست به اعتراض زدند. در صنایع چوب و کاغذ ایران چوکا، حدود ۸۰۰ کارگر مشغول به کار هستند که به دلیل کاهش فعالیت تولید کاغذ، همه در معرض بیکارسازی هستند

33 – صبح روز سه شنبه 17 تیر ماه کارگران نیشکر هفت تپە در بیست و سومین روز متوالی اعتصاب،  در خیابانهای شهر شوش راهپیمایی کردند.

34 – روز سەشنبە ١٧ تیرماه ماموران شهرداری بوشهر با پشتیبانی ماموران نیروی سرکوب انتظامی اقدام به تخریب منازل ساکنان محروم در خیابان بیسیم کردند. ساکنان منطقه و بخصوص زنان که می بینند تمام زندگی و تنها سرپناهشان را ماموران نابود می کنند شروع به اعتراض کردند، بخصوص زنان با فریاد و شعار و جیغ کشیدن تلاش می کنند که از تخریب خانه هایشان جلوگیری کنند، در مقابل نیروی انتظامی با یورش و تهدید پاسخ توده های معترض را می دهند.

35 – تاکسیرانان لردگان در اعتراض به کمی سهمیه بنزین و کاهش دستمزدشان جلوی درب شهرداری شهر لردگان تجمع اعتراضی برپا کردند.

36 – روز سه شنبه 17 تیر ماه جمعی از کارگران شهرداری سراوان در استان سیستان و بلوچستان در اعتراض به عدم پرداخت چند ماه دستمزدهای معوقه خود مقابل ساختمان این شهرداری دست به تجمع  زدند.

37 – روز سه شنبه 17 تیر ماه جمعی از کارگران کارخانه قند فسا در اعتراض به بلاتکلیفی شغلی و عدم دریافت دستمزد خود در محوطه کارخانه دست به تجمع زدند. یکی از کارگران کارخانه  می گوید: کارگران فصلی تاکنون مزد ماههای آبان و آذرماه سال 98 خود را از صاحبان قبلی این کارخانه دریافت نکرده اند و کارگران دائمی نیز از بهمن ماه سال 98 تاکنون دستمزدی نگرفته اند. وی می افزاید کارگران قصد دارند تا رسیدن به کلیه مطالباتشان هر روز مقابل کارخانه و برخی از نهادهای دولتی تجمع کنند.