آخر هرسال وقت کشمکش، اعتراض و کارزار بر سر چند و چون مزدها است!!. «مصوبه شورای عالی کار ناعادلانه است»!!، «افزایش دستمزد باید به اندازه نرخ تورم باشد»!!، «سقوط مزدها به زیر خط فقر ظلم است»!! و فراوان عبارات این گونه که بر زبان ها جاری، در مراکز کار و تولید فریاد، در رسانه ها نقش و بر فضای روز شهرها حک می گردد. الفاظ و فرمولبندیهائی که ظاهری اعتراض آمیز و مبارزه جویانه دارند اما کاملا منحط و ذلت آمیزند، حدیث استیصال دهشت زای کارگران ایران و دنیا هستند، هیچ نشانی از هیچ میزان شعور بیدار یا تلاش آگاه توده کارگر برای جستجوی راه خروج از زیر فشار این همه استثمار، سبعیت و بشرستیزی سرمایه بر جبین ندارد.عین همان حرفهائی هستند که تاریخا سرمایه در ذهن کارگران کشت کرده است. طیف سندیکالیست ها و احزاب لنینی آنها را آبیاری و باغبانی نموده اند. عصاره داد و قالها، «اعتراضات»، «انتظارات» و باورها برخلاف جلای صوری آنها این است که: سرمایه داری برحق است!! حق مسلم انسانها است که برده مزدی باشند!! ناموس خلقت است که کارگر از کار خود جدا ماند. روح آفرینش است که کارگران جهان از هر گونه حق دخالت در سرنوشت کار، تولید و زندگی خود منفصل و محروم باشند!! حق مسلم آنهاست که مهر فرودستی جاویدان و حکومت شوندگی ابدی بر هستی آنها حک ماند!! این جماعت البته حقوقی هم دارند!!. اینکه لقمه نانی به شکم خالی برخی از آنها برسد، به اندازه نیاز سرمایه زنده بمانند، کار کنند، بیگاری کشند، استثمار گردند، دنیای سرمایه ها و اضافه ارزش ها را تولید نمایند، کوهسار عظیم سرمایه ها را پایه استوار قدرت، حاکمیت، درندگی و هولوکاست آفرینی سرمایه سازند!!،

اینها اهانت به کارگران عاصی گرسنه یا تهمت به حزبیون و سندیکالیست ها نیست. حقیقت عریان و درد کشنده پیچان در اعماق زندگی توده کارگر و جنبش کارگری است. وقتی ما هر نوع سخن گفتن از تسلط بر سرنوشت کار و زندگی خود را تحریم، محکوم و مستحق طرد و سرزنش می بینیم، وقتی کل صدر و ذیل انتظارات خود را در پرداخت مزدهای معوقه و افزایش مزد متناسب با نرخ تورم مین گذاری می کنیم، اعتراض، اعتصاب و کارزار ما چه معنای زمینی دیگری سوای آنچه گفتیم می تواند داشته باشد؟ معلوم است که ترجمان واقعی دیگری ندارد. یک سؤال مهم پیش می اید، این پرسش که اگر وجود سرمایه داری حق است!!، اگر رابطه خرید و فروش نیروی کار تقدیر زندگی است!!، اگر ساقط بودن ما از تسلط بر سرنوشت کار و زندگی خود امر محتوم تاریخ است چرا باید سرمایه و سرمایه داران و دولت سرمایه به حرف ما کارگران گوش دهند؟؟!! چرا برای ماندگاری سرمایه و نظام بردگی مزدی، برای سود طغیان آلودتر خود ما را قربانی نکنند، در کوره سودسازی سرمایه ذوب ننمایند؟؟!! چرا اعتراضات ما را به خون نکشند؟

«خانه از پای بست ویران است» وقتی ما خود، با محاسبات مجعول، شعور وارونه، اعتراض آویزان به نظم سرمایه، انتظار منحل در نسخه پیچی های سرمایه داری و مبارزه مدفون در منشور ماندگاری این نطام، پای بندی به حقانیت بردگی مزدی، حقانیت استثمار شدن، فرودستی، انفصال از دخالت در سرنوشت تولید و زندگی را بانگ می زنیم، چرا باید سرمایه داران و دولت آنها به گونه ای سوای برده دار، سوای مالک کار و فرمانروای مطلق العنان جان ما، با ما رفتار کنند؟!!. اگر قرار است چنین نباشد، مائیم که باید از شکستن این معادلات و پاره کردن این زنجیرها آغاز کنیم، باید صریح و قاطع اعلام داریم که ضد کارگر بودن خویش، ضد استثمارشوندگی و فرودستی خود هستیم، فریاد سر دهیم که ریشه تمامی مصیبت ها و سیه روزی های انسان را در وجود سرمایه می بینیم، آماده پیکار علیه سرمایه داری هستیم و هر میزان بهبود معاش، رفاه، آزادی و حقوق انسانی خویش را در گرو کارزار طوفانی علیه این نظام می دانیم، اما مبارزه علیه سرمایه داری مقوله ای لفظی، اعتقادی، مکتبی یا لفظ بافی ها و شعارپردازیهای آویخته به بیانیه ها و قطعنامه ها نیست. یک جنگ واقعی زمینی در کلیه عرصه های زندگی اجتماعی بشر است. مبارزه ضد سرمایه داری یعنی اینکه در بند، بند اعتراضات و کارزارهای روزمره خود، برای تحقق هر خواست و علیه هر تهاجم بورژوازی، راه پیکار رادیکال و سرمایه ستیز پیش گیریم. به جای استغاثه برای چند ریال افزایش مزد، طومار طویل حاصل کار و تولید سالانه خود را باز کنیم و حق تسلط بر کل این محصول را کیفرخواست کارزار روز سازیم. قاطع و استوار فریاد زنیم که آنچه تولید کرده ایم 13 – 14- 15 برابر تمامی چیزی است که برای معیشت، درمان، مسکن، پوشاک و همه چیز خویش دریافت نموده ایم.!! کوبنده و خروشان اعلام داریم که ضد تبدیل حتی یک ریال این تولیدات و کارها به سرمایه طبقه سرمایه دار، دولت، ارتش، سپاه و قوای قهر سرمایه داری هستیم، می خواهیم خود ما آحاد توده کارگر در مورد سرنوشت کل این کار و تولید، چگونگی اختصاص آن به رفع نیازهای گوناگون زندگی تصمیم بگیریم. می خواهیم خود تعیین کنیم که چه مقدارصرف رفاه، آموزش، بهداشت، درمان، بهسازی محیط زیست، ارتقاء سطح تولید، تکامل ابزار کار، انجام پژوهش ها، توسعه دانش ها، آبادانی شهرها، نگهداری سالمندان، پرورش کودکان و مسائل دیگر گردد.

به گوشه دیگری از اعتراضات نگاه کنیم، جهنمی که در آن می سوزیم بمب عصیان انسان ها علیه تبعیضات جنایتکارانه جنسیتی است. بخش اعظم و اصلی معترضان نیز کارگران به ویژه زنان کارگر هستند، اما حرف اول و آخر این خیل کثیر دهها میلیونی این است که «تبعیضات رفع گردد»!! «تساوی حقوق زن و مرد تأمین شود»، حجاب اجباری برچیده شود، حضانت فرزندان حق مسلم مادران باشد، مردسالاری خاتمه یابد، قوانین بشرستیزانه و ضد زن ملغی گردد یا صدها شعاردیگر که نیازمند بازگوئی نیست. نکته اساسی آنست که در محاسبات، شعور و پندار مسلط بر توده عاصی طبقه ما، این اعتراض ها و خواسته ها، لیستی از مطالبات مدنی می باشند!! مطالباتی که باید در قالب اجماع میان معترضان و دولت سرمایه یا نظام سرمایه داری حل و فصل شوند!! ریشه تبعیضات را در سرشت سرمایه، در نظم اقتصادی، سیاسی، مدنی و حقوقی چرخه ارزش افزائی سرمایه، در قفل بودن این نظم به کار خانگی زنان، استثمار مضاعف کارگران زن، مردسالاری، وجود خانواده مردسالار، «نان آور بودن» مرد!! و «نانخور بودن» زن!!، در کار سراسر رایگان دو شیفتی، سه شیفتی زنان در خانه و آشپزخانه، جستجو نمی شود. در همین راستا برای کاهش و محو این تبعیضات، راه تعرض به کارکردهای قهری زن ستیز سرمایه و اساس هستی سرمایه داری پیش گرفته نمی شود. در رابطه با آلودگی های ویرانگر زیست محیطی نیز همین فاجعه بر سر طبقه و جنبش ما آوار است. ریشه ها را در وجود سرمایه نمی کاویم و هر میزان چالش آلودگیهای مرگ آور را در تعرض رادیکال به شیرازه کار و تولید سرمایه داری دنبال نمی کنیم. این رشته سر دراز دارد، برای حصول هر جرعه آزادیهای سیاسی و حقوق اجتماعی هم به نظام بردگی مزدی آویزان می گردیم و در بهترین حالت به ورطه رژیم ستیزی توخالی فراطبقاتی و دموکراتیک سقوط می کنیم.

مادام که چنین است، ما هر روز بیش از روز پیش فرومانده تر، زمینگیرتر و مفلوک تر می گردیم. آن گونه که یک قرن و چند دهه است همین روند و سرنوشت را تجربه کرده ایم. کل قدرت طبقاتی خویش را سنگ، سیمان و ساروج بنای قدرت سرمایه کرده ایم. و در نیازهای ارزش افزائی سرمایه دفن نموده ایم. علیه سرمایه نجنگیده ایم، تا چشم کار می کند، شورش، قیام، انقلاب راه انداخته ایم اما صرفا در این راستا که نظام بردگی مزدی را «انسانی»!! قابل تحمل!! دموکراتیک!! عادلانه!! آراسته به مالکیت دولتی سرمایه ها و بیرق «سوسیالیسم»!!! بدون فقر، گرسنگی، تبعیضات، جنگ و آلودگیهای زیست محیطی کنیم.!!! کل توان پیکار ما در چنین برهوتی چرخ خورده است، فرسوده شده و تباه گردیده است. باید به این وضع پایان داد، باید وارد مدار واقعی کارزار طبقاتی ضد سرمایه داری شد و برای این کار باید:

1– طومار استغاثه برای افزایش مزد، آویختن این افزایش به نرخ تورم، تحصن برای حصول بیمه های اجتماعی، اجرای طرح طبقه بندی مشاغل و مانند این ها را درهم پیچیم. کوبیدن بر طبل این مسائل یعنی اینکه ما معترض وجود سرمایه داری، معترض اساس برده مزدی بودن خود، معترض استثمار، فرودستی و بنیاد کل سیه روزی های خویش نمی باشیم. یعنی اینکه می خواهیم فروشنده نیروی کار باشیم و نظام بردگی مزدی را برحق می دانیم!!، به جای چرخیدن در این به اصطلاح خواست ها!! دنیای داده ها، ارقام و اطلاعات مربوط به محصول سالانه کار و تولید طبقه خویش را پیش کشیم و فریاد زنیم، خواهان اختصاص کل حاصل کار و ارزشهای آفریده خود، به معیشت، رفاه، دارو و درمان، مسکن، نگهداری پیران و معلولان، آموزش، بهبود محیط زیست، زندگی هر چه مرفه تر و متعالی تر انسانی تمامی آحاد همزنجیران خود گردیم. اعلام داریم که هر چه خلق شده است حاصل کار همه بخش های طبقه ما است. سرنوشت این همه کار و تولید هم باید به دست ما و کل آحاد طبقه ما تعیین شود، هیچ ریال آن نباید سرمایه سرمایه داران، دولت یا هزینه نهادهای قدرت سرمایه گردد. بیائید زبونی و ذلت و ایمان به تقدس برده مزدی بودن و حکومت شوندگی را کنار گذاریم، جسارت کنیم و یکصدا اعلام داریم که برای تسلط بر سرنوشت کار، تولید و زندگی خویش خواهیم جنگید.

2- بحث بر سر جایگزینی راهبرد سراسر رفرمیستی راست یا چپ نمایانه مسلط بر جنبش ما با یک راهبرد رادیکال طبقاتی و ضد سرمایه داری است، اما این جایگزینی چیزی نیست که با مشتی فرمولبندی، نسخه پیچی و شعاربافی میسر گردد. بالعکس باید تار و پود پویه کارزار حی و حاضر روز ما شود. برای حصول این هدف باید دست به کار یک خانه تکانی بنیادی شد. باید از چاه رفرمیسم بیرون آمد، بساط آویختن به حزب و سندیکا و هر نهاد بالای سر را جمع کرد و به زباله دان تاریخ ریخت. باید همگی همصدا و دست در دست هم یک قدرت متحد شورائی ضد کار مزدی گردیم. بدون برداشتن گامهائی استوار برای سازمانیابی سراسری شورائی و ضد سرمایه داری آحاد توده های طبقه خود نمی توانیم هیچ خواست رادیکال و مهمی را بر سرمایه داران و دولت آنها تحمیل کنیم. مادام که در این مسیر قرار نگیریم، مادام که برای ظهور و عروج به مثابه یک قدرت متشکل شورائی و سرمایه ستیز، سنگی بر روی سنگ نگذاریم، با صرف شعارپردازی حول تسلط بر سرنوشت کار و تولید فقط خود را رسوای عام و خاص کرده ایم. با اعتصابات پراکنده بی تأثیر درون چهاردیواری این و آن کارخانه نمی توان بورژوازی و نهادهای فدرتش را مجبور به هیچ عقب نشینی در مقابل انتظارات رادیکال طبقاتی خود سازیم. اینها نیازمند گفتن نیستند، باید این سقف را شکافت، طرحی نو افکند. به سوی هم بشتابیم، دست در دست هم نهیم، راهی محل کار همدیگر گردیم، هفت تپه و عسلویه و راه آهن، هپکو و آذرآب و شهرداری ها، خودروسازی ها، پتروشیمی ها، خطوط حمل و نقل، ترافیک شهری، کل مدارس، بیمارستانها، دانشگاهها و صدهزاران مراکز کار و تولید را کانون داغ فعالیت های پیوسته و زنجیروار خویش برای برپائی یک جنبش نیرومند شورائی کنیم. کل آحاد طبقه ما باید شریک این تلاش و کارزار شوند. همه دخالت کنیم، همه بیاندیشیم، شورائی تصمیم بگیریم، شورائی راهکارهای هم را نقد، تکمیل، رادیکال تر و سرمایه ستیزتر سازیم.

3 – این راهی نیست که یکشبه، یکساله یا چند ساله طی شود، اما یک چیز روشن است. رویکردهای قرن بیستمی و راهبرد مستولی روز ما در همان نطفه محکوم به شکست محتوم بوده است و این شکست سالیان متمادی است که اتفاق افتاده است. ما سوای خروج از بن بست فرساینده موجود و روی آوردن به ریل واقعی جنگ ضد سرمایه داری هیچ چاره دیگری نداریم. باید این راه را آغاز کنیم ولی این همه حرف نیست. نکته بسیار اساسی تر آنست که با قرار گرفتن در دل این میدان کارزار، با استقرار در این سنگر، هر میلیمتر که جلو تازیم فرسنگها از فروماندگی و استیصال فاجعه بار رفرمیستی فاصله می گیریم. لحظه به لحظه نیرومندتر، رادیکال تر و نقش آفرین تر می گردیم. با قدرت مستقل طبقاتی تاریخ آفرین و شکست ناپذیر خود، در مقابل نظام سرمایه داری صف می بندیم، این قدرت را هر روز به همان میزان که هست علیه سرمایه داران، سرمایه و دولتش اعمال می کنیم، از فلاکت و زبونی بیرون می آئیم، بسان طبقه کارگر، بیرق نابودی سرمایه در دست، تا هر کجا توان داریم طبقه سرمایه دار و ماشین قهر اقتصادی، سیاسی، پلیسی آن را به عقب می رانیم. به همان اندازه قدرت خود را مستقر می کنیم، حاصل کار و تولید خویش را از چنگ سرمایه خارج می سازیم. ما وارد یک جنگ واقعی تعیین سرنوشت می شویم. این تنها راه پیش روی ما است. همه راههای دیگر به نابودی ما و بشریت ختم می گردد.

4 – همین الان که گفتگوی افزایش مزدها داغ است، این تغییر ریل بنیادی و تاریخی را آغاز کنیم، کیفرخواست طبقه خود علیه سرمایه داری را شالوده کارزار سازیم. جنگ را به میدان واقعی، به سنگر تسلط بر سرنوشت کار، تولید و زندگی منتقل سازیم.

مزدک