خیلی از معلمان نهاد موسوم به «کانون صنفی» را سدی بر سر راه اعتراض روز و نیروئی فرساینده و مخرب برای پروسه مبارزات جاری خود می بینند. کارنامه کانون برای شمار روزافزونی از کارگران آموزش، تیره و تار است. کانون نشینان به معلمان می گویند برای تحقق خواست های خود به دولت سرمایه دخیل بندید، معلمان مخالف می گویند دهه ها این کار را کرده ایم، هیچ نتیجه ای نگرفته ایم و هر بار فرسوده تر و حقیرتر از پیش شده ایم. کانون می گوید در مقابل مجلس سرمایه دست به تحصن بزنید! کارگران آموزش عاصی می گویند 40 سال آزموده ایم و نتیجه اش صرفا فرسودن و تباه نمودن قدرت اعتراض خود بوده است. کانون می گوید مبارزه قانونی کنید و خواستار اجرای قوانین شوید، جمعیت قابل توجهی از کارگران آموزش می گویند، تجربه توسل به قانون سرمایه منحل شدن قدرت طبقه ما در ساختار حاکمیت سرمایه بوده است. کانون می گوید هیچ راه دیگری نیست. سرنوشت مقدر ما چانه زدن با صاحبان سرمایه و دولت آنها برای تکدی پشیزی دستمزد افزونتر است. معلمان می گویند این حرف مزدوران، پاکاران و ایادی سرمایه برای منصرف نمودن ما از مبارزه علیه سرمایه داری است. ما می توانیم اعمال قدرت کنیم، کل سیستم آموزشی را مختل سازیم، اعتصاب سراسری اعمال کنیم و دولت سرمایه را مجبور به قبول مطالبات خود نمائیم. کارگران آموزش می گویند ما معلمان، همگی کارگر و جزء لاینفک طبقه کارگر ایران و جهان هستیم. کانون با خشم و قهر می گوید چنین نیست، ما یک صنف کنار اصناف هستیم!!، معلمان می گویند، صنف چه صیغه ای است؟ از گورستان کدام دوره تاریخی نبش شده است؟!!، ما بخشی از طبقه کارگریم و با کل کارگران دیگر، هستی اجتماعی واحد، مبارزه واحد، دورنمای واحد پیکار، راهبرد مشترک مبارزه داریم و این فقط ارتجاع بورژوازی است که با شستشوی مغزی و همه سلاحهای دیگرش ما را از هم جدا می سازد. کانون می گوید، این حرف «کمونیست ها» است، هر که چنین گفت او را تحویل پلیس سرمایه دهید. معلمان فریاد می زنند، تحصن در مقابل امامزاده های سرمایه خفت بار است، به سراغ طبقه خود برویم. خواستار حمایت آنها گردیم. یک قدرت مستقل سراسری شویم. کانون می گوید، این عدول از دیوارهای آهنین صنف است، منافع صنف خود را پاس داریم، به عنوان یک صنف بر تحقق خواست های صنف تأکید کنیم!! کارگران آموزش اخطار می دهند و اعتراض می کنند که چرا مانع ورود کارگران دیگر به صف مبارزه ما می شوید؟!! کانون می گوید، کارگران اهل صنف ما نمی باشند، معلم نیستند، تحصیلات معلمی نکرده اند، شأن و شوکت و جلال معلمی ندارند، پیوستن آنها به ما موجب اخلال نظم، تمرد از قانون سرمایه و نقض حرمت صنف است!!. معلمان فریاد می زنند که مانع سخنرانی همزنجیران کارگر ما نشوید، کانون می گوید، تحصن و اعتراض ما صنفی است و تمامی غیرخودی ها اخلال گر و اهل اغتشاش و مقدمین علیه امنیت هستند. در یک کلام معلمان در «دلال» خویش و کانون در «ضلال» خود هر روز بیش از روز پیش از همدیگر جدا می گردند. حتی سران کانون مدام از منزوی شدن خویش شکوه می کنند.

مزدک