در این نوشته هدف برخورد با مردان که چرا در کار خانگی شریک نمی شوند نیست، بلکه هدف برخورد با سرمایه داری و تقسیم کار اجتماعی آن است که بار مخارج بازتولید نیروی کارلازم آتی سرمایه را بر دوش خانواده های کارگری و به ویژ زنان آن تلمبار می کند. هم این گونه است کار مراقبتی و پرورشی که در این نوشته روی آن متمرکز می شویم. مقایسه ها برای نشان دادن تقسیم جنسیتی کار و تاثیر آن بر زندگی زنان است.
کار مراقبتی زنان یعنی مراقبت از کودکان، افراد کهن سال و بیمار خانواده بخش مهمی از کار بی مزد خانگی زنان را تشکیل می دهد و عامل مهمی در شکاف جنسیتی در جامعه و در جهان است. اگر این بخش از کار به عنوان کار اقتصادی با مزد محاسبه شود تغییرات مهمی در زندگی زنان حاصل می شود. 75% کار مراقبتی در خانه توسط زنان انجام می شود و 656 میلیون زن در سن کار در جهان، کار تمام وقت خانگی را انجام می دهند. کار مراقبتی زنان در مجموع کار خانگی روزانه چهار ساعت و بیست و پنج دقیقه است. در مقایسه با مردان که روزانه یک ساعت و بیست و سه دقیقه را صرف این کار می کنند و 41 میلیون نفر به آن اشتغال دارند کار مراقبتی زنان سه برابر مردان است.
کار مراقبتی که مزدی برایش پرداخت نمی شود کاری بسیار سخت است که برنده اصلی در آن شرکت های بیمه ی بهداشتی و در کل سرمایه است. این کار در سه وجه انجام می شود. بخشی برای استفاده خود فرد است. بخشی برای اعضای خانواد و بخشی هم برای کمک به دیگران از فامیل تا همسایه و دوست. اگر این بخش از کار بی مزد زنان محاسبه شود نه تنها شکاف جنسیتی حاصل از تقسیم کار جنسیتی کاهش می یابد، بلکه تغییرات مهمی در استقلال مالی زنان، بهبود شرایط زندگی زنان و خانواده پیش می آید.هم چنین دولت سرمایه مجبور به سرمایه گذاری بیش تر در بخش عمومی و خدمات می شود. به طور مثال پرستاران، کارکنان بهداشتی، پزشکان، مربیان مهد کودک و کودکستان، کارکنان خانه های سالمندان بیش تری به استخدام در می آیند. دولت مجبور به سرمایه گذاری در ساخت مراکز لازم این امور می شود.
کار خانگی و مراقبتی زنان تنها بیان گر نابرابری جنسیتی در تقسیم کار اجتماعی نیست، بلکه تاثیراین بار سنگین مسئولیت تحمیل شده بر دوش زنان و دختران در زندگی آن ها اثرات چند جانبه دارد و مثل حرکت موج آب منتقل می شود و بزرگ تر و پراثر تر می شود و همه ی زندگی زنان را احاطه می کند و بر زندگی آینده شان تاثیری مخرب می گذارد. این نابرابری معمولا در سنین کودکی آغاز می شود و بر سلامت جسمی و روانی و هم چنین جریان مشارکت اجتماعی و اقتصادی آن ها در جامعه تاثیر می گذارد. در جهان دختران بین سنین 5 تا 14 سال روزانه در مجموع بیش از 160 میلیون ساعت ، صرف کار طاقت فرسای خانگی، آوردن آب و چوب برای سوخت، نگهداری از برادران و خواهران کوچک تر می کنند. این شکاف جنسیتی با بالا رفتن سن بیش تر افزایش می یابد و در فاصله سنین بین 25 تا 44 سال که پیک سن فعال اقتصادی محسوب می شود به اوج خود می رسد. این فاصله سنی همان سال هایی است که در آن انسان می تواند کار و پیشرفت های کاری را تجربه کند. اما بخش اعظم زنان در این دوره با ملقب شدن با عنوان خانه دار که البته در آمارهای اقتصادی برای بالا بردن نرخ اشتغال و پایین آوردن نرخ بیکاری “در حال کار” محسوب می شوند، از این تجربه به کنار گذاشته می شوند. براساس محاسباتی که انجام گرفته کار مراقبتی زنان در سال با مبلغ 10.9تریلیون دلار، 13 % تولید ناخالص جهانی را تشکیل می دهد که سرمایه برای آن دیناری خرج و سرمایه گذاری نکرده است، این مقدار برابر است با کل پول 50 تا از بزرگترین کمپانی های جهان از جمله آمازون، وال مارت و اپل در سال 2018(نیویورک تایمز) . با یک مثال سهم جمهوری اسلامی را تنها در یک بخش کوچک ادامه می دهیم. جمعیت زیر 7 سال در ایران بیش از 7 میلیون نفر است(7.3). از وضعیت موجود در اثر کرونا صرفنظر می کنیم. طبق آمار سال 97 تعداد 16000 مهد کودک در ایران وجود دارد که تنها 12% کودکان را پوشش می دهد و در آن ها 150.000 زن مشغول به کارند یعنی به طور متوسط 10 نفر برای هرمهد و بنا به گفته مسئول مربوطه آقای محمد نفریه به بیش از 130.000 مهد کودک جدید نیاز است. پس 88% کودکان که ازبودن در مهد محرومند زیر پوشش مراقبت مادران شان هستند. اگر این 130.000 مهد وجود داشت تعداد 1.300.000 نفر دیگر از زنان مشغول به کار می شدند. اگر دست مزد متوسط آن ها را با توجه به نیمه وقت و تمام وقت بودن یک میلیون تومان بگیریم- معمولا باید حداقل دست مزد را دریافت کنند ولی در مهدهای خصوصی این طور نیست و مهد های دولتی هم معمولا از نیروی کار شرکتی استفاده می کنند- و پول بیمه بهداشتی و بازنشستگی را که برای هر نفر ماهیانه 780.000 تومان است که 27% را کارگر و بقیه یعنی 540.000 تومان را کارفرما باید بپردازد. بنابراین سالانه 702 میلیارد تومان برای بیمه، و 23400 میلیارد دست مزد کارگران، و اگر اجاره یک مهد متوسط ماهانه 2 میلیون تومان باشد، سالانه 3120 میلیارد تومان اجاره بها لازم است که در مجموع می شود 30342 میلیارد تومان. البته باید به آن هزینه اسباب بازی، یک وعده غذا و غیره را هم اضافه کرده که مجموعا 40000 میلیارد تومان محاسبه می کینم. می بینم که سرمایه از قبل زنان خانه دارکه آن ها را بار اقتصادی در نظر می گیرند تنها در کار مراقتبی کودکان زیر 7 سالی که به مهد کودک راه ندارند سالانه چه مقدار عظیمی صرفه جویی می کند در حالی که از این کار حتی یک ریال نصیب کارگران آن یعنی زنان و به دنبالش درآمد خانواده نمی شود. حال اگر مراقبت از سالمندان و کار بی مزد خانگی را هم حساب و به آن اضافه کنیم، سر به آسمان خواهد زد. و با آن تولید ناخالص ملی و در پیامد آن بودجه های اختصاصی به بخش های مختلف چه تغییرات عظیمی خواهد کرد. در همه جای دنیا سرمایه از زیر بار این مخارج با شدت کم و زیاد، شانه خالی می کند و آن را بردوش زنان می گذارد. البته در دهه های اخیر و به تدریج مردان نیز در این کار شریک شده اند و چنان که می شنویم مردان جوان ایرانی هم اندکی از بار این مسئولیت سنگین را برعهده گرفته اند، اما هدف باید در کنار آن و هم زمان مبارزه برای بهبود شرایط و هم مبارزه ضد سرمایه داری برای براندازی شرایطی باشد که امکان این استثمار وحشیانه را فراهم می سازد. سرمایه داری است که از آن سود می برد. حتی در کشورهای پیشرفته هم مثلا در آلمان بسیاری از کودکان باید سال ها در انتظار یک جای خالی در مهد کودک ها باشند زیرا در این بخش سرمایه گذاری لازم انجام نمی گیرد و با تقسیم جنسیتی کار بار آن به زنان تحمیل می شود.
نوشین