روزنامه ایران، سه شنبه 9/3/96 گزارش تکاندهندهای دارد در مورد کودکانی که با زباله گردی زندگی میگذرانند. این کودکان 6 تا 15 ساله افغان و ایرانی، کار تفکیک زبالههای شهر تهران را که میباید با دستگاههای مکانیزه صورت گیرد با دست انجام میدهند. کارفرماهای اینان پیمانکاران شهرداریها هستند. محل کارشان عمدتاً گاراژ است؛ محلی متعفن و آلوده، مملو از موش و حشرات. این کارگران در میان کوهی از زباله وول میخورند. میانگین ساعت کارشان 10.5 ساعت است که گاهی اوقات تا 18ساعت و بیشترهم میرسد. برخی از کودکان با دور بودن از خانواده، شب در همین گاراژها میخوابند که برای آن، مبلغی از حقوق ناچیز خود را به کارفرما میپردازند. بیماریهای ایدز، هپاتیت، حصبه، کزاز، اسهال خونی، انگلهای رودهای، سالک پوستی، کمر و زانو درد شایع است. در بعضی گاراژها تعداد بچهها به 100 نفر میرسد. این کودکان دست از زندگی شستهاند تا هزینههای خانوادههایشان را تامین کنند. گزارش میگوید که آرزوهای این کودکان یک وعده غذای گرم، درس خواندن، یک بسته مداد رنگی و داشتن مادر است. کودکی آرزویش این است که کسی پیدا شود تا انگشتان موش جویدهی دوستش را خوب کند. کودکی بلوچ میگوید که برای جمعآوری زباله در خیابانهای شهر باید کارتهای فصلی 200 تا 400 هزار تومانی داشته باشیم. در صورت نداشتن این کارتها ماموران شهرداری ما را میگیرند و کتک میزنند. این گزارش تعداد این کودکان را در سطح کشور 120 هزار نفر تخمین میزند. گزارشی وحشتناک که تصاویر آن تا ساعتها در خاطر میماند و بغض گلویت را رها نمیکند.
روزنامه ایران که در خدمت دولت اصلاح طلب است بانی این اوضاع را “بیمبالاتی مدیریت شهری” یعنی بیمبالاتی جناح رقیب معرفی میکند. ما در نظام سود محور و ضد بشری سرمایهداری زندگی میکنیم. سوداندوزی و تملک هرچه بیشترمحصول کار کارگران اساس و بنمایه این نظام است. گزارش نمیتواند این حقیقت را بپوشاند و به رذالت کارفرماها اشاره دارد که حتا تهیه امکانات بهداشتی و دستکش و ماسک را پر هزینه میدانند!! اینها نه بیمبالاتی بلکه نشانگر ذات سرمایه است. جنایاتی که با مشارکت و همکاری سرمایههای خصوصی و دولتی انجام میگیرد.
پای صحبت سرمایهداران که بنشینیم میگویند که لااقل برای این کودکان سرپناهی درست کردهاند و مانع ولگردی آنان شدهاند! درایران سود سرشار حاصل کار پرداخت نشده کارگران تمام شاخههای اقتصاد، کار زنان خانهدار و کودکان، سر به میلیاردها تومان میزند. کار طبقه ما صرف عیش و نوش طبقه سرمایهدار میشود. سرمایه بنگاهها و بنیادهای متعدد میگیرد. مراکز مغزشویی مذهبی و نهادهای سرکوب، از کار پرداخت نشده ما تغذیه میشوند. استثمار و بهره کشی از ما تبدیل به اسلحه و موشک، کمک به گروهها، سازمانها و دولتهای جنایتکار منطقه میشود. محصول کار طبقه ما به راحتی این را ممکن و شدنی میسازد که نه با کمکهای انجمنهای خیریه و صدقه و نه با ترحم و منتگذاری و در شرایط فلاکتبار روزگار بگذرانیم. به همراه تمامی مطالبات انسانی خود همچون بهداشت و آموزش و پرورش رایگان، نگهداری و مراقبت رایگان از سالخوردگان و معلولان، تعیین حداقل دستمزد به میزان محصول اجتماعی سالانه و تخصیص این میزان دستمزد به کلیه کارگران شاغل و بیکار و بازنشسته و زنان خانهدار، مطالبات خاص کودکان را در دستور مبارزات خود بگذاریم: ممنوعیت و جرم بودن اشتغال کودکان و نوجوانان زیر 18 سال؛ پرداخت حقوق مکفی متناسب با نیازهای رفاهی و تفریحی افراد زیر 18 سال؛ مبارزه با هر نوع کودک آزاری؛ سلب حق حضانت از همه پدران و مادرانی که آزادیها، حقوق و شرایط رشد انسانی کودکان را سلب میکنند …
این تنها جنبش طبقه ما، طبقه کارگر با افق ضد سرمایهداری، قادر به تحقق این خواستها است. هرگونه رویکردی که سرمایهداری را بیگناه جلوه دهد و یا سرمایهداری را به بد و خوب تقسیم کند، فریبکاری و گمراهه است. قرنها حکومت سرمایه در همه جای جهان و میلیاردها کمکهای خیرخواهانه و صدها موسسه خیریه نتوانسته است معضلات بشر را حل کند. ریشه مصایب انسان، سرمایه است. با حرس کردن درخت سرمایه نمیتوان مانع بازآفرینی میوههای مسموم آن همچون بیکاری، فقر، کار کودکان، تبعیضات اجتماعی، جنگ و تخریب محیط زیست شد.
گزارش هولناک روزنامه ایران، تاریخ زندگی کارگران اروپایی در قرون قبل را به خاطر میآورد. سرمایه متمدن! و انساندوست! غربی همین جنایات را قرنها علیه کارگران مرتکب میشد. در آنجا و به خصوص در قرن 19 میلادی مبارزات سرمایه ستیز کارگران با چنان وسعت و شدتی گلوی سرمایه را فشرد که سرمایهداری مجبور به عقب نشینی و پذیرفتن پارهای اصلاحات در زندگی کارگران و از جمله کودکان گردید. راهکار ما پیگیری همین رویکرد است. نجات از فلاکت و گور خوابی و زباله گردی در گرو برپایی شوراهای سرمایه ستیز در شهر و روستا و محل کار و زندگی است.
ابراهیم زنوز
تیر 1396