تأثیرپذیری عمیق کارگران از راهبردهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی طبقه سرمایه­ دار و متفکرینش، چرخ خوردن در راه حل­های اپوزیسیون­ های چپ و راست، مذهبی و لائیک، سلطنت­ طلب و جمهوریخواه این طبقه، پدیده شوم آوار بر سر طبقه ماست. در جامعه­ ای که شیرازه زندگی و موجودیت انسانها به خرید و فروش نیروی کار گره خورده است و سرمایه بر روند کار و زندگی تسلط تام و تمام دارد وقوع این امر کاملا طبیعی است. فرهنگ مسلط بر جامعه، فرهنگ طبقه مسلط است. مبارزه علیه فرهنگ ضد کارگری حاکم، بخشی ضروری از مبارزه علیه نظام سرمایه­ داری است. به مهم­ترین نکات این جدال طبقاتی نگاهی بیندازیم:

1- کار مزدی یا رابطه خرید و فروش نیروی کار، پایه موجودیت نظام سرمایه‌داری است. راهبردهای متنوع طبقه سرمایه­ دار بر این شاخص بنیادی، خط می­کشند. این رویکردها، سرمایه‌داری را با دولتی و خصوصی بودن، با آزادی و انحصار رقابت، توضیح می­دهند!! مادام که در بخش عمده جامعه، نیروی کار خرید و فروش می‌شود، هنگامی که پروسه کار و تولید، اینکه چه تولید شود و چه تولید نشود، به چه میزان تولید شود، چگونگی توزیع محصول کار و کل مسائل مربوط به کار و تولید از بالای سر کارگران برنامه ­ریزی می‌شود، مناسبات اقتصادی و اجتماعی، به هر شکل و شمایلی که باشد، سرمایه‌داری است.

 2- در روند کار، ابزار و ماشین­ آلات، هیچ ارزش جدیدی نمی­آفرینند، صرفاً ارزشی برابر با مقدار مصرف شدنشان، به محصول کار منتقل می­شود. این فقط و فقط نیروی کار است که با مصرفش، ارزش جدید می­آفریند. سهم ناچیزی از این ارزش جدید، مزد کارگران است و سهم عظیم مابقی، اضافه ارزشی است که نصیب طبقه سرمایه­ دار می­گردد. در دیدگاه طبقه سرمایه­ دار، سرچشمه سودها منحصر به کار طبقه کارگر نیست، منشأ اضافه ارزش در تفاوت میان بهای تمام شده کالاها با قیمت فروش آنها نهفته است!!

3- با کار مزدی، هر نوع دخالتگری انسانی درباره پروسه کار و سرنوشت محصول کار از کارگر سلب می­گردد. معیشت، درمان، آموزش، حقوق اجتماعی، سیاسی، سلامت جسمی، روانی و همه چیز انسانها قربانی سود و گسترش سرمایه می­شود. سرمایه به تمام قلمروهای اجتماعی بسط می­یابد. سیاست، حقوق، قانون، فرهنگ، مذهب، ارتش، پلیس، سازمانهای اطلاعاتی، ناسیونالیسم، فاشیسم، لیبرالیسم، صندوق رأی، دولت، پارلمان، قوه قضائیه و همه اینها را جزئی از وجود خود و ساز و کار بقایش می­سازد.

در اینجاست که آشتی­ ناپذیری ریشه‌ای و مبارزه طبقاتی توده‌های کارگر علیه سرمایه ­داری شکل می­گیرد. مبارزه و جنبشی که تا کنون به دو نوع متفاوت و متمایز در محتوا و شکل روی داده است. یکی از «هستی اجتماعی» و طبقاتی کارگران می­ جوشد، تجلی شعور مستقل، اراده آزاد و هستی آگاه و انقلابی آنها است. اعتراض به نفس کارگر بودن و کار مزدی، اتکا به قدرت جمعی شورائی علیه طبقه سرمایه ­دار، دولت و نظام سرمایه ­داری، اجتناب از آویختن به قانون، حقوق و نهادهای قدرت سرمایه، دوری از هر نوع تشکل­ بالای سر، برپائی یک جنبش شورائی سراسری ضد بردگی مزدی، شالوده این شکل از مبارزه است. دیگری آن است که سرمایه ­داری برای آنها نسخه­ پیچی می­کند. آویختن به انتخابات و قانون، توسل به نهادهای حکومتی، سندیکا و حزب­ سازی، سرنگونی­ طلبی فاقد محتوای ضد کار مزدی پشت سر اپوزیسیون ها، جایگزین­ سازی رژیمی با رژیم دیگر، آرایش و پیرایش سرمایه­ داری با شکلی متفاوت، از این جمله ­اند.

4- رویکردهای سرمایه ­مدار در تکه پاره کردن طبقه کارگر به اصناف و حرفه‌های مختلف، به شاغل، بیکار و بازنشسته، اتفاق نظر دارند. رویکرد این طیف، جلوگیری از متحد شدن توده‌های طبقه کارگر است. از منظر آنها کارگران باید برای بهبود وضع زندگی خود در چارچوب سلطه سرمایه‌داری چک و چانه بزنند و به مبارزه صنفی و قانونی روی آورند. اینان وجود تبعیضات جنسیتی، قومی و عقیدتی، آلودگی محیط زیست، فقدان آزادی‌های سیاسی و حقوق اجتماعی را به موجودیت سرمایه مرتبط نمی­ دانند و یگانه دانستن مبارزه علیه این فجایع و علیه سرمایه را چپ­روانه می­شمرند!! در دیدگاه مشترک کل این طیف، کارگران فاقد آگاهی و شناخت برای دگرگونی ریشه­ای زندگی خود هستند. محتاج قیم، ولی، رهبر می­باشند. توده کارگران باید در جبهه ­ای متشکل از سرمایه­ داران، احزاب و شخصیتهای ناراضی از رژیم سیاسی، متحد گردند و به هنگام فراخوان رهبران، پشت سر آنها برای سرنگونی رژیم صف بندند و منجیان خود را به قدرت رسانند. همان فاجعه ­ای که در سال 57 اتفاق افتاد.

کارگر صنعتی و کشاورزی، کارمند، معلم، دستفروش، پرستار و خانه­ دار همگی اجزای طبقه کارگرند. توده کارگر به ­جای توسل به انتخابات و قوانین، دخیل بستن به مجلس و دولت، سندیکا، احزاب و اپوزیسیون ها، باید مبارزات شورایی خود را به هم پیوند زنند. فقر، ستم بر زنان، تخریب محیط زیست، خفقان و استبداد، محصول سرمایه­ داری و پاسدار بقای این نظام می­باشند، مبارزه در این عرصه­ها سنگری از جبهه سراسری لغو کار مزدی است.

آگاهی سرمایه­ ستیزانه جزء جدانشدنی و خودجوش طبقه ماست، باید برای قوام و پختگی مبارزات شورایی خود بکوشیم و آنرا به جنبشی برای لغو کارمزدی ارتقا دهیم. رژیم ستیزی فاقد محتوای ضد بردگی مزدی عوامفریبی است. برپایی هر گونه دولت با هر اسم و رسمی، استمرار بخشیدن به نهادی انگل، بالای سر و ضد­ بشری است.

بند بند هر راهکار مبارزه جاری طبقه کارگر به مبارزه علیه سرمایه­ داری‌ گره خورده است. تاکتیک ها و انتظارات جنبش کارگری به هیچ وجه از دورنما و افق پیش روی این جنبش قابل تفکیک نیستند. این ها اجزاء ارگانیک و پیوسته هم می­باشند.

در مبارزه با فقر و  کسب رفاه اجتماعی، اصلاح شیوه توزیع!! گمراهه­ بافی است. برنامه­ ریزی کار و تولید باید از چنگ طبقه سرمایه ­دار خارج شود. تعیین اینکه چه تولید شود و چه تولید نشود، به چه میزان تولید گردد، حاصل کار و تولید چگونه توزیع شود یا کلاً سرنوشت کار و تولید، حق شوراهای آحاد انسانها است. محصول کار و تولید اجتماعی باید صرف معیشت مرفه، بهترین شکل نگهداری از سالمندان، معلولان، بازنشستگان و ازکارافتادگان شود. آب، برق، گاز، خوراک و پوشاک، مسکن، تلفن، اینترنت، دکتر، دارو، بیمارستان، مهد کودک، مدرسه و دانشگاه، امکانات رفاهی جمعی، همه و همه باید به طور کامل از سیطره خرید و فروش خارج و حق بدون هیچ قید و شرط کل افراد جامعه اعم از شاغل یا جویای کار گردد.

در مورد کودکان، کلی­ گوئی پیرامون لغو کار کودک بی­حاصل است. مطالبه تضمین سهم برابر هر انسان از محصول کار اجتماعی، اساس نیاز والدین به کار کودکان را منتفی می­سازد.

تبعیضات جنسی بر زنان با « دستیابی به کرسی های مدیریتی و مزد برابر در مقابل کار برابر» رفع نمی­شود. باید هرشکل نابرابری میان زن و مرد در هر عرصه زندگی شخصی و اجتماعی، چند­همسری و ازدواج افراد زیر 18 سال، ممنوع گردد. محو کار خانگی دستور مبارزه قرار گیرد و مادام که این شکل کار محو نشده، هرساعت کار در خانه، از بارداری و زایمان و پرورش کودکان گرفته تا آشپزی و نظافت و نگهداری از بیماران، ساعتی از زمان اشتغال محسوب شود و میانگین سهم هر انسان از محصول کار اجتماعی به آن تعلق گیرد.

راه مقابله با آلودگی محیط زیست مبارزه علیه اساس تولید برای سود است، تعطیل فعالیت­های اقتصادی آلاینده محیط زیست، منع سرمایه شدن منابع طبیعی مانند جنگل، آب و زمین است.

نبرد شورائی ضد سرمایه­ داری سراسری، دولت سرمایه را سرنگون می­­­ کند، کار مزدی را لغو، وجود طبقات و دولت را محو و اداره شورایی جامعه را مستقر می­گرداند.

کارگران ضد سرمایه ­­داری
اردیبهشت 1401