خیزش جاری تا لحظه حاضر نشانی از کارزار رادیکال، طبقاتی، ضد سرمایه داری توده کارگر احراز نکرده است، بر همین مبنی در بن بستی است. رؤیاها، افقها، انتظارات معترضان از لغو حجاب، محو ولایت فقیه، ابطال قوانین شرع، استقرار سکولاریسم، «آزادی» همساز سرمایه!! «حقوق بشر» سرمایه داری!! «دموکراسی رنگین کمانی»!! فرا نرفته است، ایده ها، خواستهائی که ولو بعضا برای کارگران مهم هستند، اما حتی تحقق آنها علاج هیچ یک از دردهای سرکش جاری در شیرازه زندگی آنان نیست. از این بدتر، پاره ای از آنها اعتماد ستیزند. توده کارگر از «آزادی، آزادی» گفتن فاقد مابه ازاء مادی زمینی، فریادهای «حقوق، حقوق» مریخی، دموکراسی طلبی کاسبکارانه، سکولاریسم شاهنشاهی، «دین گریزی» ایدئولوژیک، هیچ خاطره خوبی در ذهن خود ندارد. هر چه دیده، فریب، دروغ، نیرنگ اپوزیسیونهای بورژوازی برای سوارشدن بر موج نارضائی او، تسخیر قدرت و تحمیل مشدد سرمایه داری بر زندگی وی بوده است. خیزش جاری با آنکه سایه هیچ راهزن منجی نمای موج سوار را بر سر خود سنگین ندارد، اما با حمل ضعف اساسی بالا قادر به همراه سازی توده وسیع کارگر نگردیده است. این رخداد در درون خود حدیث ضعف و قوت جنبش کارگری روز ایران نیز هست. قوت به این معنی که در قیاس با گذشته، بالیده است. تجاربی اندوخته است، از آنچه درسال 57 بر سرش رفته ولو خودپو، بدون کالبدشکافی لازم، بدون نقد رادیکال، بدون آنکه چنین نقدی را مصالح معماری راهبردی نوین سازد، به هر حال ناراضی است. از گذشته های دورترش نیز سوای پشیمانی چیز دیگری پیش رو ندارد، از مرکب راهوار بورژوازی اردوگاهی شدن، باور به مصداق و لیبرال – ناسیونالیستها، دخیل بستن به مافیای اصلاح طلب در همین اواخر، از تمامی اینها زخم خورده و عاصی است. تا اینجا ارتقاء چندانی نیست، این سطح پشیمانی، درس آموزی حکایت هیچ شناخت ریشه ای، گسست از گمراهه رفتن یا پشتوانه موثقی برای فریب نخوردن نیست، اما زلزله ای خفیف در کوه توهمات پیشین و هشداری برای واکاوی بیشتر راه و چاه می باشد. نقطه قوت جنبش کارگری همین اندازه است اما نقاط ضعفش کوه آسا است. بارقه ای از خود بودن، طبقه کارگر بودن، معترض بردگی مزدی بودن، آشتی ناپذیری با سرمایه داری، برای ابراز هستی طبقاتی رادیکال در مقابل طبقه سرمایه دار، دولت سرمایه و نظام بردگی مزدی، میدانداری سازمان یافته شورائی، حتی ردی از ارتقاء خواستهای روزانه و انتظارات روزمره از خود نشان نداده است. آرایش روز جنبش کارگری گواه فسیل شدن و انجماد در این وضعیت، در برایند این نقطه قوت و نقاط بی کران ضعفها است. از پیوستن به خیزش خیابانی ولو که خیزش فرزندانش است می پرهیزد، زیرا تا امروز از این شکل خروشیدن، زنده باد و مرده باد گفتن، سرنگونی طلبی خیری ندیده است، خودش هم گامی به سوی ابراز وجود رادیکال طبقاتی، ضد سرمایه داری برنداشته و آماده ایفای این نقش نگردیده است. این آرایش در بطن شرائط جاری آسیب پذیرین حالت است. سکوت و تسلیم توده های کثیر در یک سو، سرنگونی طلبی فراطبقاتی، توخالی فاقد بار ضد سرمایه داری در سوی دیگر، عواملی که ترکیب آنها پاشنه آشیل مهلک جنبش شده است. پاشنه آشیلی که جمهوری اسلامی آن را مائده آسمانی یافته و از زمین و هوا دست به کار تاختن در درون آن برای وارد ساختن کاری ترین ضربه ها بر پروسه پیکار روز کارگران است. اعدامها یکی از این ضربه ها، حمله ها، در هم شکستن ها است. شبیخون سبعانه ای که رژیم دستور کار کرده است، هر روز با فراغ بال طناب دارش را بر گردن یک یا چند جوان کارگر می اندازد. ما به عنوان آحادی از کارگران سکوت توده همزنجیر در مقابل این بربریت را شایسته طوفانی ترین ملامت ها، سرزنش ها، اعتراض ها، می بینیم. جوخه های اعدام رژیم فاشیستی اسلامی باید با طوفان اعتصاب توده کارگر، صف آرائی ضد سرمایه داری طبقه کارگر، تدارک و آمادگی دهها میلیون کارگر برای تعطیل کامل چرخه تولید، فلج سازی سراسری ماشین نظم سرمایه، برپائی شوراها، تصرف مراکز کار، پاسخ گیرد و درهم کوبیده شود. سکوت در مقابل اعدامها لکه ننگی بر دامان طبقه کارگر و برگ نفرت باری در کارنامه جنبش طبقه ما است، هر کجا هستیم، در هر شرائطی راه افتیم، بساط گفتگو پهن کنیم، با همه قوا برای همپیوندی همزنجیران، تشکیل صف واحد پیکار ضد سرمایه داری، اعمال قدرت متحد علیه رژیم حاکم سرمایه، سرنگونی طلبی رادیکال سرمایه ستیز اهتمام کنیم، بر فرازچنین صف آرائی است که در اولین گام ماشین اعدام فاشیسم اسلامی بورژوازی را از کار خواهیم انداخت. راه مقابله با اعدامها این است. همه راههای دیگر گمراهه و تباه ساز قدرت پیکار طبقاتی ما است.
کارگران ضد سرمایه داری