این روزها همه از سالگرد «زن، زندگی، آزادی» می گویند و در شیپور شروع مجدد آن نهضت اصلاح طلبانه مدنی سرمایه آویز می دمند. اما آنچه سال پیش رخ داد، تا جائی که به توده های کارگر، جوانان دانشجو و دانش آموز طبقه کارگر بر می گردد، نه رویدادی شایسته تکرار که بالعکس، برگی از کارنامه صد ساله گمراهه رفتن ها و بر همین اساس نیازمند نقد اندیشیده، برای درس آموزی های رادیکال مبارزه طبقاتی است. حادثه «زن، زندگی، آزادی» را مسلما ما آفریدیم، تمامی 700 و چند جان داده غیور آن جوانان شرزه و شجاع دختر، پسر طبقه ما بودند، هزینه های کهکشانی جبران ناپیرش از زندانهای طویل المدت تا مردن از مسمومیت، تحمل وحشیانه ترین شرارتها و حمام خونها، همه را ما پرداختیم، اما راهی که پیش گرفتیم، میدانی که در آن جنگیدیم، دورنمائی که پیش روی خود قرار دادیم، هیچ کدام، هیچ نشانی از ریل کارزار واقعی، میدان جنگ راستین و افق زلال رهائی ما بر جبین نداشت. بدون تردید باید آماده خیزش شویم، اما خیزشی از همه لحاظ متفاوت، متضاد با کژراهه ای که پیمودیم و تاریکی زاری که در آن چرخیدیم. جنبش ما این بار باید تجلی زنده و پرفروغ خواست های اساسی، حیاتی، شفاف، انداموار، طبقاتی و ضد سرمایه داری ما باشد. مجرد رژیم ستیزی و سرنگونی طلبی دامی است که اپوزیسیون های فریبکار، دروغگو و فرصت طلب راست و چپ بورژوازی پیش پای ما پهن می کنند، شعارهای توخالی دموکراسی سر دادن باتلاقی است که همین جماعت رسوای کارگرستیز برای ما حفر می کنند، محدود ساختن میدان جدال به محو حجاب اجباری، جدائی دین از دولت، آرایش و ویرایش نظام اختاپوسی مستولی، تله ای است که برای شکار جنبش ما ساخته اند. باید از غلطیدن در این دام ها، باتلاقها، گرداب ها، تله ها با تمامی قوا دوری جست. خیزش ما اگر بناست با سر آگاه و شعور بیدار ما صورت گیرد، حتی در نازلترین سطح، در هر گام، با هر مقدار توان، هر درجه از آمادگی، در هر عرصه زندگی اجتماعی باید حتما کیفرخواست پرطنین ما علیه اساس استثمار سرمایه داری، علیه برده مزدی بودن، علیه تسلط سرمایه بر سرنوشت کار، تولید و زندگی ما، علیه بنیاد موجودیت نظام بردگی مزدی باشد. کمترین خللی، تنزلی در این شروط فقط یک چیز را آژیر می کشد، اینکه مصادره شده ایم، در گروگانیم، شکست خورده ایم، عمله زبون تسویه حساب بخش های رقیب هار و درنده بورژوازی شده ایم. اگر می خواهیم به چنین منجلاب وحشت و دهشتی سقوط نکنیم باید مطالبات خود، حتی فوری ترین، مبرمترین، حیاتی ترین، ابتدائی ترین آنها را طبقاتی، رادیکال، ضد سرمایه داری پیش کشیم. خواست های ما بسیار عریان، زلال، صریح، آفتابی به شرح زیر هستند:

ما می خواهیم شرافتمندانه، آزاد، فارغ از استثمار، رها شده از هر شکل فقر، گرسنگی، ستمکشی، اهانت، تبعیض و نابرابری، رها شده از آپارتاید جنسیتی، سبعیت و حمام خون و حکمرانی دولت های بالای سر، مرفه و بی نیاز، زندگی کنیم، برای تحقق این آرمان های زمینی والا، بر حق، انسانی، باید بر سرنوشت کار، تولید و زندگی خود مسلط شویم، باید چه تولید شود، چه تولید نشود، چه میزان تولید گردد، تعریف کار، کدامین کار لازم است، کدام لازم نیست، آموزش، درمان، بهداشت، محیط زیست، راه، ساختمان، حمل و نقل، ترافیک شهری، سرنوشت سالمندان، پرورش کودکان، همه مسائل بنیادی زندگی خویش را خود، با دخالت شورائی نافذ، مستقیم، برابر و تعیین کننده خویش تصمیم بگیریم و لباس اجرا پوشانیم. این حق یقینی و بدون هیچ قید و شرط ما است که چنین زندگی کنیم. ما می خواهیم بر سرنوشت کار، تولید و زندگی خود تسلط آگاه، شورائی، برابر داشته باشیم. برای این کار، می جنگیم، جنگی واقعی، زلال که جنگ رهائی انسان، جنگ خلاصی از نظام بانی و باعث کل استثمار، فقر، فلاکت، بی خانمانی، تبعیضات، سیه روزیها است. جنگی که پیشبرد و به پیروزی رساندنش در گرو عروج جنبش جاری ما به یک قدرت سازمان یافته سراسری شورائی ضد سرمایه داری است. راه پیش روی ما این است و طبقه ما اگر بناست عمله مفلوک و نفرین شده تسویه حساب وحوش سرمایه دار، رقابت های سودجویانه و قدرت طلبانه مافیاهای حاکم و اپوزیسیون بورژوازی نشود، اگر بناست در برهوت ها و گمراهه های حفاری شده این نیروها خود را نفرساید و نابود نسازد، اگر بناست خود را به طناب دار دموکراسی، مدنیت، حقوق بشر، فدرالیسم و حکومت قانون این باندهای تشنه سود و قدرت نیاویزد، اگر بناست راه واقعی پیکار رهائی زای طبقاتی و انسانی خویش پیش گیرد، باید هر گام مبارزه، هر شعار، هر خواست، هر میزان صف آرائی خود را لحظه ای، سنگری، میدانی، حلقه ای از زنجیره سراسری و طولانی کارزار برای نابودی کامل اختاپوس وحشت و دهشت سرمایه داری و تسلط کامل شورائی بر سرنوشت کار، تولید و زندگی خود سازد. ما باید نشان دهیم که مشتی کارگر مفلوک شیفته بردگی مزدی نیستیم، بر استثمار وحشیانه و سبعیت آمیز خود توسط طبقه سرمایه دار آگاهیم، نشان دهیم که یک طبقه ایم، خالق کل سرمایه ها و ثروتها هستیم، توانائی خارج سازی کل حاصل کار و تولید خویش و نسلهای مختلف طبقه خود از چنگال وحوش سرمایه دار را داریم، از تمامی ظرفیت لازم برای برنامه ریزی آگاه، اندیشیده، خلاق، شورائی کار و تولیدمان در راستای دستیابی به آزادترین، مرفه ترین، برابرترین، بی نیازترین، متعالی ترین و شرافتمندانه ترین سطح زندگی برخورداریم. باید به مثابه یک طبقه، با قدرت تاریخساز و شکست ناپذیر یک طبقه، با مطالبات، انتظارات، راه حلها، راهبرد و دورنمای چنین نیروی اجتماعی وارد میدان گردیم. خواست ها و انتظارات ما حتی در نازل ترین سطح، فوری ترین و عاجل ترین شکل خود باید بارقه های تابان قدرت و میدانداری پرشکوه ما به مثابه یک طبقه را بنمایش بگذارد. تنها و تنها در این صورت است که وحوش درنده سرمایه دار و دولت سرمایه داری بر روی ما و قدرت پیکار ما حساب خواهند کرد و تن به عقب نشینی خواهند داد. رفرمیسم اعم از سرنگونی طلب یا مسالمت آمیز تاریخا به ما آموخته است و ما را در این انگاره شوم فسیل کرده است که محقر، زبون، سرمست همیشه کارگر ماندن!!، مفتخر به برده مزدی بودن، وارد دکه های چانی زنی گردیم. از چنین آرایش و صف بندی مفلوک، حقیر، حزین، ذلیل و رقت باری چه انتظاری داریم؟؟!! چرا باید سرمایه داران با تمامی قدرت اختاپوسی جهان مطاع خود که ناشی از مالکیت سرمایه های آفریده ما است، با این همه زرادخانه های اتمی، جنگ افروزترین ارتش ها، دنیای شکنجه خانه ها، بیدادگاهها، هارترین و همه جا حاضرترین قوای قهر و سرکوب و هولوکاست آفرینی، در مقابل ما مشتی مفلوک، مستأصل، نفرین شده، متقاضی زبون ترین شکل بردگی، در حال تکدی برای گرفتن مزد یک ساعت از 10 ساعت کار، سر تسلیم فرود آرند!! چه توقع سفاهت آمیز، احمقانه ای!! چرا آنها با مشاهده این وضع فلاکت آمیز ما به خود حق ندهند که بر قله قدرت و نخوت بنشینند و حکم به بیرون ریختن ما دهند. کاری که چند قرن است انجام داده اند، هر روز هم قاهرانه تر، سفاکانه تر انجام می دهند، می تازند، نابود می سازند. طبقه ای که آفریننده کل سرمایه ها، ثروت ها، خالق سرچشمه تمامی قدرت ها است وقتی با آرایشی چنین حقیر، ذلیل، زبون، مطالبه ای تا این حد محقر، نازل راه تکدی و دریوزگی پیش می گیرد، عمله تسویه حساب دشمنان خود می گردد، فقط شایسته همین وضعی است که بر سرش آوار است. گذشته قرن بیستمی ما گذشته ای تاریک مالامال از همین صف آرائی های ذلت آمیز پر تناقض است. مستمرا در حال جدال برای مزد، همیشه مزدبگیر ماندن و در همان حال «انقلاب» و سرنگونی رژیم ها بوده ایم، هیچ گاه راه آغاز کارزار واقعی برای تسلط بر سرنوشت کار، تولید و زندگی خویش را پیش نگرفته ایم. شعار نابودی سرمایه داری سر داده ایم اما مبارزه، راهبرد، راهکارها، مطالبات روز و جنبش جاری ما هیچ سنخیتی با پیگیری چنین هدفی نداشته است. مبارزه ای در برهوت ها که نه قدرت بلکه صرفا ضعف، حقارت، ذلت، شعورباختگی ما را تصویر می کرده است، ما را فرسوده و دشمن درنده ما، طبقه سرمایه دار را نیرومندتر و هولوکاست آفرین تر ساخته است.

به این وضع باید پایان داد، جنبش ما با این کارنامه سیاه دهه ها است دچار بن بست شده است، به گونه دهشت آوری مقهور، منجمد و محبوس مانده ایم، باید از این انجماد خارج شد، بن بست را باید کوبید، دیوارهای این قفس را باید در هم شکست، خواست های عاجل و فوری ما باید کیفرخواست آغاز جنگ ما به مثابه طبقه آفریننده کل سرمایه ها و ثروت ها علیه نظام گند و خون و هولوکاست سرمایه داری باشد. راهبرد، راهکار و سازمانیابی جنبش ما نیز باید نمایش قدرت طبقه ما برای تحقق این خواست ها، استمرار بدون توقف جنگ تا پیروزی فرجامین باشد. باید به دشمن، به وحوش سرمایه دار و دولتش نشان دهیم که یک طبقه ایم، بر سر سرنوشت کار، تولید و زندگی خود می جنگیم، ما در گام نخست این جنگ خواستار تحقق مطالبات زیر می باشیم.

1 – خورد و خوراک و پوشاک، مسکن، وسائل خانگی، دارو، درمان، بهداشت، آموزش تا بالاترین سطح، ایاب و ذهاب، آب، برق، گاز، نگهداری کودکان، پیران، سالمندان، در یک کلام کلیه مایحتاج اساسی زندگی باید به طور کامل از سیطره داد و ستد کالائی، پولی سرمایه داری خارج گردد. این مایحتاج و امکانات باید برای کلیه آحاد توده کارگر بدون مطالبه هیچ بها و هزینه در دسترس قرار گیرد.

2 – ما خواستار محو کامل هر گونه دولت، یا هر قدرت بالای سر جامعه هستیم و در کارزار حصول این هدف مقدم بر هر چیز خواهان ممنوعیت مطلق هر شکل دخالت دولت در سپهر با باورها، افکار، تمایلات، نوع پوشش، سنت، مسائل قومی، فعالیت های سیاسی، ادبی، اعتقادی، فرهنگی، اعتراضی، تشکل یابی، افراد هستیم.

3 – هر شکل آپارتاید جنسیتی، مردسالاری، تمایزات حقوقی میان زن و مرد باید به طور کامل محو گردد، امحاء کامل کارخانگی به صورت عاجل برنامه ریزی شود، تا حصول کامل این امحاء، در قبال هر لحظه این کار همسان هر کار دیگر مورد استثمار سرمایه، بهای کامل پرداخت شود.

4 – ریشه تمامی اشکال آلودگی های زیست محیطی، تخریبات و تغییرات مضر اکولوژیک از خشکیدن دریاچه ها، رودخانه ها، مرداب ها گرفته تا جاری شدن سیلاب ها، نابودی جنگلها و مراتع، از بین رفتن آبزیان و حیوانات، طغیان ریزگردها، رانش ویرانگر زمین، کاهش بسیار دهشت انگیز منابع تحت الارضی و سطح الارضی آب، همه و همه در چرخه تولید و ارزش افزائی سرمایه است. سرمایه تمامی خورد و خوراک و پوشاک، آب، هوا، جنگل، زمین، نفس کشیدن ما را بمب سموم هلاکت آمیز، بیماری زا و بشریت برباد ده کرده است. هر شکل انباشد و گردش سرمایه که موجد این آلودگی ها، ویرانی ها و تباهی ها است باید ضربتی و فوری تعطیل گردد.

ما به عنوان یک طبقه در نخستین گام از جنبش نوین سرمایه ستیز خویش برای تحقق فوری این خواستها می جنگیم. جنگی که نیازمند میدانداری ما در هیأت یک قدرت سازمان یافته شورائی ضد سرمایه داری است، باید دست به کار برپائی این قدرت، این جنبش سازمان یافته شورائی سرمایه ستیز شویم. باید این جنبش را سازمان دهیم. قدرت متحد شورائی متشکل خود را علیه بورژوازی و دولتش اعمال کنیم. با این قدرت تمامی مستغلات خالی سرمایه داران را تصرف و در اختیار بی سرپناهان قرار دهیم، شروع به تصرف مراکز کار و تولید کنیم، این مراکز را از چنگ وحوش سرمایه دار خارج سازیم. با انجام این کارها مبارزات حقارت آمیز شکست خورده، فرساینده و بدفرجام پیشین را با یک جنگ واقعی بر سر بود و نبود سرمایه داری جایگزین کنیم. در همین راستا قدرت سازمان یافته شورائی خود را نیرومندتر و دشمن را با همه قوای قهر، سرکوب و تجهیزات هولوکاست آفرین اش ضعیف تر و مقهورتر گردانیم. در هر لحظه این جنگ، بر امتداد تقویت، تجهیز مستمر قدرت شورائی خود، بالاترین خواستهای معیشتی، رفاهی، حقوقی، آزادیهای سیاسی و اجتماعی ، نابودی آپارتاید جنسیتی و هر آپارتاید دیگر را بر دشمن درنده بشرستیز تحمیل کنیم. دستاوردهائی که حاصل پیکار و غنیمت پرافتخار و غرورآمیز جنگ طبقاتی ما خواهد بود. حاصل التماس، التجا، آویختن به دار قانون، نظم، نهادهای قدرت اختاپوسی سرمایه داری نیست، این جنگ را هر چه مشتعل تر، طوفانی تر می کنیم، به پیش می تازیم، سرمایه داری و هر گونه دولت و طبقات را از میان برمی داریم و سوسیالیسم بدون هیچ کار مزدی، هیچ دولت و طبقات را مستقر می سازیم. این ها شعار نیست، خلسه بافی های زبونانه ایدئولوژیک نیست، بسیار بیشتر از آنکه به تصور برخی آید زمینی، شدنی، حیاتی هستند و توده کارگر از تمامی ظرفیت لازم برای تحقق آنها برخوردار است. در هر کجا هستیم، در کارخانه، یا دانشگاه، مزرعه یا مدرسه، حمل و نقل یا بیمارستان، مشغول نظافت یا در حال ترجمه، کولبر یا خبرنگار، پسر یا دختر، زن یا مرد، اولاد یا والدین، بیکار یا شاغل، دارای کومه مسکونی یا گورخواب، به سوی هم بشتابیم، با رساترین فریادها اعلام داریم که یک طبقه واحد، طبقه کارگر هستیم، دست در دست هم نهیم، شروع به برپائی شوراها کنیم، شوراها را یکی سازیم، یک جنبش سازمان یافته سراسری شورائی ضد سرمایه داری شویم. این تنها راه زندگی و زنده ماندن انسانی ما است.

کارگران ضد سرمایه داری