این روزها بسیار میشنویم که گوشتخواری نه تنها مسبب بیماری های قلبی، فشار و چربی خون، سکته های قلبی و مغزی است بلکه باعث مشکلات زیست محیطی کره زمین نیز شده است. برای مقابله با این وضعیت نیز گیاهخواری به عنوان شفابخش مردم و کره زمین تبلیغ میشود!!
اولاً، یک رکن اصلی غذای نسل های قبلی، چربی حیوانی بود؛ روغن حیوانی نه فقط غذای کشاورزان و آنهایی که کار بدنی سختی داشتند بلکه غذای عموم مردم از بچه و پیر، خانه دار، معلم و کارمند که فعالیت بدنی معمولی دارند نیز بود، اما هرگز با جماعت بسیار زیادی که دچار اضافه وزن و چربی فراوان دور شکم و پهلو باشند و شیوع بیماری قلبی و سکته روبرو نبودیم. انسانها هزاران سال در تمام دنیا گوشت و چربی مصرف کرده اند بدون حضور عوارضی با این حجم وسیع که هم اکنون گریبانگیر آنهاست. آیا نمیتوان گفت که اشکال در نوع چربی و گوشتی است که امروزه مصرف می کنیم؟ ثانیاً، چرا نقش آب و آشامیدنیها، خوراکیهایی با منشا غیر حیوانی مانند نمک و با منشا گیاهی مانند شکر و الکل، در ایجاد این بیماری ها نادیده گرفته می شوند؟ ثالثاً، اصولاً حیات انسان منحصر به خوراک و غذا نیست؛ هوای تنفسی، پوشاک، ظروف، تخت و رخت، خانه های مسکونی، داروها، زمین، خیابانها، دشتها، بیابانها، دریاها، جنگلها، رودخانه ها، کل زندگی ما در محاصره آلودگی های زیست محیطی است.
اما به محض اینکه سخن از محیط زیست به میان می آید کل انستیتوها، دولتها، مطبوعات، شبکه های اینترنتی، حتا جنبشهای معترض به آلودگی طبیعت، روی گرم شدن کره زمین متمرکز می شوند، گویا فاجعه زیست محیطی به همین ماجرا محدود است!! دامنه و ابعاد خطر گرم شدن زمین هم آن چیزی نیست که انستیتوها و دولتها می گویند. حتا سازمان ملل قبول دارد که اگر “توافق پاریس” به تمام و کمال اجرا گردد، بازهم افزایش گرمای کره زمین از 3 درجه سانتیگراد فراتر خواهد رفت و سپس 80 درصد یخچالهای طبیعی ذوب خواهد شد، آب دریاها تا 110 سانتیمتر بالا خواهد آمد و 680 میلیون انسان ساکن سواحل پست بی خانمان خواهند شد. هرسال بیش از 30 میلیارد تن گاز کربنیک به حجم موجود اضافه می گردد و در نتیجه آن بارانها، زمین و آب دریاها اسیدی می گردد، صخرههای مرجانی یا ریه دریاها، ماهیان و بسیاری از آبزیها می میرند، خاک تجزیه می شود، فلزات مضر مانند سرب، کادمیم، جیوه، ارسنیک، نیکل، آلومینیوم آزاد می شوند. نتیجه روند کاهش مواد کانی خاک، اپیدمی بیماریهای وخیم ژنتیک و انواع سرطانها، امراض مرگبار تنفسی و بلایای دیگر خواهد بود.
پرسش آنست که سرچشمه این فجایع در کجا قرار دارد؟ پاسخ روشن است. منشأ و بانی همه اینها، سرمایه داری است. سرمایه پروسه کاشت، داشت، برداشت مواد خوراکی را با مرگبارترین سموم و آفت کُش ها آلوده می سازد، زیرا عمر کالاهایش را طولانی، سامان پذیری محصولات را ارزان تر و سودها را بیشتر می سازد. مصالح ساختمانی، ظروف آشپزخانه، کفش، لباس، دارو را مرگ آور می کند تا بر سود خود بیافزاید. فاضلاب صنایع را راهی دریاها می نماید، زیرا دفع فضولات هزینه تولید را بیشتر و سودش را کمتر می کند. سرمایه داری با غنی سازی اورانیوم و نیروگاههای هستهای کل گیاهان خوراکی را انبار رادیواکتیو یا مواد سرطان زا ساخته است تا با این کار هزینه تولید را پائین و میزان سودها را بالا برد. جنگلهای آمازون، ایران، سوماترا، کنگو، غنا، ساحل عاج را از میان برده است، زیرا انهدام جنگلها نیاز سودآوری سرمایه و افزایش دلخواه سودها است. اتمسفر کره زمین را از انواع گازهای کُشنده آکنده است. ریه ها، سیستم تنفسی، کل اندام انسانها و موجودات زنده دیگر را رسوبگاه سموم شیمیائی کرده است. رودخانه ها را خشک، دریاها را مالامال از پلاستیک، موجودات آبزی را کشتار نموده است، به این خاطر که هزینه تولید محصول و ایجاد سرمایه های جدید را پائین آورد و درهمین راستا وقوع حتمی بحران های اقتصادی را به تأخیر اندازد.
تمامی این فجایع هیچ ربطی به بی برنامگی، سوء مدیریت یا ناآگاهی صاحبان سرمایه ندارد، سرمایه نمی تواند چنین نکند. تولید سرمایه داری تولید برای سود و گسترش سرمایه است. در این شیوه تولید، انسانها هیچ و پوچ و سود همه چیز است. سرمایه داری از آغاز چنین بوده اما امروزه منحط تر و مرگ آفرین تر شده است. هم اکنون دنیای سرمایه داری با بحران اقتصادی و روند کاهش نرخ سود مواجه شده است، بنابر ذات سود محور و ضد انسانی اش به هرکاری دست می زند، کاهش هزینه تولید به قیمت تباهسازی و ویرانی کامل زندگی انسانها از مهمترین آنهاست.
تا سرمایه داری هست آلودگیهای زیست محیطی و گسترش آنها هم هست. راه مبارزه علیه آلودگیها فقط از سنگر جنگ ضد سرمایه داری می گذرد. راه واقعی این جنگ، تحصن در مقابل مراکز قدرت سرمایه نیست، توسل به دولت و پارلمان نیست، گیاهخواری یا تحریم خرید این و آن کالا هم نیست. جنگ علیه فاجعه های زیست محیطی یک جنگ طبقاتی علیه سرمایه داری است. طبقه ما، طبقه کارگر از ظرفیت و قدرت لازم برای این جنگ برخوردار است. قدرتی که باید سراسری، شورائی و ضد سرمایه سازمان یابد، خواستار توقف کل آلاینده ها و تعطیل پروسه های مهلک تولید، نگهداری و توزیع کالاها گردد. در این جنگ هرمقدار پیروزی ما، کوتاه کردن دست سرمایه از آلوده سازی محیط زندگی و مایحتاج معیشتی خواهد بود. محیط زیست آن هنگام به طور کامل پالایش خواهد شد که توده های کارگر دنیا نظام بردگی مزدی را ساقط سازند و بر سرنوشت کار و تولید خود مسلط گردند.
نویسنده: ابراهیم زنوز