فقط در طول سه روز و در فاصله میان 26 فروردین تا 29 فروردین 95، این جنایتها و انسانستیزیهای سرمایهداران و اعتراضات و اقدامات از جانب توده کارگر در چند شهر مختلف و مراکز کار این شهرها صورت گرفته است.
1. کارگران پیمانی شرکت موسوم به « بلند طبقه» در «عسلویه» چهار ماه است که دستمزد دریافت نکردهاند.
2. قریب 440 کارگر اخراجی کارخانه کاشی و سرامیک حافظ علیه مصادره 6 ماه دستمزدهای خود توسط کارفرما دست به مبارزه زدند. کارخانه با تمامی ظرفیت کار میکنداما کارگران بیکار شده و مطالباتشانمعوق مانده است.
3. بیش از 100 کارگر کارخانه کاشی گلچین یزد اخراج شدند. کارفرما دستمزدهای ایام کار آنان را پرداخت نمیکند.
4. کارگران چرخ دستی فرودگاه مهرآباد دو سال است که بخشی از دستمزدهای خویش را دریافت نکردهاند.
5. حدود 620 کارگر اخراجی شرکت «آلومینیومالمهدی» هنوز دستمزد 4 ماه آخر اشتغال خویش را نگرفته اند.
6. کارگران معدن چشمه پودنه در مقابل مجلس اجتماع کردند تا علیه بیکاری و عدم پرداخت مطالباتشان اعتراض کنند.
7. کارگران ریخته گری سدید ماههاست که اسیر تعلیق هستند. آنها در این مدت دستمزد و حق بیمه دریافت نکرده اند.
8. بیش از 200 کارگر آتشنشانی سردشت 5 ماه است که دستمزد و عیدی سال 1395 خویش را نگرفته اند.
9. کارگران کارخانه لاستیک خوزستان قادر به وصول دستمزدهای 4 ماه اخیر و عیدی پایان سال خود نشدهاند.
10. کارگران کشت و صنعت مهاباد در اعتراض به عدم پرداخت ماهها دستمزد خود در فرمانداری شهر اجتماع کردند.
11. بیش از 3000 بازنشسته صنعت فولاد خواستار وصول مطالبات معوقه خویش میباشند.
12. کارخانه کاشی و سرامیک ایرانا خطوط تولید خود را تعطیل و حدود 400 کارگر را اخراج نموده است.
13. کارگران کارخانه پارسیلون 2 سال است که دستمزد نگرفتهاند. در 5 ماه اخیر حق بیمه آنان نیز قطع شده است.
14. بیش از 3000 کارگر در 200 سنگ بری استان لرستان کار خود را از دست دادند.
15. کارخانه ارج خط تولید وسائل خانگی را تعطیل و 200 کارگر را اخراج کرده است.
16. در چند روز آخر اسفند 94 بیش از 240000 کارگر به جرگه بیکاران پیوستند.
17. حدود 276 کارگر اخراجی پتروشیمی کارون ماهشهر خواستار بازگشت به کار و حصول مطالبات خود هستند.
18. بیش از 3500 کارگر 6 کارخانه صنعتی خوزستان در آستانه بیکاری قرار گرفتند.
19. بازنشستگان اداره مخابرات مازندران در اعتراض به عدم پرداخت مطالبات خود در مقابل این اداره اجتماع کردند.
20. کارگران کارخانه روغن نباتی گلناز کرمان بیکار شدند. آنان علیه اخراج خود دست به اعتراض زدند.
21. کارخانه پیشرانه ساری کارگرانش را اخراج نمود و از پرداخت مطالبات آنها سر باز می زند.
22. شمار کثیر پرستاران 7 ماه است که کارانه خود را دریافت نکرده اند.
23. بیش از 7 ماه است که دستمزد معلمان حق التدریسی کشور پرداخت نگردیده است.
موارد بالا نمونههایی از جنایات سرمایه و اعتراضات و مبارزات تودههای کارگر در شرایط موجود است. همه کشمکش ها و خشم و قهرها حدیت دو فاجعه مهم آوار بر سر زندگی و حال و روز کارگران است. آنها در فرسایندهترین و مرگبارترین شرایط کار میکنند و صاحبان سرمایه برای ماههای ممتد و طولانی هیچ ریالی به آنها نمیپردازند. مشکل دوم روند پرشتاب بیکارسازی ها در جامعه ای است که بیکاران حی و حاضر آن بخش بسیار عظیمی از طبقه کارگر را تشکیل می دهند. پرسش اساسی آنست که در این شرایط چه می توان کرد و راهکار پیش روی کارگران برای چالش این مشکلها چیست؟ مثل همیشه پاسخ ها متفاوت و در غالب موارد متضاد همدیگر هستند. خیلی ها به کارگران می گویند تحمل کنید و منتظر بمانید تا «برجام» به بار نشیند! سیل سرمایه ها در حال سرازیر شدن هستند، قراردادهای اقتصادی با کشورهای اروپایی در حال انعقاد میباشند. تحریمها لغو می شوند و به دنبال این کارها بازار اشتغال رونق میگیرد. سرمایهداران به جای زیان! سود می برند و با سودآور شدن سرمایه ها و رونق انباشت و رفع تحریم ها همه چیز درست میگردد. همه مشغول کار خواهند شد، بهای نیروی کار بالا میرود و پرونده تعویق دستمزدها به بایگانی خواهد رفت! گویندگان این حرف ها، اگر از میان غیرکارگران باشند، دغلکارترین و بی شرمترین عناصر طبقه سرمایهدارند و چنان که کارگر باشند از دو حال خارج نیست. یا خود را تا مغز استخوان به سرمایهداران و دولت آنها فروختهاند و نقش منفوران نفوذی دشمن طبقاتی را بازی میکنند و یا در غیر این صورت به جرگه عقبماندهترین و شستشوی مغزی شدهترین کارگران تعلق دارند. در مقابل این جماعت، مستقل از اینکه اهل کدام گروه باشند باید چند پرسش را قرار داد. اول: در کجای این دنیا رونق بازار انباشت و سود فزونتر سرمایهداران، افزایش دستمزد کارگران و داغی بازار اشتغال را به بار آورده است؟! مگر آمار بیکاری توده کارگر در تمامی کشورها و در نقطه، نقطه جهان، هر روز از روز پیش به گونه چشمگیری افزونتر نیست. مگر درست به موازات رشد سرطانی این بیکاریها، کوه انباشت سرمایهها هر روز بسیار رفیع تر و سترگ تر از روز قبل نگردیده است. مگر هندوستان در سالهای اخیر عظیمترین قطب پیش ریز سرمایه نبوده است و مگر شمار کارگران بیکار و گرسنه و کارتن خواب این کشور در همین مدت سیر صعودی رعبانگیز نپیموده است. نزدیکتر میآییم. مگر «صندوق بین المللی پول» مرکز تهیه و انتشار آمارهای اقتصادی دنیای سرمایهداری در آخرین گزارش خود پیرامون وضعیت اقتصادی جامعه ایران تصریح نکرده است که سال 95 شاهد رشد اقتصادی چشمگیر و افزایش همزمان بیکاریها خواهد بود. حرفی که واقعی هم هست. فعالین ضد سرمایهداری جنبش کارگری مدام توضیح دادهاند که بهرهگیری حداکثر از تکنیک مدرن، بالا بردن بارآوری کار، تولید کهکشانی کالا و سرمایه، توسط کمترین میزان نیروی کار، پیش شرط بدون هیچ قید و شرط سرمایه ها برای پیش ریز در حوزه های مختلف و حضور آنها در بازسازی اقتصاد فروپاشیده روز است. معنای صریح این سخن آنست که رونق انباشت نه وفور اشتغال که بالعکس بیکاری شمار بیشتر کارگران را به دنبال خواهد آورد. عین همین مسأله در مورد سرنوشت دستمزدها و پرداخت مزدهای معوقه صائب و صادق می باشد. در هیچجای تاریخ و هیچ نقطه دنیای بردگی مزدی بنا نبوده و نیست که سرمایهداران با افزایش سود خویش دست به کار بالابردن دستمزد کارگران گردند. بالعکس هر دینار فزونی سود آنها در گرو فشار هر چه سهمگین تر بر بهای شبه رایگان نیروی کار توده کارگر است و برای این کار تمامی زرادخانه های عظیم پلیسی و نظامی و ایدئولوژیک و امنیتی و شستشوی مغزی خود را به کار میگیرند. این ها همه در زمره بدیهیترین بدیهیات هستند، اما عوام فریبان بدون هیچ شرم بورژوازی اصرار دارند که همه این ها را به صورت باژگونه خوراک فکر و مشغله ذهن ما سازند. بگذارید باز هم از این فریبکاران سؤال کنیم که اگر روند کار چنان است که آنها میگویند، اگر انباشت گستردهتر سرمایه و سود انبوهتر سرمایهداران برای کارگران رفاه و اشتغال و وفور نعمت میآرد! پس چرا میزان ثروت و سرمایه یک درصد سکنه کره خاکی از کل دار و ندارمعیشتی و رفاهی 99% دیگر بالاتر رفته است؟!
چرا حجم سرمایه 80 سرمایهدار از کل هست و نیست و موجودی منقول و غیرمنقول و خورد و خوراک و پوشاک و درمان و همه چیز 4 میلیارد توده کارگر جهان بیشتر شده است؟! آیا همه این رخدادها ناشی از سود ناکافی سرمایهداران دنیا بوده است؟! مشکل حرف های اینان اما به همین جا ختم نمی گردد. توهم پراکنی گمراه ساز در باره «پسابرجام» بخش دیگری از تلاش این محافل برای شستشوی مغزی تودههای کارگر است. برجام بر خلاف آنچه این یا آن بخش بورژوازی جنجال می کند نه پایان غائله جدال جمهوری اسلامی و رقبای بین المللی اش که فاز نوینی از تداوم و حتا تشدید آن است. نه دولت اسلامی سرمایه با عقد این قرارداد پرونده زیادت خواهی های خود در پهنه سهم افزون تر از اضافه ارزش های بین المللی و حصه بزرگتر در ساختار قدرت سرمایه جهانی و همه این ها در چالش با نسخه نظم بورژوازی امریکا و غرب را بسته است و نه قطب اخیر سرمایه از طرح ها و تقلاهای سراسری خود برای مجبور ساختن رژیم ایران به بیشترین عقب نشینی ها خواهد کاست. این موضوعی است که رویکرد ضد سرمایهداری طبقه کارگر به تفصیل در باره اش بحث کرده است و آنچه در طول سه ماه اخیر جریان داشته است نیز مو، به مو مهر تاییدی بر تمامی آن گفته ها می باشد.
جماعت بالا را رها کنیم و به سراغ سایر پاسخ ها رویم. جماعتی می گویند که سرمایهداری چنین است و کارش اعمال این جنایات بر ماست. برای مقابله با این جنایتها هم باید کاری کرد، اینان از کارگران میخواهند تا برای گرفتن دستمزدهای معوقه و علیه بیکارسازیها مبارزه کنند. سندیکا سازند، خواستار قانونی شدن سندیکای خود شوند، برای گرفتن حق تشکل و تحزب و اعتصاب مبارزه بنمایند و با انجام مجموعه این کارها به مطالبات خویش دست یابند! گروههای دیگری ایده سرنگونی رژیم حاکم را هم به آنچه گفته شد اضافه میکنند و حاصل جمع آنها را علاج مشکلات میبینند. حرفهای این محافل نه فقط هیچ چیز تازهای ندارد، که تکرار مکرر همان گمراهههای فاجعهبار پیشین است. برهوتهایی که بیش از یک قرن و نیم در پیش پای کارگران پهن شده و حاصل آن همین وضعی است که میبینیم. آویختن به همین راهبردها بوده است که کل قدرت پیکار طبقاتی ما را در طول تاریخ فرسوده است. ما را به طبقهای زبون، مقهور و مفلوک در مقابل سرمایه مبدل ساخته است. چنان مستأصل و فرومانده که کل صدر و ذیل مبارزه طبقاتی روزمان به خواست پرداخت مزدهای معوقه محدود گردیده است!
همزنجیران! پاسخ ما به این سوال بسیار شفاف است. طبقه سرمایهدار همه چیز دارد. سرمایه، دولت، مجلس و نهادهای متنوع اعمال قدرت سیاسی، قوه قضائیه، ارتش، پلیس، سپاه، بسیج و انواع قوای سرکوب، دستگاههای عظیم شستشوی مغزی و مهندسی افکار ما تودههای کارگر، در یک کلام کل تار و پود جامعه و نظام اجتماعی حاکم، همه و همه اهرمهای قدرت سرمایه و طبقه سرمایهدار علیه ما است. سرمایه همه اینها را دارد و برای این دارد که فشار استثمار و بی حقوقی و ستمکشی ما را هر چه بیشتر و عمیق تر تشدید کند. سرمایه صرفاً از این طریق است که لحظه، به لحظه، فربهتر و نیرومندتر و عظیمتر می گردد. داشتن این توقع از نظام سرمایهداری و صاحبان سرمایه و دولت آنها که به فکر ما باشند که چاره ای برای گرسنه نماندن ما کنند، که دستمزدهای معوقه ما را پرداخت نمایند، که سنار و سی شاهی به بهای نیروی کار ما بیافزایند، سوای توهم و حماقت یا زبونی و استیصال هیچ چیز دیگر نیست. در مقابل قدرت سرمایه باید قدرت داشت. قدرت ضدکارگری سرمایه را صرفاً با قدرت ضد سرمایهداری تودههای عظیم طبقه خود می توانیم عقب رانیم. بنیاد معضل ما اینجا است. در حال حاضر ما فاقد حداقل قدرت هستیم، در فاجعه بارترین سطح زبونی و استیصال قرار داریم. از این هم فاجعهبارتر و رعبانگیزتر اینکه ما قدرت عظیم لایزال تاریخساز خویش را به کلی از یاد بردهایم. سرمایه به ما القاء کرده است که هیچ هستیم اما قدرت ما اگر جان گیرد، راه افتد و وارد میدان شود هزاران بار از کل توش و توان و قدرت سرمایه افزونتر و کارسازتر است. ما خالق کل سرمایهها هستیم، سرمایهداران و دولت آنها به اعتبار وجود سرمایه است که موجودیت و موضوعیت دارند، ما از این قدرت سترگ تاریخ آفرین برخوداریم که میتوانیم چرخ تولید سرمایه را از کار بیاندازیم، میتوانیم شالوده وجود طبقه سرمایهدار و دولتش را در هم کوبیم و از هستی ساقط سازیم. برای یک لحظه به این بیندیشید که ما، تودههای طبقه کارگر با ارادهای استوار تصمیم به تعطیل چرخه کار و تولید گیریم، کارخانه ها را ببندیم، مدارس را تعطیل کنیم، بنادر و فرودگاهها را قفل زنیم، خطوط حمل و نقل سرمایه در زمین و دریا و فضا را از کار بیندازیم، تولید را در همه قلمروها متوقف سازیم، آب و برق را از دسترس صاحبان سرمایه خارج گردانیم. به این فکر کنیم که ما این قدرت را داریم. ما دارای این ظرفیت هستیم که کل این قدرت را علیه سرمایه اعمال کنیم، نظام سرمایهداری را به بیشترین عقبنشینیها مجبور نماییم. از این مهم تر ما صاحب این ظرفیت سترگ تاریخی هستیم که میتوان این قدرت را با آگاهی و شعور و شناخت طبقاتی خود ساز و کار نابودی کامل سرمایهداری و استقرار جامعهای عاری از استثمار و ستم و طبقات و دولت و مالامال از آزادی و برابری و رفاه و بینیازی سازیم. ما قدرت انجام تمامی این ها را داریم. معضل ما این است که به صف کردن این قدرت، سازمان دادن و اعمال آن علیه سرمایه را از یاد برده ایم. سرمایه ما را به این روز انداخته است اما ما هیچ چارهای نداریم جز اینکه راه بازسازی و بازپروری و به کارگیری این قدرت را پیش گیریم.
به بحث روز خود باز گردیم. بهای شبه رایگان نیروی کار ما را ماهها و گاه سالها نمیپردازند. ما را بیکار میکنند و راهی برهوت گرسنگی میسازند. ما و کودکان ما را در ورطه مرگ ناشی از فقر و فاقه و بی داروئی و بی درمانی قرار می دهند. چه باید بکنیم و جا و مکان بحث بالا در دل منجلاب مرگباری که با شتاب بیش از حد هستی ما را در خود میبلعد چیست؟ پاسخ ما به عنوان آحادی از کل تودههای طبقه خویش این است که باید راه تعرض پیش گیریم. باید قدرت سرمایه را با قدرت پاسخ گوییم. باید کارخانه یا هر مرکز دیگر کار را از دست صاحب سرمایه خارج کنیم. سرمایهدار مزد ما را نمی دهد و ما را اخراج می کند، زیرا با این کار سرمایه خود را فربهتر و عظیمتر میسازد. او این کار را با قدرت میکند و ما باید قدرت خود را علیه آنچه او انجام میدهد به کار گیریم. باید کارخانه و کل آنچه او سرمایه خود میداند را از دست وی باز گیریم. این کار ساده نیست و اتفاقاً همین ساده نبودنش و چگونگی عبور از پیچ و خم مشکلات آن، بخش قابل توجهی از پروسه کارزار طبقاتی ما را تعیین می کند. تصرف کارخانه یا هر مرکز کار از دست سرمایهدار، کار یک یا چند کارگر نیست. در نخستین گام به قدرت متحد، متشکل و شورایی کل کارگران مؤسسه محتاج است. یک قدرت سازمان یافته شورایی که از تمامی ظرفیت لازم برای چارهگری، تدبیر امور و چالش معضلات برخوردار باشد. کافی نیست که ما جمع شویم. نام تجمع خود را شورا بگذاریم، کارخانه را هم تصرف نماییم و یک گام آن طرفتر همگی حیران و سردرگم زانوی مصیبت به سینه بفشاریم که چه بکنیم، چگونه ادامه دهیم، با قوای سرکوب چه باید کرد، تکلیف اداره کارخانه چه خواهد شد. ایکاش این کار را نمی کردیم، عدهای دچار ندامت شوند در صفوف ما شکاف افتد و نهایتا دست از پا درازتر به ورطه تسلیم فرو غلتیم. ما باید تصرف کارخانه را به مثابه یک راهکار مهم اعمال قدرت در پاره ای شرایط از جمله همین شرایط روز پیش روی خود قرار دهیم اما باید برای اجرای درست و پیروزمند این طرح تمامی جوانب کار را هم با دقت و پختگی کامل بررسی کنیم. باید ضرورت دستیازی به این شیوه اعمال قدرت را با توده هر چه بیشتری از هم زنجیران در میان نهاده و پشتیبانی آگاهانه آنها را همراه داشته باشد. آمادگی مصمم جمعی برای قبول مخاطرات احتمالی پیشبرد طرح یک پیش شرط است. این آمادگی به نوبه خود نمیتواند در مشتی هیجان، شعارهای کفآلود و محاسبات فاقد دقت خلاصه گردد. مثل روز روشن است که تصرف کارخانه حتا در کم زیانترین حالت دستگیری و زندان و شکنجه عدهای از کارگران را به دنبال دارد. این همراهان باید به گاه تحمل این عواقب و مصائب، شاهد آمادگی پرشور همزنجیران برای تقسیم عاشقانهدار و ندار معیشتی خود با فرزندان خویش باشند. اینها بعلاوه خیلی مسائل دیگر همگی اجزاء غیرقابل تفکیک پروسه تدارک اجرای طرح در محدوده مراودات کارگران کارخانه معین هستند. فعالیتهای انبوه دیگری است که بدون همگنسازی، هماهنگ نمودن و تمرکز آگاهانه و ادامهدار بر روی آنها، کل آنچه دستور کار خود میکنیم یا کل تلاش ما برای تصرف مرکز کار معین، اعتبار واقعی مبارزه طبقاتی خود را از دست میدهد. ما باید بتوانیم با کارگران سایر کارخانهها و مؤسسات و حوزه مختلف کار و تولید سرمایهداری وارد گفتگو شویم. باید از آنها کمک بخواهیم، تشریح کنیم که هر تعرض هر تعداد افراد طبقه ما به سرمایه تعرض کل طبقه به نظام بردگی مزدی است و باید مورد حمایت گسترده جنبش کارگری قرار گیرد. باید مبرمیت و اهمیت این همرزمی را فریاد بزنیم و از عناصر آگاهتر و پیشروتر طبقه خویش در هر محل کار و هر قلمرو تولید بخواهیم تا پیمودن راه و راهکار ما برای تعرض به سرمایه را موضوع فکر و ارتباط و اقدام روز خویش نمایند. بحث مطلقاً بر سر این نیست که ما برای تصرف کارخانه منتظر به سرانجام رسیدن همه این امور و پروسه ها شویم. معنای زمینی چنین تصوری صرفاً حرف زدن برای هیچ نکردن است. همه تمرکز کلام روی این نکته است که تصرف کارخانه یک راهکار بسیار جدی و کارآمد ما برای اعمال قدرت طبقاتی علیه سرمایه است. این راهکار را باید به اندازه کافی جدی گیریم و حول محور اجرای آن گستردهترین پهنههای کارزار را پیش روی خود باز کنیم. وارد پروسه همدلی و همراهی شویم، سنگ بنای تشکیل شوراها را استوار سازیم، پیچ و خم همبستگی وسیع شورایی ضدسرمایهداری تودههای طبقه خود را چراغ اندازیم و دنیا کارهای دیگر انجام دهیم. قبول کنیم که از یک قدرت عظیم تاریخ ساز برخورداریم. قدرتی که سرمایهداری با تمامی زرادخانههای اختاپوسی نظامی و پلیسی و سیاسی و فکری و شستشوی مغزی و مدنی و قانونی و همه چیزهای دیگرش در مقابل آن هیچ است. باید این قدرت را سازمان دهیم و علیه سرمایه وارد میدان سازیم. سازمانیابی این قدرت نمیتواند در پستوی بحثهای محفلی، در داربست نظم و قانون طراحی شده سرمایه، در ایجاد حزب و سندیکا و مانند اینها محقق گردد. سازمانیابی ما صرفاً هنگامی ظرف قدرت ما و ابزار اعمال این قدرت علیه سرمایه است که ساز و برگ جنگ جاری و روزمره ما در مقابل تعرضات، تجاوزات، تشدید استثمار و کل جنایات سرمایهداری علیه ما باشد.
سروش زراعتیان
خرداد 1395