در طول نیمه اول سال 1395 در حدود 700 حرکت کارگری در ایران رخ داده است (به طور متوسط نزدیک به دو حرکت در روز، با احتساب روزهای تعطیل) که در مجموع شامل اعتراض فردی و قانونی در چارچوب نظم سرمایهداری ایران، نامه و عریضهنویسی، اعتراض جمعی، تجمع و اعتراض در مقابل کارخانه، نهاد دولتی و نظایر آن، اعتصاب و قطع روند تولید ارزش اضافی و هم چنین مواردی از اعتصاب و تجمع جلو کارخانه و جلوگیری از ورود کارگران دیگر به خط تولید بوده است. تذکر یک نکته در این جا ضروری است و آن این که با وجودی که منابع اطلاعات مربوط به جنبش کارگری ایران محدود به رسانههای عمومی و اجتماعی تحت کنترل دولت و ارگانهای وابسته به آن است و به همین دلیل این 700 حرکت کارگری در شش ماه اول سال فقط بازتاب بخش کوچکی از این جنبش است اما این مانع از آن نیست که ما این ارقام، محتویات انگیزههای جنبش، ارتباط بخشها و حوزههای مختلف، موفقیت و عدم موفقیت این حرکات و اعتراضات را، مورد تحلیل قرار ندهیم و یا ارزش این تحلیل و بررسی را مورد سئوال قرار دهیم. ما حتی قادریم این جنبش را در تمامی ابعاد آن با مشابهات بینالمللی، با جنبش کارگری چین (درشرایطی کاملا نظیر کارگران ایران، مانند خشونت پلیسی، دستگیری و محاکمه فعالان کارگری، نبود آزادی درج مسائل کارگری، نبود امکان رسمی جمعآوری گزارشات کارگری و بالاخره وجود یک ارگان کنترل دولتی در کارخانه)، اروپا و هند مقایسه کنیم. اما قبل از هر چیز ویژگیهای جنبش کارگری ایران در نیمه اول 1395 را که شامل موارد زیر است به طور کوتاه چنین خلاصه میکنیم:
- در تمامی استانهای ایران پراکندهاند اما بیشترین تمرکز آنها در مناطق صنعتی و شهرهای بزرگ که مرکز مهم تولید و گردش سرمایه و کالا هستند، میباشد.
- شامل حوزههایی از صنایع و خدمات از چند کارگر تا چندین هزار کارگر میگردد.
- این جنبش در بخش خصوصی و دولتی (شهرداریها، مراکز تولید و گردش کالای تحت کنترل سپاه و سایر نهادهای دولتی) هر دو در جریان بوده است (39 درصد در نهادهای خصوصی و 61 درصد دولتی)
- انگیزه اصلی بخش اعظم این حرکات فشار اقتصادی ناشی از عدم پرداخت دستمزدهای چند ماهه (67 درصد)، اخراج (11 درصد)، عدم امنیت شغلی و اعتراض به خصوصیسازی (5 درصد) و مواردی نیز در زمینه تلاش جهت همسانسازی دستمزدها و حمایت از کارگران اخراجی است.
- پلیس و دستگاه سرکوب به ندرت به مقابله با تجمعات کارگری پرداخته (29 مورد، 4 درصد) اما انعکاس اجتماعی آنها بسیار گسترده بوده است.
- تقسیم بندی نوع حرکات و اعتراضات کارگران ایران در این برههی زمانی لزوم دیدی واقعبینانه و در عین حال بیاغراق را ایجاب میکند (اکثر سازمانهای سیاسی که خود را چپ مینامند و حتی ارگانهایی مانند خانه کارگر با تمجید به هرگونه حرکت کارگری مینگرند و آن را در حد استطاعت و قدرت طبقه کارگر ایران میبینند. حال آنکه سازمانهای چپ، طبقه کارگر را سکوی پرتاب به قدرت و آن چه که آنها سوسیالیسم میدانند و خانه کارگر، مشابه هر سندیکای کارگری و بخصوص در این مورد، وابسته به ارگان قدرت سرمایه برای عجز و لابه به درگاه سرمایه و دولت آن). از این رو حرف راست و رو در رو با کارگران این است که حرکات کارگری را در این نیمه سال به دستههای زیر تقسیم کنیم: 1) اعتراض قانونی که شامل اعتراضات فردی، مصاحبه با روزنامههای قانونی سرمایه، نامهنگاری به استانداری، دولت و غیره و خلاصه عجز و لابه برای دستمزد عقب افتاده، عدم امنیت شغلی، اعتراض به خصوصیسازی و غیره است شامل 26 درصد از حرکات کارگری شش ماههاند. 2) اعتراض چه به صورت کتبی و چه شفاهی اما به شکل جمعی منتها با همان محتوای خواهش و عجز و التماس، عریضه نویسی و دخیل بستن به درگاه سرمایهداران و دولت آنها شامل 29 درصد از تمامی جنبش کارگری بوده است. 3) تجمع و اعتراض در مقابل ارگانهای دولتی، کارخانه، شهرداری و غیره هر چند با جدیت بیشتر و اغلب با پیگیری همراه است اما حامل هیچ تهدیدی علیه سرمایه و دولت آنها نبوده است و 24 درصد از اعتراضات را شامل میشود. 4) اعتصاباتی که هر چند کوتاه و ناپیگیر است و اغلب با دخالت ارگانهای خودساخته دولتی با قول و قرارهای توخالی بدون نتیجه از هم میپاشد فقط 5 درصد از جنبش کارگری ایران را تشکیل میدهد 5) اعتصاب و اعتراض که گاهی به راهپیمایی نیز کشیده شده نیز فقط 4 درصد از کل حرکات کارگری را در بر میگیرد.
- یک ویژگی جنبش کارگری ایران در این مدت پراکندگی و عدم رابطه بین آنهاست. به جرئت میتوان گفت که هیچ گونه ارتباطی بین حرکات و جنبشهای اعتراضی کارگری حوزههای مختلف در سطح کشور و یا یک شهر هم نبوده و حتی نمونهای وجود ندارد که کارگران یک واحد تولید-توزیع در یک ناحیه معین از اعتراض واحد همسایهی خود دفاع یا پشتیبانی کرده باشند. در مقابل مواردی مشاهده شده است که کارگران یک واحد در مقابل اخراج کارگران خودی دست به اعتراض زدهاند.
- تقسیمبندی درصدی حرکات کارگری در واحدها بر اساس تعداد کارگران در این مدت چنین است: کارخانهها و موسسات با تعداد کارگر حداکثر تا 100 نفر 49% از کل حرکات و اعتراضات، موسسات تا حداکثر 1000 کارگر 38% از کل حرکات و اعتراضات و موسسات تا 10000 کارگر 11% از کل اعتراضات، اعتصابات و تظاهرات را داشته اند.
- اگر بخواهیم کل حرکات کارگری در این مدت را به نوع آنها بر حسب درصد تقسیم کنیم چنین خواهد شد که اعتراضات قانونی 24% کل این حرکات، اعتراضات و تجمعات 63% و اعتصابات 11% از کل جنبش کارگری ایران را شامل میشوند. نسبت هر یک از حرکات کارگری در نمودار 1 نمایش داده شده است.
اکنون میتوان در مقایسه بین جنبش کارگری ایران و سایر کشورها به نقاط ضعف و قوت آن پی برد. برای این منظور ما توفندهترین جنبش کارگری جهان بعد از سال 2010 یعنی طبقه کارگر چین را در نظر میگیریم.
جمعیت کارگری چین حدود 900 میلیون است و اگر جمعیت کارگری ایران را حدود 60 میلیون در نظر بگیریم، نزدیک به 15 برابر بیشتر کارگر دارد. با این وجود صحنهی فعالیتهای کارگران ایران در عرض 6 ماه نخست سال، شاهد حدود 700 حرکت بوده است در حالی که چین در طول شش ماه اول سال 2016 شاهد 1455 اعتراض، اعتصاب و غیره بوده یعنی چیزی کمی بیشتر از دو برابر کارگران ایران. در این جا ممکن است این سئوال مطرح شود که تعداد کارگران در هر واحد تولید، توزیع و یا خدمات چین بیشتر از واحدهای مشابه ایران است و به همین دلیل کارگران فعال که وارد نبرد با سرمایهداران میشوند بیش از موارد مشابه ایران است. ممکن است چنین باشد اما این در مقایسه ما خللی وارد نمیکند و تعداد به نسبت بیشتر حرکات کارگران ایران نقطه قوت آن است.
آن چه که ویژگی بارز جنبش طبقه کارگر چین است پیشرفت مبارزاتی آن در عرض 6 سال اخیر است. اعتصاب و اعتراض کارگران چین در شش ماه اول سال 2016 با همه شدت اواخر سال قبل ادامه داشت به طوری که در طی این مدت بیش از تمامی سال 2013 مبارزه کارگری صورت گرفته است. هم اکنون یعنی تا نیمه سال 2016 تعداد اعتصابات کارگری چین از تمامی این حرکات در طول سال 2014 بیشتر است (1455 در مقابل 1380 برای سال 2014) و در مقایسه با نیمه سال 2015 که بیشترین اعتصابات تاریخ جنبش کارگری چین را رقم زده بود نیز افزایش چشمگیری داشته است (1455 اعتصاب نیمه اول سال 2016 در مقابل 1224 اعتصاب در مدت مشابه برای سال 2015).
دراین اعتراضات، کارگران با عجز و تمنا به درگاه سرمایه و دولت آن نمیروند و این مهمترین ویژگی جنبش مستقل کارگری چین است. اصولا گزارشی از حرکات انفرادی، قانونی، نامهنویسی، عجز و لابه کارگران چین مشاهده نشده (شاید چنین حرکاتی نیز در آن جا وجود داشته باشد اما وجه مشخص جنبش کارگری چین اعتصاب، اعتراض و نبرد طبقاتی است) و این روند هر چه توفندهتر به پیش میرود. کارگران نه تنها شرط بازگشت به کار را پرداخت دستمزد عقب افتاده بلکه حتی افزایش حقوق و مزایا را نیز در برنامه خود میگذارند. کارگران چین تاثیر شگرف اعتصاب و متوقف کردن چرخ تولید ارزش اضافی را فهمیدهاند. آنها اکنون بعد از بارها و بارها به کار بردن این وسیله مهم میدانند که این عمل چه رعشهای بر اندام سرمایهداران و دولت آنها میاندازد. ویژگی مهم این اعتصابات و تظاهرات از اواخر سال 2015 این است که نه تنها با تعطیل کار و از کار انداختن چرخ تولید ارزش اضافی و سود بلکه هر چه بیشتر با در گیری با پلیس، دستگیری کارگران و عدم عقب نشینی از جانب کارگران همراه بوده است. در 30% اعتصابات به دخالت پلیس و در مواردی به دستگیری کارگران نیز انجامیده (6 درصد از کل اعتراضات کارگری در سال 2016 به دستگیری آنها انجامیده) اما باعث قطع اعتصابات نمیگردد. علاوه بر این تغییر صحنهی نبرد دیگری که روی داده این است که دولت مرکزی و دولتهای محلی در گذشته سعی داشتند نقش میانجی را بین کارگران و کارفرمایان و حتی مدیران دولتی و کارگران بخش دولتی بازی کنند اما این حربه به سرعت کارایی خود را از دست داده و اکنون صحنه عوض شده و آنها با تهدید و فرستادن نیروی پلیس به تظاهرات وارد در گیری مستقیم با کارگران میشوند. به طوری که در سال 2011 فقط در 15% اعتصابات پلیس وارد عمل میشد و 50% از اعتصابات با میانجی گری دولت حل میشد. در سال 2014 که جنبش جهش بزرگی کرد فقط 6% از اعتصابات منجر به میانجی گری دولت شد و 26% از اعتصابات به برخورد با پلیس انجامید که در 29% از این برخوردها به دستگیری کارگران منجر شد دخالت پلیس در سال 2015 به 29% و تاکنون در سال جاری 30% از اعصابات به دخالت و درگیری با پلیس میانجامد و دستگیری کارگران با شدت ادامه دارد. حال آن که میانجیگری ارگانهای دولتی در حل اختلافات کارگران با سرمایهداران اکنون به 2 درصد از اعتراضات رسیده است. با وجودی که رژیم پلیسی بر سیستم ارتباطات کنترل تقریبا کاملی دارد اما دستآورد اعتصابات به سرعت منتشر میشود و به اطلاع دیگر کارگران در حوزههای دیگر تولید میرسد. اعتصاب اکنون در چین یک پدیده روزمره شده و در تمامی 31 ایالت کشور اعتصابات بزرگی رخ داده است.
ویژگی دیگر جنبش کارگری چین این است که سازمان رسمی اتحادیه سراسری کارگران چین که زیر پوشش مستقیم دولت و حزب است (All China Federation of Trade Unions, ACFTU) مورد نفرت کارگران میباشد. این تشکل جزء لایتجزایی از بوروکراسی سرمایهداری چین است و تمامی کارگران به درستی آن را ارگان صاحبان سرمایه و دارندگان قدرت میدانند. این اتحادیه از طریق قوانین دولتی برای به چالش کشیدن جنبش اخیر تلاش دارد خود را بر کارگران تحمیل کند. لذا فعالان کارگری سعی میکنند از طرق گوناگون برنامههای اعتصاب و تظاهرات را خارج از چشم این سازمان، طرحریزی نمایند. این تفاوت بزرگی است با شرایط کارگران ایران که هنوز به آن چه که دولت برای آنها تحت عنوان پر طمطراق خانه کارگر تهیه دیده است دخیل میبندند. کارگران ایران حتی در پیشرفتهترین صنایع به قدرت خود در ایجاد سازماندهی مستقل و شورایی، در به کاربردن حربههای کاری در مبارزه خود در مسائل روزمره، شک دارند.
پیشرفت جنبش طبقه کارگر چین از کارخانههای بزرگ به کارگاههای کوچک دیگر ویژگی آن است. زیرا موفقیتهای کارگران کارخانههای بزرگ در اعتصابات خود شعله امید در دل کارگران واحدهای کوچک روشن میکند و آنها میگویند هنگامی آنها موفق میشوند چرا ما نتوانیم! این مطلب در نمودار 2 نمایش داده شده است.
جنبش کارگری چین سال 2011 شاهد 185 اعتصاب در سراسر چین بود که از این تعداد %46 شامل کارخانجات با حداکثر 100 کارگر میگردید و 12% این تعداد کارخانجات بزرگی بودند که در آنها بین 1000 تا 10000 دست به اعتصاب زدند.
در سال 2012 که اعتصابات و اعتراضات دو برابر گردید نسبت کارخانههای مختلف که در آنها کارگران چرخ تولید ارزش اضافی را متوقف کردند به همان میزان سال پیش باقی ماند و حتی سال 2013 که اعتصابات نزدیک به دو برابر سال 2012 گردید نیز نسبت کارخانههای با تعداد مختلف به همان میزان سالهای پیش باقی ماند. اما تحولی عظیم در اعتصابات سال 2014 بوقوع پیوست که هنوز ادامه دارد و آن این که کارگران کارخانهها و کارگاههای کوچک (حداکثر تعداد کارگران 100 نفر) هر چه بیشتر به اعتصابات میپیوندند. با وجودیکه تعداد کارخانههای بزرگی که در آنها اعتصاب بوقوع میپیوندد افزایش مییابد اما این کارگاههای کوچک هستند که هر چه بیشتر وارد صحنه ی مبارزه کار و سرمایه میشوند. از طرف دیگر کارگران کارخانههای بزرگ هستند که با پلیس درگیر میشوند به طوری که در طی سال اخیر %30 اعتصابات به دخالت پلیس انجامیده که اکثر آنها کارخانههای بزرگاند این روند در طول سال 2015 با تعداد کل 2775 اعتصاب و اعتراض کاملا روشن بود به طوری که تمامی اعتصاباتی که در کارخانجات بزرگ و حتی متوسط صورت گرفت به زد و خورد با پلیس انجامید که در 22% از این موارد موجب دستگیری کارگران شد.
یکی از مسائل حادی که کارگران چین نظیر کارگران ایران با آن دست به گریباناند تولید ارزش اضافی و سود برای سرمایهداران بدون دستمزد است. به همین دلیل جدول زیر به خوبی نشان میدهد که کارگران چین در طول شش سال اخیر وضعیت اقتصادی هر چه اسفناکتری پیدا کردهاند. اما این از مبارزه جویی آنها نکاسته و حتی به فکر شرایط بهتر کار و دستمزد بهتر نیز هستند هر چند این یکی دائما در حال افول است. ستون اعتصابات و بخصوص اعتصاب همراه با تظاهرات نشان میدهد که غلیان جنبش کارگری چین با همان شدت ادامه دارد.
در ابتدای خیزش کارگران چین، علاوه بر عدم دریافت دستمزد طی ماههای طولانی، حدود %20 اعتراضات و اعتصابات حول سطح پایین دستمزد، ساعات طولانی کار و تلاش برای شرایط کار بهتر، دور میزد. اما از اواخر سال 2014 اعتراض و از کار انداختن چرخ تولید، افزایش خشم طبقاتی که منجر به زد و خورد با محافظان کارخانه و پلیس میشود کینه و نفرت ناشی از عدم دریافت دستمزد میباشد. در سرمایهداری مدرن هنگامی که کارگران ابتدا تولیدهای انبوه ارزش اضافی را به سرمایه تقدیم کردند وسپس سرمایهداران با بیشرمی تمام از پرداخت حداقل بهای نیروی کار کارگران اجتناب میکنند، بیشترین خشم را نزد کارگران ایجاد مینماید. این پدیدهای است که کارگران ایران، خود را با هم طبقهایهای چینی شریک میبینند. خشمی که نزد کارگران چینی مشهود است درست نظیر کارگران ایران میباشد با این تفاوت بارز که کارگران چینی اقدام عمل را در دست خود میگیرند و منتظر سرنوشت نمیمانند. چرخ تولید را از کار میاندازند و به این ترتیب سرمایه و دولت آن را عاجز از تولید سود مینمایند. دست به تظاهرات میزنند و از درگیر شدن با پلیس ترسی به خود راه نمی دهند. شاید اقدام بعدی کارگران چین هنگامی که سرمایهدار از تولید ممانعت میکند، درب کارخانه را میبندد و کارگران را اخراج مینماید تسخیر کارخانه و ایجاد ارگان قدرت شورایی کارگران باشد. اما تاکنون آن چه انجام میگیرد نمایش قدرت و عدم عقبنشینی است. هنگامی که کارگران کارگاههای کوچک به خیل عظیم اعتراضات و اعتصابات میپیوندند دیگر صحبت از خیزش عظیم طبقه کارگر چین باید کرد.
در نوع عمل کارگران چین نیز تغییری حاصل شده است : اعتراضها کاملا از محیط کار آغاز میگردد و به خیابان میکشد. در ساعات کار انجام میشود و نه در روزها و ساعات غیرکاری. این نکات در مورد اعتراضات بدین معنی است که کارگران در عمل نه تنها تولید سود را متوقف میکنند بلکه بخصوص بدین نحو همکاری و حمایت سایر اقشار کارگری دیگر کارخانهها و تودههای کارگر را طلب میکنند. آنها خواهان فشار گستردهتر و عمومیتر تودههای کارگر بر دولت سرمایه و سرمایهداران میشوند. این به معنی پیشرفت مبارزه طبقاتی کارگران چین از محدوده کارخانه به خیابان، موسسات بزرگتر و خلاصه بعد سیاسی بر جنبش طبقه کارگر چین است.
کارگران چین از مبارزات خود درس میآموزند به طوری که در همین مدت چند سال، سیستم اطلاع رسانی بین کارگران حوزههای مختلف سرمایه و هم چنین بین مناطق مختلف چین رشد عظیمی یافته و این خود باعث رشد مبارزه جویی طبقاتی شده است. این عامل مهمی در پیشرفت راههای جدید مبارزه طبقاتی است زیرا بدون حمایت از مبارزات یکدیگر و بدون پشتیبانی طبقاتی نه از موفقیت و نه از جنبش طبقاتی میتوان صحبتی کرد.
ابراهیم پاینده
مهر 1395