در شماره چهارم نشریه «علیه سرمایه» گزارشی از وضعیت جنبش کارگری ایران در ماه مهر و اوایل آبان منتشر کردیم و به آن چه که در این مدت کوتاه در مقایسه با شش ماه اول سال رخ داده بود پرداختیم. در آن مقاله بر اساس آمارهایی که از سایت ها و خبرگزاریهای رژیم سرمایه و دیگر منابع موجود پیرامون حرکات و مبارزات کارگری جمعآوری کردهایم، شاهد آن هستیم که این آمار 36 درصد نسبت به شش ماه اول سال رشد داشته است. لازم به ذکر است که در مقاله مشابه مندرج در شماره سوم همین نشریه به اشتباه نوشته بودیم که تعداد حرکات کارگری در طول شش ماه اول سال 1395 بطور متوسط دو حرکت در روز بوده است. این اشتباه از جانب من بوده است و عدد صحیح آن در حدود 3.6 حرکت بطور متوسط است که در یک ماه ونیم بعد به رقم 5 حرکت کارگری در روز افزایش مییابد.
اگر بخواهیم کل حرکات کارگری در این مدت را به نوع آنها بر حسب درصد تقسیم کنیم حدودا چنین خواهد شد که اعتراضات قانونی 24%، اعتراضات و تجمعات 63% و اعتصابات 11% از کل تحرکات جنبش کارگری ایران را به خود اختصاص خواهد داد. حال نگاهی به ارقام مربوط به دوره سه ماهه سوم سال (مهر، آبان و آذر) نشان از رشد اعتراضات قانونی و اعتراض توام با اعتصاب دارد.
بر اساس نمودار فوق در طول سه ماهه سوم، سهم هر یک از اشکال مبارزات کارگری چنین خواهد بود: اعتراضات قانونی 31%، اعتراضات و تجمعات 49% و اعتصابات 20% . باید توجه داشت که جنبش کارگری ایران در طول شش ماه اول امسال شاهد 680 حرکت گزارش شده است در حالی که تعداد گزارش شده در سه ماهه سوم (مهر، آبان و آذر) به 427 حرکت میرسد یعنی رشدی برابر با 30 درصد نسبت به شش ماه اول سال داشته است. اعتصابها و تبدیل اعتراضات به اعتصاب و اعتصاب همراه با اعتراض با سرعتی بیش از گذشته و بی سابقه در حال رشدند (درصد اعتصابات در سه ماهه سوم سال نسبت به شش ماه اول سال دو برابر شده است، 76 اعتصاب در سه ماهه اخیر در مقابل 71 اعتصاب در نیمه اول سال). کارگران در غالب حوزههای پیشریز سرمایه و در مناطق مختلف دست به اعتصاب میزنند و شاید پیشرفت بعدی آنها اعتصابهای بزرگتری باشد که ضرورتا مانند امواج بر سطح دریا نظیر آن چه در چین رخ میدهد به اعتصابهای کوچک به انجامد. وجه مشخص اعتصابها در ایران این است که هم شامل کارگران ساده در مراکز تولید با شمار کارگران کم و هم کارگران صنعتی در شرکتهای بزرگ است. باید توجه داشت که در این ارقام هیچ جایی برای شکایات رسیده به «هیأتهای دعاوی کار» از سوی کارگران که در سال گذشته از رقم یک میلیون گذشت وجود ندارد. اما اعتصابهای تاکنونی نقاط ضعف بسیاری نیز دارند. یکی از بارزترین آنها عدم همآهنگی، همکاری و پیوستگی بخشهای مختلف کارگری در یک شهر، در یک منطقه صنعتی و حتی در یک مجتمع صنعتی است. آری فاجعه به این شکل روی میدهد که حتی کارگرانی که در زیر یک سقف کار میکنند اما در بخشهای مختلف به امور مختلف تولید و خدمات میپردازند جدا از یکدیگر منتهی با انگیزهی یکسان (عموما دستمزد) در مدت زمان کوتاهی از یکدیگر دست به اعتصاب میزنند. نمونه بارز این پراکندگی، اعتصاب و اعتراضات کارگران شرکت پلیآکریل اصفهان در 16 و 23 آذر و کارگران رستوران زیرمجموعه همین مجتمع صنعتی در کمتر از یک هفته بعد یعنی 29 آذر است. نمونه دیگر اعتصاب کارگران شرکت پتروشیمی بوشهر در روز دو شنبه پانزدهم آذر به مدت پنج روز بود. کارگران در این مدت چرخ کار و تولید را از چرخش باز داشتند. اراده راسخ آنها در ادامه اعتصاب و توسل آنها به قدرت طبقاتی خویش ولو در نازلترین سطح ممکن، سرانجام به بار نشست. این بار بر خلاف آنچه در بستنشینیها و اجتماعات کارگری مقابل مراکز دولتی اتفاق میافتاد، سرمایهداران و دولت آنها بودند که مجبور به عقب نشینی گردیدند. آنها خواستهای کارگران را گردن نهادند و کارگران، پیروزمند و پرغرور و قدرتمند به سر کار خود باز گشتند در همین مدت کارگران بخش اداری همین مجتمع صنعتی که از همین کمبودها رنج میبردند، از این که به یاری همکاران اعتصابی خود بشتابند و با قدرتی واحد به مقابله با سرمایهداران بروند، دریغ کردند و با سکوت، بیتفاوتی و محافظهکاری نظارهگر نبرد همنوعان طبقاتی خود با سرمایهداران شدند. کارگران بخش خدمات بعد از چند روز به تنهایی اعتصاب کردند و خواستار تحقق همان خواستها شدند. اقدامی که بسیار ارزنده است. اما میتوانست از این هم ارزندهتر و قدرتمندتر باشد و حتی به پیروزی بزرگتری به انجامد. میتوانست بنائی برای همآهنگیهای بیشتر باشد و از شقه شقه شدن جنبش کارگری بکاهد. ما همگی به یک طبقه تعلق داریم طبقهای واحد، طبقه فروشندگان نیروی کار، طبقه جداشدگان از کار و تولید و سرنوشت زندگی اجتماعی خود، طبقهای علیه سرمایه. طبقهای که میتواند نشان دهد که اعتراض و مبارزه هر بخش همزنجیران را مبارزه خود میبییند و به حمایت از آن بر میخیرد. نمونه هایی از این دست در مناطق مهم صنعتی نظیر تهران، کرج، بوشهر، ماهشهر، اصفهان، یزد و بسیاری مناطق دیگر به بسیارند. تودههای کارگر با انگیزه هایی عموما یکسان نظیر کاهش دستمزد، دستمزدهای عقب افتاده و نظایر آن، بدون همآهنگی، بدون همیاری یکدیگر و پراکنده، دست به اعتراض، اجتماع و اعتصاب میزنند و دست آخر بدون نتیجه پایان مییابد. این مبارزات بهمین شکل هر از چند وقت دوباره از سر گرفته میشود و این دور باطل ادامه دارد.
نقطه ضعف دیگر جنبش کارگری که سرمایهداران برای مقابله با اعتصاب و اعتراض کارگران از آن استفاده میکنند، اخراج یا تهدید به اخراج کارگران (به خصوص کارگران پیشرو و آگاه)، اخراج کارگران بومی و استخدام کارگران غیر بومی است. ما کارگران به خوبی میدانیم که سرمایهداران برای پایان دادن به اعتصاب، عقب نشینی کارگران، تحمیل استثمار و بی حقوقی هر چه بیشتر بر کارگران و ایجاد شکاف میان کارگران دست به این اقدامات کثیف میزنند. در مقابل، رشد اعتصابات نشانه این است که نبرد طبقاتی ما تازه آغاز شده، هر چند اعتصابات پراکنده، جداگانه و محدود به خواست دستمزدهای عقب افتاده است اما این نیز تغییر میکند و جنگ پراکنده ما به زودی شاهد مبارزه سرمایهستیز ما در سراسر کشور خواهد بود. سرمایهداران نیز ممکن است دست به اقدامات تلافیجویانه و مشترک بزنند و تعدادی همزمان کارخانههای خود را تعطیل کنند چنان که هماکنون بطور پراکنده به این تاکتیک دست میزنند. در این صورت هیچ راهی جز دست زدن به تظاهرات و همایشهای عمومی کارگری جهت جلب حمایت تودههای منطقه و شهر نیست . ما اهل عقبنشینی و نشان دادن ضعف در جنبش خویش نیستیم به همین دلیل اشغال کارخانه و تصرف موسسههایی که کارفرمایان و سرمایهداران آنها از ادامه تولید ممانعت میکنند بهترین راه به جریان انداختن روند زندگی ما، عقبزدن سرمایهداران و نشاندادن قدرت طبقاتی ما است. اکنون نه ماه است که جنبش کارگری ایران به شکلهای گوناگون گاهی لنگان لنگان و گاهی با شتاب دور تازهای از مبارزاتش را آغاز کرده است. امروز این جنبش مجموعهای از اعتراضات و اعتصابهایی است که هم از نظر ابعاد کارگران شرکت کننده در آن و هم تداوم مبارزاتی با چندی پیش خود تفاوت دارد. پیش از هر چیز اعتراضات و اعتصابها شکل جمعی و متحد مبارزات ما است. بر هیچ یک از ما پوشیده نیست که راهانداختن چنین تجمعاتی لزوم وجود تشکیلات هر چند ابتدایی و موقت را ایجاب میکند. بنابراین ما در این زمینه نیز پا پیش گذاشتهایم و دلیلی وجود ندارد که به عقب بر گردیم. این که به دور هم جمع شویم و تصمیم مشترکی اتخاذ نماییم، تهدید به اعتصاب کنیم، آنرا به مرحله عمل درآوریم، دست به تظاهرات زنیم و با نیروی انتظامی با همه تجهزاتش، با همه تاکتیکهای ضدبشری آن برخورد نماییم و غیره، چند ماه پیش به تصور نمیآمد. همین سه سال پیش بود که کارگران شرکت پلیآکریل با اعتصابات خود و با مبارزات خودانگیخته که فقط با دستگیری کارگران پیشرو و ایجاد تفرقه از طریق سازمانهای دولتی ضدکارگری موفق به توقف آن شدند در مقابل سرمایهداران ایستادند، اکنون همان کارگران در حال تلاطماند. بنابراین جنبش ما کارگران، بیریشه و اصل و نسب نیست، همواره پیشینهای دارد که در جنبش روز خود به آن تکیه میکند. ما ممکن است به دلایل گوناگونی حتی در بدست آوردن خواستهایمان شکست بخوریم. اما به همین دلیل فعالیتمان به درجه ی بالاتری صعود میکند زیرا در تجربه اعتصاب و در همبستگی با یکدیگر به درجات بالاتر سازماندهی گذر خواهیم کرد. میبایست با حمایت مالی از کارگران به ادامهی اعتصاب تا شکست کارفرمایان کمک کرد. این، لزوم اتحاد مستحکمتری را از جانب ما طلب میکند. اتحاد مستحکمتری که هم در اعتصابات و اعتراضات ما و هم زمانی که کارخانه یا موسسهای را اشغال میکنیم ضروری و لازم و شرط تداوم مبارزات ما خواهد بود. مبارزه طبقاتی جزئی جدایی ناپذیر از زندگی ما است، ما همانطور که برای سرمایه تولید میکنیم و سود فراهم مینماییم برای گذران زندگی خود نیز میجنگیم. این طور نیست که کارفرما از سر میل و انساندوستی دستمزد ما، حق بیمه، شرایط امنیت در کار و هزاران نیازی که از واجبات تولید و گردش کالا است را فراهم میکند، بلکه برای هر یک از اینها جنگی طولانی لازم است.
بسیاری کسان که وانمود میکنند حامی کارگران هستند هدف اصلیشان را بر افزایش محدود دستمزد و یا بازپسگرفتن و تسویهحساب مطالبات دستمزدهای گذشته با سرمایهداران میگذارند. اینان به هیچ وجه این را درک نمیکنند که مبارزات کارگران برای بازپسگرفتن دستمزدهای عقب افتاده و حتی برای حفظ سطح دستمزدهایشان تلاشهایی است فقط برای حفظ ارزش کارشان، تلاشهایی است بر علیه فقر، گرسنگی، بی دارویی و بیسرپناهی و ضرورتی است در مبارزه روزمره با سرمایه. اگر کارگران از ترس گرسنگی و از دست دادن لقمه نان دست از مبارزه با سرمایه بردارند دیگر هیچ راهی جز تسلیم به همهی هجومهای سرمایهداران به حداقل زندگیشان را ندارند و حتی صلاحیت رشد مبارزه طبقاتی خود را به سطح بالاتر از دست میدهند. اما حتی در صورت ادامهی این مبارزه بر سر دستمزدها هیچ تکانی بر اندام سرمایه نمیدهند زیرا کارگران با معلولها مبارزه میکنند و علت را که سرمایه است بحال خود رها کردهاند. این مانند کسی میماند که مبتلا به مرضی شده و برای کاهش علائم آن به مسکن روی میآورد حال آن که علت بروز مریضی کماکان باقی است. این نظام مزدی سرمایه است که علت مرض است و تا این پا بر جاست مبارزه برای بازپسگیری دستمزدهای عقب افتاده که هیچ، مبارزه برای افزایش دستمزدها نیز جز تبعیت از رابطه خرید و فروش نیروی کار چیز دیگری نیست. هنگامی که نظام کارمزدی از دل مبارزه روزمره و پراکنده کارگران سالم و بدون خدشه بیرون میآید در واقع این کارگرانند که شکست خوردهاند زیرا چنانکه میبینیم کارگران هنوز به مبارزات، اعتصابها و اعتراضات پراکنده، این جا و آن جا میپردازند. در مقابل تغییرات بازار کار و تولید عکسالعمل نشان میدهند و این چاره اساسی هیچ مشکلی نیست. حتی در شرایطی که کارگران موفق شوند سطح دستمزدهای خود را ثابت نگهدارند و یا اندکی بالا برند باز در روند بعدی بازتولید سرمایه، یک بحران تولید، افزایش قیمت کالاهای مایحتاج کارگران، ا فزایش ارتش بیکاران در نتیجه رشد بارآوری کار کافی است که تمامی این دستاوردها را بر باد دهد و دستمزدها را به میزان بالایی کاهش دهد. کسانی که بر جویبارهای باریک مبارزه طبقه کارگر ایران ارزشی بیش از حد میگذارند در واقع پیامی جز این برای کارگران ندارند که «همین سطح نیز برای مبارزات کارگران ایران کافی است» و اینان همانهایی هستند که کارگران را در نهایت لایق مبارزات خورده اقتصادی، مبارزه فقط برای دستمزد بهتر و خویش را رهبران شایسته هدایت در عرصهی بالاتر مبارزه طبقاتی میدانند. ما به اندازه کافی این گرگان در لباس میش را در طول تاریخ مبارزات کارگری ایران و جهان شناختهایم. ما بخوبی میدانیم که حتی هنگامی که برای دستمزد بیشتر مبارزه میکنیم نمیتوانیم خودرا از اسارت سرمایه (که محصول کار خودمان است) رها کنیم. البته منظور این نیست که چون کارگران هنوز خود را از اسارت سرمایه رها نکردهاند پس مبارزاتشان ثمری ندارد. مبارزه در باز پسگرفتن دستمزد و مزایای دیگر از نظر اقتصادی مهماند اما جریان و روند این مبارزه، سازماندهی و روند استحکام روابط کارگری از این هم مهمتر است. کارگران در روند مبارزهاشان و کسب امتیازاتی حتی دستمزدهای عقب افتاده از سرمایهداران خود را به سطح بالاتر زندگی، ارزش داشتن سازمان قدرتمند طبقاتی میرسانند. مراقبت و مبارزه در حفظ امتیازات طبقاتی فقط و فقط مشروط به داشتن تشکیلات قدرتمند و آگاهی طبقاتی است. اما کارگران در همین روند نیز در مییابند که این اهداف و نوع تشکیلات متناسب با آنها حتی برای پاسداری امتیازات کسب شده در مقابل هجوم سرمایه کافی نیست و میبایست دست به تشکیل سازمانی با اهداف بالاتر و قدرتمندتر، تودهای و سراسری زد. این که هنگامی که کارگران بیسازماناند و پراکنده عمل میکنند و در مقابل سرمایهداران تنها و منفرد میمانند، براحتی از سرمایهداران ضربه میخورند و حتی در تقابل و رقابت با یکدیگر قرار میگیرند بر هیچ یک از ما پوشیده نیست. این که همین امر موجب سقوط دستمزدها و جرات گرفتن بیشتر سرمایهداران در عدم پرداخت همین دستمزد ناچیز میگردد نیز بر هیچ یک از ما پوشیده نیست. ما میبایست دست به تشکیلات قدرتمندی زنیم که در دل آن ایجاد رابطه با خیل عظیم بیکاران، رابطه با کارگران همجوار و حوزههای مشابه پیشریز سرمایه میسر باشد و نیز در دل خود صندوق بیمه بیکاری هنگامی که در اعتصاب و جنگ وگریز با سرمایهداران و دولت آنها هستیم زندگی خود و خانواده امان را تا حدی تامین کند. نمایندگان ما در شورای کارگری مسئول باشند که همواره جریان روند کار و مبارزه با سرمایهداران را به ما گزارش دهند و در هر زمان که ما لازم به بینیم قابل تعویض باشند. این شوراها میباست از همه آحاد کارگران یک واحد تولید و جمع آنها نیز میبایست از مجموع آحاد کارگران تمامی واحدها تشکیل گردد. تمامی اینها چون درخت خود بخود از زمین سبز نمیشوند. سطح تکامل مبارزات روزمره ما چنین شرایطی را برای رشد و نمای آن ایجاد میکند اما این ما هستیم که میبایست از این شرایط جهت ایجاد شوراهای کارگری حداکثر استفاده را بنمائیم. مهمترین شکل مبارزه کارگری که این چنین شرایطی را فراهم مینماید اعتصاب و توقف چرخ تولید است. در این جاست که ما به قدرت طبقه خود پی میبریم. ما کارگران تقریبا در همه ی شرایط دیگر منفعل و پیرو سرمایهایم از آن هنگامی که نیروی کارمان را میفروشیم و برای سرمایه تولید میکنیم، آن چه که تولید میکنیم، شرایط تولید، میزان و شدت آن در همه ی این موارد ما تابع سرمایه ایم. تنها جائی که ما حرف اول را میزنیم، به قدرت خود پی میبریم، این مائیم که تصمیم میگیریم و تعیین میکنیم و فعال مایشائیم تنها در هنگام اعتصاب است. و نیز در همین جاست که نه تنها نبرد ما با سرمایه به اوج خود میرسد بلکه از همه مهمتر ما به لزوم سازمان قدرتمند طبقاتی خود پی میبریم. سازمانی که قادر است با سرمایهداران که همواره سازمان یافتهاند و دولت آنها سمبل این سازمان یافتگی است که تمامی وسایل قهر و غلبه بر مارا در دست دارد از شلاق، اسلحه، زندان، نیروهای رنگارنگ نظامی، قوانین شداد کار، دادگاه و غیره را در اختیار دارد. ما نه تنها به سازماندهی و تشکل نیرو مند احتیاج داریم بلکه بر اساس تجربه تاریخی خود، بیش از صد سال مبارزه اتحادیه ای، دیگر این را به ما فهمانده و آموخته است که اتحادیههای کارگری حتی هنگامی که دست پرورده دولت سرمایه و انواع اپوزیسیون بورژوائی نباشند در نهایت در چارچوب قانون کار سرمایه، قانونی که خود دولت سرمایه نوشته و پاسداری میکند و نه فراتر از آن کار و عملکرد دارند. این فقط هدف الغای کار مزدی و سازماندهی برای چنین هدفی است که مارا حول اهرم موثر و سازمان یافته شوراهای کارگری برای رهایی طبقه کارگر جمع میکند. چ نین سازماندهی قادر است مارا از دور باطل مبارزه بر سر دستمزد خارج کند و افق روشنی با هدف بالایی سمت و سوی دهد که از این تسلسل خارج شویم. نقطه ضعف دیگر جنبش کارگری ایران وضع زار، بد بختی و فقر بی نهایت، عدم سازماندهی حتی به میزان ابتدائی آن در میان جمعیت عظیم بیکاران، کارگران شهرداریها و کارگران کارگاه هائی نظیر کوره پز خانه ها، قالی بافان که از تنگ دستی کامل و بی شرمانهای که از سوی دولت شهرداریها و کافرمایان سنگ دل بر آنها روا میشود مینالند. این کارگران که از پائینترین اقشار کارگری ایراناند جز در موارد نادری که اعتصاب کردند اکثرا فقر و فلاکت خود را با سکوت، نامه و عریضه نویسی، تجمع در مقابل فرمانداری و سایر ارگانها دولت سرمایه، طرح میکنند. اما کارگران شهرداریها میدانند که بدون کار آنها شهر در کثافت و زباله فرو میرود، پارکها بخودی خود تزیین نمیشوند. کافی است کار در این مکانها متوقف شود آنوقت تمامی یار و قار دولت سرمایه سرا پا میشوند و راهی جز تسلیم راه دیگری ندارند. همه اینها لزوم تشکل سرمایه ستیز شورای کارگری را ایجاب میکند، کارگران شهرداریها بخشی از توده زحمت کش شهرهای خود میباشند بهمین دلیل پشتیبانی از آنان از طرف دیگر کارگران شهر امری بدیهی و طبیعی است.
ابراهیم پاینده
دی 1395