امسال نیز در حالی روز جهانی زن را سپری کردیم که زنان جامعه ایران با وجود سرکوبها و بگیر و ببندهای هر روزه، حدود بیشتری از اختیارات خودشان را بر پوشش و نقش افرینی در سطح اجتماع بر حاکمیت تحمیل نمودند با این وجود وضعیت در بسیاری از حوزهها همچنان وحشتناک و غیرقابل تحمل است. زنان بسیاری در همین سال گذشته قربانی اسیدپاشی شدند، طرح عقیم سازی زنان کارتن خواب از سوی مدیران سرمایه مطرح و برنامه ریزی شد، تعداد زیادی از زنان به علت عدم تطابق نوع پوششان با معیارهای نظام حاکم بازداشت و جریمه و تحقیر شدند. خودسوزی زنان همچنان قربانی میگیرد. مدام اخبار قتلهای ناموسی در جراید منتشر میشود.
ما زنان از زمانی که چشم باز میکنیم مورد ستم و رفتارهای تبعیض آمیز قرار میگیریم. رفتارهایی که چه بسا از جانب مادرانمان اعمال میشود. آنان ناآگاهانه و به دنبال باید و نبایدهایی که دیدهاند و خود با آن رشد کردهاند نسبت به دخترانشان رفتار و آن را در وجودشان نهادینه میکنند و پدران به آن مهر تایید میزنند. مادران با دقت بسیار از همان ابتدا نسبت به تعویض پوشک نوزاد دختر خود دور از چشم مردان به خیال خود از او مواظبت میکنند، در سالهای بعد در جمع و مهمانیها با نگاههای خود به او یاد آور میشوند که مراقب بالا رفتن دامنش و نوع نشستنش باشد، نگاههایی که لحظات بی دغدغه کودکی را با اضطراب همراه میکند و در دوران بلوغ، دوران زیبایی که او پروسه زن شدن را با تغییرات بدنی خود تجربه میکند قاعدگی او را محرمانه میداند و با دقت و ظرافت این دوران را از پدر و برادر مخفی نگه میدارد. اگر بخواهیم تمام این موارد را نام ببریم بهاندازه تمام لحظات زندگی یک انسان خواهد بود. تمام لحظاتی که زیر نگاههای قضاوت گر و امر دهنده دیگری سپری شدند و تماما با اضطراب و تناقض همراه بودند. نگاههایی که فرصت هر گونه آزادی و اختیار در مورد بدن، رفتار، عواطف و افکار را از ما گرفت و ما را به یک انسال مطیع و ضعیف مبدل کرد.
اما اینها تماما یک روی یک سکهاند، یک سویی که تمام بازیگران آن قربانیاند و از زندگی آزاد و انسانی ساقط شدهاند. حال روی دیگر سکه چیست؟ چه چیزی موجب میشود که یک زن به عنوان یک انسان تا به این حد از دیگری که تنها یک بدن متفاوت دارد زبونتر و ناچیزتر به حساب آید؟ این رفتارهای تبعیض آمیز چرا و با چه منطقی شکل گرفته و ماندگار شدهاند؟ چه چیز موجب میشود که مرد و و زن، دو انسان کاملا برابر با تفاوتهای طبیعی جسمی را به شکلی غیر منطقی و غیر طبیعی نابرابر شناخته و در کمال ناباوری این نابرابری را طبیعیترین حقیقت موجود بدانند و آن را تقدیس کنند؟
تمام این افکار و باورها و سنن که در بالا ذکر شد، چه آنهایی که درون خانواده سینه به سینه منتقل میشوند و چه آنهایی که از طریق جامعه رشد و نمو مییابند، حقیقت مسلم نیستند و هیچکدام از ابد و ازل بر زندگی و جوامع حکمفرما نبودهاند. بلکه تمام اینها در هر دوره تاریخی برگرفته از شیوه تولید مسلط آن جامعهاند و پایههایی مادی دارند. نمیتوان هیچکدام از این سنن را بدون بررسی ارتباط ارگانیک و تنگاتنگ آن با شیوه مسلط آن جامعه درک نمود. به طور مثال در شیوه تولید سرمایهداری که همه چیز بر پایه سود و انباشت سرمایه برنامه ریزی میشود، رشد و تربیت کودکان نیز بر همین اساس شکل میگیرد. اسباب و وسایل بازی و رشد ذهنی کودکان نیز از پیشتر برنامه ریزی میشود. کودکان دختر مشغول بازی با عروسک و وسایل آشپزخانه اسباب بازی میشوند و از سنین کودکی یاد میگیرند که چطور باید کارهای خانه را انجام دهند، به آن علاقه مند باشند و آن را وظیفه خود بدانند و از این طریق آماده پذیرفتن نقشی در جامعه شوند که حتی پیش از تولد نظام سرمایه برای آنها رقم زده بود.
به واقع میتوان گفت تبعیض جنسیتی سنتی دیر پا به قدمت جوامع ماقبل سرمایهداری است که توسط نظامها و مناسبات اقتصادی-اجتماعی متفاوت تا کنون مورد استفاده قرار گرفته است. زن ستیزی، احکام ارث، مردسالاری فاجعه بار، قوانین خانواده و کل تبعیضات جنسی آوار شده بر زندگی ما، اگر چه قرون وسطایی هستند و در جوامع پیشین نیز برقرار بودهاند اما ساختارهای اجتماعی و حقوقی خاص شیوههای تولید ماقبل سرمایهداری نیستند، کاملا بالعکس ساز و کارهای متناسب چرخه ارزش افزایی سرمایهاند و ثانیه به ثانیه توسط این شیوه تولید و به عنوان شروط بقای این نظام بازتولید و ماندگار میگردند. در نتیجه دور از ذهن نیست که امروز هم در قرن بیست و یکم در دورانی که تکنولوژی با سرعتی روز افزون در حال رشد است و برای کوچکترین و پیش پا افتادهترین مسائل تا حیاتیترین آنها راه حلهایی برای سهل الوصول کردن آنها تعبیه شده است، هیچ راه حل عملیای برای برون رفت از این مناسبات غیر انسانی طرح و برنامه ریزی نشده و بالعکس تمام راه حلهای موجود و حرکتهایی مانند جنبشهای فمنیستی و جنبشهای گوناگون زنان در گوشه و کنار جهان که خوش بینانه یا ساده انگارانه در پی حل معضل زنان برآمدهاند نیز به جز پرداختن به عوامل سطحی ایجاد کننده تبعیض و ستم علیه زنان هیچ راهی به جلو نبردهاند و در صدد مواجه و چارهاندیشی در مورد ریشههای واقعی پدید آمدن این معضل برنیامدهاند و حتی بالعکس مبارزات ما زنان را به بیراهه کشاندهاند، در کنار آن اپوزیسونهای ارتجاعی بورژوایی با همه توان به شستشوی مغزی ما میپردازند و القاء میکنند که آنچه جمهوری اسلامی علیه زنان انجام داده و میدهد هیچ ربطی به سرمایهداری ندارد!! بلکه ناشی از آلایشهای دینی دولت است. اگر دین از حکومت جدا شود ریشه زن ستیزی رژیم خشک میشود. معضل زن ایرانی کمبود توسعه سیاسی، ضعف مدرنیزاسیون و غیبت سکولاریسم و مانند اینها است!!. این جماعت با این تحلیلها القا میکنند که بی حقوقی و ستمکشی و تبعیضات جنسی دامنگیر زنان هیچ ربطی به نظام بردگی مزدی ندارد. باید دولت دینی بورژوازی را مجبور به قبول مدرنیسم، سکولاریسم و پای بند جدایی از دین کرد. اگر چنین شود همه مشکلات حل میگردد. این محافل و جمعیتها مناقشات خود با جناحهای رقیب درون طبقه خویش، بر سر تقسیم سهام سود، سرمایه و قدرت را لباس «جنبش زنان» و «مبارزات حق طلبانه زنان» و مانند اینها تن میکنند. آنها میکوشند تا ما را نیز سیاهی لشکر بی اراده و زبون تسویه حسابهای درونی خود سازند. مبارزات زنان کارگر در طول این چند دهه به گونهای وسیع اسیر این گمراهه رفتنها بوده است. این یک پاشنه آشیل مهلک خیزشها و اعتراضات ما است. باید با آن مقابله کرد. این مجرد باورهای اسلامی دولت بورژوازی نیست که جامعه را به جهنم تبعیضات جنسی تبدیل کرده است. این سرمایه است که با سلاح دین ابتدائیترین آزادیها را از زنان سلب و نازلترین حقوق انسانی آنان را پایمال میکند.
به واقع سرمایهداری با رشد صنعتی و تشکیل جوامع سرمایهداری بسیاری از مناسبات جهانی را در جهت منافع خود تغییر داد و آنچه را که برایش مفید فایده بود حفظ کرد و بر درست بودن آن پای فشرد. یکی از این مناسبات تبعیضهای جنسیتی، قومیتی و نژادی بود مواردی که در شرایط گوناگون وجودشان کفه ترازو را به نفع سرمایهداری سنگین میکرد و در نتیجه در هر جامعهای متناسب با فرهنگ آن جامعه بومی سازی و به امری طبیعی تبدیل شد.
یکی از این نهادهایی که تماما در جهت منافع بورژوازی و مناسبات سرمایهداری بود خانواده است. سرمایهداری از طریق در اختیار گرفتن و شکل دادن ایدئولوژی مرد خانواده، ایدئولوژی طبقه حاکم را از طریق خانواده به زن و فرزندان که نیروی کار آتی را تشکیل میدهند تحمیل کرد و از طرفی با واگذاری اختیار تام زن به مرد و به تملک او در آوردن زن و فرزندان، نقش زن را به عنوان یک انسان ضعیف تثبیت کرد و تمام این رفتارها را با وسیلهای به نام مذهب و تقدیس نهاد خانواده به امری واجب الاجرا تبدیل کرد. از این طریق به شکلی کاملا طبیعی زن را از تمام اختیارات انسانی خود ساقط و او را به انسانی کاملا مطیع و فرمان بردار و نیاز مند دیگری مبدل کرد. در این مناسبات زن به عنوان جنس دوم در تمام ابعاد اجتماعی تعریف و این جایگاه برای او در کل جامعه تبلیغ و تقدیس شد و به دنبال آن اشکال مختلف ستم و خشونت بر زنان از خشونت جنسی و زبانی و رفتارهای تحقیرآمیز در خیابان، محیط کار، رسانهها و حتی شوخیها و جوکهای مرسوم و اصطلاحات عامیانه رایج بین مردان و حتی زنان گرفته تا خشونتهای جنسی و بدنی در خانواده به شکلی روزمره و طبیعی تبدیل شد، مواردی به شدت غیر انسانی که هزاران مثال و نمونه برای آن میتوان ذکر کرد، از سادهترین و پیش یا افتاده ترینها مانند کارهای بی مزد و طاقت فرسای همه روزه خانگی تا غیر انسانی و وقیحانه ترینها از جمله اسید پاشی، سنگ سار و قتلهای ناموسی.
مواردی که در کمال ناباوری حتی برای خود زنان عادی و جزء طبیعی زندگی آنان شده است به طوری که حتی امکان ایجاد جامعهای عاری از این تبعیضات و ستمها در ذهنشان نمیگنجد و کاملا ماورائی و غیرممکن مینماید. اما آگاهی از دلایل اصلی ماندگاری این ستم و تبعیضها توسط دولت سرمایهداری و بورژوازی و تقدیس آن توسط روحانیون مذهبی میتواند آغاز شکستن این حباب ساختگی باشد
عصر ما عصر تسلط سراسری سرمایهداری در نقطه، نقطه جهان است. در چنین جامعه، جهان و شرایط تاریخی ریشه کل استثمار و بنیاد همه نابرابری ها، جنایات، بی حقوقی ها، گرسنگی ها، فقر و فلاکت ها، آوارگیها و جنگ افروزیها در ژرفای وجود سرمایه قرار دارد. مبارزه علیه این استثمار، تبعیضات و ستمها بدون اینکه به صورت مستقیم نابودی نظام بردگی مزدی را هدف قرار دهد، راه به جایی نخواهد برد. کار مزدی شالوده استثمار نیروی کار، ساقط شدن انسانها از هر نوع حق و حقوق و اختیار و آزادیهای انسانی، از جمله سقوط زنان به ورطه همه تبعیضات و بی حقوقی هاست. در جهان سرمایهداری از هر بهانهای برای تحقق سود و ارزش اضافی بیشتر استفاده میشود. سرمایهداری از مهاجران به خصوص مهاجران غیر قانونی، کودکان، معلولان، اقلیتهای قومی و مذهبی و نژادی و زنان و سایر کسانی که به هر جهتی در جامعه به دلیل ناتوانی یا به دلیل عرف جامعه مورد ستم واقع میشوند در راستای به دست آوردن سود بیشتر استفاده میکند. در همین راستا در این مناسباتی که محوریت آن تولید سود و ارزش اضافی بیشتر است زنان باید جنس دوم و ضعیف جامعه باشند تا بتوان آنها را با مزد کمتری به کار گرفت و کار آنان را کاری غیر ضروری و موقتی تلقی کرد و مطیعتر و زبونتر در محیط کار استثمار کرد، زنان باید جنس دوم باشند تا بتوان کار سخت و طاقت فرسا و تمام نشدنی خانگی را نه تنها بدون مزد بلکه بدون هیچ ارج و قربی به آنان تحمیل کرد و به وسیله کار خانگی رایگان زنان هزینه تجدید قوای نیروی کار فعلی و پرورش نیروی کار آتی و نگهداری از سالمندان به عنوان نیروی کار گذشته و از کار افتاده را به خانواده کارگری تحمیل کرد و به کوه ارزش اضافه سالانه بورژوازی افزود.
مطابق آمار، تنها در سال 2009 ارزش کار خانگی زنان ایرانی چیزی در حدود 26 میلیارد دلار و معادل 8.69 درصد از تولید ناخالص داخلی غیر نفتی کشور بوده است. کار خانگی اگرچه در نظر بسیار ساده مینماید، اما جایگاهی به غایت مهم و تاثیرگذار در چرخه ارزش افزایی سرمایه دارد. زنان با انجام کار خانگی به واقع به عنوان نیروی کار کاملا رایگان که همزمان کار چند نفر را انجام میدهند مورد استثمار قرار میگیرند. آنان مدیریت عاطفی خانواده، تربیت و رسیدگی به تحصیل فرزندان، پخت و پز و تهیه مواد غذایی، شست و شو و نظافت منزل و نگهداری از سالمندان را به صورت تمام وقت انجام میدهند و از قبل آن هیچ حق و حقوقی دریافت نمیکنند. حق مرخصی و ایام تعطیلی ندارند. از داشتن بیمه برای معافیت از کار و تامین معاش در دوران سالمندی نیز محروم هستند. همچنین زنان به واسطه اینکه کارشان در خانه و دور از اجتماع است به شکلی مضاعف مورد ستم واقع میشوند. محروم بودن از کار در محیط جمعی امکان رشد و پویایی و نشاط و نیز امکان تعامل با همزنجیران و انتقال تجربیات و مبارزه علیه ستمی که بر او وارد میشود را از او میگیرد. با فرسوده کردن و تباهی فکر و ذهن و روحیاتش موجب میشود که دیگر به هیچ چیز جز خورد و خوراک و پوشاک و مسائل اینچنینی نپردازد.
سرمایهداری همواره برای بقای خود و به ویژه در دوران بحران که ذاتی سرمایهداری است، تمایل به کاستن از کار لازم (کاری که بابت آن و برای تجدید قوای نیروی کار مزدی به کارگر پرداخت میشود) و افزودن به کار اضافی (کاری که در قبال انجامش مزدی پرداخت نمیشود و ارزش اضافی را برای صاحب سرمایه به ارمغان میآورد) دارد. از طریق کارخانگی اجباری برده وار تماما رایگان میلیارد، میلیارد تومان هزینه تولید خود را پایین میآورد. کل هزینههای پرورش نیروی کار، کل هزینههای نگهداری سالمندان و پیران، کل هزینه ایجاد مهد کودک و مراکز رفاهی معلولان را به نفع طبقه سرمایهدار، به نفع کل سرمایه اجتماعی و در راستای فوران نرخ اضافه ارزشها بر دوش طبقه ما آوار میکند. سرمایه به یمن کار خانگی ما زنان، همسران مرد ما را مجبور به روزانه کار 16 ساعت و بیشتر میسازد. نیروی کار شاغل خود را تا نصف کاهش میدهد. هزینه تولید را بسیار پائین میآورد و در مقابل، منحنی اضافه ارزشها و سودها را، تا چشم کار کند صعودی میگرداند. یک حساب سرانگشتی کافی است تا دریابیم که کار خانگی ما زنان کارگر، اهرمی بسیار کارساز در دست سرمایه برای چالش گرایش رو به افت نرخ سودها است. سرمایهداری به اینها اکتفا نمیکند. در طول دهههای اخیر پروسه تولید سود خود را تا عمق آلونکهای مسکونی ما بسط داده است. از یک سوی ما را در فقر و گرسنگی غوطه ور کرده است و از سوی دیگر مجبور ساخته است تا راه رهایی از این گرسنگی و آوارگی را در افزودن ساعتها کار فرساینده، هلاکت بار و شبه رایگان مولد یا غیرمولد، بر کار خانگی در محل مسکونی جستجو کنیم. از بام تا شام در قبال نازلترین دستمزدها به خیاطی و بسته بندی و سبزی پاک کنی و تایپ و ترجمه و کارهای شاق دیگر برای صاحبان کارگاهها پردازیم. نظام سرمایهداری با مجبور و محکوم کردن ما به کار خانگی کل این مشقتها و بلاها را بر سر ما آوار کرده است. زن بودن ما و تبعیضات جنسی را ساز و کار این همه تشدید استثمار و تباهی ما کرده است. پروسه اعتراض و پیکار ما علیه بی حقوقیها و نابرابریهای جنسی باید یکراست سرمایه را هدف تعرض خود گیرد. باید خواستار تعلق مزد به کار خانگی و در نهایت خواستار لغو کار مزدی برای محو کار خانگی شویم. باید در قلب تپنده جنبش طبقه خود فریاد سر دهیم که کل انسان ها، از جمله کل زنان کارگر مستقل از شاغل یا بیکار باید از بالاترین سطح معیشت و رفاه و تأمین اجتماعی، از بهداشت و درمان و آموزش تمام رایگان برخوردار باشند. مبارزه ما علیه زن ستیزی بدون مبارزه علیه بردگی مزدی امکان پذیر نیست.
اکثریت غالب ما زنانی که در صف مقدم مبارزه علیه تبعیضات بربرمنشانه جنسی در جهنم سرمایهداری اسلامی هستیم کارگریم. از آحاد طبقه کارگر میباشیم. فروشندگان نیروی کاریم. فشار استثمار و تعرض سرمایه را در وسیعترین ابعاد تحمل میکنیم. با همه اینها ستیز علیه بی حقوقیها و نابرابریهای جنایتکارانه جنسی علیه خود را نه با قدرت متحد طبقه خود که تحت لوای چیزی به نام «جنبش زنان»، فمینیسم، گاه فمینیسم اسلامی و از این نوع کجراهههای مهندسی شده پیش بردهایم و میبریم. برای تحقق «جامعه مدنی»، «دموکراسی» و «حقوق بشر» برنامه ریزی شده توسط بورژوازی فریاد سر میدهیم و مبارزه برای رفع تبعیضات فاجعه بار جنسی را به این نسخهها و رویکردها میآویزیم. معنای این کار فقط یک چیز است. اینکه عزم جزم کردهایم تا بود و نبود قدرت پیکار طبقاتی خویش را ساز و برگ تحکیم، توسعه و افزایش قدرت طبقه سرمایهدار، قدرت طبقه بانی و باعث کل استثمار و سیه روزیهای خویش سازیم. این طبقه ما، طبقه بردگان مزدی سرمایه است که بار همه بی حقوقی ها، نابرابری ها، ستم کشیها و مصیبتهای جامعه طبقاتی، جامعه مبتنی بر رابطه خرید و فروش نیروی کار، بر سرش آوار است. مائیم که طبقهای از جامعه مدنی اما خارج از جامعه مدنی هستیم، طبقهای که انتظاراتش نه ماورائی بلکه انسانی است، طبقهای خواستار محو ریشهای همه شکلهای استثمار و ستم و تبعیض که برای رهائی خود مجبور است تمامی بشریت را رها سازد. چرا ما باید مبارزه خویش علیه تبعیضات جنسی یا کل آنچه را سرمایه بر سرمان خراب کرده است به جار و جنجال مدنیت و حقوق بشر دست ساخت سرمایه زنجیر کنیم!! باید بساط گفتمان سرمایه آفریده را جمع کنیم.
ما به اعتبار استثمارشونده بودن و ساقط بودن از هر نوع حق دخالت آزاد انسانی در سرنوشت کار و محصول کار و زندگی خویش هیچ وجه اشتراکی در هیچ زمینهای با صاحبان سرمایه نداریم. معنای تبعیض و رفع تبعیض برای ما نه فقط هیچ سنخیتی با محتوای این مفاهیم برای سرمایهداران ندارد که در تضاد ماهوی با آن است.
تبعیض جنسیتی جنایتی است که نظام سرمایهداری برای سود هر چه بیشتر خود علیه زنان و مردان طبقه کارگر مرتکب میشود. و با دقتی بسیار آن را در تمامی ابعاد اجتماعی تبلیغ میکند. زنان چه در خانه و چه در محیط کار در بسیاری مواقع حتی بیشتر از مردان مورد استثمار قرار میگیرند. فراموش نکنیم پیش از آنکه زن باشیم کارگر هستیم. مسئله ستم جنسی زنان مسئلهای زنانه نیست و ما باید به عنوان یک طبقه ورای جنسیت رودر روی سرمایه بایستیم و مبارزه علیه ستم و بی حقوقی زنان را مبارزه همه آحاد طبقه خود اعم از مرد و زن بدانیم.
رعنا ذوقی
اردیبهشت 1396