انتخابات در نظام سرمایهداری کلاً، از جمله در قلههای دموکراسی، «آزادی»، «حقوق بشر» و «مدنیت» این نظام، در ممالکی که هیچ سخنی از تقلب آراء و جا به جائی صندوقهای رأی نیست، آری دقیقاً در این جوامع نیز، سوای شستشوی مغزی طبقه کارگر، نابودی شعور و شناخت و اراده آزاد استثمار شوندگان و انحلال فاجعهبار قدرت طبقاتی تودههای کارگر در ساختار قدرت سرمایه، هیچ معنی و موضوعیت دیگری ندارد. انتخابات در سراسر دنیا، از جمله در همین کشورها، غریو پیروزی فریب کاریها، دغل بازیها و وارونه پردازیهای بورژوازی، بر شعور، خرد و آگاهی انسانهای کارگر است. کارگری که بر پایه باور و یقین به درستی کارش، پای صندوقهای رأی میرود، موجودی شستشوی مغزی شده، منجمد، فاقد هر میزان شعور طبقه خود و غرق در ورطه عوامفریبیهای سرمایه است. او با این کارش بر برده مزدی ماندن خود، بر استثمار و تشدید بی مهار استثمار خویش توسط سرمایه، بر فرودستی و حکومت شونده بودن همیشگی خویش، بر اینکه از کارش جدا باشد و از هر گونه دخالت در تعیین سرنوشت زندگی خود محروم ماند، بر حقانیت کل ناحقیها، قتلعامها و جنایاتی که سرمایهداری علیه بشریت اعمال میکند، بر تمامی اینها مهر تأیید میکوبد. بنمایه صحبت ما در رابطه با انتخابات این است و با عزیمت از همین منظر، نخست به توضیح درستی شناخت خود و سپس طرح نکاتی پیرامون سناریوی «انتخاباتی» روز دولت اسلامی بورژوازی ایران میپردازیم.
در تمامی جوامع طبقاتی تاریخ، طبقه استثمارگر مسلط و حاکم، خود را نماینده کل بشریت، اقشار و طبقات خوانده است!! و ساختار اقتصادی، سیاسی، اجتماعی مستولی بر جامعه و پاسدار منافع خود را، مدافع آرمانها، اهداف و انتظارات همه انسانها القاء کرده است!!. ادعائی از بیخ و بن دروغ!!! در این میان و در پیچ و خم این وارونه آفرینیهای نفرتبار، طبقه سرمایهدار، طومار ادعای بی بنیاد بالا را، بیش از هر طبقه استثمارگر دیگر، با هالههای بسیار متراکم و تو در توی مسخسازی و فریب آرایش داده است. شعور و شناخت و فرهنگ بورژوازی فرا رستههای ایدئولوژیک سرمایه است و در رابطه با بحث حاضر ما نیز دقیقاً آن میکند که سرمایه میخواهد و حکم میدهد. سرمایه در ماهیت خود، وارونه پرداز و قلب کننده اساس واقعیتها است. از همان لحظه زایش خود در تاریخ، همه چیز را وارونه و دروغین تصویر میکند. نیروی کار را میخرد و به فروشنده نیروی کار میگوید که کار را خریده است!!. این، عظیمترین دروغ تاریخ و بنیاد کل دروغ آفرینیهای عصر ما است. سرمایه میگوید که کار را خریده است و با این جعل، کل استثمار طبقه کارگر، سرچشمه فقر، گرسنگی، بی حقوقی، قتل عام آزادیها، ریشه همه جنگها، آوارگیها و سیه روزیهای بشر عصر را اولا از دسترس شعور آدمها دور میکند و ثانیا به کلی تطهیر و منزه میگرداند. سرمایه در همان لحظه پیدایش، بنیانگذار این دروغ میشود و در امتداد آن، کل ساختار سیاسی، حقوقی، مدنی، فرهنگی، اخلاقی، ارزشهای اجتماعی، آموزش، فکر و همه چیز دنیای حاضر را که فرا رستههای چرخه تولید سرمایه و ضامن بقای سرمایهداری هستند، دروغین و وارونه در شعور و شناخت انسانها جا میاندازد. «حق رأی» و « انتخابات» نیز از جمله همین وارونه آفرینیها و دروغ پردازیهای سرمایه است. سرمایهداران و دولتهای آنها عربده سر میدهند که با برگزاری انتخابات همه در تعیین سرنوشت خود دخیل میگردند!!! همه رأی میدهند، با اختیار و آزادی پای صندوقهای رأی میروند، نمایندگان دلخواه خود را انتخاب میکنند!! نمایندگان واقعی و منتخب شهروندان زمام کارها را به دست میگیرند. امور جامعه را برنامهریزی و رتق و فتق میکنند!! این نمایندگان همان میکنند که توده وسیع «مردم» میخواهند!!!، همه چیز بر وفق مراد است!!! به خاطر داشته باشیم که موضوع بحث ما تا اینجا، مسأله «حق رأی» در سرمایهداری، در متعالیترین الگو و ایدآلترین حالت خود میباشد. عجالتا از حق رأی و پارلمانتاریسم در جمهوری اسلامی، در سیطره حاکمیت و اعمال قدرت شورای نگهبان و ولایت فقیه و سپاه پاسداران و حکومت اسلامی سرمایه، از انتخابات ممالک افریقایی، کشورهای خاورمیانه، برمه، چین و کره شمالی یا حتی امریکا صحبت نمی کنیم. از بلندترین قلههای دموکراسی دنیا از اروپای غربی و اسکاندیناوی حرف میزنیم. اساس سخن ما این است که کل ادعاها، جنجالها و حرفهای بالا در مورد حق رأی و پارلمانتاریسم جاری درون این کشورها نیز از بیخ و بن دروغ، فریب و ضد واقعیت است. دروغی بزرگ و جنایتکارانه است، به این دلیل بسیار شفاف که ما از سرمایهداری، از جامعه طبقاتی، از جامعه انسانهای تقسیم شده به طبقات سرمایهدار و کارگر، جامعه متشکل از استثمار کنندگان و استثمار شوندگان صحبت میکنیم. کدام کارگر دارای حداقل شعور طبقاتی باور میکند که استثمارگر و مورد استثمار، میتوانند دست در دست همدیگر، با صلح و رأفت سرنوشت مشترک و یک پارچه خود را رقم زنند!!! آیا فریب و دروغی بزرگتر از این دروغ، قابل تصور میباشد!!! آنچه استثمارگر عین حق میداند برای استثمار شونده ناحقی مطلق است. آنچه برای اولی جوهر آزادی است برای دومی سرشت اسارت است. آنچه اولی برابری ناب میپندارد برای دومی هولناکترین نابرابری است. بر روی کلمات مطلق و محض و جوهر و مانند اینها تأکید میکنیم زیرا این کلمات کاملا موضوعیت دارند، زیرا بحث اختلاف ریشهای و تضاد ماهوی در میان است. سرمایهدار تصاحب 80، 90 حتی 95 و گاه 99 درصد کل نتیجه کار تودههای کارگر را عین عدالت و حق مطلق میخواند و حاصل حتمی این عدالت و حق محض طبقه بورژوازی، برای کارگر صرفا گرسنگی، فقر، فلاکت، آوارگی و مرگ ناشی از گرسنگی و بی داروئی است. سرمایهدار جدائی کامل فروشنده نیروی کار از کار و محصول کار و پروسه تعیین سرنوشت زندگی خود را قانون طبیعت و راز بقای آفرینش میبیند و این قانون و راز بقا برای کارگر بنیاد سقوط از هستی و غوطهوری بی انتها در زبونی و فقر است. اینها، این دو طبقه، این استثمارگران و استثمارشوندگان چگونه قرار است با صلح و آشتی و صفا در درون یک «انتخابات آزاد» برای خود سرنوشت مشترک خلق کنند!!! و این سرنوشت یگانه را رقم زنند!!! دروغ گوئی و فریب و شستشوی مغزی هم حدی دارد اما بورژوازی در هیچ حوزه سبعیت و بربریت از جمله همین حوزه، قائل به هیچ مرزی نیست. نه در جهنم حکومت اسلامی سرمایه که در قلههای دوردست حقوق بشر، دموکراسی و حکومت قانون سرمایه، آنچه انتخابات نام دارد، صرفاً پردهای آهنین بر سرشت استثمارگری، بربریت و بشرستیزی سرمایهداری، سناریوی شوم پنهان کردن ریشههای واقعی فقر و گرسنگی و فلاکت و سیهروزیهای انسان عصر و سلاحی بسیار ویرانگر برای قتل عام آگاهی و شعور تودههای کارگر دنیا است. در درون همین جوامع، همین قلههای دموکراسی و آزادی و انتخابات آزاد!!! کارگران رأی میدهند اما درست با رأی خود، فقط حق رأی واقعی انسانی، حق دخالتگری آزاد در تعیین سرنوشت کار و تولید اجتماعی خود، حق دخالت و ابراز رأی در مورد اینکه چه تولید شود، چه تولید نشود و محصول کار و تولید آنها چه فرجامی یابد، حق تمامی اینها را به تمام و کمال از دست میدهند. کل این حقوق را تسلیم دستگاههای قدرت سرمایه میکنند. فردای روز انتخابات همان نمایندگان منتخب سناریوی انتخابات آزاد!! در بهشت رنگارنگ دموکراسی، در پاسخ به نیازها و شروط ارزش افزایی سرمایه، دستور برچیدن بیشترین شمار مدارس، بیمارستانها، مهد کودکها، مراکز نگهداری پیران و سالمندان، دستور بیکار سازی میلیون، میلیون توده کارگر شرکت کننده در انتخابات آزاد!! و دموکراتیک را صادر میکنند. نقش آنها نه نمایندگی رأی دهندگان که برنامهریزی نظم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی سرمایه و تحمیل هر چه وحشیانهتر این نظم بر تودههای کارگر است. آنها انتخاب شده اند!! تا هست و نیست بردگان مزدی سرمایه را در آستانه سودآوری هر چه مطلوبتر سرمایه قربانی سازند. کار دیگری قرار نبوده و نیست که انجام دهند. سناریوی انتخابات، مهندسی شعور کارگران و انحلال کامل قدرت پیکار ضد سرمایهداری آنها در قدرت بشر ستیز سرمایه است. این سرشت شیوه تولید سرمایهداری است که همه چیز را، همه مفاهیم را، کل واقعیتها را وارونه و جعلی در مزرعه شناخت انسانها کشت کند. خواست و شروط چرخه تولید سود را دموکراسی و حاکمیت «مردم» نامد. ناحقی مطلق را ذات حق خواند و سقوط کامل انسانها از اعمال اراده آگاه و آزاد خویش را عین آزادی و اختیار نام گذارد. به سراغ سایر نکات رویم.
گفتمان شرکت، تحریم، گزینههای بد، بدتر!!!
بالاتر گفتیم که «انتخابات» حتی انتخابات رایج در قلههای رفیع دموکراسی دنیا، کشتار شعور انسانی است. با این وجود از دیرباز تا امروز در هر کجای این جهان که بورژوازی بساط «انتخابات» پهن کرده است فوری طیف گسترده نیروهای چپ نما، از جمله احزاب و محافل مدعی نمایندگی یا همجواری جنبش کارگری نیز علم و کتل شرکت، تحریم، گزینههای بد و بدتر، استفاده از تریبون بورژوازی و نوع این سناریوها را راه انداختهاند. واقعیت آنست که هیچ کدام این جهت گیریها، راه حل نمائیها و ساز و کارها هیچ ربطی به جنبش ضد سرمایهداری طبقه کارگر ندارد. کل اینها، حرفهای ارتجاع بورژوازی است. حرفهائی که سرچشمه و منشأ ابداع آنها سرزمین سودجوئی، فرصت طلبی و تسویه حساب پردازیهای اپوزیسونهای راست و چپ طبقه سرمایهدار است. «شرکت کنیم و به بد رأی دهیم» تا بدترها را به عقب رانیم»!! ترجیع بند تاریخی حرف عدهای این است و معنای صریح حرفشان هم آنست که یک بخش سرمایهداران از بخش دیگر بهتر، مصلح تر، آشتی طلب تر، دموکراتتر و قابل اعتمادتر میباشند. باید اینها را در مقابل قطب دیگر تقویت نمود تا از مخاطرات، تهاجمات و تجاوزگریهای بخش دیگر در امان ماند!!! این جماعت بدون هیچ کم و کاست حرف دل کل نظام سرمایهداری را منتها از منظر یک بخش طبقه سرمایهدار بر زبان میرانند. بخشی از بورژوازی که رقبای خود را نمایندگان آگاه، توانا و دانشور سرمایه نمی بیند. همه صلاحیت حفظ یا تضمین اعتلا و استیلای بردگی مزدی و تشخیص راه درست تحمیل این نظام بر توده کارگر را خاص خود مییابد و همین را به کارگران میگوید. چند سؤال بنیادی در مقابل این متوهمان و توهم آفرینان قرار دارد. اول: مجادلات درون لایهها و جناحهای بورژوازی حول محور چگونگی برنامهریزی نظم سرمایه و اعمال بربریت سرمایهداری بر طبقه کارگر میچرخد، چرا کارگران باید آلت فعل مستأصل این جناحها و در واقع بردگان بدون مزد لای جرز هرم قدرت سرمایه شوند؟! دوم: اگر بناست طبقه کارگر هر میزان بهبود شرایط کار و معاش و «حقوق مدنی» و «آزادیهای سیاسی» خود را به جا به جائی این جناح بورژوازی با جناح دیگر قفل کند، پس تکلیف مبارزه طبقاتی و صف آرائی کارگران علیه سرمایه چه میشود؟!! جنبش کارگری چگونه و در کدام فرایند قرار است به صورت یک قدرت مستقل ضد سرمایهداری ظاهر گردد؟!! سوم: در کدام گوشه تاریخ و کدام نقطه جهان، تودههای کارگر با توسل به این نوع تاکتیکها، کمترین تغییری در وضعیت زندگی یا بهسازی توازن قوای طبقاتی خود پدید آورده اند!! اینکه حاصل کل این توهم پراکنیها و تاکتیک پردازیها فقط کفن و دفن قدرت جنگ ضد سرمایهداری طبقه کارگر در گورستان نظم سرمایه بوده است در زمره بدیهیترین بدیهیات است و این درست همانی است که احزاب و محافل چپ نمای منادی « ترجیح بد بر بدتر» تاریخا دنبال نموده اند و دنبال میکنند. به سراغ طرفداران تز «تحریم» رویم. کاشفان «ارجحیت بد بر بدتر» اگر چه در جوامع غربی بسیار پرشمارند، اما در کشورهای زیر فشار دیکتاتوری هار سرمایهداری، بسیار رسوا، منفور و بدنامند. در جوامع اخیر، عاشقان سینه چاک بایکوت هستند که گرد و خاک «رادیکالیسم»!! و چپ نمائی راه میاندازند و زیر علم تحریم ،به جعل حیثیت و مسخ واقعیت میپردازند. اینها ضد شرکت در انتخابات بورژوازی نیستند. به شیوه برگزاری این سناریو، فقدان آزادیهای سیاسی، ممنوعیت فعالیت احزاب مخالف، سانسور، تقلب در آرا، تعویض صندوقهای رأی و در ایران به نقش شورای نگهبان، ولایت فقیه، نیروهای نظامی و انتظامی و کل آنچه مایه «غیر دموکراتیک» بودن رأی گیریها است اعتراض دارند. معنای سخن این جماعت بسیار صریح است. انحلال کامل قدرت پیکار تودههای کارگر در ساختار قدرت سرمایه بسیار مجاز و بی عیب است. کل اشکال در این است که پویه این انحلال دموکراتیک نیست!!! اگر انتخابات آزاد باشد و صندوقهای رأی از دستبرد حاکمان مصون ماند آنگاه همه چیز عالی است. باید بد را بر بدتر ترجیح داد. بخشی از بورژوازی را به حاشیه راند و بخش دیگر را بر اریکه قدرت نشاند!! مشاهده میکنیم که صدر و ذیل حرفهای کل این طیف یکی است. همه در اینکه طبقه کارگر شالوده تاکتیک خود در رابطه با انتخابات را، بر تبدیل کامل قدرت طبقاتی ضد سرمایهداری خویش به زائده قدرت سرمایه استوار کند، در اینکه تودههای کارگر سیاهی لشکر بخشی از بورژوازی علیه بخش دیگر گردند، در اینکه کارگران باید تقویت نقش یک جناح بورژوازی به زیان جناح دیگر در سفینه حاکمیت سرمایهداری را مغتنم بشمارند، اینکه بردگان مزدی سرمایه قدرت پیکار ضد سرمایهداری خود را در آستان این جا به جائی قربانی سازند، در همه اینها با هم تفاهم دارند و در کل این موارد، صریح و عریان، حرف دل طبقه سرمایهدار را بر زبان میآرند، ملزومات بقای سرمایهداری را فرموله مینمایند و به توده کارگر القاء میکنند. اختلاف در رنگها است و « چون که این رنگ از میان برداشتی – موسی و فرعون کردند آشتی» حرف ما کارگران ضد سرمایهداری رویه متضاد و ماهیتاً متعارض تمامی این توهم پراکنیها است. بنمایه سخن ما این است که انتخابات کلاً و مستقل از اینکه در قعر جهنم سرمایهداری اسلامی ایران باشد یا در قلههای بلند دموکراسیهای دنیا به هر حال نمایش جدال بخشهای مختلف بورژوازی برای احراز نقش مسلطتر در برنامهریزی نظم بشرستیزانه اقتصادی و سیاسی و حقوقی و فرهنگی سرمایهداری و چگونگی اعمال این نظم بر ما است. انتخابات بر همین اساس و در همین راستا ساز و کار دولت سرمایه برای شستشوی مغزی، مهندسی شعور و انحلال کامل قدرت طبقاتی ضد سرمایهداری ما در قدرت سرمایه است. انتخابات نقشه و ساز و برگ بورژوازی برای حصول این مقصود است. راهبرد و سیاست ما در مقابل این سناریو نیز دقیقا بر خنثی سازی رادیکال، فعال و سرمایهستیز همین ترفند شوم بورژوازی استوار است. اگر سرمایهداران میخواهند و میکوشند تا با کشیدن ما به پای صندوقهای رأی، یا منفعل سازی طبقه ما در ورطه تحریم، بنیاد قدرت ضد سرمایهداری ما را در هم کوبند و مضمحل سازند ما دقیقا، با درایت و آگاهی این نقشه شوم را نقش بر آب میسازیم. جار و جنجال گزینش بد در مقابل بدتر و های و هوی تحریم در فضا راه نمی اندازیم. راه روتین جنبش ضد سرمایهداری و برای لغو کار مزدی را میپیمائیم. از تمامی لحظات موجود و از بند بند شرایط حاضر، برای برداشتن گامهای استوارتر و مؤثرتر در این راه بهره میگیریم. دست در دست همه همزنجیران مطالبات بر هم انباشته و تحقق نیافته سالیان دراز را با راهکارهای خاص ضد کار مزدی فریاد میزنیم. پرداخت فوری دستمزدهای معوقه، مزد معادل سرانه تولید کار و محصول اجتماعی پس از کسر بهای وسایل تولید برای کلیه آحاد کارگران اعم از شاغل و بیکار و زنان خانه دار، لغو کار کودک، بهداشت و درمان و آموزش بدون هیچ هزینه، نگهداری رایگان از سالمندان و پیران، کاهش روزانه کار، تضمین اشتغال، محو کار خانگی، محو همه آلودگیهای زیست محیطی از طریق امحاء همه آنچه که نباید تولید گردد و تعیین چه تولید شود و چه تولید نشود توسط تودههای کارگر، ممنوعیت هر نوع دخالت دولت در زندگی خصوصی شهروندان، رفع کامل سانسور و حصول همه آزادیهای بدون هیچ قید و شرط یا فراوان خواستههای دیگر را پیش روی خود قرار میدهیم. دست به کار پیکار برای تحمیل همه آنها بر بورژوازی میگردیم و راه این تحمیل و اعمال مطالبات را در سازمان یابی شورائی سراسری قدرت پیکار آحاد همزنجیران خویش میجوئیم. راهبرد ما در قبال سناریوی انتخابات بورژوازی انجام این کارها است. کارهائی که از یک سوی، پویه روتین کارزار ما علیه سرمایه است و از سوی دیگر تعرض رادیکال و فعال به شیرازه کل اهدافی است که طبقه سرمایهدار و دولتش از برگزاری انتخابات دنبال میکنند. چند نکته هم در باره سناریوی انتخاباتی جاری جمهوری اسلامی سرمایه بگوئیم.
دولت سرمایه این انتخابات را در شرایطی برگزار میکند که کوه عظیم مشکلات، بن بستها و مخاطرات سهمگین اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و بین المللی از همه سو بر سرش آوار است. بحران اقتصادی دیرپای سرمایهداری نه فقط هیچ تخفیف نیافته است که روز به روز وخیمتر و کوبندهتر شده است. رؤیای هموار سازی راه رونق انباشت و ورود سرمایههای خارجی با تکنولوژی مدرن و بارآوری کار بالا و قدرت رقابت طلائی، نه فقط محقق نشده که امید به تحقق آن نیز نکول گردیده است. بیکاری روند اوج میپیماید، حجم مبادلات سرمایه اجتماعی ایران با بازار جهانی به گونه بسیار کم سابقهای افت نموده است. عظیمترین و سودآورترین حوزههای اقتصادی کشور، بخشهای نفت و گاز زیر فشار فرسودگی و کهنگی افراطی تکنیک تولید، به ورطه اختلال افتاده است. کارخانهها همچنان و در ادامه روند چندین ساله، یکی پس از دیگری تعطیل میشوند. کشتی اعجاز «برجام»!! به گل نشسته است و تمامی قراردادهای مهم اقتصادی مورد گفتگوی بورژوازی ایران با تراستها و دولتهای خارجی در خطر تعلیق و بایگانی شدن هستند. فقر، گرسنگی، بیکاری و فلاکت مستولی بر زندگی تودههای کارگر بیداد میکند و لحظه، لحظه قربانیهای انبوه میگیرد. کارتون خوابی، گورخوابی، حاشیه نشینی و آوارگی با شتاب فزاینده توسعه مییابد. موقعیت رژیم در منطقه هر روز متزلزلتر و اردوگاه مخالفانش نیرومندتر میشود. اقمار امریکا در خاورمیانه و حوزه خلیج و حتی شمال افریقا با استفاده از حمایت بورژوازی حاکم ایالات متحده، هر روز مشکلات تازهای را بر سر راه زیادت خواهیهای متعارف او آوار میکنند. سایه تحریمهای جدید و پی در پی دولت ترامپ و اثرات محتوم این تحریمها بر کل مبادلات اقتصادی کشور با بازار جهانی و از این طریق کل چرخه تولید و ارزش افزائی سرمایه اجتماعی ایران، لحظه به لحظه بر سرش سنگینتر میشود. در متن این شرایط و زیر آوار کل این تنگناها، بن بستها و معضلات ویرانگر، چشم انداز خروش و سرکشی شورشهای گسترده کارگری نیز زمین و زمان حاکمیت رژیم را دچار لرزش میسازد. منحنی رشد خیزشها و اعتصابات توده عاصی کارگر در ماههای پایانی سال 1395 زنگ خطری جدی را در شیارهای فکر و شعور بیشتر بخشهای بورژوازی به صدا در آورده است.
جمهوری اسلامی در دل این وضعیت دست به کار برگزاری انتخابات است و با همه توان میکوشد تا چگونگی انجام و پویه رتق و فتق این سناریو را با مؤلفهها و شاخصهای این اوضاع منطبق گرداند. یک چیز روشن است. بر خلاف خیلی پندارها، حتی متفاوت با آنچه بسیاری از نیروهای موسوم به «اصلاح طلب و اصول گرا» میپندارند، هسته مرکزی ساختار قدرت سیاسی، مرکب از ولی فقیه و صدرنشینان نهادهای نظامی سرمایه بر ادامه کار دولت حسن روحانی و تیم او متفق القولند. این را مصالح عام سرمایه اجتماعی ایران و ملزومات بقای حاکمیت اسلامی سرمایه به اندازه کافی بانگ میزنند. تصور اینکه برنامهریزان و سفینه بانان اصلی سرمایهداری ایران در بطن چنین شرایطی زمام کارها را به دست باند منادی جدال با بورژوازی حاکم امریکا و اقمار این قطب در خاورمیانه بسپارند از همه لحاظ غیرمحتمل خواهد بود. پدیدهای به نام «اصلاح طلبی» و اخیرا « اعتدال گرایی»!! در درون طبقه سرمایهدار ایران، موضوعیت و فلسفه وجود خود را بیش از هر چیز مدیون نیاز کل سرمایه، به میدان داری این باند برای حل و فصل معضلات سرکش این گونه شرایط است. کاملا پیدا است که هر بخش ارتجاع بورژوازی حتی برای همین وضعیت، نسخه خاص خود را دارد. در این جای حرفی نیست، اما فراموش نکنیم که حرف نهائی و فصل الخطاب را نه این یا آن جناح سرمایهداران که خود سرمایه میزند. نکته مهم بعدی آنست که سرمایه مادام که زیر فشار قدرت قهرطبقاتی و ضد سرمایهداری توده کارگر نیست، به طور معمول و به صورت بسیار عادی، هموارساز راه تسلط و استیلای جناحی از بورژوازی میشود که کارائی بیشتری در نجات سرمایهداری از ورطه طوفانها دارند. عناصر لازم این رویداد از آسمان نمی آیند. از زمین آرایش قوای طبقاتی میان کار و سرمایه میجوشند. به شرایط روز جامعه و پیرامون خود نظر اندازیم. تودههای کارگر همزنجیر ما، اگر نه از سر تعمیق شناخت و به صف نمودن قدرت پیکار طبقاتی، اما زیر مهمیز شکستها، سرخوردگیها و فریب خوردنهای سالیان متمادی، از همه جناحهای درون حاکمیت سرمایه، حتی از همه اپوزیسونهای بورژوازی بیزارند. کل این جناحها، باندها و دار و دستهها را سر و ته یک کرباس میبینند. میدانند که اصلاح طلبان به همان اندازه کارگرکش و بشرستیزند که اصولگرایان، دوم خردادیها در همان وسعت، ضد بشری هستند که پاسداران حریم ولایت و متولیان نهادهای نظامی و پلیسی. آنها میدانند کل این جماعت، سرمایهدار، مزدور سرمایه، مهرههای ماشین قدرت سرمایه و بانی و عامل تحمیل نظم بربرمنشانه سرمایهداری بر طبقه کارگرند. توده همزنجیر ما، اینها را با رجوع به تجربه طولانی تاریخی کم یا بیش میداند اما این دانستن هیچ و باز هم هیچ کمکی به او نیست. این دانستن مطلقا عصای دست او نیست، این دانستن سلاح کارزار او نمی شود. چرا؟ به این دلیل بسیار ساده و شفاف که بحث نه بر دانستنها که بر سر توانستنها و داشتن قدرت پیکار است. تودههای کارگر فاقد این قدرت هستند، فاقد سازمان یابی وسیع شورائی ضد سرمایهداری میباشند. آنها به همین دلیل و زیر تازیانه فقدان قدرت مستقل، متحد، متشکل، شورایی و سرمایه ستیز، اسیر وحشت افتادن از چاله به چاه هستند. هیچ روزنهای به بهروزی در پیش روی خود نمی بینند، از بدتر شدن ترس دارند. بورژوازی نیز دقیقا بر روی همین ترس ناشی از ضعف و بی قدرتی توده کارگر، بر روی همین استیصال و فروماندگی فرساینده کارگران بساط فریب پهن میکند. در میان کاندیداهای رئیس جمهوری تصویر یکی از مجریان قتل عام سال 67 را به همگان نشان میدهد. سرمایه به تودههای کارگر مستأصل میگوید که به خاطر نفرت بی پایان خود به این دژخیم هم که شده است به حسن روحانی رأی دهید. سرمایه البته به کارگران نمی گوید که روحانی و تیم او خود نیز در زمره بدترین جنایتکاران هستند. در یک کلام سرمایه میکوشد تا حتی نفرت توده کارگر به این یا آن سرمایهدار، این یا آن دولتمرد سرمایه، این یا آن جلاد مزدور سرمایه را هم وسیلهای برای انحلال هر چه ژرفتر قدرت پیکار و اعتراض طبقاتی کارگران در قدرت خود، در قدرت طبقه سرمایهدار سازد. یک نکته را از یاد نبریم. سرمایه همه این کارها و کل سبعیت و بربریت خود را با بهره گیری از موقعیت فرسوده پیکار ضد سرمایهداری ما بر سر طبقه ما آوار میکند و در همان حال همه اینها را ساز و کار ساختن سد بر سر راه سازمان یابی شورایی سرمایه ستیز ما میسازد. برای مقابله با تمامی این توحشها و درندگیها و بشرستیزیهای سرمایهداری تنها راه آن است که قدرت پیکار خود را به صف کنیم. مطالبات وسیع نکول شده سالیان دراز خود را از منظری رادیکال و ضد سرمایهداری پیش کشیم، آماده تحمیل آنها بر بورژوازی گردیم. برای این کار خود را در یک جنبش نیرومند شورایی سازمان دهیم. در روزهای انتخابات که دولت سرمایه زمین و زمان امکانات خود را به کار میگیرد تا قدرت طبقاتی ما را در قدرت سرمایه منحل کند تنها چاره کار ما آنست که با عزم جزم و اراده استوار و شور بی پایان دست به کار برپائی جنبش شورایی ضد سرمایهداری خود شویم.
کارگران ضد سرمایهداری
اردیبهشت 96