فقط در ماه تیر سال جاری تودههای کارگر ایران در اعتراض به تعویق طولانی مدت دستمزدهای شبه رایگان خویش، در 69 مرکز کار و تولید دست به اعتراض و اعتصاب زدهاند. صدها هزار کارگر در این مبارزات شرکت نمودهاند و مدت تعویق دستمزدها برای کارگران هر واحد از یک ماه تا 2 سال و در مواردی حتی 10 سال!! بوده است. اینها خطوط اصلی گزارشی است که یک کمیته مدافع اعتراضات کارگران ایران در شهر کلن آلمان تهیه و منتشر کرده است. فعالان کمیته، طبیعتاً دادههای آماری بالا را از اخبار و اطلاعات مندرج در رسانهها استخراج نمودهاند. در اهمیت کار آنان جای هیچ تردیدی نیست اما بدون شک میان شمار اعتصابها، تحصنها، راهپیماییها و اجتماعات کارگری که هر ماه در اعتراض به تعویق مزدها رخ میدهد با آنچه به نشریات و شبکههای مجازی راه پیدا میکند تفاوت جدی وجود دارد. بحث حاضر ما اما نه این که موضوع مهم دیگری است.
مزد کارگران در ایران از زمان رویش اولین جوانههای رابطه خرید و فروش نیروی کار تا امروز مصداق مثل معروف «آفتابه لگن صد دست، شام و ناهار هیچی» بوده است. دستمزد، عیدی، پاداش، خواربار، حق سنوات، حق اولاد، حق تأهل، حق افزایش تولید، آکورد، بن کارگری، کمک هزینه مسکن، حق ایاب و ذهاب، حق سختی کار، شبکاری، حق نوبتکاری، کارانه، هزینه لباس، کمکهای نقدی و لیست طویلی از این «حقوق ها» که حاصل جمع کل آنها در پایان هر ماه بر اساس مصوبه شورای عالی کار دولت اسلامی سرمایهداری در سال 1396 خورشیدی بر ساحل یک میلیون تومان لنگر انداخته است!! اما بحث ما عجالتا این هم نیست. حدیث این نوع فریبکاریها، دغلبازیها و شیادیهای سرمایه یا سرمایهداران را باید در جای دیگری باز گفت. هدف از پیش کشیدن این لیست فقط آنست که وقتی از تعویق طولانی پرداخت مزدها در ایران، سخن به میان میآید، آنچه نام دستمزد بر خود دارد، تنها بخشی از این مطالبات معوقه و البته سهم اصلی آن است. بخش دیگر آن اقلامی از همین مزد محقر است که بالاتر زیر عناوین 20 گانه « حق» ها!! و «حقوق» ها!! از آن یاد کردیم. نکته مهم در اینجا آنست که زمان تعویق این بخش به طور معمول، به 4 و 5 یا 6 ماه و بیشتر محدود نمیشود. گاه سالها به درازا میانجامد. فقط به چند مورد در این زمینه اشاره میکنیم. کارگران پرستار دانشگاههای علوم پزشکی 10 سال تمام است که جزء موسوم به «نوبت کاری» یا حق شیفت خود را دریافت نکرده و نمیکنند. رقمی که به طور متوسط 20 تا 30 درصد کل دستمزد ماهانه این کارگران را تشکیل میدهد. به بیان دیگر جمعیت نسبتا وسیع کارگران پرستار دانشگاههای مذکور به مدت 10 سال هر ماه 20 تا 30 درصد دستمزد خویش را نگرفتهاند. مورد دوم کارگران کارخانه لولهسازی «آلیا» هستند. اینان 12 ماه است که درصدی از مزد ماهیانه خود زیر نام «حق بیمه» را دریافت نکردهاند. شمار این نوع معوقات کارگران اولا بسیار کثیر است و ثانیاً در مجموع رقم بسیار سنگینی را تعیین میکنند. نکته مهم بعدی در همین راستا، طول زمان تعویق کل مطالبات کارگران، اعم از بخش زیر نام مزد یا سایر بخشها است. از میان چند ده هزار کارگر شاغل و اخراجی 69 کارخانه، بیمارستان یا سایر مراکز کار که در طول ماه تیر علیه تعویق پرداخت مزدهای خویش دست به اعتراض و اعتصاب زدهاند، کارگران ذوب آهن اردبیل 18 ماه، سپید نام زاگرس 16 ماه، کارخانه آجر و ماسه آهکی پل دختر 21 ماه، اداره راهداری و حمل و نقل 8 ماه، کارخانه بلورک 10 ماه، ایران برک 10 تا 20 ماه، سنگ پاسارگاد 11 ماه، تونل هم رو گذر دره 7 ماه، کارخانه منیزیم 8 ماه، شهرداری سی سخت 7 ماه، بیمارستان کوثر سمنان 11 ماه و کاشی گیلانا 40 ماه هیچ ریالی دستمزد نگرفتهاند. طول دوره تعویق برای سایر واحدها نیز از دو ماه تا 7 ماه و بیشتر در فاصله میان 4 تا 6 ماه بوده است. محاسبه یک میانگین دقیق برای این دورهها آسان نیست اما به صورت نسبی میتوان گفت که این میانگین از 5 ماه کمتر نخواهد بود. این شاخص را در کنار یک مؤلفه دیگر قرار دهیم. بالاتر گفتیم که 69 کارخانه و مرکز کار که گزارش اعتراض کارگران آنها به تعویق طولانی مزدها در رسانهها انتشار یافته است، تمامی مراکز کار دارای این وضعیت را تعیین نمیکنند. کارگران بسیار بیشتری در کارخانههای به مراتب افزونتری هستند که دستمزدهای آنان پرداخت نشده است اما گزارش اعتراض آنان به رسانهها درز نکرده است یا حتی در فاصله زمانی مشخص ماه تیر، دست به کار مبارزه و اعتصاب نبودهاند. اگر همه این دادهها را ساز و کار یک برآورد حتی المقدور دقیق سازیم خواهیم دید که همواره یک بخش مهم بهای نیروی کار کل تودههای طبقه کارگر ایران در مصادره صاحبان سرمایه و دولت سرمایهداری است. در همین گزارش کمیته حمایت از مبارزات کارگران ایران در شهر کلن آلمان، از میان 69 شرکت مورد اشاره نویسندگان گزارش، آمار نیروی کار 39 شرکت قابل مشاهده است. این واحدها در مجموع بیش از 16000 و به طور متوسط بالاتر از 400 کارگر را استثمار میکنند. به یک محاسبه ساده سر انگشتی پردازیم.
جمع کل کارگران این 69 واحد با توجه به رقم متوسط 400 نفر برای هر مرکز کار، حدود بیست و هفت هزار و ششصد نفر است. 27600 کارگر به طور میانگین 5 ماه هیچ مزدی دریافت نکردهاند. فرض کنیم که متوسط دستمزد این کارگران معادل یک میلیون و 300 هزار تومان باشد. در این صورت صاحبان سرمایه فقط از بهای شبه رایگان نیروی کار کل کارگران این 69 شرکت، رقمی بالغ بر 180 میلیارد تومان مصادره نمودهاند. سرمایهداران این رقم عظیم نجومی را به سرمایه خود میافزایند و این سرمایه را در مدار تولید، در چرخه استثمار همین کارگران یا استثمار توده همزنجیر آنها پیشریز میکنند. متوسط نرخ سود در جهنم سرمایهداری ایران مطلقا چیزی نیست که در گزارشات بانک مرکزی یا سایر مراکز آماری جمهوری اسلامی اعلام میشود. این نرخ از 30 درصد افزون است. دلیل آن نیز بسیار روشن است. نرخ بهره سرمایههایی که مارکس آنها را «سرمایه بهرهآور» مینامد، سرمایهای که اینک به صورت سپرده در اختیار بانکها یا در شکل بهای اوراق سهام وارد بازار بورس میشود، در همه کشورها و اساسا در نظام سرمایهداری، همواره از نرخ متوسط سود سرمایه اجتماعی، به گونهای فاحش پائینتر است. این واقعیتی است که مارکس با توجه به اهمیت و موضوعیت آن در شیوه تولید سرمایهداری، در جلد سوم سرمایه به تفصیل پیرامون کارکرد و آثارش بحث کرده است. موضوعی که از سالهای آخر قرن نوزدهم به این سوی، با تشکیل شرکتهای غول پیکر موسوم به «سهامی» پیدایش و رشد سرطانی بازار بورس و وقوع تحولات دیگر، اهمیت باز هم افزونتری در چرخه تولید و سامانپذیری سرمایه جهانی احراز کرده است. پرداختن به این مسأله در اینجا نه نیاز بحث ما و نه در حوصله آنست. نکته مورد تأکید آنست که نرخ بهره بخش مورد بحث سرمایه به رغم تمامی نوسانات و فاصلههای متفاوتی که در مقابل نرخ سود عمومی سرمایه اجتماعی کشورها احراز میکند، به هر حال، به گونهای بسیار بارز، از آن پایینتر است. این فاصله همین الان در اروپای غربی و شمالی حول نسبت 3 به 20 تا 25 میچرخد. در ایران آنچه پیرامون نرخ سود انتشار مییابد از بیخ و بن واهی است اما نرخ بهره سپردههای بانکی را همگان میدانند. این رقم در سالهای اخیر حدود 20 درصد بوده است. با توجه به این عامل و با رجوع به دهها فاکتور مهم دیگر از جمله گزارش سود و زیان صدها تراست غول آسای صنعتی در بازار بورس کشور، به مراتب از 30 درصد افزون است. با این توضیح به محاسبه سر انگشتی خود باز میگردیم. گفتیم که سرمایهداران رقم 180 میلیارد تومان دستمزدهای 5 ماه به تعویق افتاده 27600 کارگر را به جای پرداخت به کارگران بر سرمایه خویش اضافه میکنند. فراموش نکنیم که آنها همواره با تمامی سبعیت و بربریت، این رقم یا بالاتر از آن را در مصادره خود دارند زیرا همیشه پس از ماهها تأخیر فقط یک ماه مزد سنار و سی شاهی توده کارگر را پرداخت میکنند. نرخ سود حاصل از سرمایهای که به این ترتیب نصیب خود میسازند سر به 54 میلیارد تومان در سال و چهار میلیارد و 500 میلیون تومان در هر یک ماه میزند. این رقم، معادل دستمزد ماهانه حدود 3500 کارگر است. مرکز ثقل محاسبه ما نیز همین جا است. صاحبان این 69 واحد صنعتی یا هر مرکز دیگر کار، با تأخیر 5 ماهه و بیشتر در پرداخت دستمزد 27 هزار و ششصد کارگر، در کمترین میزان صرفه جویی، موفق میشوند که 3500 نفر از این جمعیت 27 هزار نفری کارگران را به طور کاملا رایگان و بدون پرداخت حتی یک ریال مزد، به طور مدام و مستمر، آماج مرگبارترین شکل استثمار قرار دهند.
سرمایهداری ایران با کارگران چنین میکند، فقط وحشیانهترین میزان استثمار را بر آنها تحمیل نمیکند، فقط تحمل استثمار با نرخهای انفجاری 1200 درصد، در فرسایندهترین و کشندهترین شرایط کاری را جبر زندگی جهنمی و رقتبار آنها نمیسازد، فقط هزار، هزار آنان را زیر آوار گرسنگی، فقر، بیکاری و بیدارویی مدفون نمینماید، فقط کارتنخوابی و گورخوابی و مردن زیر تازیانه نداری را جریان عادی زندگی کرور، کرور آنها نمیگرداند. فقط هفت هزار، هفت هزار جوانان خانوادههای کارگری را به جرم انتقاد و اعتراض تسلیم جوخه مرگ نمیکند، فقط آنها را طعمه سونامی فحشاء، اعتیاد، سوانح لحظه، لحظه محیط کار یا محکوم به دادن جان در میدانهای ارتجاعیترین و ضد انسانیترین جنگها نمیسازد. سرمایهداری ایران سوای همه اینها بیگاری قرون وسطایی را، کار تمام عیار رایگان و بدون هیچ مزد را نیز بر خیل عظیم تودههای کارگر تحمیل میکند. اگر از هر 27 هزار کارگر، نیروی کار 22500 نفر را به صورت شبه رایگان میخرد و با نرخ اضافه ارزش 1200 درصدی استثمار میکند، برای نیروی کار 4500 کارگر دیگر هیچ ریالی نمیپردازد و آنها را بدون هیچ مزد آماج وحشیانهترین شکل استثمار قرار میدهد. وضع کارگران در جهنم سرمایهداری ایران این گونه است اما آنچه در اینجا با توده کارگر میشود، نه خاص بورژوازی ایران، که سرشت سرمایه و پویه ذاتی سرمایهداری در سراسر دنیا است. امروز بخش عظیمی از کارگران جهان حتی در اروپای غربی و امریکای شمالی، بدون هیچ مزد، با نرخ اضافه ارزشهای کاملا رعبانگیز توسط سرمایه استثمار میگردند. هیچ سالی نیست که در همین جوامع پروژه تازهای زیر نام تازهای با جار و جنجال توخالی «اشتغالزایی»!! رسالت اهداء تمام عیار رایگان و بدون هیچ مزد خیل عظیم بیکاران جدید به صاحبان سرمایههای بزرگ و کوچک را بر دوش نگیرد. اگر این بخش کارگران در این یا آن نقطه اروپا و امریکا قوت لایموتی بر سر سفره محقر فرزندان خود میبیند، اگر به دکتر و دارو و مدرسهای دسترسی دارند، اگر از گرسنگی و برهنگی نمینمیرند، کل گذران زندگی آنها صرفا توسط مالیاتی است که خود و همزنجیرانشان در گذشته و حال پرداختهاند و امروز میپردازند. کار رایگان و بدون هیچ مزد فاجعهای است که ابعاد آن لحظه، به لحظه در سراسر دنیا گسترش مییابد. هر چه تناقضات درونی سرمایه سرکشتر میگردد، هرچه زمینههای ذاتی بحرانزایی و بحرانخیزی سرمایه کهکشانیتر میشود، هر چه بحرانها کوبندهتر و خرد کنندهتر و چالش ناپذیرتر میگردند، نیاز سرمایه و اجبار بورژوازی به قتل عام معیشت تودههای کارگر نیز گستردهتر و سرکشتر و بیوقفهتر میشود. ما بارها و بارها تصریح کردهایم، استدلال نمودهایم و با کالبدشکافی عینیت روز سرمایهداری خاطرنشان ساختهایم که هر لحظه بقای سرمایهداری به توسعه ابعاد سلاخی و حمام خون حداقل مایحتاج معیشتی طبقه کارگر گره خورده است. اگر امروز شمار بیکاران یک میلیارد است. سال آتی این رقم بسیار بیشتر خواهد شد. اگر به طور حی و حاضر جمعیت عظیمی از کارگران کشورها بدون دریافت هیچ مزد استثمار میشوند، میفرسایند و نابود میگردند، طول و عرض این جمعیت ماه به ماه عظیمتر و باز هم عظیمتر خواهد شد. این پیام سرمایه برای همه کارگران دنیا است. دو پیام دیگر نیز اما در این دنیا با طنینهای متفاوت و متضاد در گوشها میپیچد. پیام نخست از رفرمیستها، از سوسیال دموکراسی، اتحادیههای کارگری و احزاب و محافل متنوع لنینی است. محتوای این پیام مصداق همان شعر معروف شاعر مرتجع ناسیونالیست ایرانی است. «وگر آن هم نباشد، استخوانی، چه عمر راحتی، دنیای خوبی، چه ارباب عزیز و مهربانی!!» طیف لنینیستها البته آهنگ همین شکل زندگی در سیطره همین نظام گند و خون و وحشت را با شعارهای آسمانکوب سرنگونی و انقلاب و تغییر شکل صوری نظام هم بدرقه میکنند. پیام دیگری نیز هر چند ضعیف، نحیف و از بن چاه، اما آشنای دل ریش تمامی کارگران داغ لعنت خورده، گرسنه، برهنه، کارتن خواب، حاشیه نشین و نفرین شده دنیا، اینجا و آنجا در جستجوی رساندن خود به پویه واقعی کارزار روز این انسانها است. بنمایه این پیام آنست که تعرض سرمایه را باید با تعرض رادیکال ضد سرمایهداری پاسخ گفت. سرمایه قدرت اقتصادی و سیاسی و نظامی و پلیسی و مدنی و مهندسی افکار دارد. سرمایه همه این قدرتها را از سرمایه بودن خود دارد، سرمایهای که مخلوق کار ما است و ما قادر به انسداد و اختلال کامل مجاری تولید آن هستیم. قادر به اختلال و در هم ریختن و در هم کوبیدن کل ساختار نظم سیاسی و مدنی و حقوقی و پلیسی و نظامی آن هستیم. ما این قدرت را داریم اما باید آن را شورایی، سراسری و ضد سرمایهداری سازمان دهیم. فحوای پیام آخر اینها است و کارگران ضد سرمایهداری حامل این پیام هستند.
مزدک کوهکن
مرداد 1396