چند ماه پیش عباس آخوندی وزیر مسکن دولت سرمایهداری اعلام داشت که تعداد خانههای خالی در کشور، در فاصله میان 1385 تا 1395 از 660 هزار به 2600000 ( دو میلیون و ششصد هزار( واحد رسیده است. او در همان سخنرانی تصریح کرد که:
1. شمار خانههای مسکونی همواره از تعداد خانوارها افزونتر بوده است و این نسبت در شرایط روز جامعه به 25 میلیون و 400 هزار مسکن در مقابل 24 میلیون و یکصد هزار خانوار رسیده است.
2. هزینههای تولید خانههای خالی و بدون هیچ استفاده موجود از دو برابر و نیم کل ارزش روز بازار بورس کشور بالاتر رفته است و مرز 250 میلیارد دلار امریکا را پشت سر نهاده است.
3. در شهر تهران حدود 2 میلیون و هفتصد هزار خانوار زندگی میکنند اما در همین شهر تعداد خانههای مسکونی موجود از 3 میلیون و نهصد هزار واحد افزونتر است.
4. کلیه باغات بخش شمالی شهر تهران تبدیل به مستغلات شده است و عظیمترین بخش خانههای ساخته شده به طور کامل بلا استفاده و خالی از سکنه میباشند. اجاره بهای این اماکن در حدی است که هیچ انسان فاقد مسکن قادر به تهیه و پرداخت آن نیست.
5. فقط در شهر تهران شمار خانههای خالی از 327 هزار در سال 1390 به 490 هزار واحد در سال 1395 افزایش پیدا کرده است.
نکات بالا را کارگران نگفتهاند، فعالان ضد سرمایهداری جنبش کارگری آمارگیری نکرده و در این یا آن اطلاعیه مطرح نساختهاند. حتی سندیکالیستها، احزاب رژیم ستیز چپ و بالاخره اپوزیسیونهای حاشیه قدرت سیاسی سرمایه هم پیش نکشیدهاند. تک تک دادههای بالا سخن وزیر مسکن جمهوری اسلامی است و در شماره 23 فروردین سال 1396، روزنامه اطلاعات، از رسانههای رسمی و اندرونی ساختار قدرت سرمایهداری ایران درج گردیده است. به آنچه «آخوندی» گفته است این آمار منتشره از سوی نهادهای گوناگون دولت سرمایه و ارگانهای متنوع بورژوازی ایران را هم اضافه کنیم. اینکه از کل جمعیت 80 میلیونی ایران حدود 65 درصد صاحب خانه هستند و 35 درصد دیگر اجاره نشین یا بدون هیچ خانه میباشند. به بیان واضحتر قریب 52 میلیون دارای خانهاند و 28 میلیون مستأجر یا آواره و بدون مسکن هستند.
شنیدن آمارهای بالا شاید برای همه یا غالب کارگران ایران طبیعی به نظر آید!! نوعی طبیعی دیدن و عادی انگاشتن!! که به نوبه خود بیش از حد رعب انگیز و حدیث تمکین و تسلیم بدون هیچ قید و شرط، در مقابل هر نوع تجاوز، سلاخی و بربریت سرمایهداری است. ابعاد این سبعیت و سلاخی در نقطه، نقطه جهان موجود، بدون هیچ شک، به اوج رفته است اما شاید هنوز هم نه فقط بسیاری از کارگران اروپا که حتی خیلی از سرمایهداران اروپایی از هضم گفتهها و ارقام موجود در گزارش آخوندی عاجز باشند. ارقامی که حکایت شوم سکوت، قبول و تسلیم 50 میلیون کارگر در مقابل چنان درجهای از شدت استثمار و فقر و فلاکت و آوارگی و زبونی و بی حقوقی تحمیل شده از سوی سرمایه و طبقه سرمایهدار است!! برای لحظهای به این فکر کنیم که حدود 9 میلیون خانوار، 28 میلیون انسان که همگی کارگر هستند، یا در خانههای استیجاری زندگی میکنند، یا گورخواب، کارتن خواب، ویرانه خواب، آواره و بدون هیچ جای خواب هستند و درست در همان حال، در برابر چشمان باز آنها، 2 میلیون و ششصد هزار خانه خالی بدون هیچ سکنه و بدون هیچ شکل مصرف، در مالکیت زور مدارانه، ظالمانه و جنایت آمیز مشتی سرمایهدار است. اما مشکل به همین جا ختم نمیشود. این دو میلیون و ششصد هزار خانه خالی سرمایه است. سرمایهای که شکل مسکن یافته است، مسکنهایی که خالی از سرنشین و سکنهاند اما سرمایه هستند و به حکم سرمایه بودن، سود و باز هم سود میخواهند. این سرمایهها توسط سرمایهداران از بانکها خارج گردیده است. بانکها اقلام نجومی سرمایه حاصل استثمار تودههای کارگر را در اختیار صاحبان این مستغلات قرار دادهاند. مالکان این خانهها، در هیأت دولت یا سرمایهدار خصوصی وامها را دریافت و در پهنه تولید ساختمان پیشریز کردهاند، با انباشت این سرمایهها و استثمار وحشیانه کارگران خانه ساختهاند تا آنها را مثل هر کالای دیگر به فروش رسانند و عظیمترین سودها را به دست آرند. خانهها بدون مشتری مانده و به فروش نرفته است. سرمایهها به بانکها باز نگشتهاند. اما مؤسسات غول پیکر مالی و بانکهای پرداخت کننده این سرمایهها، از مجاری گوناگون، با اهرمهای متنوع سرمایه، نه فقط آنچه را که به ظاهر از دست دادهاند که حتی هر میزان تقلیل سود سرمایههای متراکم در برجها و ساختمانهای فروش نرفته را بر خورد و خوراک و پوشاک و دارو و درمان و کل حوزههای معیشتی توده کارگر سرشکن میسازند. فراموش نکنیم که این بانکها و مؤسسات عظیم مالی، دولتی یا خصوصی نهادهای منفرد و مجزا و گسیخته از کل سرمایههای موجود جامعه نیستند. سرمایههای آنها، بخش پیوسته، ارگانیک و در هم تنیده کل سرمایه اجتماعی است. بانکها در همان حال که سرمایه گذار حاضر و تعیین کننده در همه عرصههای تولید، تجارت، حمل و نقل، حوزه موسوم به «خدمات» و تمامی جاهای دیگر هستند، بخش مسلط و اثرگذار در چرخه سراسری انباشت نیز میباشند. غولهای مالی در همین راستا و به عنوان مالکان سهم عظیمی از سرمایه اجتماعی با تشدید هر چه فزایندهتر و وحشیانهتر استثمار فروشندگان نیروی کار، هر ریال خسارت و کاهش سود خود را یک راست از کاسه خالی معاش کارگران برداشت میکنند. سوای همه اینها، سهم بسیار عظیم و افسانهای سرمایههای خارج شده از بانکها توسط دولت سرمایه خارج و در حوزه ساختمان پیشریز شده است. کل این ارقام نیز یک جا توسط دولت بورژوازی بر دوش تودههای کارگر سنگین میگردد.
ماجرای خانههای خالی این است و حال برای لحظهای به این فکر کنیم که کل خانههای دنیا، برجهای مجلل جهان، ساختمانهای پرشکوه، همه آسمان خراشها، به عنوان بخشی از کل سرمایههای دنیا توسط ما کارگران و همزنجیران جهانی ما تولید شده است. از میان کل این خانهها و اماکن و مستغلات، فقط در ایران 2 میلیون و ششصد هزار خانه و فقط در شهر تهران حدود 500 هزار واحد مسکونی خالی و بدون هیچ مصرف هستند، اما ما کارگران سازنده تمامی این بناها، از جمله تولید کننده کل این اماکن خالی، باید در گورها بخواهیم، کارتونها را محل بیتوته خود سازیم. درون پارکها شب را به صبح رسانیم. در خرابهها منزل گزینیم. اجاره نشین باشیم و هر ماه از بهای نیروی کار شبه رایگان خویش عظیمترین سهم را صرف پرداخت اجاره بها کنیم!! فشار همه این واقعیتهای زشت آزار دهنده، کوبنده و میخکوب کننده را بر سلولهای مغز و ذهن خود سنگین سازیم، بر خود بلرزیم و از خود و از کل همزنجیران خویش بپرسیم که چرا حتی خیال گرفتن این خانهها را در سر نمیپروریم؟ چرا سکونت در آنها را حق بی چون و چرای خود نمیبینیم؟!! چرا به این درجه از زبونی و ذلت و تسلیم و تمکین سقوط نموده ایم؟!! چرا باید با وجود 2 میلیون و ششصد هزار خانه خالی، میلیونها پیر و جوان و زن و کودک طبقه ما، میلیونها نفر از طبقهای که سنگ، سنگ کل ساختمانهای کشور را روی هم نهادهاند، بر شانه خود حمل کردهاند، ذره، ذره وجود خود را تار و پود ساختن آنها نمودهاند، در وجب به وجب حفاری شالودهها و پله، پله بالا بردن آنها دچار سانحه شده و قربانی دادهاند، گورخواب و کارتن خواب باشند؟!! چرا باید دهها میلیون نفر از آحاد طبقه ما بهای نیروی کار شبه رایگان خود را هزینه پرداخت ارقام نجومی اجاره بهای ماهانه مسکن سازند!! مگر نه این است که جزء، جزء سنگ و گچ و سیمان و تمامی ملاط و مصالح خانهها، به طور واقعی خون و گوشت و رگ و پی و استخوان تاراج شده ما است، چرا باید اکنون میلیون، میلیون این خانهها، بدون مصرف و خالی در مالکیت صاحبان سرمایه باشد!! و ما با زن و بچه و پدر و مادر فرسوده و فرتوت خود در بیابانها، ویرانهها، گورها، در کنار خیابانها، درون حلبیآبادها زندگی کنیم؟!! چرا باید این خانههای حاصل کار و زحمت و درد و رنج ما ملک در دست احتکار سرمایهداران درنده شود و ما صد هزار، صد هزار در ویرانههای جنوب شوش، خیابان منصور، بیابانهای کهریزک، خاک سفید و سایر برهوتها، بی خانمان و خانه به دوش باشیم؟!! چرا باید این جنایتها، انسان ستیزیها، بربریتها، این قتل عام وحشیانه ابتداییترین حق و حقوق انسانی خود را تحمل کنیم و بر این همه سبعیت و تجاوز و توحش سرمایهداران و دولت آنها صحه بگذاریم؟!! یک سؤال مهم دیگر را نیز به پرسش بالا اضافه کنیم، این که چرا در روزهای پیش و پس قیام بهمن 57 این گونه نبودیم و اینسان نمیاندیشیدیم؟ چرا در آن زمان میتوانستیم و این قدرت و بینش را داشتیم که باید بر گرده شرایط شلاق زد و طوق تمکین به بی حقوقیها و ستم کشیها را از گردن باز کرد. نسل مسنتر تودههای طبقه ما آن روزها را خوب به یاد دارد. روزهایی که هزاران کارگر بی مسکن بر هر چه مالکیت خصوصی سرمایهداران بود!! با قدرت مهر ابطال میکوبیدند، در یک چشم به هم زدن به سوی زمینهای زیر چتر مالکیت شوم خاندان پهلوی یورش میبردند. زمینها را تصرف و آماده خانه سازی و نجات خویش از آوارگی میکردند. روزهایی که کمونارد گونه، سیل آسا، با خروش شورانگیز «این خانههای خالی مال مسلم ماست» از پلکان ساختمانهای عظیم سرمایهداران فراری آن روز بالا میرفتیم، خانهها را تصرف مینمودیم، در آنجا اقامت میکردیم. ساختمانها را سنگر مقاومت میساختیم و با قدرت پیکار خود تمامی عمله و اکره نظامی و انتظامی دولت هار نوپای اسلامی بورژوازی را پس میراندیم و مجبور به ترک منطقه میکردیم. در آن روزها ما تمامی این کارها را انجام میدادیم، درست همان گونه که کارخانههای عظیم و مراکز بزرگ و کوچک کار را از دست صاحبان سرمایه خارج میساختیم. در مقابل کمیته، پلیس، ارتش درنده بورژوازی اسلامی که خواستار مصادره و باز پس گیری آنها بود مقاومت مینمودیم. برای اعمال تسلط بر محصول سالیان دراز کار و استثمار خود وارد جنگی نابرابر میگردیدیم و خیلی کارهای دیگر میکردیم.
بیائید طومار این وضعیت را در هم پیچیم. دیوار این سکوت سیاه و مرگبار را فرو ریزیم. بر سینه کسانی که ما را به خواهش، التماس، توسل به دولت، مبارزه قانونی، تشکیل حزب، ساختن اتحادیه، دل بستن به وعدههای دولتمردان درنده و شیاد سرمایهدار و نوع این کارها دعوت میکنند برای همیشه دست رد کوبیم. بیائید قبول کنیم که ما میتوانیم کل این خانههای خالی را به تصرف خود در آریم، ما میتوانیم استوار و آهنین اعلام داریم که از همین امروز هیچ ریالی به هیچ سرمایهدار دارای مستغلات و صاحب خانه مسکونی خود به صورت اجاره بها نمیپردازیم. ما میتوانیم و حتما میتوانیم کل این کارها را انجام دهیم. اما برای انجام این کارها باید قدرت طبقاتی خود را علیه سرمایه و برای جنگ با استثمار و جنایت و سبعیت سرمایهداری متشکل سازیم. حافظان وضعیت موجود همواره از درون و بیرون ساختار قدرت سرمایه، از تریبونهای رسمی دولت بورژوازی، از پشت میزهای درس مدارس و دانشگاه، از درز، درز فرهنگ و افکار و باورهای مسلط، از پشت بلندگوهای مساجد و حوزههای علمیه، از تریبون اتحادیهها و احزاب و انجمنها و کانونهای دارای اسم و رسم و نشان جعلی طبقه ما، از همه این راهها ما را به سوی فراموش کردن و تحقیر و نادیده انگاشتن قدرت عظیم تاریخساز طبقاتی خود هل دادهاند. ما را از وجود این قدرت و نقش سترگ و رهایی آفرین آن غافل نمودهاند. ما را از به کارگیری و اعمال این قدرت علیه سرمایه و برای جنگ واقعی با نظام انسان ستیز سرمایهداری منصرف ساختهاند. بورژوازی و رفرمیستهای راست و چپ درون و حاشیه جنبش ما با ما چنین نمودهاند. بیائید طومار تأثیرپذیری از این نوای شوم را در هم بندیم. بیائید قدرت عظیم تاریخآفرین طبقه خویش را ژرفتر و آگاهانهتر بشناسیم. این قدرت را به صورت شورایی و ضد سرمایهداری سازمان دهیم. بیائید با سازمان دهی شورایی و سرمایه ستیز و سراسری این قدرت، کل خانههای خالی را از دست غاصبان جنایتکار سرمایهدار آنها خارج سازیم. بیائید بر بام بلند جنش شورایی طبقه خود اعلام داریم که اگر مستاجر مستغلات سرمایهداران دولتی یا خصوصی هستیم هیچ ریالی به عنوان اجاره بها نمیپردازیم. بیائید قبول کنیم که ما این قدرت را داریم و میتوانیم این قدرت را متشکل و متحد کنیم. بیایئد از همین امروز در هر کجا که هستیم، در کارخانه، مدرسه، راه، بندر، مزرعه، فروشگاه، محله مسکونی، هر محل کار و زندگی دست در دست هم گذاریم و یک سلول جنبش شورایی ضد سرمایهداری به وجود آریم. هر کدام ما نیروی این سلولها گردیم. سلولهای همگن و همپیوند و همرزم و مبارز و مدافع و اندیشنده یک جنبش، در همین راستا یک قدرت شویم. قدرت ضد بردگی مزدی، قدرت پیکار طبقه کارگر علیه سرمایهداری. کل این کارها ممکن است. آنها که تحقق این کار را ناممکن میدانند یا سرمایهدارند، یا رفرمیست هستند و یا با چشم و سر و شعور سرمایه به جهان، جامعه و پیرامون خود نظر میاندازند. دیکتاتوری و سرکوب و نظم سیاسی و مدنی و حقوقی و فرهنگی و دستگاههای مهندسی افکار سرمایه مسلماً سدهای مهم سر راه انجام این کارها هستند اما همه این سدها شکستنی و فرو ریختنی میباشند. باید به پا خیزیم، راه افتیم، شوراها را بر پای داریم و یک قدرت متحد سازمان یافته شورایی ضد سرمایهداری گردیم. مبارزه طبقاتی آویختن به قول و وعده سرمایهداران، دخیل بستن به قانون و قرار و نظم سرمایه، صف بستن پشت سر احزاب و سندیکاها نیست. کاملا بالعکس فرار از کل این گمراههها و اتکاء به قدرت متشکل شورایی سرمایه ستیز تودههای طبقه خویش است. بیائید شوراها را بر پای داریم. قدرت شویم، این قدرت را در همه عرصههای حیات اجتماعی از جمله در سنگر پیکار برای تصرف خانههای خالی و خارج ساختن آنها از دست سرمایهداران جنایتکار اعمال کنیم.
مزدک کوهکن
شهریور 96