اگر سرمایهداران میتوانستند تمامی استخوان و پوست و رگ و پی کل کارگران دنیا را یکجا و در یک لحظه به سرمایه خود تبدیل نمایند و در عین حال روند تولید سرمایه را استمرار بخشند قطعاً، بدون هیچ تردید این کار را انجام میدادند. آنها حتما این کار را میکردند و همزمان آن را، به صلاح حال تودههای کارگر، رخداد عظیم تاریخ و رستاخیز بزرگ انسان برای صعود به قله نهایی تمدن، آزادی و کمال میخواندند!! این را نیز به خاطر داشته باشیم که سرمایهدار فقط صاحب کارخانه، تجارتخانه، بنگاه، بانک یا سایر مراکز کار نیست، فقط دولتمرد، ولی فقیه، امیر ارتش و سپاه و بسیج، اطلاعاتی و مرجع تقلید هم نمیباشد. اقتصاددانان بورژوازی نیز در بند، بند شعور، احساس، شناخت، برآورد و همه چیز خویش، سرمایه حل شده در پیکر آدمیزاد هستند. اینها نیز سرمایهدارند. با سر سرمایه فکر میکنند و با چشم سود و سرمایه به جهان، جامعه و انسان نظر میاندازند. بر همین پایه حرف اول و آخر اینها هم همیشه، همه جا، حتی در شرایطی که دنیا از سرمایه دم کرده است، حتی زمانی که جهان زیر آوار متراکم و سهمگین سرمایه دفن گردیده است، این است که با کمبود سرمایه مواجه هستیم!! رشد صنعت ما ناکافی است!! سرمایهداری ما هیچ رشد نکرده است!! دلیل فقر و فلاکت و آوارگی و بیکاری و بی بهداشتی و بی آموزشی و اعتیاد و فحشاء و کل مصیبتهای کارگران ما، صرفا رشد ناکافی سرمایهداری است!! ریشه تبعیضات جنسی و قومی و نژادی و دیکتاتوری و کودک آزاری و زن کشی را هم باید در رشد ناقص سرمایهداری جستجو نمود!! برای خلاصی از همه اینها، برای اینکه دنیا یکسره آبادان و بهشت برین گردد، کارگران باید کار، کار و کار کنند!! آنها یعنی کارگران باید سرمایه، سرمایه و باز هم سرمایه تولید نمایند!!
هیچ اقتصاددان بورژوازی به ویژه جنس ایرانی آن را پیدا نمیکنید که تزریق این سموم به شعور و شناخت و فکر انسانها را در صدر وظایف خویش نداند. ترجیع بند کلام این جماعت تاریخاً این بوده و این است که کل کاستیهای جهان از کمبود رشد سرمایهداری است و برای رفع هر میزان این کاستیها باید فشار استثمار و محرومیت تودههای کارگر را کوبندهتر و فرسایندهتر ساخت. هر چه سرمایهها غول پیکرتر، هر چه استثمار کارگران کشندهتر و وحشیانهتر باشد، به همان میزان دنیا نیز زیباتر! مترقی تر! انسانی تر! آزادتر! و عادلانه تر! خواهد بود. کل حرف اقتصاددانان بورژوازی این است. همان سخنی که نوع ایرانی این جماعت، مخصوصا آنانی که در این یا آن دانشگاه اروپایی شغلی دارند، از سالیان متمادی پیش تا امروز، به زشتترین و زمختترین شکل ممکن، در گوش تودههای کارگران ایران جار میزنند. شب و روز نعره میکشند که سرمایهداری ایران رشد نکرده است!! صعنت ما پیشرفته نیست!! سرمایهها قادر به حصول سود مطلوب نیستند!! سرمایهداران ایران مشتی آدمهای زحمتکش میباشند که هر چه جان میکنند موفق به سیر کردن شکم کارگران نمیگردند!! صادرات ما اندک و وارداتمان انبوه است. کارگران ما کالاهای نامرغوب تولید میکنند!! اصلا اقتصاد ما یک پایه است!! نفتی و رانتی است!! نتیجه کل این یاوه سراییها هم این است که طبقه کارگر ایران باید بسیار بیشتر و مرگبارتر از حالت حاضر استثمار گردد، هیچ کلامی از افزایش دستمزد بر زبان نیاورد، بهای تقریباً رایگان نیروی کارش را بخشش انسانی صاحبان سرمایه پندارد، تعویق چندین ماهه و چند ساله دستمزدها را تحمل کند و در مقابل تمامی آنچه سرمایه بر سر وی میآورد شکرگزار باشد!! در میان کوه عظیم فریبکاریها، دروغها و وارونه سازیهای کثیفی که این افراد به هم میبافند، اصرار آنها بر یک پایه بودن یا نفتی و رانتی بودن سرمایهداری ایران جای بسیار خاصی را به خود اختصاص داده است. هدف مقاله حاضر نیز دقیقا پرده برداری از عوام فریبیهای این اقتصاددانان در همین حوزه است. عقل و شعور بورژوازی حتی در بالاترین مرتبه اش، علیل و پوسیده است. آنچه این جماعت به هم میبافند تا رشد ناقص و ناکافی سرمایهداری ایران را اثبات کنند!! تا ناتوانی سرمایهداران ایران و بی بضاعتی آن ها!! در پرداخت بهای سنار و سی شاهی نیروی کار کارگران را نشان دهند!! در عالم واقع و در بند، بند خود، خلاف هدفی است که از کل این ترفند پردازیها و عوام فریبیها دنبال مینمایند. روشنتر بگوئیم، هسته بحث این فریبکاران آنست که در اینجا، در ایران، از انباشت وسیع و طلایی سرمایه و اعتلای صنعت سرمایهداری، از استثمار سودآور بدون مرز و محدوده نیروی کار، از تولید کوه اضافه ارزشها توسط دهها میلیون کارگر هیچ خبری نیست!! هر چه هست مشتی چاه نفت است، سفره گسترده رانتها است که حاکمان میان خود تقسیم میکنند و بخش عظیمی از آن را هم خورد و خوراک و پوشاک اهالی کشور میسازند!! اقتصاددانان بورژوازی این را میگویند و ما نیز درست با همین هسته اصلی بحث آنها کار داریم. کل رشتهها و بافتههای اینان به جای آنکه در خدمت اثبات ادعایشان باشد، تیشهای میشود و بر ریشه این ادعا، فرو میآید. واقعیت آنست که دریای عظیم اضافه ارزشهای نفتی بسیار خروشانتر از آن است که اینان میگویند، اما واقعیت مهم تر، فاحشتر و بنیادیتر این است که این دریای عظیمتر و پر خروشتر اضافه ارزشها در مقابل کل سرمایهها و سودهایی که طبقه کارگر ایران در طول هر سال تولید میکند، جوی کم آبی بیشتر نیست. بر اساس آخرین آمارها سهم کل اضافه ارزشهای هر دو حوزه نفت و گاز در کل محصول اجتماعی سالانه کار و تولید تودههای کارگر ایران بالغ بر 16 درصد است. همین آمارها میگویند که از این 16 درصد تنها بخش ناچیزی در منطقه عظیم پارس تولید میشود. مقاله حاضر به بررسی ابعاد خیره کننده عظمت سرمایه گذاریها در منطقه پارس و درجه شدت، حدت و وسعت استثمار کارگران در این ناحیه میپردازد. ما این کار را انجام میدهیم تا نشان دهیم که سرمایهداری ایران با کارگران چه میکند. در یکی از غول پیکرترین حوزههای صنعتی تولید انرژی دنیا، چه بر سر تودههای کارگر میآورد. کارگرانی که در این جا استثمار میشوند چه حجم عظیم سود و سرمایه تولید میکنند. تحت چه شرایطی و با تحمل کدام سیه روزیها و فاجعههای سهمگین انسانی این همه اضافه ارزش را تسلیم سرمایهداران سفاک میکنند. این کارگران چند درصد کل نیروی کار زیر شلاق استثمار سرمایه اجتماعی ایران را تشکیل میدهند. سهم آنها در تولید تمامی اضافه ارزشها چه اندازه است و در همین راستا کل طبقه کارگر در جهنم سرمایهداری ایران چه میکشد و چه حجم کهکشانی اضافه ارزشها را تولید مینماید. در این مقاله به این نکات اشاره خواهیم کرد.
منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس
سازمان انرژی پارس، در سرزمینی پهناور، به وسعت 46 هزار هکتار، در استان بوشهر، سرتاسر کرانه شمالی خلیج فارس، خط فاصل میان بوشهر تا مرز بندرعباس را پوشانده است. حوزه سرمایه گذاری و فعالیت این سازمان، منطقه گسترده گازی واقع در خلیج است که میان ایران و قطر مشترک میباشد. بر اساس آمارهای بینالمللی حدود 9% کل منابع گاز جهان در همین منطقه قرار گرفته است. این مقدار 47% کل ذخایر گازی شناخته شده کشور را تعیین میکند. پیشینه بهره برداری از این منابع، در مورد دولت قطر، به سال 1992 میلادی (1371 خورشیدی) باز میگردد. جمهوری اسلامی نخستین سرمایه گذاریها را ده سال پس از آن تاریخ، در سال 1381 خورشیدی آغاز کرد. وزارت نفت و تراست عظیم نفتی موسوم به «شرکت ملی نفت ایران» در سرمایه گذاریها و اجرای پروژههای عظیم اکتشاف، استخراج و بهره برداری از منابع، نقش محوری و مالک را احراز کردند. دولت اسلامی سرمایهداری، این فعالیتها را با مشارکت و مالکیت مشترک سرمایههای خصوصی داخلی و خارجی از جمله شماری از غولهای نفتی بزرگ فرانسوی، ژاپنی، کرهای و چینی پیش برد.
عملیات استخراج، تولید، پالایش و صدور منطقه در سه حوزه عظیم صنعتی صورت میگیرد. پارس یک یا پارس جنوبی ( عسلویه ) به مساحت 14 هزار هکتار، از شرقیترین نقطه، در مرز استان هرمزگان آغاز و تا نزدیکی شهر کنگان ادامه مییابد. 8 طرح پالایشگاهی اکتشاف، استخراج و بهره برداری گاز، 15 مجتمع بزرگ پتروشیمی، شمار زیادی صنایع تولید محصولات نفتی موسوم به صنایع پائین دستی پتروشیمی، صنایع مختلف مرتبط با نفت و گاز و بالاخره چندین مرکز مهم صنایع سنگین در این منطقه قرار گرفته است. پارس دو یا پارس – کنگان، منطقهای به وسعت 16 هزار هکتار از اراضی ساحلی خلیج را زیر پوشش فعالیتهای خود دارد. از غرب ناحیه عسلویه شروع و به سواحل تنگستان ختم میشود. 8 طرح عظیم پالایشگاهی یک طرح بسیار بزرگ تولید و بهره برداری گاز مایع طبیعی (LNG) با نام کارخانه گاز طبیعی مایع ایران، تأسیسات اصلی این ناحیه را تشکیل میدهند. کنگان مهمترین شهر این حوزه اقتصادی است. پارس 3 موسوم به پارس شمالی سراسر اراضی اطراف شهرستانهای دشتی و تنگستان تا بوشهر را در بر میگیرد. مساحت این منطقه نیز حدود 16 هزار هکتار است. میدانهای مهم گازی پارس شمالی، گلشن، فردوسی، موند، فرزاد A و فرزاد B همگی در این حوزه عملیاتی مستقر هستند.
بر پایه گزارشات موجود میزان سرمایه پیشریز شده از سوی جمهوری اسلامی تا سال 1389 به طور متوسط از 5 میلیارد دلار در سال فراتر نرفت. در این سال برای نخستین بار این رقم به 10 میلیارد دلار افزایش یافت. جمع سرمایه گذاریها تا پایان سال 1389، فقط در منطقه پارس جنوبی (عسلویه) به رقم 47 میلیارد دلار رسید. در حال حاضر متوسط سالانه پیشریز سرمایه در سراسر منطقه مشتمل بر پارس جنوبی، کنگان و پارس شمالی به رقم 13 میلیارد دلار بالغ میگردد. منابع رسمی دولت سرمایهداری اخیرا اعلام داشتهاند که در 5 سال آتی میزان سرمایه گذاریهای حوزه نفت و گاز کشور از مرز 200 میلیارد دلار عبور خواهد کرد و از این رقم بیش از 50 میلیارد به پارس جنوبی اختصاص مییابد. مدیر عامل شرکت نفت و گاز پارس جنوبی در مصاحبهای با خبرنگاران داخلی تصریح کرده است که میزان درآمد روزانه هر کدام از فازهای این منطقه بیش از 10 میلیون دلار است. این بدان معنی است که کارگران شاغل هر فاز منطقه در هر روز بیش از 10 میلیون دلار اضافه ارزش تولید میکنند و به سرمایهداران خصوصی و دولتی مالک این مجتمع عظیم صنعتی تحویل میدهند. فقط در پارس جنوبی در لحظه حاضر سوای کلیه فازهای پالایشگاهی و مراکز غول پیکر پتروشیمی و مؤسسات عظیمم صنعتی دیگر 16 فاز فرآوری در حال بهره برداری است. با یک محاسبه ساده سرانگشتی میتوان دریافت که فقط کارگران مورد استثمار سازمان انرژی پارس در حوزه عسلویه در طول هر سال بیش از 52 میلیارد دلار اضافه ارزش تولید میکنند و بر سرمایه سرمایهداران میافزایند.
در کل منطقه انرژی پارس، در حال حاضر، 12 فاز پالایشگاهی پتروشیمی در موقعیت بهره برداری است. هر فاز یک سکو و هر سکو 10 حلقه چاه فعال در دریا را کنترل میکند. روزانه به هر کدام این فازها بالغ بر یک میلیارد فوت مکعب، معادل تقریبی 29 میلیون متر مکعب گاز آمیخته با آب منتقل میگردد که از این مقدار 25 میلیون متر مکعب به صورت گاز شیرین سازی شده وارد شبکه سراسری گاز رسانی کشور میشود. میزان گاز پالایش شدهای که هر سال از طریق این فازها و سکوها به شبکه سراسری راه مییابد، سر به 110 میلیارد متر مکعب میزند. سوای این، در هر فاز روزانه 40 هزار بشکه میعانات گازی و 200 تن گوگرد هم تولید میشود. در فازهای 4 و 5 علاوه بر این تولیدات مقادیر معتنابهی گازهای اتان، بوتان و پروپان مورد بهره برداری قرار میگیرد. میزان تولید سالانه میعانات گازی منطقه به 15 میلیون بشکه و وزن گوگرد تولید شده در سال 73000 تن برآورد گردیده است.
وقتی که از سازمان انرژی پارس یا منطقه مهم سرمایه گذاری پارس جنوبی صحبت میگردد، همه چشمها معمولاً به اضافه ارزشهای حاصل استثمار کارگران در قلمروهای تولید گاز دوخته میشود! خیلیها فقط بر درآمد سالانه 52 میلیارد دلاری مستمراً رو به رشد بورژوازی ایران در پهنه تولید گاز منطقه عسلویه انگشت میگذارند. رقمی که طبیعتاً بسیار عظیم و غول آسا است و تا همین لحظه حاضر با کل اضافه ارزشهای سالانه حاصل از فروش نفت برابری میکند. اما واقعیت این است که تمامی این اقلام اضافه ارزش و سود فقط بخشی از حاصل استثمار دهشت آور نیروی کار در منطقه پارس توسط طبقه سرمایهدار ایران و دولت سرمایهداری اسلامی را تشکیل میدهد. بخش دیگر آن اضافه ارزشهایی است که در پتروشیمیها تولید میشود. صنعت پتروشیمی در طول چند دهه اخیر بیشترین حوزههای سرمایه گذاری را به خود اختصاص داده است. به یکی از گستردهترین عرصههای استثمار طبقه کارگر ایران تبدیل شده است. سهم کاملاً عظیمی را در محصول اجتماعی سالانه یا به روایت بورژوازی (تولید ناخالص داخلی) و جایگاه بسیار تعیین کنندهای را در پمپاژ اضافه ارزشها، به چرخه ارزش افزائی کل سرمایه اجتماعی ایران احراز کرده است. یک نگاه بسیار ساده و گذرا به حجم کهکشانی مواد متنوع نفتی و شیمیایی که در این مراکز تولید، پرورده و آماده فروش میگردند، نگاهی به همین اندازه کوتاه به قیمتهای بینالمللی این کالاها در یک سوی و به ویژه تأثیر آنها بر کاهش خیره کننده هزینه تولید کالاها در کارخانهها و مراکز صنعتی ایران، نشان میدهد که بورژوازی ایران در این عرصه، به طور لحظه، به لحظه چه رودهای بسیار پرخروشی از اضافه ارزش را به گنداب متعفن سود، انباشت و خودگستری سرمایههای خود سرازیر میکند. شرح و محاسبه این اقلام از عهده ما کاملا بیرون است. با این همه سعی میکنیم فقط به چند مورد مشخص اشاره کنیم.
آمونیاک: در تولید انواع کود شیمیایی، پلاستیک و لاستیک، تولید دارو، تصفیه فاضلاب، استخراج فلزات از سنگ معدن و سرد کردن ماشینهای سرد خانهای مورد استفاده قرار میگیرد. تولید جهانی آن در سال 1947 فقط 4 میلیون تن بوده است اما در سال 2014 تا حدود 176 میلیون تن افزایش یافته است. از این رقم 6/32 میلیون تن را چین، 6/7 میلیون تن را هند و 4/6 میلیون تن را امریکا تولید میکرده است. اهمیت آن برای سرمایهداری در حدی است که اقتصاد عامیانه بورژوازی، افزایش و کاهش آن را یک شاخص رشد و افول اقتصاد میپندارد. تولید آمونیاک ایران در سال 1393 حدود 239/3 میلیون تن گزارش شده است که 2 درصد تولید جهان را تشکیل میداده است. پتروشیمی پردیس و رازی مهمترین مجتمعهای تولید آمونیاک ایران هستند. تولید سنتی سنتز پتروشیمی این کالا بسیار گران است. در سال 2010 قیمت هر تن آن حول 415 تا 425 دلار میچرخید، در حالی که نوع حاصل از پروسه استخراج متان این ماده در همین سال حدود 350 تا 400 دلار بود. درست به همین خاطر دولت سرمایهداری ایران همه تلاش خود را بر روی تولید پتروشیمی آمونیاک متمرکز ساخته است. هر روز بخش بسیار بیشتری از بازار این کالا را به خود اختصاص میدهد و سرمایهداران رقیب تولید کننده آن را از میدان به در میکند.
اوره(urea) : اوره از ترکیب آمونیاک و گازکربنیک حاصل میگردد. به همین دلیل موسسات و پالایشگاههای تولید اوره در جوار پالایشگاه تولید آمونیاک ایجاد میشوند تا حداکثر صرفه جویی در هزینه تولید آن صورت گیرد. اوره مانند آمونیاک به عنوان ماده خام، کالای نیمه ساخته یا حتی کالای مصرفی در شکل کود شیمیایی مورد استفاده قرار میگیرد. آلدئیدها، فرمالین، برخی مواد پلاستیکی، انواع چسب، صنایع مواد غذایی، لوازم و مواد آرایش، مواد بیوشیمی از جمله محصولاتی هستند که در پروسه تولید خود نیازمند اوره هستند. تولید اوره در صنایع پتروشیمی و از طریق گاز متان ارزانترین نوع تولید این ماده است. صنایع ذغال سنگ که از این ماده بعنوان ماده اولیه و خام برای تولید اوره استفاده میکنند هزینه گزافی جهت انرژی و سوخت و نیز مواد اولیه تولید اوره میپردازند در حالی که در صنایع پتروشیمی از گاز متان هم جهت سوخت و تولید انرژی و هم بعنوان ماده اولیه تولید اوره استفاده میشود. تولید اوره در جهان در سال 2016 مقدار 221 میلیون تن بوده است. در همین سال ایران با 6.5 میلیون تن تولید، 3 درصد کل تولیدات دنیا را به خود اختصاص داده است. قیمت جهانی اوره 180 تا 230 دلار برای هر تن است. اوره ایران عمدتا ( حدود 2 میلیون تن) در داخل مصرف میشود و مابقی به هند صادر میگردد. تولید کنندگان اصلی اوره در ایران پالایشگاههای پتروشیمی پردیس (49%)، شیراز (24%)، کرمانشاه (10%)، رازی (9%) و خراسان (8%) هستند.
پارازایلین (p-Xylene) : این ماده که از بنزن مشتق میشود، در تولید ترفتالات و بعنوان ماده اولیه در تولید پلی استرها، انواع شیمیایی بوها، الیاف مصنوعی، پلاستیک بطریها، فیلم، دارو سازی، آفت کشها و حلالهای شیمیایی استفاده میشود. تولید این کالا در جهان در 2014 مقدار 37 میلیون تن بود. رقم کل تولید شرکتهای ایرانی در دست نیست اما شرکت پتروشیمی بوعلی سینا 400 هزار تن تولید دارد و پتروشیمی برزویه هر سال 750 هزار تن تولید میکند. قیمت هر تن این محصول در اروپا 740 دلار و در آسیا 800 دلار است.
متانول (Methanol) : تولید متانول در پالایشگاه پتروشیمی زاگرس انجام میگیرد. ترکیبات لازم این کار شامل گاز متان و اکسید کربن است. این گازها هر دو به صورت مستقیم از چاههای گازی منطقه پارس جنوبی استخراج میگردد. پالایشگاه زاگرس در هر ساعت 417 تن متانول خالص تولید میکند. متانول در شکل ماده خام برای تولید کالاهای مختلف از جمله پروپیلن، اتیلن، مواد خام صنایع پتروشیمی، دی متیل اتر، فرم آلدئید، رزین ملامین، اسید استیک و استات سلولز و محصولات دیگر مورد بهره برداری قرار میگیرد. تولید کنندگان مهم متانول در ایران، در حال حاضر، کارخانههای بزرگ پتروشیمی شیراز، فن آوران، خارک و زاگرس هستند. تولید جهانی متانول در سال 2015 حدود 79 میلیون تن گزارش شده است. سهم ایران از این تولیدات در این سال بالغ بر 5.5 میلیون تن یا 7 درصد بوده است. پتروشیمی زاگرس 3.3 میلیون تن از این مقدار را تولید میکرده است. قیمت متانول به طور معمول از تغییرات جاری در قیمت نفت تبعیت میکند. نمودار زیر از نوسانات بهای این کالا حول محور 350 دلار برای هر تن حکایت دارد.
سوای کالاهای صنعتی بالا، فراوردههای فراوان دیگری در صنایع پتروشیمی ایران و تا جایی که به بحث حاضر ما مربوط میشود، در مراکز پتروشیمی سه حوزه مختلف پارس جنوبی، میانی و شمالی تولید میشود. پلی اتیلن ماده اولیه ساخت پلاستیک از جمله این محصولات است. گزارشات گوناگون حاکی است که تولید این کالا با شکلهای متفاوت، وزن مخصوصهای متمایز، وزن ملکولی مختلف و قیمتهای متفاوت به 127 نوع بالغ میگردد. همه کارخانهها و مراکز پتروشیمی کشور آن را تولید میکنند. محصول دیگری که در حجم بسیار عظیم در همین منطقه تولید میشود، پلی پروپیلن است. شمار شکلهای عرضه آن به 54 میرسد. از این ماده برای تهیه پلاستیکهای مقاوم در مقابل فشار سنگین و به طور مثال در ساختمان هواپیما، فیلم، ورق، قالبگیری تزریقی، نساجی، بستهبندی غذاها، تجهیزات آزمایشگاهی و پزشکی، لوله، پروسههای صنعتی و ساختمانی، قطعات خودرو و نظایر اینها استفاده میشود. در مورد سایر فراوردههای مراکز پتروشیمی منطقه میتوان از پلی استایرن نام برد که در 14 نوع مختلف به صورت ماده اولیه تولید وسایل الکترونیکی، تهیه بدنه ساعت، تلویزیون، رادیو، لوازم ورزشی، عایق یخچال و فریزر و ظروف یک بار مصرف مورد استفاده قرار میگیرد. پلی وینیل کلراید یا پی وی سی نیز در همین مراکز با حجم عظیم و در 12 نوع مختلف با قیمتهای متفاوت تولید میشود. از پی وی سی در ساختن انواع لولهها، پنجرهها، صفحات گرامافون، لوله کشی، تهیه کانال، کیف، پنجرههای تاریک (بدون دید) و از شکل نرم آن برای لباس، اثاثیه یا لوازم داخلی خانهها مانند پرده، ساختن کف، سقف، پوسته کابلهای الکتریکی، توپهای بازی سبک وزن استفاده میشود. در سالهای اخیر بهره گیری از آن، به عنوان جایگزینی برای مصالح ساختمانی نظیر سیمان، گچ و تخته نیز رایج گردیده است.
لیست مواد و ترکیبات متنوعی که در صنایع پتروشیمی تولید میشود مسلما بسیار بیشتر از اینها است. سرمایهداران و دولت سرمایهداری ایران با فروش این محصولات در بازارهای داخلی و بینالمللی، نجومیترین اقلام اضافه ارزش را نصیب خود میسازند. برای لحظهای حجم کهکشانی این فراوردهها را در قیمت هر تن آنها ضرب کنیم و کل اینها را با 52 میلیارد دلار اضافه ارزش حاصل از فروش گازمنطقه عسلویه به هم جمع زنیم تا دریابیم که نرخ استثمار تودههای کارگر ایران به کجاها سر میساید.
در جوار فازهای استخراجی، بهره برداری و پالایشگاهی گاز، 25 واحد عظیم پتروشیمی در منطقهای به مساحت 1400 هکتار مشغول به کار هستند. همه این مجتمعهای صنعتی، در لیست 500 مؤسسه برتر اقتصادی کشور قرار دارند. برخی از آنها حتی در زمره 100 تراست نخست صنعتی ایران محسوب میشوند. در میان این 25 غول بزرگ صنعت پتروشیمی میتوان از مجتمعهای مهم پردیس، نوری یا برزویه، آریا سول، مبین، زاگرس، مهر، مروارید، پارس و جم نام برد. نگاهی گذرا به حجم سرمایه، ارزش بازار، ظرفیت اسمی تولید، نوع و میزان محصولات تولیدی همین چند تراست بزرگ پتروشیمی میتواند تصویری هر چند کم رنگ و ابتدایی از اهمیت سازمان انرژی پارس و در همان حال از مکان و موقعیت این منطقه وسیع صنعتی، در کل چرخه تولید سرمایه اجتماعی ایران به دست دهد. به چند جدول مختصر زیر نگاه کنیم.
1 | نام مؤسسه | پتروشیمی پردیس | مجتمع نوری (برزویه) |
سرمایه اولیه | 600 میلیارد تومان | 800 میلیارد تومان | |
ارزش بازار | 5126 میلیارد تومان | ||
نوع تولیدات | آمونیاک – اوره گرانول | پارازایلین، بنزن، برش سنگین، رافینیت، برش سبک | |
کل محصول |
1360000 تن آمونیاک، 2150000 تن اوره |
4473000 تن در سال |
2 | نام مؤسسه | مجتمع پارس | پتروشیمی آریاسول |
سرمایه اولیه | 4 تریلیون و 50 میلیارد تومان | ||
نوع تولیدات |
اتان، پروپان، بوتان، پنتان، اتیل بنزن و … |
اتیلن، برش کربنه و سنگین، پلی اتیلن سبک و سنگین |
|
کل محصول | 4 میلیون و 492 هزار تن در سال | یک میلیون و 690 هزار تن در سال |
3 | نام مؤسسه | پتروشیمی مروارید | مجتمع زاگرس |
سرمایه اولیه | 150 میلیارد تومان | 240 میلیارد تومان | |
نوع تولیدات |
اتیلن، برشهای سه کربنه و سنگین تر |
متانول | |
کل محصول | 544 هزار تن در سال | 3 میلیون و 300 هزار تن در سال |
4 | نام مؤسسه | پتروشیمی مهر | مجتمع جم |
سرمایه اولیه | 34 میلیارد تومان | ||
ارزش بازار | 76 تریلیون و 387 میلیارد تومان | ||
نوع تولیدات | پلی اتیلن | اتیلن، پروپیلن، بنزین پیرولیز، نفت کوره، پلی اتیلن سبک و سنگین، ترکیبات 4 کربنه، بوتان، رافینیت، گلایکول ها | |
کل محصول | 300 هزار تن در سال | سه میلیون و 703 هزار تن در سال |
5 | نام مؤسسه | مجتمع پتروشیمی مبین ( نود و چهارمین تراست عظیم صنعتی ایران) |
سرمایه اولیه | 51 تریلیون و 578 میلیارد تومان | |
ظرفیت اسمی | 990 میلیون وات برق، 2865 تن بخار در ساعت، 1560 متر مکعب آب شیرین در ساعت، 2700 متر مکعب آب دی ام و کندانس در ساعت، 100 متر مکعب آب آشامیدنی در ساعت و …………….. | |
نوع تولیدات | برق، بخار، آب شیرین، آب دی ام و کندانس، آب آشامیدنی، اکسیژن 44، اکسیژن 29، نیتروژن و …. |
شرکتهای عظیم پتروشیمی بالا همراه با چند غول بزرگ پتروشیمی دیگر، علی العموم خواهرها و زیر مجموعه تراستهای بسیار عظیمتری هستند. تراستهای مالی و صنعتی غول پیکری مانند شرکت سرمایه گذاری غدیر، شرکت پتروشیمی خلیج فارس، گروه گسترش نفت و گاز پارسیان که هر کدام سوای این مؤسسات، شمار زیادی کارخانه و مراکز مهم صنعتی، شرکتهای حمل و نقل، بانک، بنگاههای بزرگ مالی و غیره را در مالکیت خود دارند. کافی است فقط به هولدینگ عظیم الجثه پتروشیمی خلیج فارس نظر اندازیم. ارزش بازار روز این شرکت بیش از 6 میلیارد دلار است و مؤسسات تولیدی، تجاری و حمل و نقل مهمی از نوع بندر امام، بوعلی، فجر، پتروشیمی بینالملل، خوزستان، پارس، اروند و تندگویان در زمره زیر مجموعههای آن هستند. گروه گسترش نفت و گاز پارسیان نیز شرکتهایی مانند اویک، پالایشگاه نفت شیراز، پتروشیمی مارون و شرکت پتروشیمی تبریز را در مالکیت خود دارد.
سازمان انرژی پارس علاوه بر تمامی مؤسسات یاد شده دارای مجتمعها و تجهیزات عظیم بندری، خطوط ارتباطی گسترده، صنایع سنگین، صنایع دریایی، صنایع مختلط، یک فرودگاه بزرگ بینالمللی با شمار کثیر پروازهای روزمره و پارهای شرکتها و بنگاههای صنعتی مهم دیگر است. مجتمع بندری پارس در این منطقه به 25 اسکله عظیم بارگیری مجهز است. این اسکلهها از تمامی امکانات و ظرفیتهای لازم برای بارگیری کشتیهای بزرگ حمل و نقل برخوردارند. پتروشیمی پارس که بالاتر به آن اشاره شد، دارای تأسیسات گسترده بندری خاص خود است. این تأسیسات که «بندر پتروشیمی پارس» نام گرفته است 15 پست مهم اسکلهای را در اختیار دارد. در این اسکلهها کشتیهای غول پیکر با ظرفیت 70 هزار تن به راحتی پهلو میگیرند و امور حمل و نقل شرکت را انجام میدهند. گنجایش بارگیری و تخلیه محصولات در اسکلهها به 2250 تن در ساعت بالغ میشود. میزان تردد سالانه کشتیها از 800 تا 1200 فروند در نوسان است.
آنچه تا اینجا آمد، تصویر بسیار ناقص و فهرست گونهای از مناطق مختلف تحت پوشش سازمان انرژی پارس است. برای ارائه تصویر واقعی این حلقه عظیم، پیچیده و اسرارآمیز از چرخه تولید سرمایه اجتماعی ایران به اطلاعات بسیار بیشتری نیاز است که ما قادر به جمع آوری آن نگردیدیم. مشکل اما در کمبود اطلاعات و دادههای مربوط به وضعیت حی و حاضر سه منطقه پارس جنوبی، کنگان و پارس شمالی نیست. یک نکته اساسی در این زمینه استمرار لحظه به لحظه پروژهها، تأسیسات و حوزههای بهره برداری، سرمایه گذاریهای بسیار عظیمتر و نجومیتر و به کارگیری تکنولوژیهای مدرنتر با بارآوری کار بیشتر در همه مناطق است. فقط در فازهای 17 و 18 با شروع کار فازهای شش گانه (15 – 21) این حوزه، به صورت روزانه، 150 میلیون متر مکعب گاز، به ظرفیت تولید روز گاز کشور افزوده میشود. بر اساس برآوردها، پارس جنوبی به تنهایی دارای ذخایر سرشار زیرزمینی مرکب از 19 میلیارد بشکه میعانات گازی و 5/7 میلیارد بشکه نفت خام است.
شرایط کار و استثمار کارگران در سازمان انرژی پارس
شمار کارگران شاغل در سه ناحیه مختلف پارس جنوبی، میانی و شمالی به دلایل مختلف از جمله فقدان هر نوع سیستم آمارگیری قابل اعتماد در جمهوری اسلامی به طور کلی، فصلی بودن بخش قابل توجهی از نیروی کار حوزهها، آغاز به کار یا اتمام و تعطیل پی در پی پارهای پروژهها، به درستی معلوم نیست. بر اساس آنچه که از لا به لای گزارشات و دادههای مختلف آماری شرکتها میتوان استخراج کرد، حدود 70 تا 100 هزار کارگر در بخشهای مختلف این منطقه مشغول کار هستند. شرایط کار بسیار سخت و فرساینده، مالامال از آلودگیهای بیماری زا و مرگ آور شیمیایی، زاینده انواع سوانح منتهی به مرگ و معلولیت و آسیبهای علاج ناپذیر جانی است.
مخاطرات وسیع و غیرقابل محاسبه ناشی از کار با صدها ماده مهلک شیمیایی همیشه و همه جا حیات کارگران منطقه را تهدید میکند. اما واقعیت این است که دامنه حوادث و خطرات در کمین تودههای کارگر و آوار بر سر آنها، به هیچ وجه در سوانح و رخدادها و تلفات ناشی از آلودگیهای شیمیائی خلاصه نمیگردد. فشار خرد کننده کار در گرمای کشنده بالای 50 درجه سانتی گراد و رطوبت خفه کننده 70 درصدی، آن هم شاقترین و جان فرساترین کارها، سکونت در اماکن فاقد ابتداییترین امکانات لازم زندگی، محرومیت کارگران از وسایل اولیه ایمنی در هنگام کار، آتش سوزیهای مستمر و تلفات انسانی سنگین آنها، فقدان حداقل امکانات دکتر و دارو و درمان در منطقه، وجود حیوانات سمی مانند مار و عقرب در چادرها و محلهای سکونت کارگران و فراوان عوامل مرگ آفرین و هلاکت زای دیگر به طور مستمر جان دهها هزار کارگر را تهدید میکند.
کارگران در اینجا فقط استثمار نمیشوند، فقط بالاترین میزان شدت استثمار را تحمل نمیکنند، فقط نیروی کار خود را نمیفروشند، برای فروش هر لحظه این نیرو به ارزانترین بهای ممکن و به صورت شبه رایگان کل جان و اساس زنده بودن خود را وثیقه میکنند. در پارس جنوبی هر کارگر در طول هر ماه 26 روز و هر روز 11 ساعت کار میکند. زمان کار از 6 صبح آغاز میشود و تا 5 بعد از ظهر ادامه مییابد. زمان رفت و بازگشت کارگران به محل کار، متجاوز از 2 ساعت در روز است. به بیان دیگر طول واقعی روزانه کار کارگران، سر به 13 ساعت و در پارهای فازها، 15 یا حتی 17 ساعت میزند و این بدان معنی است که بردگان مزدی نفرین شده اسیر این دوزخ، به لحاظ روزانه کار دو برابر همزنجیران اروپایی خود سلاخی میشوند. آنها این روزانه کار قرون وسطایی را در سخت ترین، مهلک ترین، مرگبارترین و فرسایندهترین شرایط کاری، در خاک برداری، کانال کشی و لوله کشی زیر آفتاب کشنده، در حمل لولههای 13 تا 14 متری بر روی شانه فرسوده، در جاده سازی و برپایی عظیمترین تأسیسات گازی، در اسکله سازی و مانند اینها متحمل میگردند. برای رفتن به سر کار باید 5 صبح و در برخی فازها یک ربع به 5 در ایستگاه اتوبوس حاضر باشند. سرویسهای حمل و نقل کارگران داستانی از دنیای داستانهای سبعیت و درندگی بورژوازی است. این اتوبوسها، آن قدر کهنه، فرسوده و اسقاط هستند که حتی پلیس راه جمهوری اسلامی هم عبور و مرور آنها در جادهها را مهلک و غیرمجاز اعلام کرده است!! بورژوازی وقتی که پای سود و «ذبح عظیم» جان کارگران در بارگاه سود پیش میآید سراسر دنیا را خیره بربریت خود میسازد!! میلیون، میلیون کارگران را برای ریالی سود به کورههای مشتعل آدم سوزی میاندازد و راهی دیار مرگ میکند. به کارگیری شمار فراوان اتوبوسهایی که باید سالها پیش، اسقاط میشدند، برای ایاب و ذهاب کارگران در پارس جنوبی نیز، سوای بازی آشکار سرمایه با جان دهها هزار کارگر به خاطر کاهش هزینه تولید و افزایش بی مهار اضافه ارزشها هیچ چیز دیگر نیست. تصادفات جادهای این سرویسها در کوره راهها مدام خون راه میاندازد و عدهای کارگر را تسلیم تیغ مرگ میکند. محل سکونت کارگران نمایشگاه دیگر بربریت و انسان ستیزی صاحبان سرمایه و دولت هار دینی آنها است. در این جا هر سرمایهدار پیمانکار یک یا چند کمپ برای اقامت کارگران مورد استثمار خویش بر پا کرده است. در هر کدام این کمپها، بالغ بر 400 نفر زندگی میکنند!! هر 8 تا 12 نفر در یک اطاق محقر میخوابند. در کف اطاقها معمولا موکتی مندرس و بسیار کثیف فرش است که لانه انواع حشرات بیماری زا از ساس و کک گرفته تا شپش میباشد. کل کمپ 3 تا 4 توالت دارد و هر 100 کارگر روزها، پیش از ساعت 5 صبح و رفتن به سر کار باید برای مدتی طولانی در صف یک توالت به خود پیچند و جسم و جان خود را بفرسایند. قراردادهای کار در سراسر منطقه زیر پوشش سازمان انرژی پارس چند روزه، سه ماهه و بسیار کوتاه مدت است. گاه کارگران را در گروههای 30 نفری زیر عنوان دوره آموزشی برای چندین هفته به کار میگیرند، وحشیانه استثمار میکنند و پس از پایان این مدت بدون هیچ ریال دستمزد اخراج مینمایند.
اعتیاد در هر سه ناحیه پارس جنوبی، کنگان و پارس شمالی در میان کارگران بیداد میکند. فشار سهمگین کار و خستگی و کوفتگی آزار دهنده ناشی از 12 تا 17 ساعت فرسودن در بدترین شرایط، غم سنگین آوارگی و بی خبری از سرنوشت زن و فرزند یا پدر و مادر، یأس و بسته دیدن همه روزنههای انتظار به بهبود زندگی بر روی خویش، از همه اینها مهمتر فقدان حداقل ارتباط، انسجام و سازمان یافتگی جنبشی میان تودههای کارگر که عامل ایجاد شور زندگی و امید به آینده بهتر گردد، همه و همه دست به دست هم میدهند و کارگران را فوج، فوج به سمت مواد مخدر میرانند. در این گذر نقش سوداگران مرگ، سرمایهداران درنده خصوصی، دولتی، سپاهی، بسیجی و ولایتی و فقاهتی نیز به اندازه کافی و بیشتر از عوامل دیگر تعیین کننده و کارساز است. بازار واردات و فروش انواع مواد مخدر سنتی و شیمیایی لحظه، به لحظه توسط این سرمایهداران دیندار اسلام پناه، داغتر و پر رونقتر میگردد. انبوه کارگرانی که به دلیل طولانیترین روزانههای کار، زیر شلاق شدت استثمار و فرسودگی و کوفتگی ناشی از سختی کار، در پی راهی برای تسکین هستند بسیار ساده و آسان مشتریان رونق آفرین بازار سود این سرمایهداران دغل کار دژخیم میشوند. سرمایه از اعتیاد این کارگران استقبال میکند. پیش از هر چیز بازار فروش و کسب سود خود را تا چشم کار میکند توسعه میدهد. دوم این که آنها را منفعل و بزدل میسازد و شور مبارزه و اعتراض را از وجودشان جراحی میکند. سوم آنکه اعتیاد آنها را توجیه مناسبی برای اخراج بدون هیچ حق و حقوق مینماید. فراوان اتفاق افتاده است که سرمایهداران مقاطعه کار یا مدیر و مشاور و رئیس شرکت، هفتهها افرادی را هدف کشندهترین فشار استثمار قرار دادهاند و بعدها برای فرار از تمدید قراردادهای موقت کار آنان، ابتلا به مصرف مواد مخدر را بهانه کردهاند. در یک کلام اعتیاد کارگران اگر برای خودشان مصیبتی عظیم است، حداقل در پارس جنوبی و شمالی و کنگان، برای صاحبان سرمایه غنیمتی سرشار و سرچشمه انواع خاصیتها است.
در سازمان انرژی پارس، تضاد طبقاتی میان سرمایهداران و کارگران، در شکل زندگی رایج روزمره، سیمای نفرت بارترین و ضد انسانیترین تفاخر پردازیها و تحقیر شدنهای نبش قبر شده دوران شوم برده داری روم باستان یا ایران هخامنشی و ساسانی را پیدا کرده است. حتی نفس کشیدن افراد هم، هر چه تهوع آورتر و وحشیانهتر طبقاتی است. در حالی که کارگران برای ایاب و ذهاب میان کمپ و محل کار محکوم به سوار شدن بر اتوبوسهای اسقاط و جان دادن در تصادفات فاجعه بار کوره راهها هستند، مشاوران، مهندسان، عوامل برنامه ریزی و عمله و اکره نظم سرمایه برای هر به جا به جایی چند صد متری، مدرن ترین، مجهزترین و قیمتیترین وسایط نقلیه را در اختیار دارند. اگر اولیها در گروههای 12 نفری در یک اطاقک محقر بر روی یک موکت آکنده از ساس و شپش میخوابند، دومیها با وفور کامل امکانات رفاهی و تفریحی و عیاشی مواجه هستند. اگر کارگران به گاه ابتلا به بدترین و مهلکترین بیماریها روی دکتر را نمیبینند، سرمایهداران مدیر و مشاور و برنامه ریز یا حتی عوامل و ایادی آنها امکانات دارو و درمان موجود در کل کشور را کنار دست خود دارند. اگر استثمار شوندگان زیر فشار گرمای 50 درجه و رطوبت 70 درصد و شرایط کار قرون وسطایی سرمایه، آخرین نفسها در سینه هایشان محبوس مانده است، وحوش سرمایهدار و مزدوران آنها از تمامی تدارک و وسایل لازم برای فرار از احساس حرارت و رطوبت برخوردارند. تا سال 87 در کل عسلویه فقط یک بهداری محقر وجود داشت. تا همین الان هم وضع دارو و درمان اهالی منطقه تغییر چندانی نکرده است. وقتی کارگران در اثر ابتلا به انوع بیماریها مجبور میشوند راه بهداری را پیش گیرند در آنجا به طور معمول با یک بهیار و چند قرص مسکن مواجه میشوند. درمان کارگران چنین است. موضوع در مورد صاحبان سرمایه و مدیران و مشاوران سرمایهداری اما از بیخ و بن دگرگون است. برای اینان همه چیز مهیا است.
در عسلویه فقط تضاد نوع زندگی و امکانات زیستی سرمایهداران با کارگران این گونه نیست. درجه شدت و حدت استثمار کارگران با همدیگر نیز لزوما یکسان نیست. سرمایه همان گونه که سرشت آن است برای تشدید بی عنان استثمار نیروی کار از هیچ درندگی و بربرمنشی دریغ نمیورزد. تمایزات «قومی» آدمها را از زیر تمامی رسوبات تاریخ حفاری میکند و ساز و کار حصول این هدف میسازد. کارگران بلوچ و افغانی را مجبور به قبول مرگبارترین کارها میگردانند. کندن شالوده ساختمانها یا کانال نصب لولهها و مانند اینها در زیر آفتاب کشنده علی العموم نصیب این کارگران میشود. برنامه ریزی سکونت کارگران در کمپها نیز به شدت فاشیستی است. با بردگان مزدی بلوچ مانند سکتهای نجس و نفرین شده هند باستان رفتار میشود و آنها را در نقطهای دور از دیگران، در ضد انسانیترین شرایط و زیر فشار همه محرومیتها، اسکان دادهاند. برخورد با کارگران افغانی از این نیز بدتر است. این کارگران مجبورند به شیوه جذامیان قرنهای پیش در جایی از بیابان چادری بر پای دارند و در آنجا بیتوته کنند. کارگران منتسب به «قومیت»های مختلف دستمزدهای کاملا متفاوت دارند!! افغانها در مقابل شاقترین و مرگبارترین کارها نازلترین مزدها را میگیرند. این موضوع در مورد کارگران بلوچ نیز صدق میکند. تا سال 1389 دستمزد ماهانه این هر دو بخش کارگران به طور چشمگیری حتی از مصوبه « شورای عالی کار» پایینتر بود و از رقم 180 هزار تومان بالاتر نمیرفت. سرمایهداران به این جنایات اکتفا نمیکنند. راه اندازی کشمکشهای قومی با هدف ایجاد تفرقه ویرانگر در صفوف کارگران یک سلاح همیشه در حال شلیک آنان است. آنها از همه فرصتها برای انداختن توده کارگر فارسی زبان به جان همزنجیر عرب، بلوچ علیه تهرانی، ایرانی علیه افغانی بهره میگیرند. محیط کار کارگران در فازهای مختلف بیشتر از آنکه به کارخانه شباهت داشته باشد سربازخانه است. دور تا دور جایی که کارگران کار میکنند و استثمار میشوند، با نوعی توری به نام « فنس» به ارتفاع چندین متر محصور شده است. فنسها در قسمت فوقانی با چند رشته سیم خاردار تکمیل میشوند. هیچ کس برای دیدار کارگران حق عبور از این دیوار و ورود به محوطه را ندارد.
مبارزات کارگران
اولین جوانههای اعتراض و پیکار کارگران در سال 1386 شروع به رویش و بالیدن کرد. آنها در فازها و مراکز کار مختلف، خواستار زمان بندی اشتغال بر پایه 14 روز کار و 14 روز مرخصی شدند. بر پایه این پیشنهاد کارگران در طول 14 روز، کل ساعات کار ماهانه خود را انجام میدادند و مابقی روزهای ماه را میتوانستند در شهرهای خود کنار زن و فرزند خویش باشند. جمعیت وسیعی نیز با توجه به کمی مزد و فشار گرسنگی و هزینههای بالای زندگی شاید کار دیگری جستجو میکردند و از طریق فرسایش هلاکت آمیز جسم و فکر خود، اجاره بهای مسکن و مخارج دارو و درمان و خورد و خوراک خانواده را فراهم میساختند. کارگران این خواست را مطرح کردند و برای حصول آن دست به اعتراض زدند اما فقط شاغلان برخی پتروشیمیها قادر به تحقق مطالبه خود گردیدند. در برخی جاها نیز طرح 20 روز کار و 10 روز مرخصی را بر سرمایهداران تحمیل کردند. سوای این حوزههای محدود اکثریت غالب کارگران مجبور به ادامه اشتغال به صورت 24 روز کار طاقت فرسا و 6 روز تعطیل در ماه شدند.
دومین موج مبارزات در همین سال، علیه تعویق طولانی مدت دستمزدها به راه افتاد. هنوز چند صباحی از شروع کار سازمان انرژی پارس در سه منطقه جنوبی و میانی و شمالی نگذشته بود که سرمایهداران مطابق معمول کار مصادره مزدها را دستور کار خود ساختند. توده کارگر را در موحشترین شرایط کاری با نازلترین مزدها به دار استثمار و تولید رودهای پر خروش سود آویختند اما ماه بعد از ماه پرداخت دستمزدهای آنان را به تعویق انداختند. کارگران دست به اعتراض زدند. در فازها 6 و 7 و 8 سرمایهداران عقب نشستند و همه یا بخش قابل توجهی از دستمزدهای معوقه را پرداخت کردند. در فازهای 9 و 10 باز هم پیروزی با کارگران بود اما صاحبان سرمایه خیلی سریع این پیروزی را با تعرضی وحشیانه و انسان ستیزانه پاسخ دادند. تیغ انتقام از نیام بیرون آوردند و بیش از 40 فعال کارگری را یک جا اخراج کردند. اعتصاب بعدی این سال در شرکت رامشیر اتفاق افتاد. در ایجا 1500 کارگر چرخ کار و تولید را از کار انداختند. چهارمین حرکت اعتراضی را کارگران مؤسسه موسوم به « کندوان پارس» سازمان دادند. 12 کارگر اخراجی در یک برنامه ریزی سنجیده درب ورودی کارخانه را بستند. آنها استوار و مصمم، کنار هم در مسیر ورود کامیونها به شرکت خوابیدند. صاحبان سرمایه به همه راهکارها و دسیسهها برای بیرون راندن آنها توسل جستند اما پیروزی از آن کارگران شد. آنها به سر کار باز گشتند و کارفرمایان مجبور به الغاء حکم اخراج شدند. در سالهای 1386 و 87 و 88 کارگران افغان چند بار دست به اعتصاب زدند. خواست اصلی آنها در این مبارزات افزایش دستمزد بود. اعتصابات عموماً بدون حصول حداقل نتیجه پایان یافتند. یک بار نیز همه این کارگران را به شکل جمعی اخراج کردند و اعتراض آنان را با بیشترین توحش پاسخ گفتند. شرکتهای “من پاور” از طریق ایادی خود موسوم به سرکارگر، کار کنترل و غربال کردن و اذیت و آزار کارگران مبارز را پیش میبرند. سوای آنچه گفتیم اعتصابات دیگر گزارش شده کارگران سه حوزه پارس جنوبی، میانی و شمالی به شرح زیر بوده است.
1. در سال 87 کارگران در اعتراض به شرایط کار، به سرویسهای ایاب و ذهاب فازها و شرکتها حمله ور شدند. شیشههای اتوبوس را شکستند و خواستار بهبود وضعیت روز خود شدند.
2. فروردین 94 سیصد کارگر جهان پارس در اعتراض به حقوق معوقه اعتصاب کردند.
3. در ماه تیر 94 کارگران فازهای 15 و 16 اعتصاب کردند.
4. در آذرماه 94 بیست کارگر نقاش لولههای نفتی فازهای 17 و 18 در اعتراض به تعویق طولانی مدت دستمزدها دست به اعتصاب زدند. کارفرمایان همه این کارگران را اخراج کردند.
5. در دی ماه 94 کارگران فازهای 22 و 24 چرخ تولید را از کار انداختند و اتوبان جاده اصلی عسلویه را بستند. آنها 10 ماه تمام کار کرده بودند بدون آنکه ریالی دستمزد دریافت دارند.
6. در اسفند 95 حدود 400 کارگر شرکت نیرو پژوه شرق از مجموعههای گروه «مپنا» در اعتراض به تعویق طولانی مدت پرداخت مزدها اعتصاب کردند.
موارد بالا ماحصل اطلاعاتی است که ما از اعتراضات، اعتصابات و پروسه جدال کارگران با سرمایهداران دولتی و خصوصی سازمان انرژی پارس در طول این چند سال داریم. شمار واقعی درگیریها قطعا بسیار بیشتر از اینها است.
صاحبان سرمایه در اینجا مثل کل سرمایهداران ایران و جهان، اما با حدت و شدتی به مراتب افزونتر از خیلی جاها، اعتصاب را «ذنب لایغفر» و شاید هم «محاربه با خدا و رسول» میخوانند. برای کارگران اعتصاب کننده سنگینترین جرمها و مجازاتها را اعمال میکنند. آنها این کیفرها را در محکمه خاص خود که محکمه مصالح و ملزومات چرخه سودآوری سرمایه است به قانون تبدیل نمودهاند و بر اساس این «قوانین» به هر سبعیت و بربریتی دست میزنند. مطابق این مصوبات هر کارگری که در اعتصاب شرکت کند محکوم به اخراج است و سرمایهدار حق دارد که کل دستمزدهای پرداخت نشده او را مصادره نماید!! نوع این «قانونها» در سازمان انرژی پارس فراوان است!!!
گزارش را به پایان میبریم. ما نشان دادیم که در گوشهای از جهنم سرمایهداری ایران، چگونه چند ده هزار کارگر در بدترین و انسان ستیزانهترین شرایط کاری، زیر شلاق کشنده شدت استثمار، کوهساران اضافه ارزشها را تولید میکنند. حرف ما این نیست که کل این حجم نجومی سرمایهها و سودها فقط توسط 70 تا 100 هزار کارگر منطقه پارس تولید میشود. مسلما چنین نیست. با هیچ چشم مسلح الکترونیکی نمیتوان یقین حاصل کرد که این یا آن حجم اضافه ارزش توسط کدام کارگران در چه نقطهای تولید شده یا تولید میشود. فقط یک چیز بدیهی است. این که کل اضافه ارزشها و سرمایهها را کل تودههای کارگر تولید میکنند. محور بحث حاضر این است که طبقه کارگر ایران، فقط درهمین منطقه عسلویه، چنین سیل خروشانی از اضافه ارزشها را به گنداب آز سیری ناپذیر طبقه سرمایهدار سرشکن میسازد. همان طبقهای که شمار بسیار کثیری از آحادش در پی تولید این سودها و سرمایهها، خود و فرزندانشان با شکم گرسنه در گورها میخوابند، کارتن خواب هستند، هزار، هزار در ویرانههای حاشیه شهرهای بزرگ و کوچک بیتوته میکنند. همان طبقهای که اکثریت قریب به اتفاق افرادش فاقد امکانات دکتر و دارو و درمان و آموزش هستند. در همین جا اضافه کنیم که رقم 52 میلیارد دلار اضافه ارزش حاصل از تولید و فروش گازعسلویه، کل اضافه ارزشهای ناشی از فروش مواد و مصالح و محصولات پتروشیمی، تمامی اضافه ارزشهای حاصل از تولید و صدور نفت، یکجا صرفا سهمی کمتر از 17 درصد کل اقلام اضافه ارزش سالانه محصول استثمار طبقه کارگر ایران را تعیین میکند. برای مشاهده و محاسبه آنچه سرمایه بر سر 50 میلیون نفوس جمعیتی طبقه کارگر میآورد باید به تمامی این ارقام چشم دوخت و در همان حال با همین چشم خیره در پیچ و خم زندگی و چگونگی معیشت روزمره تودههای طبقه خود چرخ خوریم. باید از مشاهده این ارقام در یک سوی و ابعاد فقر و گرسنگی و فلاکت و بی خانمانی و بی داروئی و بی درمانی و بی آموزشی تودههای وسیع طبقه خود، یکسره خروش و خشم و عصیان و طغیان گردیم. خروش، قهر، عصیان و طغیانی که بلای جان ما نشود، ما را پشت سر یک بخش ارتجاع هار بورژوازی علیه بخش دیگر به صف ننماید، ما را عاملان کمپین تسخیر قدرت مشتی حزب ساز و سندیکالیست نکند. قهر و قیام و شورش و عصیانی که بالعکس موجب خیزش همه آحاد ما برای سازمانیابی شورایی سراسری قدرت پیکار ضد سرمایهداری تودههای طبقه ما گردد. آرزو، تلاش و درد ما این است که نوشته حاضر با آنچه تصویر میکند، کمکی به هموارسازی راه این خیزش و پیشبرد پویه این سازمانیابی، قدرت شدن و اعمال قدرت علیه بنیاد هستی سرمایهداری باشد.
کارگران ضد سرمایهداری
شهریور 1396