در میان اوضاع به شدت فلاکتبار و سرشار از مصیبتها و فجایع وحشتناک دست و پا میزنیم. اوضاعی که همگی به خوبی با آن آشنائیم و بیان مکرر آن به ذکر مصیبت میماند. در دل این شرایط، بسیاری از کارگران، فحش و بد و بیراهگویی، جوکسازی و مسخرهکردن اشخاص و جناحهای حکومتی در شبکههای مجازی و بخصوص تلگرام، نامهنگاری و گزارشگری برای “بی بی سی”، “صدای امریکا” و “من و تو” را به جای مبارزه واقعی نشاندهاند. این “افشاگری”! و “مبارزات”! بیحاصل به روشنی نشان میدهد که قرار است باز هم جناحی و شخصیتی و چه بسا حکومتی دیگر را به سر کار آورد. توسل به امام زمان، جناحها و شخصیتهای حکومتی، ولیعهد، دولتهای خارجی، احزاب سرنگونیطلب و غیره به روشنی نشان میدهد که این افشاگریها! و روشهای مبارزاتی! اقرار آشکار به ناتوانی، به بردگی و بندگی است. اقرار به این است که: ای عالیجنابان و ای سرورانی که دستتان از حکومت کوتاه است بیائید ما را از شر اربابان فعلی نجات دهید و خودتان به عنوان اربابان جدید بر دوشهای ما سوار شوید!! در کنار این رویکرد بسیار ننگآور و مبتذل، مبارزات شجاعانه در مقابله با پوشش اجباری، مقابله با دخالت حکومت در زندگی خصوصی، مبارزات کارگران آذراب و هپکو، معلمان و پرستاران، و صدها مبارزه دیگر را شاهدیم. آمار میگوید که اعتصابات و اعتراضات به شیوههای گوناگون و با رشد شتابان در جریان است. مبارزاتی که خوشبختانه شجاعانهتر از قبل، رویکرد دست برداشتن از توسل وعجز و لابه در آن پر رنگتر میشود، اما هنوز بر روی ریل واقعی و طبقاتی با روش و افق کارگری قرار نگرفته است.
ما کارگران صنعتی، کارمندان، معلمان، پرستاران، بسیاری از دانشآموزان، دانشجویان، سربازان، بیکاران، بازنشستگان، زنان خانهدار و تمامی طبقه کارگر برای زنده ماندن، چه بسا از دوران کودکی، مجبور هستیم که نیروی کار فکری و یدی خود را به صاحبان وسایل تولید و کار، به سرمایهداران، بفروشیم. همه ما با تمام وجود درک کردهایم فروش نیروی کار یعنی فروش خودمان. سرمایه یعنی خرید و فروش نیروی کار، یعنی اینکه در برابر دریافت مبلغی به نام دستمزد که در عرض یکی دو ساعت کار ما حاصل میشود بقیه ساعات کار را به رایگان برای سرمایه ارزش اضافه تولید کنیم و این تنها راه رشد و گسترش سرمایه است. سرمایه، کار پرداخت نشده کارگر است و بس. در روند کار تحت سیطره سرمایه، تصمیمگیری درباره اینکه چه تولید شود، به چه مقدار، در چند ساعت و با چه شدتی، همگی از اختیار ما خارج است و منافع و مصالح رشد و انباشت سرمایه حاکم مطلق و تصمیم گیرنده این روند و زندگی ماست. این منافع و مصالح، شکل دهنده شعور و تفکر سرمایهداران از کوچک و بزرگ، مذهبی و لائیک، فارس و ترک و کرد، ایرانی و آمریکائی نیز هست به گونهای که همگی سرمایه شخصیت یافتهاند. ما به حکم کارگر بودن به صورت خودجوش ضد سرمایه هستیم. سرمایهداران نیز به کمک فرهنگ، اخلاق، قانون، مدرسه و دانشگاه، قوای مقننه و قضائیه، پلیس و ارتش و زندان و سرکوب، دین و مذهب، سندیکا و احزاب میکوشند تا این درک و رویکرد را از ذهن ما پاک کنند؛ طبیعی و همیشگی بودن سرمایهداری را در ذهن ما فرو کنند و با قدرت تمام محافظت و پاسداری نمایند.
“افشاگری” و “مبارزات” جاری در فضای مجازی همگی حول این دروغ ساخته و پرداخته سرمایهداران میچرخد که “سرمایه به ذات خود ندارد عیبی”، آنچه که متاسفانه ورد زبان بسیاری از کارگران است. سرمایه و متفکرینش این فریب را اشاعه میدهند که : ریشه مصیبتها و فجایع گریبانگیر ما به دلیل حکومت آخوندها، دولتی بودن اقتصاد، بی عرضگی، ندانمکاری، بیسوادی، نداشتن تخصص، سوء مدیریت، اختلاس و رشوهخواری، انحصارطلبی، جنگطلبی سیاستمداران، ایدئولوژیک بودن حاکمیت، جدا نبودن دین از دولت، نبود دموکراسی و فعالیت آزاد سندیکاها و احزاب و … است. کارگران! مبادا مشکل را از سرمایهداری بدانید!! نگاهی گذرا به تاریخ سرمایهداری و جوامع سرمایهداری در همه جهان، پوچ بودن این یاوهها را، یاوه هایی که در ذهن ما کاشته اند، اثبات میکند. همه جای دنیا در آتش بیکاری، فقر، جنگ، آلودگی محیط زیست و تبعیضات اجتماعی میسوزد. اگر هم در گوشه هایی از جهان موجود، کارگران از حداقلی از رفاه و آزادی برخوردارند با مبارزات ضد سرمایهداری سالیان دراز کارگران و علیه سرکوبهای وحشیانه سرمایهداران متمدن! و دولتهای بافرهنگشان! به دست آمده است. سرمایهداری غرب هم اینک مشغول پس گرفتن همه دستاوردهای قبلی کارگران به کمک مذهب و ناسیونالیسم و سندیکاها و احزاب است. اگر در کشورهای آسیایی و افریقائی و از جمله ایران، ما کارگران محروم از حداقل امکانات و اسیر فلاکت و سرکوب هستیم هم به این علت است که از همان ابتدا رفرمیسم چپ و راست دوشادوش طبقه سرمایهدار مبارزات ضد سرمایهداری ما را به انحراف کشاندند و ما را به سربازان حامی رضا خان، میرزا کوچک خان، مصدق، جبهه ملی، حزب توده، خمینی و شرکا، طالقانی، خاتمی، رفسنجانی، روحانی، اصلاحطلبان، سلطنتطلبان و همه دار و دستههای طبقه سرمایهداران تبدیل کردهاند و موفق شدهاند که سرمایه و سرمایهداری را از زیر ضربات مبارزات ما برهانند.
سرمایه و سرمایهداری باعث و بانی همه بدبختیهای ما کارگران در تمام جهان است. همانگونه که این آگاهی از دل زندگی ما میجوشد سبک و شیوه مبارزه علیه سرمایه هم ریشه در زندگی ما دارد. مبارزه ما علیه سرمایه، خودجوش، شورایی و بدون بالا و پایین است. قیم و رهبر ندارد. فعالیتی آزادانه است که با حضور اکثریت ما صورت میگیرد. متاسفانه در این عرصه هم جنبش کارگری “آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد” و به نسخهنویسی رفرمیستی ایجاد سندیکا و حزب به جای تقویت جنبش شورایی خود، گردن گذاشت. اگر قرار است به جای مبارزه با سرمایه جانب یکی از طرفین دعوای سرمایهداران با یکدیگر را بگیریم، تشکلهای سفارشی و عاریهای سندیکا و حزب متناسب این هدف ضد کارگری است. سرمایه از کارگر اطاعت و فرمان پذیری از بالا دستیها را میطلبد. الگویی که سندیکا و حزب بر آن استوارند. هم اکنون و همیشه مبارزات اقتصادی و سیاسی ما علیه سرمایهداری بدون نیاز به سندیکا و حزب و با اتکا به جنبش شورائی خودمان جریان داشته و دارد. اما این جنبش شورائی به طور نطفهای، خام، گاه گاهی و بی ارتباط با هم ابراز وجود میکند. برای رفع این کاستی و ضعف باید دست به کار شد.
هر تعداد کارگری که روابط نسبتاً پایداری با هم دارند میتوانند دست به ایجاد یک هسته شورائی بزنند. اعضا شورا، کارگر شاغل و بیکار، بازنشسته، دانشجو، سرباز، خانه دار، اعضای یک خانواده، کارگران دوست و خویشاوند، کارگران یک مرکز کاری و اهالی یک محل هستند. چه بسا هر کارگری به طور همزمان در چند هسته شورایی فعال باشد. گسترش این شوراها، شبکهای درهم تنیده و سراسری از ارتباطات افقی خواهد بود که در خانه و خانواده، شهر و روستا، مزرعه و کارخانه، در مدرسه و دانشگاه، سربازخانه و باشگاههای ورزشی، در بخشهای تولیدی و غیر تولیدی، در ادارات و وزارتخانهها، در بخش خصوصی و دولتی و در جای جای کشور حضور دارد. آموزش، تکثیر و پخش جزوات، ارتباطگیری با سایر شوراها، تشکیل صندوقهای حمایتی، مبارزه برای آزادی کارگران زندانی و بازگشت به کار کارگران اخراجی، برپایی تجمعات اعتراضی برای افزایش دستمزد و حقوقهای معوقه، اعتصاب و تصرف کارخانهها، برپایی مراسم روز زن و کارگر، اعتراض به تخریب و آلودگی محیط زیست، مبارزه علیه تبعیض بین زن و مرد و دخالت در زندگی خصوصی، ممانعت از کار کودکان، مبارزه برای آموزش، بهداشت، درمان و ایاب و ذهاب رایگان، نگهداری از معلولان و پیران بی هیچ هزینهای و… همگی عرصههای فعالیت شوراهاست. مبارزاتی به طور همزمان اقتصادی و سیاسی علیه سرمایه. اینها همه با دخالتگری تک تک کارگران متشکل در شوراها برنامهریزی و تصمیمگیری میشود. بدیهی است که کارگران آگاهتر به کارگران آگاه و کمتر آگاه کمک میکنند و با چارهجویی جمعی مبارزه را پیش میبرند. جنبشی بدون رهبر، بدون سلسله مراتب، بدون بالا و پایین. شوراها به کارگران فعالی که از صفوف طبقه خود جدا شده به حزب و سندیکا و کمیته و هر دفتر و دستکی یا هر رسانه و نهاد و دولت و جناح سرمایهدارانه روی آوردهاند راه مبارزه واقعی علیه سرمایه را نشان خواهد داد. هنگامی هم که در مبارزهای حضور نمایندگانی از ما الزامی شود، کسانی را از جانب خود تعیین و مأمور مذاکره و در حقیقت ابلاغ تصمیمات جمعی شورایی خود میسازیم. آنها صرفاً مامورانی هستند که به طور موقت از سوی کارگران به نمایندگی گمارده میشوند و البته هر لحظه قابل عزلاند. درحقیقت شورا نه یک تشکل بلکه یک جنبش متشکل ضد سرمایهداری است. شورا جنبشی است ضد سرمایه و حی و حاضر که باید قوام گیرد، پختهتر و بالغتر شود و اساس مناسبات جامعه گردانی کارگری را از هم اینک در خود بپروراند.
ابراهیم زنوز
آذر 1396