ابتدا به نظرات عدهای از فعالین کارگری نگاه کنیم. جنبش اعتراضی اخیر کارگران را کور میدانند، زیرا که بیرهبر است!! میگویند که سوسیالیسم را باید از بیرون به درون جنبش کارگری برد و مبارزات دیماه تودههای کارگر گرسنه «حاصل تلفیق سوسیالیسم علمی با رویکرد خود به خودی» نیست پس کور و بینتیجه است. این موج اعتراض راه به جایی نمیبرد زیرا که زیر لوای رهبری حزب نبوده است!! ریشه خیزش نه در شدت استثمار سرمایهداری که در وزش تند ریزگردها و کم شدن آب کارون بود. اصلا این شورش و اعتراض هیچ اصالتی نداشت زیرا بانی آن نه کارگران عاصی و شاکی و معترض که جناح اصولگرای دولت اسلامی سرمایه بوده است!!! این به اصطلاح فعالین با کمال زمختی رو در روی کارگران همه این حرفها را میگویند. چرا؟ زیرا که آنها عزم جزم کردهاند که توده کارگر خارج از زنجیر تعبد به خویش و احزاب را موجوداتی بدون هیچ شعور و شناخت و قدرت و فاقد هر نوع سرمایهستیزی و توان میدانداری طبقاتی انگارند.
این جماعت میتوانند هر جور که دلشان میخواهد حرف بزنند و به نظریه بافی پردازند اما آنچه میگویند بسیار بیش از آنکه رنگ و رخسار زمینی داشته باشد، خیالپردازیهای مریخی است. معترضان خیابانی، به طور ناگهانی از دامان خیابان متولد نگردیدند. خیزش با اعتصابات کارگری کلید خورد، مبارزات کارگران معدن، کارگران شهرداریها، هپکو و آذرآب و صدها جای دیگر پیشینهساز کارزار بودند. آنها در این مبارزات تجربه اندوزی کردند. در آذرآب و هپکو آموختند که راهبندان و راهپیمایی در خیابانهای شهر به رغم تأثیری که دارند چارهساز نیستند. فهمیدند که اعتصابات پراکنده با همه اهمیتشان باز هم صاحبان سرمایه را مجبور به قبول خواستها نمیکند. مبارزات کارگران در کارخانهها، شرکتها، معادن، در اعتصاب کارگران هفت تپه، در کارزار ضد بیکاری بالید و شاخ و برگ کشید و سرانجام وارد خیابانها شد. شورش ماه دی تجلی اعتراض خودپوی توده کارگر علیه سرمایهداری بود، آنها علیه شدت استثمار و جنایت سرمایه به خیابان ریختند. متشکل نبودند، شورا نداشتند، یک جنبش آگاه، افقدار و نقشهمند را تشکیل نمیدادند، به همین خاطر سخت آسیبپذیر بودند، اما با همه اینها معترضان خشمگین علیه استثمار و حاکمیت سرمایهداری بودند. هر بخش بورژوازی اپوزیسون کوشید تا راهی به درون آنها دست و پا کند، حتی دفنشدگان سلطنتطلب نیز به فکر گرفتن ماهی از آب گلآلود آسیبپذیریها افتادند. با همه اینها کارگران کم یا بیش دردها و رنجها و اعتراضات خود را فریاد زدند و صاحبان سرمایه و دولت را به چالش کشیدند. ویژگی برجسته این جنبش، خشم و قهر و طغیان خودجوش کارگران علیه شدت استثمار سرمایه و فقر و فلاکت و کارتنخوابی و دنیای مصیبتهای ناشی از وجود سرمایهداری بود. این شاخص با این برجستگی و سرکشی در هیچکدام از جنبشهای گذشته بروز نداشت. مثل روز روشن بود که کارگران با خروش مرگ بر خامنهای و روحانی قهر خود علیه سرمایه را فریاد میزنند. جنبش در شهرهای کوچک رادیکالتر ظاهر شد زیرا که بیکاران و گرسنگان در آنها بیشتر بودند. همان کارگرانی که هیچ چیز برای از دست دادن نداشتند.
نیاز به گفتن نیست که جنبش دی با تمام جسارت و جانفشانی که همراه داشت، با سر آگاه، شعور و شناخت و سازمانیافتگی ضد سرمایهداری وارد میدان نشد. خیلیها از کسری بیش از حد آگاهی شورشگران میگویند. در این شکی نیست اما باید دید که این جماعت از آگاهی چه تصور و برداشتی دارند. آگاهی مشتی کلمات و عبارات و لفظ بازی نیست. آگاهی ضد سرمایهداری کارگر اشراف او بر برنامهها و محتوای قطعنامههای حزبی نیست. در جنگ واقعی آگاه و سازمان یافته و شورایی او علیه سرمایه است که سر میافرازد، میبالد و شکوفا میگردد. اگر افرادی خود را آگاهان طبقه کارگر میدانند، باید انسانهای حی و حاضر، دخالتگر و چارهپرداز در پروسه پیشبرد این جنگ باشند. آنان که رد پای این آگاهان را در محفل انس مارکسپژوهان میجویند سخت در اشتباهند و آب در هاون میکوبند. خیزش دی ماه کارگران مسلما ایرادات اساسی داشت. فاقد هر میزان سازماندهی شورایی بود، راه ورود باندهای مختلف بورژوازی به درون خود را سد نساخت. توان خود را در مجاری واقعی ضدیت با سرمایه خروشان ننمود. آماده تصرف خانههای خالی سرمایهداران نگردید. به تودههای کارگر در حال پیکار درون کارخانهها نپیوست، تعطیلی چرخ تولید سرمایه در سراسر جامعه را دستور کار خود نکرد. راه متشکل شدن شورایی را پیش نگرفت. فریاد تصرف کارخانهها و خارجسازی آنها از دست صاحبان سرمایه و دولت سرمایهداری سر نداد، خواستار محو کار کودکان نشد و دنیایی از کاستیهای دیگر که مجرد لیست نمودن آنها علاج دردی نیست.
دولت هار سرمایه با بهرهگیری از همین ضعفها، در کوتاهترین زمان قادر به سرکوب و عقب راندن موقتی این خیزش شد. چندین هزار نفر را دستگیر کرد. شمار کثیری از کارگران را کشت، عده نامعلومی را زیر شکنجه از پای درآورد و بر جمع کشتگان افزود. فقط در شهر کوچک ایذه سیصد زن مبارز و معترض را راهی سیاهچال ساخت. رژیم به همه این جنایتها دست زد اما یک چیز اظهر من الشمس است. این خیزش شکست نخورده است. طوفان اعتراض در راه است. در همین چند روز، در فاصله میان روز اول تا چهارم بهمن حدود 30 اعتصاب در کارخانهها و مراکز مختلف کار و تولید رخ داده است. کارگران، میلیون، میلیون بیکار و گرسنه و اسیر فقرند. این توده عظیم چند ده میلیونی عاصی از کارتنخوابی و فلاکت هیچ چیز برای از دست دادن ندارد، در مقابل سرکوب و شبیخون سرمایه تسلیم نخواهد شد. به رغم تمامی بربریتها و توحشهای بورژوازی آرام نگرفته است. همه جا و در همه عرصهها آماده طغیان است. باید به این جنبش پیوست. باید غواص آگاه و ماهر میان موجهای سرکش آن شد. باید راه سازمانیابی شورایی ضد سرمایهداری توده همزنجیر را پیش گرفت. باید آماده تصرف کارخانهها و اداره شورایی آنها گردید و باید دنیایی کارهای دیگر کرد.