توضیح: متن حاضر تلخیصی از مقاله «خيزش جاری، درخششها و نارسائیها» به قلم ناصر پایدار می باشد. ما مطالعه متن کامل این مقاله را به همه فعالین کارگری توصیه می کنیم.
*****
در جهنمی که نظام سرمایهداری و دولت اسلامی سرمایه بر تودههای کارگر تحمیل کرده است و بیهیچ اغراقی تهیه حتا نان خالی برای میلیونها نفر امکانپذیر نیست؛ در اوضاع دلخراشی که سرمایهداری ایران و رژیم اسلامی آن، اصلاحطلبان و اصولگرایان و تمامی جناحهای سرمایه، هجوم علیه حاصل کار و تولید، خورد و خوراک و پوشاک و مسکن و آموزش و بهداشت و دارو و درمان و همه چیز کارگران راه انداختهاند؛ خشم محرومترین بخش طبقه کارگر در خیابانهای سراسر ایران جاری گردید. توده عظیمی که از گرسنگی، نداری، کارتنخوابی و بیکاری به ستوه آمدهاند؛ کارگرانی که مطابق آمار رژیم از هر چهارده میلیون تومان حاصل تولید و کارشان بیش از 13 میلیون تومان نصیب سرمایهداران و در بهترین حالت، کمتر از یک میلیون تومان سهم معیشت و مایحتاج زنده ماندن خودشان میگردد و کل هزینه گذران زندگیشان بسیار کمتر از هزینههای ارتش، پلیس، سپاه پاسداران، بسیج، حوزههای علمیه و نهادهای تبلیغ خرافه پرستی دینی است که دولت روحانی برای سرکوب فیزیکی و فکری طبقه کارگر ایران در بودجه سال 1397 آورده است. به شاخصههای این خیزش نظر کنیم:
1- خود اتکائی و تن ندادن به نیروهای بالای سر. برای نخستین بار در تاریخ ایران است که تودههای کارگر به خیابان میریزند و زمام جنبش آنان در دست این یا آن مافیای بورژوازی علیه مافیای دیگر این طبقه نیست. خیزش 96 تا لحظه حاضر به چنین مهلکهای نیافتاده است. کارگران از جمله توده کارگر بیکار، گرسنه و عاصی حاضر در خیابانها با گوشت، پوست، رگ و پی و تجربیات انباشته سالیان کوتاه یا دراز خود، جبهه ملی، نهضت آزادی، احزاب چپ، اسلامگرایان اصلاحطلب و اصولگرا، همه و همه را آزمودهاند و حاضر به دنبالهروی آنها نیستند. هیچ کدامشان را دارای نسخه و راه حلی حتا برای تعدیل وضع موجود خویش در جهنم سرمایهداری ایران نمیبینند. نوعی وقوف و آگاهی که بیش از هر چیز مدیون سرمایه ستیزی خودپوی آنها است. باید باور کرد که اگر نه کل کارگران، اما بخشهایی از طبقه کارگر ایران با همان شناخت خودپو و درونزاد طبقاتی درک کردهاند که هیچ دار و دسته بورژوازی قرار نیست مرهمی بر زخمهای کهنه وی بگذارد. فهمیده است که باید هر نوع امید به این احزاب جریانات و باندها را از سر خود بیرون سازد.
2- رژیم ستیزی طبقاتی و ضد سرمایهداری. توده کارگر به حکم هستی اجتماعی خود از سر خواستههای متضاد با ملزومات چرخه ارزشافزایی و سودآفرینی سرمایه وارد کارزار علیه رژیم سیاسی میگردد. در اینجا شعار مرگ بر خامنهای، شعار مرگ بر بیکاری، گرسنگی، کارتنخوابی، تبعیضات جنایتکارانه جنسی، فقر و فلاکت و همه مصیبتهایی است که سرمایه بر زندگی تودههای کارگر آوار کرده است. فریاد مرگ بر خامنهای و روحانی، فریاد مرگ بر رژیمی است که برای فربه ساختن هر چه بیشتر سرمایه، کارگران را از هستی ساقط ساخته است. فریادی که کل قدرت سیاسی حاکم را به جرم بیکار نمودن، گرسنه کردن، بیمسکن ساختن و بیدارو و درمان نمودن خود، به جرم اعمال تمامی جنایات سرمایه علیه خویش ولو بدون آوردن نام سرمایه هدف ستیز قرار میدهد و در همین راستا رژیمستیزی خیزش اخیر در قیاس با گذشته بنمایه ضد سرمایهداریتر دارد.
3- دامنه وسیع و همه جانبه خواستها و اعتراضات. در این خیزش تودههای کارگر فشار استثمار و همه اشکال تعرض و تجاوز سرمایه به زندگی خود را یکجا و با هم هدف اعتراض قرار داد. کارگران فقط گرسنگی و آوارگی و بیداروئی خود را فریاد نزدند، فقط علیه دیکتاتوری و ستم و خفقان شعار ندادند، آنها تمامی آنچه را که سرمایهداری و دولت اسلامی سرمایه بر سرشان آوار ساخته است هدف خشم خود گرفتند. بیکاری چندین میلیونی، حجاب اجباری، مزدهای نازل، تبعیضات جنسی، آوارگی و کارتنخوابی، فقدان آزادی سیاسی و حقوق اولیه انسانی، بیآبی و بلایای زیست محیطی، ارقام سرسامآور هزینههای نظامی و پلیسی و تبلیغاتی رژیم، ریخته شدن میلیاردها، میلیارد حاصل کار و استثمار تودههای کارگر به باتلاق زیادت خواهیها، جنگ افروزیها و بحران آفرینیهای رژیم در منطقه و جهان، طومار دزدیها و چپاولهای چندین هزارمیلیاردی صاحبان سرمایه، اجبار کودکان و زنان خانوادههای کارگری به تنفروشی و تباهی و فروش مواد مخدر، هزینههای کلان نهادهای ترویج شریعت و تبلیغات اسلامی، وضعیت معیشتی رقتبار کودکان و سالخوردگان، اقیانوس عظیم سرمایه و ثروت صاحبان تراستهای غول پیکر، فشار فقر و فلاکت و تنگدستی، بهرهگیری جنایتکارانه دولت سرمایه از سلاح دین برای سلاخی ابتداییترین حقوق انسانی و فراوان مسائل دیگر را یکجا و آمیخته به هم هدف کارزار خود ساختند.
4- موج اعتراضات فراگیر و سراسری. در هیچکدام از دورههای قبل شاهد این سطح گستردگی مبارزات استثمارشوندگان و فرودستان عاصی و سراسری شدن جنبش در این ابعاد، در کوتاهترین زمان ممکن نبودیم. سراسری شدن بسیار پرشتاب خیزشها گویای این حقیقت بود که لایههای فقیرتر و تنگدستتر طبقه کارگر در شهرها و روستاها قادر به تحمل بیشتر فشار استثمار سرمایه و جنایات و بیحقوقیهای ناشی از وجود سرمایهداری نیستند، همه از استثمار فرساینده سرمایه به ستوه آمدهاند. همه آماده اعتراض و جنگیدن هستند. یک نکته مهم در همین زمینه اشتعال افزونتر آتش طغیان کارگران در شهرهای کوچکتر در قیاس با تهران بود. هر کجا شمار بیکاران افزونتر و فشار فقر و فلاکت و گرسنگی خرد کنندهتر بود، اعتراضات نیز مشتعلتر و انفجارآلودتر بود. همه اینها از نقش بارز و تعیین کننده سرمایه ستیزی خودپوی کارگری در این جنبش حکایت میکرد. یک نکته را به این قسمت بحث اضافه کنیم. ما تأکید نمودیم که معترضان در خیابانها فقیرترین و محرومترین لایههای طبقه کارگر بودند. این جنبش در طول چند روز عروج خود نتوانست از حمایت گسترده تودههای کارگر در کارخانهها و مراکز کار برخوردار شود، این مسلما یک ضعف مهم بود.
آینده این خیزش را چگونه باید دید؟
1- در طول 40 سال حاکمیت رژیم اسلامی سرمایهداری، هیچ گاه کل ماشین دولتی و قدرت سیاسی سرمایه یا کل بورژوازی حاکم به میزان امروز از طغیان تودههای کارگر احساس وحشت نکرده است. در این روزها هراس اصلاح طلبان از استمرار حضور کارگران در خیابانها نه کمتر از رقبای اصولگرا که شاید بسیار بیشتر باشد. تمامی جناحهای درون و حاشیه ساختار حاکمیت سرمایه به اندازه هم آماده سرکوب و کشتار اعتراضات هستند. رژیم با کل قوای لازم وارد پهنه نبرد خواهد شد و برای پایان دادن به شکل روز آن، از هیچ جنایتی دریغ نخواهد کرد. سرکوب مسلما ضربه سنگینی بر پیکر این جنبش وارد خواهد ساخت اما قادر به انهدام و تعطیل دیرپا حتا کوتاه مدت آن نخواهد بود. دلیل این امر روشن است. این خیزش با آمدن به خیابان آغاز نشده است که با بیرون رفتن از خیابانها پایان یابد. همه در این مورد اذعان دارند که جنبش روز در همه این سالها به شکلهای مختلف در مراکز کار و تولید و عرصههای اجتماعی گوناگون حضور داشته و ابراز وجود میکرده است. بر همین اساس، سرکوب در بدترین حالت میتواند برای دورهای معین بر شکل، دامنه یا ساز و کارهای روز آن اثر گذارد. اعتراضات خیابانی میتواند برای مدتی افت کند یا حتا تعطیل گردد، اما اولاً، در حوزههای دیگر و بیشتر از همه جا در مراکز کار و تولید گسترش خواهد یافت. ثانیا، شکل خیزش خیابانی هم به ورطه رکود نخواهد غلطید زیرا که اکثریت قریب به اتفاق توده عاصی و ناراضی را کارگران بیکار تشکیل میدهند. جمعیت عظیم چندین یا چند ده میلیونی که در میان شعلههای گرسنگی و بیمسکنی و بیدارویی و بیدرمانی میسوزند و هیچ محلی سوای خیابانها و میدانها برای نمایش قهر، نارضائی و اعتراض ندارند. دولتمردان سرمایه هر روز با زبان خویش اعتراف میکنند که از هر ده کارگر در سن اشتغال حداقل چهار نفر آن بیکار هستند. این بیکاران هیچ چیز نه برای زندگی و نه برای از دست دادن ندارند. پیکار و اعتراض تنها کاری است که میتوانند و مجبورند انجام دهند و خیابان و میادین درون شهرها تنها مراکزی است که میتوانند این اعتراضات را به نمایش بگذارند. ثالثاً و این بسیار مهم است که طبقه سرمایهدار و دولتش نه فقط هیچ چشماندازی برای هیچ میزان بهبود در وضعیت معاش و درمان و مسکن و بیکاری و گرسنگی و سایر سیهروزیهای توده کارگر ندارد که حتا هیچ دورنمایی برای هیچ میزان چالش بحران رو به عمق سرمایهداری و مقابله با فروپاشی شتابآلود چرخه ارزشافزایی سرمایه اجتماعی هم در پیش رو نمیبیند. موج بحران هر روز از روز پیش کوبندهتر میگردد، شمار کارخانهها و مراکز کار در حال تعطیل سیر صعودی دارد. هیچ روزی نیست که بر کثرت بیکاران افزوده نگردد. بازار انباشت سرمایه فاقد حداقل رونق است. وخامت مبادلات میان سرمایهداری ایران و بازار جهانی سرمایهداری یا روند سامانپذیری بینالمللی سرمایه اجتماعی کشور در سطحی است که سرمایهداران داخلی و خارجی خود را با هزینههای بسیار گزاف پیشریز هر دو بخش استوار و گردشی سرمایه ثابت، بهای تمام شده بسیار بالای کالاها و نرخ نامطلوب سودها مواجه میبینند و از سرمایهگذاری چشم میپوشند. بانکها همه در آستانه ورشکستگی هستند زیرا سرمایههای آنها در شکل وام در ملکیت سرمایهداران خصوصی و دولتی و مؤسسات مالی یا صنعتی غول پیکر قرار گرفته است و با فشار سرکش بحران به مراکز مالی وام دهنده باز نگشته است. تمامی صندوقهای بیمه و بازنشستگی تودههای کارگر در آستانه ورشکستگی هستند و هر آن در خطر سقوط میباشند. موج تحریمها یکی پس از دیگری بر چرخه فروپاشیده بازتولید سرمایه سرشکن میگردد و بر شدت اختلال این چرخه میافزایند. برجام به طور کامل بدفرجام مانده است و هیچ انتظار اساسی بورژوازی و دولتش را پاسخ نگفته است. بحران دهشتاک زیست محیطی و خطر بیآبی و تقلیل روزافزون بخشهای کشاورزی و پرورش دام و طیور سرمایهداری بر همه معضلات غیرقابل گشایش سرمایه اجتماعی اضافه شده است. کل اینها در حالی چرخه حیات سرمایه را در کلاف خود پیچیده است که دولت اسلامی بورژوازی باید هر سال صدها میلیارد دلار از حاصل استثمار تودههای کارگر را صرف جنگافروزی در منطقه و بحرانآفرینی در این یا آن کشور حاشیه خلیج کند. در چنین شرایطی آیا چشماندازی برای هیچ میزان تقلیل گرسنگی و فقر و فلاکت و کارتنخوابی تودههای کارگر وجود دارد؟ جواب نه فقط منفی که عمیقا معکوس هم هست. بیکاریها و بیکارسازیها بسیار وحشتناکتر خواهند شد. لایههایی از طبقه کارگر که تا امروز نانی در سفره خود دارند مجبور به تحمل سیهروزیهای دامنگیر فقیرترین همزنجیران خود خواهند گردید. زمان تعویق پرداخت دستمزدها طولانیتر و شاید چند برابر میگردد. بازنشستگان از دریافت سنار و سی شاهی مستمری روز خویش باز خواهند ماند. همه چیز بدتر خواهد شد. رژیم اسلامی سرمایه هرچه بیشتر به سلب ابتدائیترین آزادیها و حقوق انسانی توده کثیر کارگر خواهد پرداخت. کل اینها فریاد میزنند که موج خیزشها و شورشها و اعتراضات کارگران در مراکز کار و کارخانهها و خیابانها و میدانها فروکش نخواهد کرد. شورشها و خیزشها شاید تغییر شکل دهند، تظاهرات خیابانی چه بسا جای خود را به جنگ و گریزهای پراکنده نامتوازن با فواصل زمانی نامعلوم دهند اما دولت بورژوازی با سرکوب نه فقط صدای اعتراض کارگران را خاموش نخواهد کرد که قادر به تعطیل خیزشهای خیابانی نیز نخواهد شد.
2- تأکید بر درونجوشی و خوداتکایی کارگری خیزشهای اخیر به معنای نفی آسیبپذیری بسیار گسترده و کاستیهای فراوان بحران پرور اعتراضات نمیباشد. ترجیعبند همیشگی تمامی طیفهای اپوزیسیون این بوده و کماکان آنست که توده کارگر فاقد آگاهی است. این بحث وارونهپردازانه و سرمایهسالار است. آگاهی کارگران کارزار زمینی آگاه، سرمایه ستیز، سازمان یافته و شورایی آنان است. آگاهی جنبش کارگری در توان بالفعل کالبدشکافی، چاره اندیشی، راهحلجویی، جنگ و گریز، تعرض و عقب نشینی، مقاومت و تهاجم متشکل شورایی توده کارگر متجلی میگردد. نطفه این آگاهی در هستی اجتماعی کارگران و در بطن مبارزات آنها است. اما جنبش کارگری هنوز یک جنین زنده، شکوفا و رشد یابنده را متولد نساخته است. جنبش کارگری ایران از این لحاظ در موقعیتی بسیار ضعیف و آسیبپذیر قرار دارد. فاقد هر میزان انسجام یافتگی، استخوانبندی، سازمانیابی و جهتگیری آگاه یا نقشهمند ضد سرمایهداری است. جنبش جاری میتواند و این امکان را دارد که استخواندار، شورایی و ضد سرمایهداری و میداندار گردد، در همان حال میتواند شکست خورد و سرخوردگی افزونتر به بار آرد. یک معنای دیگر این آسیبپذیری آنست که هر میکرب و ویروس و عفونتی میتواند در این جنبش به سرعت رشد نماید، سراسر اندام را عفونی سازد و به هلاکت اندازد. همین الان خیل کثیر فرصتطلبان سرمایه در لباس منجی و قیم آماده دریدن و بلعیدن جنبش هستند. در میان این نیروها نبشقبر شدگان سلطنتطلب بر خلاف دورههای پیش از همه مهلکتر و قابل تعمقتر میباشند. از سلطنتطلبان که بگذریم ناسونالیسم کرد و بیش از همه حزب دموکرات کردستان ایران با یک لشکر عظیم پیشمرگه همراه با برخی محافل همسوی کرد خطری بسیار جدی برای آینده جنبش کارگری ایران است. خطری که چشمانداز بالفعل شدن آن از سلطنتطلبان نه کمتر بلکه بیشتر است. همه احتمالات را باید به نظر آورد. حزب دموکرات به راحتی میتواند در کنار سلطنتطلبان قرار گیرد، همه اینها میتوانند با محافلی مانند «جمهوری خواهان لائیک»، ناسیونالیستهای دینی و لائیک بلوچ، سندیکالیستهای راست داخل و خارج کشوری به صورت یک جبهه واحد ارتجاعی به جان جنبش کارگری افتند.
چه باید و چه میتوانیم بکنیم؟
1- بدون همگامی و همرزمی در قعر شرایط زندگی، کار و پیکار با همزنجیران مبارز و به ستوه آمده از فشار استثمار و ستم سرمایه و همراهی عملی با دخالتگران مؤثر رخدادهای روز جنبش کارگری نمیتوانیم فعالیتهای خود را اثربخش ضد سرمایهداری به حساب آریم. در همین جا باید با یک مشکل اساسی تعیین تکلیف کنیم. باید «مردگان را به مردگان بسپاریم» و به سراغ زندگان رویم، ما اگر چند برابر عمر متعارف خود هم زنده مانیم و دست به کار همراه ساختن این یا آن فعال سیاسی میراث دار حزبسازی، رژیمستیزی و کمونیسمنمایی رایج باشیم به هیچ کجا نمیرسیم. همین توان اندک خود را هم میفرسائیم و هرز میدهیم. به جای اینها باید چشم دیدن و یافتن دردمندان معترض طبقه خود و زبان گفت و شنود با آنها را پیدا کنیم. همین کسانی که امروز چندین هزار نفر آنها به جرم راهاندازی خیزشها در شهرهای مختلف ایران در سیاهچالهای جمهوری اسلامی زیر بدترین شکنجهها هستند، بیکاران و گرسنگانی که هیچ چیز برای از دست دادن نداشتند، رسم و سواد سخنوری درباره تفاوت میان مارکس و انگلس را نمیدانستند. علیه شدت استثمار و بربریت سرمایه شوریدند و ما هیچ کدام آنها را نمیشناختیم، آزار دهنده است وقتی به این میاندیشیم که چرا ما به جای جستجوی اینها، حتا یک ساعت وقت خود را صرف بگو، مگوی انتقادی با حزبیون و سندیکاچیان و فیلسوفان و فعالین سیاسی مدعی نجات کارگران کنیم!! رویکرد ضد سرمایهداری بدون تغییر ریل بنیادی در نوع ارتباطجوییها، همگامسازیها و همصدا شدنها نمیتواند نیروی دخالتگر جدی در پهنه کارزار توده کارگر شود. مادام که ارتباطات، شبکه تماس و گفت و شنود و اثرگذاری و اثرپذیری ما راه خود را به شریان جنبش جاری باز نکند ما به صورت مشتی آدمهای ایدئولوگ، سیاست ورز، نویسنده، گوینده، منقد و خبرگزار دوست طبقه کارگر اما بیتأثیر در سرنوشت جنبش طبقهمان باقی خواهیم ماند.
2- ارتباطگیریها و همراهیابیها را هسته روینده شوراها سازیم. شوراهایی که هر چه کوچک و ناپیدا، جای شور و مشورت، دخالتگری خلاق و تأثیرگذاری متقابل غواصان واقعی دریای جنبش باشند.
3- مطالبات عاجل تودههای کارگر را در همه حوزههای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی با نگاهی عمیقا ضد سرمایهداری در میان کارگران ترویج کنیم. ما اعلام میداریم که دریافتی ماهانه هر کارگر اعم از شاغل بیکار و جویای کار در شکل هزینه معیشت و رفاه اجتماعی نباید از سهم وی در کل محصول اجتماعی سالانه کار و تولید کمتر باشد. بر رایگان شدن کامل آموزش از آغاز تا عالیترین سطوح، مهد کودک بدون هیچ هزینه برای کل کودکان، دارو و درمان و بهداشت سراسر مجانی برای همه، رایگان بودن نگهداری از سالخوردگان و معلولان، ایاب و ذهاب رایگان، مسکن مدرن مصون در مقابل زلزله بدون هیچ اجاره بها، محو کامل حجاب اجباری، جرم و جنایت شناختن همه اعمال شنیع و انسان ستیزانه از نوع قصاص، شلاق و اجرای احکام شرعی، ممنوعیت هر گونه دخالت دولت در زندگی شخصی انسانها، ممنوعیت هر شکل محدودسازی آزادیهای سیاسی و بیان و مطبوعات و تظاهرات یا سازمانیابی و تشکیل اجتماعات و فعالیتهای اجتماعی، آزادی جامع الاطراف افراد در انتخاب نوع زندگی مشترک و ثبت کردن یا نکردن ازدواج، امحاء کار خانگی زنان و حق بدون هیچ قید و شرط هر زن موسوم به «خانه دار» در حصول سهم کامل خود از محصول اجتماعی سالانه کار و تولید، مبارزه ریشهای علیه هر شکل تبعیضات جنایتکارانه جنسی و مردسالاری، الغاء بیقید و شرط کار کودکان، ستیز اساسی علیه آلودگیهای زیست محیطی در تمامی شکلهای آن از طریق کندن ریشه آلودگیها در چرخه ارزش افزایی سرمایه اجتماعی، الغاء کامل اعدام و مسائل دیگری از این دست، تأکید و اصرار میکنیم. نقطه عزیمت ما در طرح خواستها و شعارها، هموارسازی هر چه بیشتر راه پیکار تودههای کارگر برای تسلط تا سرحد ممکن بر پروسه کار، تولید و زندگی اجتماعی خویش است.
4- تمرکز افشاگریها و نقدها را بر روی نیروهایی قرار دهیم که واقعا خطر جدی جنبش محسوب میشوند، در این گذر به نظر میرسد که سلطنتطلبان بیش از همه موضوعیت دارند. همچنین باید از همه فرصتها و امکانات برای نقد ناسیونالیسم استفاده کنیم. در همین خیزش جاری، ناسیونالیستهای ظاهرا جدا از دار و دسته سلطنت اما غرق در باتلاق کورشستایی نیز عربده احیاء شاهنشاهی و ایران، ایران سر میدادند. تکلیف اصلاحطلبان درون و حاشیه حاکمیت روشن است اما فراموش نکنیم که اصلاحطلبان اپوزیسیوننمای داخل همچون کانون نویسندگان ایران نیز در متوهم ساختن کارگران بیتاثیر نیستند.
5- یکی از وارونه پردازیها و گمراهه آفرینیهای اپوزیسیونهای متنوع راست و چپ، از سلطنتطلب گرفته تا رفرمیسم چپ تا فعالان کانون نویسندگان و اساتید دانشگاهی چپ در این 40 سال، نقد رفرمیستی و سرمایهسالار مذهب و به طور مشخص اسلام بوده است. همه اینها یک صدا سعی کردهاند تا ریشه غالب بربریتها و توحش جمهوری اسلامی را در اسلامی بودن رژیم ببینند و همین را در شعور کارگران کشت کنند. اینها از هر فرصتی برای تبلیغ شعار سرمایهسرشت «جدایی دین از دولت» و در واقع شعار قبول بقای دین و دولت به صورت جداگانه، به عنوان یک مطالبه اساسی کارگران بهره میگیرند. ما باید بسیار بیشتر از گذشته تشریح کنیم که جمهوری اسلامی، سرمایه تشخص یافته در قالب دولت با سلاح مذهب است و همه اشکال توحش این رژیم توحشهای سرمایه با سلاح مخوف اسلام است. باید موج نفرت کارگران به اسلام را نفرت به نظام بردگی مزدی و نفرت به هر ساز و کار قدرت سرمایه از جمله اسلام سازیم.