pgx0005si1

درصد اعتصابات در سه ماهه چهارم نسبت به سه ماهه سوم دو برابر شد. این در حالی است که تعداد حرکات کارگری در همین مدت از 4.5 حرکت در روز در سه ماهه سوم به 5.4 حرکت در روز افزایش یافت. تعداد متوسط اعتصابات در روز نیز از یک اعتصاب در روز در سه ماهه سوم به 2.6 اعتصاب افزایش یافت. ارقام اعتصاب کارگری سال 96 با سال قبل نیز قابل مقایسه است و رشد اعتصابات بخصوص از نیمه دوم سال 96 نسبت به سال 95 چشمگیر است. در حالی که اعتصابات درشش ماهه اول سال 95 حدود 12 اعتصاب در ماه بود، در سال 96 این رقم به 56 اعتصاب در هر ماه رسید. 76 اعتصاب در سه ماهه سوم سال 95 به رقم 94 اعتصاب در مدت مشابه سال 96 افزایش یافت و سه ماهه چهارم سال 95 شاهد 121 اعتصاب بود که در مدت مشابه سال 96 به رقم 234 (نزدیک به دوبرابر) اعتصاب رسید. پیشرفت جنبش کارگری در شکل گسترش اعتصابات در اسفند ماه نمایان شد بطوری که در این ماه 199 حرکت کارگری صورت گرفت که 54 درصد آن به شکل اعتصاب ظهور کرد. رشد اعتصابات در سه ماهه چهارم سال 96 ریشه در همان عواملی دارد که موجب خیزش کارگران و بیکاران خیابان در ماه دی داشت. مبارزه در خیابان‌ها، ادامه مستقیم پیکارهای پیشین در کارخانه، بیمارستان، دانشگاه و سایر مراکز کار بود و به این ترتیب جنبشی که ریشه در مراکز کار داشت در تاثیر متقابل با خیزش توده های فقیر کارگر شهرها بود، شورشی که نیروهای جوان و فرزندان خانواده های کارگری انتشار دهنده و پیش برنده آن بودند. مبارزه کارگران تنها نشان از تضاد کار و سرمایه و در متن آن صورت می‌گیرد. اعتصابات و درگیری های کارگران بر سر میزان دستمزدها، دستمزدهای پرداخت نشده و غیره امروزه فقط از ادامه مبارزه آن‌ها با سرمایه حکایت دارد. این نیز اشتباه است که گفته می‌شود کارگران فقط در فکر شرایط بهتر کار، بیرون آمدن از بی چیزی، گدایی و فقر مطلق است که مبارزه می‌کنند. مبارزه کارگران همواره با سرمایه‌داران جریان داشته و دارد، این از تضاد غیر قابل اجتناب بین سرمایه و کار است که امروزه به قدری شدید و خشن است که به سرعت به انفجار می‌رسد. اگر به تاریخ مبارزات کارگری و شرایط زندگی کارگران ایران چهل سال پیش بازگردیم می‌بینیم که این فقط فقر و تنگ دستی آن‌ها نبود که زمینه ساز مبارزات آن‌ها می‌گشت بلکه عنصر اصلی یعنی تضاد کار و سرمایه بود که اعتصابات توده‌ای را دامن می‌زد و اقشار عظیمی از کارگران را به حرکت در می‌آورد. آن هایی که مبارزات روز کارگران ایران را نتیجه استبداد خشن رژیم سرمایه، فقر عظیم توده های کارگر و آینده تاریک آن می‌دانند سخت در اشتباهند. کارگران اروپا که بیش از صد سال است روح مبارزاتی ضد سرمایه‌داری خود را به رؤسای اتحادیه‌ها و احزاب رفرمیستی فروخته اند و به تکه نانی که سرمایه‌داران جلو آن‌ها می‌اندازند راضی اند و حتی در دفاع از دست آوردهای مبارزاتی پیشین خود نیز عاجزند را چگونه توجیه می‌کنند. کارگران می‌توانند اسیر توهم آفرینی های سرمایه‌دارانه شوند و سرنوشت خودرا در تمکین کردن به رابطه خرید و فروش نیروی کار محدود نمایند. آن‌ها می‌توانند آینده خود و فرزندانشان را در مقابل دستمزدی ناچیز و در شرایطی که خود کوه های هرچه انبوه تر سرمایه انباشت می‌کنند، به بورژوازی بفروشند و برای همیشه به روابط بردگی مزدی تمکین کنند و یا چنان که در صده نوزدهم و قبل از آن نشان دادند تا سرحد سرنگونی این روابط و حتی در کمون پاریس به سرحد لغو کار مزدی برسند. سطح رشد جنبش کارگری از نازل بودن خواست های کارگران روشن نمی شود. این که کارگران ایران و بخش مهمی از کارگران چین بخاطر دستمزدهای عقب افتاده مبارزه می‌کنند عقب ماندگی مبارزاتی آن‌ها را نشان نمی دهد. ما در اروپا و امریکا هر ساله شاهد برخی اعتصابات کارگری هستیم که انگیزه آن‌ها افزایش دستمزد و شرایط بهتر کار است اما هیچ یک از آن‌ها بر مبنای مبارزه ضد کار مزدی کارگران انجام نمی شود بلکه همگی تحت رهبری اتحادیه‌ها و احزابی هستند که هدفی جز بقای روابط سرمایه‌داری ندارند لذا تمامی این تلاش‌ها در نهایت به استحکام روابط کار مزدی می‌انجامد و کارگران هرچه بیشتر به سرنوشت خود در این روابط خو می‌گیرند. بنابراین در تمامی موارد ذکر شده این خود جنبش کارگری و سطح سازمان یافتگی شورایی ضد سرمایه‌داری آن است که رشد و پیشرفت آن را نشان می‌دهد. خام فکری کارگر اروپایی که در چنبر توهمات سرمایه‌داری سرنوشت خود را با بقای سرمایه گره زده است و اعتماد مطلقی به سازمان های بورژوایی اتحادیه‌ها و احزاب رنگارنگ آن دارد که گویا از منافع طبقاتی او دفاع می‌کنند، به جایی رسیده است که اگر این سرمایه‌ها سود های کلان از گرده کارگران بیرون نکشند، اگر حتی این حداقلی که سرمایه‌داران بعنوان دستمزد، حق بیمه و بازنشستگی آن‌ها در نظر گرفته اند، چشم انداز روشنی که جلو گیرنده از افول نرخ سود باشد پیش چشم سرمایه‌داران ایجاد نکند و بطور عملی ضامن جلوگیری از این افول نباشد همانطور که در بحران اخیر سال 2008 و بعد از آن شاهد بودیم نه تنها افزایش سن کار (افزایش سن بازنشستگی)، سیال بودن روزهای کار (بدین معنی که هرگاه کارفرما احتیاج به نیروی کار نداشت براحتی آن را روانه خیل عظیم بیکاران می‌کند و هرگاه رونق اقتصادی در پیش بود نیروی کار را بکار می‌گیرد) بلکه حتی سطح دستمزد‌ها نیز پایین و پایین تر می‌رود. در این شرایط کارگرانی که هیچ سازمان خودپوی کارگری بر مبنای تضاد کار و سرمایه ندارند و همه امید خود را به سازمان های بورژوایی سرمایه بسته اند، هیچ راهی جز فرو رفتن در منجلاب بد بختی، فقر و نا امیدی ندارند. در این شرایط سرمایه و دولت آن تعیین کننده تمامی شرایط کار و نرخ خرید کار است و در واقع این کارگران هستند که یک جانبه سرنوشت خود را تسلیم این روابط کرده‌اند. این درست در شرایطی است که سرمایه‌داری در کلیت خود و در سراسر جهان به آن چنان درجه‌ای از استیصال و درماندگی در حل انبوه مشکلاتی که خود می‌آفریند رسیده است، به ورطه آن چنان کاهش نرخ سود سرمایه در سراسر جهان افتاده است که هر یک از دولت‌های هار آن برای کسب حثه‌ای از این سود تا سرحد جنگ و نابودی یکدیگر پیش می‌روند، دیگر حتی اگر بخواهند در مقابل اعتراض کارگران کرنش و عقب نشینی کنند از حیث اقتصادی و امکانات امتیاز دادن به بن‌بست رسیده‌اند. به همین دلیل شرایط عقب نشینی سرمایه‌داران در مقابل کارگران به حداقل خود رسیده است لذا در این روند تنها سازماندهی سرمایه ستیز کارگران است که می‌تواند بزرگترین پشتیبان آن‌ها در نبرد طبقاتی باشد. با وجودی که از کار انداختن چرخ تولید سود مهمترین حربه کاری در دست ما علیه سرمایه است و با وجوی که ما کارگران ایران بخصوص در اواخر سال به طور وسیعی از آن استفاده کردیم اما محدود شدن اعتصاب در یک یا چند کارخانه بدون ارتباط و هماهنگی با یکدیگر تاثیر زیادی بر سرمایه‌داران و دولت آن‌ها ندارد. از قدیم گفته اند یک دست صدا ندارد، می‌بایست دست در دست یکدیگر دهیم و دامنه اعتصاب را از محدوده کارخانه و مراکز کار به یک جنبش سراسری و هماهنگ تبدیل کنیم. لازمه‌ی این کار بزرگ سازماندهی قدرتمند شورایی ضد کار مزدی است. اگر چنین سازمان‌هایی در درون جنبش خود ایجاد کنیم نه تنها به اهداف عاجل خود دست می‌یابیم بلکه به عاملی مهم در مبارزه طبقاتی جامعه در مقابل سرمایه‌داران و دولت آن‌ها تبدیل می‌شویم.

 

ابراهیم پاینده
فروردین 1397