خروش خشم و اعتراض بیامان توده کارگر، پدیده همیشه جاری هر جامعه سرمایهداری در هر لحظه تاریخ این نظام انسان خوار است. کارگران نمی توانند درگیر کارزار علیه استثمار و بربریت سرمایه نباشند. سرمایهداری در همان حال به صورت مدام باردار بحرانها است. وحوش بورژوازی همه توان خود را به کار میگیرند تا کل بار بحران را بر زندگی کارگران سرشکن سازند. فریاد قهر و طغیان توده کارگر به گاه سونامی بحران بیش از پیش اوج میگیرد، اما بحرانها به طور معمول سرمایهداران را هم به جان هم میاندازد و آنها را برای بازتقسیم سودها و اضافه ارزشهای حاصل استثمار طبقه ما علیه هم میشوراند. در چنین شرایطی هیچ چیز، هیچ چیز، باز هم هیچ چیز برای کارگران مهمتر از آن نیست که با تمامی توان، ظرفیت، شعور، شناخت و آگاهی طبقاتی، راه هر شائبه زشت همصدائی با هر استثمارگر آدمخوار سرمایهدار را سد سازند. همه این مسائل در شرایط حاضر پیش روی ما قرار دارند. باید آگاهانه و با سر بیدار ضد سرمایهداری گام برداریم. بر روی چند موضوع، درنگ ویژه باید کرد.
1. بحران و تشدید انفجارآمیزش توسط تحریمها چرخه تولید سرمایهداری راعمیقا مختل و جدال ذاتی بخشهای مختلف بورژوازی بر سر نوع برنامه ریزی، اجرا و اعمال نظم اقتصادی، سیاسی، حقوقی سرمایه و سهم افزونتر در میزان سود، مالکیت و ساختار قدرت سیاسی را وسیعا تشدید کرده است. بحث حول نزاع بازاری و کارخانه دار، یا صاحبان سرمایه تجاری، صنعتی، کشاورزی، مالی، بانکی و نوع اینها نیست. از سرمایهداری صحبت میکنیم، در اینجا کل سرمایهها با همه تفاوتهای صوری و حوزههای پیش ریز متفاوت، اجزاء اندرونی و همگن سرمایه اجتماعی یا کل سرمایه میباشند. کل اینها محصول مستقیم استثمار ما توده کارگر است و هر ریال سود هر بخش صرفا اضافه ارزشی است که ما تولید میکنیم. شدت روزافزون بحران و اوجگیری فشار تحریمها چرخه تولید و دورپیمائی کل سرمایه را به ورطه فروپاشی رانده است. در چنین وضعی هر بخش ارتجاع درنده بورژوازی میکوشد تا سهم بیشتری از سودها و سرمایهها نصیب خود کند. هر جناح، حزب و رویکرد هار طبقه سرمایهدار رقبا را به ناکارائی و فقدان کفایت در برنامه ریزی و سیاستگذاری یا پاسخ به نیازهای ارزش افزائی سرمایه متهم میسازد. همه به جان هم میافتند. جار و جنجال جاری سرمایهداران بازار تهران و بازارهای دیگر ایران از این دست است. عربدههای شمار زیادی از دولتمردان نظامی و مجلسی و حوزهای علیه شرکای بشرستیز حکومتی خود از این قماش است. دعوای اینها صرفا و هزاران بار صرفا، بر سر چگونگی تقسیم حاصل استثمار ددمنشانه و سفاکانه و بربریت آسای دهها میلیون توده کارگر هم زنجیر ما است. آنها بر سر سهم خویش از این خوان یغما، حدود نقش خود در پاسداری از جهنم سرمایهداری و تحمیل ماندگار این جهنم بر ما و نسلهای آتی ما دعوا دارند. هیچ چیز فاجعه بارتر از آن نیست که فریب کشمکش میان این کفتاران پلید مردارخوار سرمایهدار را بخوریم.
2. نیروها و محافل افزون خواه ارتجاع بورژوازی در این چند روز همه تلاش خود را به کار گرفتند تا موج قهر و پیکار همه جا جاری تودههای کارگر را تحت الشعاعهای و هوی سهم خواهیهای سودجویانه انسان ستیزانه مشتی بازاری سرمایهدار قرار دهند. واقعیت آنست که در کنار گنداب عفونی سودپرستانه شرم آور سرمایهداران بازاری شاهد موج اعتراضی بودیم که از قعر دردها، رنجها و نداریهای لایهای از طبقه ما بر میخاست. این مسأله نیازمند کمی توضیح است. در جامعه سرمایهداری کل کارگران، نیروی کار خویش را به این یا آن سرمایهدار معین، یا دولت سرمایهداری نمی فروشند. کارگرانی هستند که بدون داشتن کارفرمای معین، توسط سرمایه اجتماعی استثمار میگردند. دستفروشان کنار خیابانها، در همه شهرها را نظر اندازید. اینها کارگر هیچ سرمایهدار صنعتی، تاجر، بانکدار، مزرعه دار یا صاحب معدن، مستغلات و مؤسسه دیگری نمی باشند. با نیروی کار ماوراء ارزان خود کالاهای سرمایهداران را به فروش میرسانند، همان کاری را انجام میدهند که همزنجیر آنها زیر نام کارگر فروشنده در یک شرکت صنعتی، یک فروشگاه یا بنگاه تجاری انجام میدهد. نیروی کارشان به وحشیانه ترین شکلی توسط سرمایه اجتماعی استثمار میشود و آنچه دریافت میکنند، صرفا بهای بازتولید این نیرو در سطح شبه رایگان است. این بخش طبقه ما به دستفروشان محدود نیست. جمعیت وسیع دیگری هستند که در ظاهر دستفروش نمی باشند. دکهای به صورت محل کار دارند که در آن کالائی تولید میکنند یا میفروشند. این دکه، سرمایه یا مایملک آنها نیست. رهن یا اجاره است و کارگر شاغل در آن کل بهای این رهن و اجاره را وامدار بانک یا یک مؤسسه مالی است. ابزار کارشان نیز همین حالت را دارد. نمایندگان فکری، سیاسی و اقتصاددانان فریبکار بورژوازی، طیف رفرمیستهای چپ نما، مهر «طبقه متوسط»!! بر جبین آنها میکوبند!! در جهنم گند و دهشت سرمایهداری چیزی به نام طبقه متوسط وجود ندارد. انسانها یا کارگر و یا سرمایهدارند، جمعیت مورد بحث ما اعم از تولید کننده یا فروشنده نه سرمایهدار که بخش پیوستهای از همزنجیران طبقاتی مایند. زیر فشار بیکاری و گرسنگی کاری را که باید در کارخانه، فروشگاه یا جای دیگر بکنند، در اینجا انجام میدهند، ظاهر ماجرا این است که فروشنده نیروی کار نیستند، اما کاری که میکنند، عملا به کار اضافی و لازم تقسیم میشود. بخش اعظم آن سود سرمایه بانکی، سرمایه پیش ریز در مستغلات، سرمایه تجاری متعلق به تاجران بازار، سرمایه صنعتی کارخانه داران میگردد و سهم اندکی به معیشت و مسکن و دارو و درمان و پوشاک خودشان اختصاص مییابد. اینها نیز کارگران سرمایه اجتماعی هستند و برقضا در وضعیت حاضر، فشار آوار بحران و تحریمها بر زندگی آنها کمتر از سایر بخشهای طبقه کارگر نیست. هر چند اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما شواهد میگویند که سهم این کارگران عاصی در حال انفجار از وخامت وضع روز خود، در آنچه نام اعتراض بازاریان به خود گرفته است کم یا بیش چشمگیر بوده است. اگر واقعیت رخداد چنین باشد، باید قبول کنیم که جنبش روز طبقه ما به رغم برداشتن گامهای مهم رو به پیش، همچنان بار یک فاجعه سیاه تاریخی، مزید بر همه کاستیهای عظیم دیگر را، بر گرده فرسوده خود سنگین دارد. باز هم بر سر یک تندپیچ حساس تاریخی، افرادی که در هستی اجتماعی خود کارگرند جریان زلال اعتراض خویش را در گنداب سیاه پرتعفن مناقشات میان وحوش بورژوازی یله میکنند و قدرت پیکار ضد سرمایهداری خود را ساز و برگ تسویه حسابهای درونی این درندگان انسان خوار مینمایند. این هماوائی در هر سطح، به هر شکل، با هر نیت باید توسط تمامی آحاد تودههای کارگر محکوم شود. جنبش ما در این گذر همواره به کجراه رفته است. از آغاز تا امروز در تمامی بزنگاهها، به جای جنگیدن در سنگر کارزار طبقاتی ضد سرمایهداری، کل دار و ندار قدرت خود را سکوی باج خواهی سرمایهداران از همدیگر ساخته است. همه جا و در همه دورهها خروش قهر ما علیه استثمار، گرسنگی، فقر، فلاکت، آوارگی، بیداروئی و سایر سیه روزیهای مولود سرمایهداری، سراسر جامعه را آتشفشان کرده است، اما قدرت طبقه ما، قدرت سلسله جنبان عظیم ترین انفجارهای تاریخی، سر آگاه و شعور بیدار طبقاتی ما را بر تن نداشته است. توسط این یا آن بخش درنده بورژوازی مصادره شده است و در خدمت ماندگارسازی نظام بردگی مزدی، در خدمت اهداف این یا آن جناح هار بورژوازی قرار گرفته است. پرونده بسیار سیاه سندیکالیستهای کارگر شرکت نفت در سال 57 که در یک چشم به هم زدن کل مبارزات روز کارگران نفت و جنبش جاری طبقه کارگر را تسلیم «عراقی» نماینده خمینی و فاشیسم درنده اسلامی کردند، برای همیشه در مقابل ما است. بر این فاجعه سیاه شرم آور تاریخی نقطه پایانی بگذاریم. کارگر بازار مستقل از شکل آشکار یا پنهان کارگر بودن خود باید به صف همزنجیران پیوندد، باید شط جاری طغیان ضد سرمایهداری خود را وارد دریای پیکار کارگران شبکه سراسری حمل و نقل، راه آهن، هپکو، کشت و صنعت هفت تپه، فولاد خوزستان، نفت و گاز عسلویه، پتروشیمی ها، آذراب، هزاران مرکز کار و تولید دیگر و در یک کلام جنبش سراسری طبقه خویش سازد. باید به جای سر دادن فریاد زشت « مرد و نامرد» بودن سرمایهداران بازاری!! دست همرزمان و همزنجیران طبقاتی خود را بفشارد، باید عروج خویش را سنگری نیرومند از جبهه سراسری پیکار ضد بردگی مزدی همه کارگران کند.
3. بورژوازی و از جمله رفرمیستهای راست و چپ آویزان به راه حلهای این یا آن جناح طبقه سرمایهدار سعی دارند تا کل کارزار جاری ما را به اعتراض علیه موضوعاتی مانند گرانی، بیکاری، بالا رفتن بهای ارز و نایابی پارهای کالاها محدود کنند. آنها همزمان میکوشند تا رؤیاهای دیرینه خود در پهنه سندیکاسازی و حزب آفرینی و هموارسازی راه مبارزه قانونی یا نظیر اینها را وارد لیست خواستهها و انتظارات ما نمایند. عدهای نیز در داخل و خارج بر طبل تشویق حاکمان سرمایه به مماشات با رقیبان و شرکای بین المللی میکوبند. در اینکه قحطی، گرانی و بیکاری بلیه عظیم آوار بر زندگی ما تودههای کارگر است، جای هیچ شکی نیست، اما فراموش نکنیم که کل این مصیبت ها، از وجود سرمایه میجوشد و پدیده همیشه موجود و همه حاضر سرمایهداری است. طبقه ما همواره اسیر وسیع ترین بیکاریها، بدترین قحطیها و مرگبارترین گرانی ها، گرسنگیها و بدبختیها است. ما با مجرد جنگ علیه گرانی، قحطی و بیکاری به هیچ کجا نمی رسیم، هیچ خراشی بر کوه فلاکت، فقر و بیخانمانی آور بر سر خود وارد نمی سازیم. بالعکس فقط توان پیکار خود را مستهلک و نابود میکنیم. باید هر میزان کارزار علیه هر کدام این فاجعهها را لحظهای از یک جنگ آگاهانه، سراسری علیه بنیاد موجودیت سرمایهداری کنیم. این که دولت اسلامی سرمایه با رقبای طبقاتی خود در منطقه یا جهان چه میکند و چه رابطهای برقرار مینماید، نه معضل ما که مشکل بخشهای مختلف ارتجاع بورژوازی است. ما به اتحاد کل کارگران دنیا علیه کل طبقه سرمایهدار و نظام بشرستیز سرمایهداری چشم داریم. دست بر ریشه گذاریم. ریشه کل مصیبتها در وجود سرمایه، در وجود رابطه خرید و فروش نیروی کار، در جدا بودن ما از کار و محصول کار و پویه تعیین سرنوشت کار و تولید و زندگی خود است. جنبش ما باید در هر شرایطی و بیش از همه در موقعیت حاضر، راه چالش هر فاجعه، هر معضل و بلیهای را در اینجا در موجودیت نظام سرمایهداری جستجو کند، باید دست به کار سازمانیابی سراسری شورائی قدرت پیکار خود علیه سرمایه شود. باید راه پیکار علیه جدائی از کار و پروسه تعیین سرنوشت کار و تولید را پیش گیریم. باید آماده کارزار سازمان یافته شورائی برای تصرف کارخانه ها، فروشگاههای بزرگ و متوسط، مدارس و بیمارستان ها، مزارع و کشت و صنعتهای سرمایهداران، راهها و جادهها و بنادر و معادن، مستغلات، کل مراکز کار و تولید شویم. باید تمامی حاصل کار و استثمار خود و نسلهای گذشته خود را از حلقوم صاحبان سرمایه خارج سازیم. سرنوشت کار و تولید و زندگی خویش را به دست خود گیریم. برای این کار باید یک قدرت شکست ناپذیر کارگری سرمایه ستیز شویم. ما این قدرت را داریم. آن را شورائی و ضد سرمایهداری به صف کنیم. شوراها را بر پای داریم و یک جنبش نیرومند سراسری شورائی به وجود آریم.
4. در این لحظات مهم تاریخی بیش از هر چیز روی یک نکته بسیار حیاتی درنگ کنیم. بورژوازی از روز ظهور تا حال در گوش ما خوانده است که ما توده کارگر قادر به تعیین سرنوشت کار و تولید خود نیستیم، در شعور ما القاء کرده است که باید فقط کار کنیم و برای سرمایهداران سرمایه و سود تولید نمائیم، به ما تلقین کرده است که مغز و عقل و فکر ما علیلتر از آنست که کار و تولید خود را برنامه ریزی و سرنوشت کار و زندگی خود را به دست خود رقم زنیم، سرمایه به ما حقنه کرده است که سرمایهداران و دولتمردان سرمایهداری هستند که منافع، انتظارات و آرزوهای ما را خوب تشخیص میدهند!! و لباس واقعیت میپوشانند!!! ما کارگران مشتی فرودست، ضعیف، زبون، حقیر، بیشعور و ناتوان از تشخیص خواستها و خیر و شر زندگی خود میباشیم. سرمایه ما را با این اوراد و ترهات متعفن شستشوی مغزی داده است اما سرمایهداران در این گذر تنها نبودهاند. رفرمیسم منحط درون جنبش ما و احزاب و محافل چپ نمای مدعی رهائی طبقه ما نیز به شکل دیگری، با حرفها و شعارها و دعاوی ظاهرا بسیار متفاوتی عین همین بلا را بر سر ما آوردهاند. آنها نیز به بند، بند شعور ما این سموم را تزریق کردهاند که برای هر میزان بهبود زندگی پشت سر این حزب و آن سندیکا صف بندیم. باید قدرت پیکار خود را سکوی معراج آنها به عرش قدرت سازیم. طبقه ما قرنها به این سخنها گوش داده است و حاصل آن امروز وضعی است که میبینیم. سراسر جهان را از سرمایه آکندهایم و خود لحظه به لحظه ژرفتر و سهمگینتر در باتلاق گرسنگی، فقر، بیداروئی، آوارگی و ذلت فرو میرویم. بیائید با همه وجود فریاد سر دهیم که ضد این خرافههای سهم آگین، هلاکت آور ضد انسانی هستیم. فریاد زنیم که ما توده کارگر خالق کل سرمایههای دنیا و آفریننده بنیاد تمامی قدرتها هستیم. ما توان آن را داریم که دست در دست هم نهیم، به صورت یک طبقه شورائی و ضد سرمایهداری متشکل گردیم، یک قدرت لایزال تاریخساز طبقاتی شویم. با این قدرت سرمایهداری را نابود و جهانی دیگر برپای داریم. جهانی بدون کار مزدی، بدون رابطه خرید و فروش نیروی کار، بدون استثمار، دولت و طبقات، جهانی عاری از فقر و گرسنگی و آوارگی و بیماری و فحشاء و نابرابریهای جنسی و آلودگیهای زیست محیطی، جهانی که در آن «رشد آزاد همگان در گرو رشد ازاد هر انسان است»
کارگران ضد سرمایهداری
8 تیر 1397