شوراسازی قانون نمی خواهد، اجازه نیاز ندارد، محتاج هیچ فلسفه، نبوغ، کشف یا پژوهش دانشگاهی نیست. نیازمند نقش بازی ناجی گرایانه «شایستگان و نخبگان»!!! نمی باشد. دخالت «دانشوران طبقات دارا» را نمی خواهد. موکول به رسالت مداری «شیران آهنکوه» نیست. برپائی شوراها نه فقط این ها را نمی خواهد که بالعکس برای هر میزان موفقیت در پیشبردش، چاره ای نداریم جز آنکه کل این باورهای مسموم، هلاکت زا و خرافی را از شعور خود بیرون ریزیم. شرایط کار، استثمار، زندگی و مبارزه ما، یکسره ملاط و مصالح شوراسازی است. با هم کار می کنیم، جمعی و سراسری استثمار می شویم، برای سر دادن هر فریاد اعتراض، علیه هر میزان شدت استثمار یا هر سبعیت دیگر سرمایه داران مجبوریم به سوی هم بشتابیم، هر خراش اندکی به کوه عظیم معضلاتی که سرمایه در محیط کار، در شرایط استثمار، در محل زندگی، در سطح شهر، در بند بند جامعه، در اقتصاد، سیاست، «حقوق»!!، سیاهچال «مدنیت»، پهنه آموزش و درمان بر سر ما آوار کرده است، نیازمند همرزمی و میدانداری سراسری همه ما است. اگر سرمایه ما را در آتش تشنگی می سوزاند، اگر زمین و زمان زندگی ما را صحاری سوزان و کویر لوت می کند، اگر به کوره های گدازان فقر و گرسنگی و فلاکت می اندازد، سوای روی نهادن به همدیگر و فشار دادن دست هم، چه راه دیگری داریم. آیا کل این ها با رساترین صداها فریاد نمی زند که شوراسازی طبیعی ترین، همگن ترین، همسازترین و هماهنگ ترین پدیده زندگی، کار، مبارزه طبقاتی و ابراز حیات انسانی ما است. مسلما چنین است و اگر جز این می اندیشیم، این اندیشه نه از آن ما، نه برخاسته از متن هستی اجتماعی و پویه کارزار طبقاتی ما که از آن طبقه سرمایه دار، نسخه پیچی سرمایه و ساخته و پرداخته احزاب چپ نمای دروغگوی مدعی رهائی ما است!!! این بورژوازی است که کوشیده است تا چشم ما را کور و از دیدن رشته های محکم همپیوندی شورائی سرمایه ستیز همه جا موجود میانمان محروم کند، بورژوازی است که با کثیف ترین دروغ ها و فریبکاریها، زیر هر بیرق و در هر لباس می خواهد خود را تشخیص دهنده منافع ما خواند!!! نماینده خواسته های ما داند!! و سازمان و حزب خود را پیگیر انتظارات ما جار زند!!! بورژوازی است که عالم را در تیر و به شعور ما شلیک می کند تا ارتباطات آهنین تنگاتنگ سنخ شورائی، طبقاتی و دارای بار مهم سرمایه ستیزی میان خود را نبینیم، فعال نسازیم، جان و توان طبقاتی ضد سرمایه داری نبخشیم و یک قدرت سراسری شورائی ضد بردگی مزدی نکنیم. بورژوازی چشم شعور ما را روی این واقعیت می بندد تا خیال اتکاء به نیروی عظیم دگرگونی آفرین طبقاتی خود را از سر بیرون سازیم. شوراسازی و برپائی جنبش شورائی سراسری ضد بردگی مزدی طبیعی ترین و همسازترین راهکار تشکل یابی ما است، کل مصالح و مایحتاج مادی این کار را در ژرفنای زندگی و شرایط کار و پیکار خود مهیا داریم. هر اعتصاب ما علیه سرمایه می تواند نطفه یک اتحاد شورائی باشد، هر اعتراض جمعی ما علیه سرمایه قادر است هسته روینده یک جنب و جوش شورائی گردد. هر خشم و قهر جمعی ما علیه شدت استثمار سرمایه، بادار یک همپیوندی مستحکم شورائی است، هر همصدائی متحد ما علیه توحش سرمایه داری ظرفیت ایفای نقش یک جنین رویای تشکل شورائی را دارا است. هر راهپیمائی ما در هر کجا به ضد سرمایه داران می تواند بستر بالندگی شوراها شود. هر شورش و خیزش و قیام ما علیه صاحبان سرمایه، دولت آنها و نظام بردگی مزدی از توان لازم برای خروش یک جنبش شورائی برخوردار است. مسأله اساسی آنست که: اولا این اعتصابات، اعتراضات، مبارزات، خیزش ها،، شورش ها، همبستگی ها و همرزمی ها را در نیمه راه متوقف نکنیم، استمرار و دوام بخشیم و به برپائی شوراها ارتقاء دهیم. ثانیا و از آن مهم تر شوراهای فرا روئیده از این کارزارها و همدلی ها و همراهی های طبقاتی را سنگرهای توفنده جنگ واقعی علیه سرمایه داری سازیم. از درون آنها و با تکیه بر قدرت لایزال آن ها، راه تصرف کارخانه ها، فروشگاهها، بیمارستانها، راه و بنادر، تأسیسات آب و برق و گاز، خانه های خالی، مراکز آموزشی، راه تصرف کل مراکز کار و تولید را پیش گیریم. کل اینها حاصل کار و استثمار ما است. با سازمانیابی شورائی، با توسعه و ارتقاء همپیوندی های همه جا جاری شوراگونه، به شوراهای ضد سرمایه داری، با ایجاد یک جنبش فراگیر شورائی سرمایه ستیز می توانیم و باید کل حاصل کار و تولید خود را از دست طبقه سرمایه دار و دولت سرمایه خارج کنیم. آنها را از قید سرمایه بودن به در آریم. وسیله معیشت، رفاه و بی نیازی خود کنیم. همه اینها در گرو برپائی شوراها است و شوراسازی همسازترین طریق سازمانیابی جنبش ما است.
کارگران ضد سرمایه داری