همه از فتوحات کمپین‌ها و دستاوردهای مهم «جنبش زنان» ایران در سالهای اخیر می‌گویند. شمار چادرها کمتر شده است، روسری‌ها عقب‌تر و عقب‌تر رفته است، دختران و پسران در خیابان‌ها بدون هراس از گشت ارشاد با هم راه می‌روند و حرف می‌زنند، با اعلام کمپین «آزادی یواشکی»! دیروقت‌های شب، چند زن در چند پارک، حجاب از سر بر داشته و از خود عکس گرفته اند، زیر فشار اعتراض زنان چند ماده ضد زن در قانون رژیم اسلامی تعدیل شده است و نقطه عطف پیروزی‌ها این که، شاهد اقدام زنان قهرمان خیابان انقلاب بوده ایم!

نکات بالا زمزمه زبان محافل «حقوق بشری»، «فعالان مدنی» اصلاح طلب، طیف رفرمیسم چپ آویزان به جنبش کارگری از حزب، سازمان و محفل گرفته تا چپ‌ترین منفردین است. همه اینان هم نظرند که:زن جماعت، فقط زن است، نشانی از جامعه، شیوه تولید و مناسبات اجتماعی، طبقات، استثمار طبقاتی و مبارزه میان طبقات بر جبین ندارد! از تعلق طبقاتی آزاد است! کارگر نیست، سرمایه‌دار هم نمی‌باشد! اگر اسیر استثمارمشدد و مضاعف است، اگر کل اشکال ستم و بی‌حقوقی‌های عالم بر سرش آوار است، اگر تبعیضات انسان‌ستیزانه از هستی ساقطش کرده است یا زنجیر زبونی، فرودستی و مصیبت‌های دیگر بر دست و پایش قفل است، هیچ کدام ربطی به هستی اجتماعی و طبقاتی او، به کارگر بودنش ندارد!! آن سوی ماجرا هم همین گونه است، اگر استثمارگر است، حاکم است، مسلط بر سرنوشت کار و تولید و زندگی اکثریت غالب انسانها است، اگر هر روز میلیون‌ها انسان را قربانی یک ریال سود افزون‌تر سرمایه می‌کند، باز هم هیچ کدام تعیین کننده هیچ چیز نیستند. اولی‌ها زن هستند و دومی‌ها هم زن می‌باشند. پیش کشیدن بحث طبقات، تعلق طبقاتی، استثمارگر و استثمارشونده بودن، کارگر و سرمایه‌دار بودن، یکسره خطاست. مردسالاری همه‌جا بیداد می‌کند و کارگر و سرمایه‌دار نمی‌شناسد! هر که زن است «شهروند» دست دوم به حساب می‌آید! اگر از پرچمداران «جنبش زنان»! سؤال شود که خوب، ریشه این نکبت‌ها که از آن می‌نالید در کجا است؟ یک‌صدا می‌گویند «چو دانی و پرسی سؤالت خطاست» بنیاد همه ستم‌کشی‌ها، تبعیضات و بی‌حقوقی‌ها در عادلانه نبودن قوانین، کاستی‌های سیستم حقوقی، انزوای زنان، راه نیافتن آنان به نهادهای سیاسی و ارگان‌های حکومتی و قانون‌گزاری، درآمیختگی شریعت با دولت و بقای احکام قرون وسطائی مذهب قرار دارد، باید برای تغییر اینها مبارزه کرد. پیروزی این پیکار هم در گرو هم‌دلی و هم‌رزمی کل زنان با همدیگر هست!

آنچه زیر نام «جنبش زنان»!! جریان دارد از این جنس است. جنبشی که در کلیه وجوه هستی خود، گمراه کننده، فریبکارانه، دست به کار شستشوی مغزی استثمارشوندگان کارگر، پیرایش سرمایه‌داری و قربانی ساختن 70% زنان در آستانه ماندگارسازی بردگی مزدی است. چند نکته در این گذر نیازمند توضیح است.

1. فریب‌کاری و گمراه‌سازی بزرگی است که تبعیضات انسان‌ستیزانه جنسی و بی‌حقوقی‌های زنان در دنیای معاصر، در هر گوشه این دنیا از جمله در جهنم سرمایه‌داری ایران را پدیده‌ای ماوراء طبقاتی اعلام داریم، خمینی‌وار موعظه همه با هم کنیم، از چیزی به نام جنبش یکپارچه زنان حرف زنیم! در مقابل این سخن، طیف احزاب و محافل رفرمیسم چپ آویزان به طبقه کارگر فریاد می‌کشند که نابرابری جنسی و ستم جنسیتی بلیه‌ای فراگیر است، کل زنان را در کلاف خود پیچیده است، زنان طبقه سرمایه‌دار هم زیر فشار مردسالاری و تبعیض هستند. فرض کنیم دقیقا چنین باشد. پرسش اساسی آنست که حتی چنین چیزی چرا باید سنگ بنای فراطبقاتی شدن مبارزه علیه نابرابری‌های جنایتکارانه جنسی و ستم‌کشی‌های فاجعه‌بار زنان گردد؟‌‌ سرمایه‌داری فقط ضد کارگر نیست، فقط بانی استثمار، فقر، گرسنگی، فلاکت، آوارگی، گورخوابی، سرکوب و کشتار کارگر نمی‌باشد، بلکه یک شیوه تولید و مناسبات اجتماعی ماهیتا انسان‌ستیز است. حتی مالکان، حاکمان، نمایندگان فکری، سیاسی، فیلسوفان، اقتصاددانان و سرسخت‌ترین مدافعان خود را هم اسیر فاجعه‌ای عظیم می‌کند. فاجعه ساقط شدن از هر نوع خلق و خوی، رفتار، اندیشه، کردار، منش، بینش، معیار، ملاک و جهتگیری انسانی، فاجعه مسخ، انجماد، سنگ شدن در سودآوری سرمایه و جدائی مطلق از هر چه انسانی و انسان بودن است. از این که بگذریم کل سرمایه‌داران جهان یا صاحبان سرمایه اجتماعی هر جامعه، انسان‌های متساوی الحقوقی نیستند، به لحاظ میزان سهم در مالکیت سرمایه‌ها، سودها، ساختار قدرت و برنامه‌ریزی نظم سرمایه، اختلافات فاحش دارند، با اینکه در مقابل طبقه کارگر و برای حفظ نظام بردگی مزدی روحی واحد در کالبدهای میلیاردی هستند اما بر سر همان سهام بالا، علیه هم و البته با گوشت و پوست و خون توده کارگر عظیم‌ترین جنگ‌ها را راه می‌اندازند و جهان را به آتش می‌کشند. آیا وجود این مناقشات و همچنین فاجعه تهی ساختن مطلق هر سرمایه‌دار از هر چه انسانیت و انسانی است توسط سرمایه سبب می‌شود که بر روی بدیهی‌ترین واقعیت هستی، مبارزه طبقاتی کارگر علیه طبقه سرمایه‌دار خط کشیم و حکم به تعطیل آن دهیم!! بورژوازی چپ نما، این گمراهه‌پردازی را با فریبکاری دیگری تکمیل می‌نماید، همان گونه که بحث «انقلابی کردن» رفرمیسم راست اتحادیه‌ای را پیش می‌کشد!! در اینجا نیز جنجال رادیکال‌سازی «جنبش زنان» راه می‌اندازد!! دروغی که مصداق «ازحمام آمدن شتر سر تا پا گل آلود» سعدی است. در برهوت تعطیل‌سازی مبارزه طبقاتی، دعوی بیرق‌افرازی رادیکالیسم رهایی‌بخش زنان به هم می‌بافند!

زنان طبقه کارگر و طبقه سرمایه‌دار هیچ نوع اجماع منافعی با هم ندارند. مطالبات و انتظارات آنان حتی اگر اینجا یا آنجا اسیر تشابهات صوری باشد، اساسا ناهمگن و حاوی ریشه‌ای‌ترین اختلافات است. این حرف که هر دو خواستار رفع حجاب اجباری هستند، نباید این حقیقت مهم را از نظر دور کند که همین حجاب، سلاح وحشت‌زائی طبقه دومی‌ها(طبقه سرمایه‌دار) برای درهم کوبیدن هر صدای اعتراض طبقه اولی‌ها ( طبقه کارگر) است. همه اپوزیسیونهای ارتجاعی بورژوازی در تاریخ عظیم‌ترین جنجال‌ها را پیرامون «حق»، «آزادی»، «برابری»، «رفاه همگانی»، «امنیت جان و زندگی» انسان‌ها راه انداخته‌اند، هیاهوهایی که صرفا سلاح سهم‌خواهی افزونتر آنان از شرکای حاکم و فریب و تحمیق توده‌های کارگر بوده است. هم‌صدائی کارگران با آنچه این جماعت حق، آزادی، برابری می‌نامد، فقط توهمی کور و فاجعه‌بار است. در همین راستا زن کارگر نباید خود را اسیر هم‌دلی دروغین با زن سرمایه‌دار در رابطه با حجاب و نوع آن کند.

2. ارجاع تبعیضات جنایتکارانه جنسی، ستم‌کشی‌ها، بی‌حقوقی‌ها و بربریت‌هائی که علیه زنان دنیا و ایران اعمال می‌شود، به عواملی از قبیلکاستی‌های قانون!! اشکالات سیستم حقوقی!! فقدان نهادهای مدنی!! غیبت دموکراسی!! استیلای دیکتاتوری!! دینی بودن دولت، سنن و فرهنگ یا نوع رژیم‌های سیاسی، سوای شستشوی مغزی توده‌های کارگر، و بستن سد بر سر راه تماس کارگران با واقعیت‌های مبارزه طبقاتی هیچ چیز دیگر نیست. جای شکی نیست که مردسالاری، نابرابری‌های انسان‌ستیزانه جنسی، سنگسار، قصاص، احکام ارث، قیمومت مرد بر زن، حجاب اجباری، محرومیت بربرمنشانه زنان از ساده‌ترین تصمیم‌گیری‌ها، در مورد ابتدائی‌ترین مسائل مربوط به جسم، زاد و ولد، نگهداری فرزند یا صدها حکم، آیه و عرف ضد زن دیگر از دیرباز در همه نظام‌های طبقاتی پیشاسرمایه داری وجود داشته است. اما بحث اساسی آنست که این نظام‌ها در بخشی از دنیا بیش از چند صد سال و در بخش دیگر از جمله ایران نزدیک به یک قرن است که منقرض و راهی گورستان تاریخ شده‌اند. اگر سنن، فرهنگ یا احکام یاد شده همچنان پا برجا هستند و زنان را قربانی می‌گیرند، نه کار حاکمان فئودال یا برده داران روم و ایران ساسانی که سلاح دست سرمایه برای استثمار هرچه شدید‌تر طبقه کارگر و علیه زنان کارگر است. ریشه هر نوع بی‌حقوقی، ستم، درندگی، تبعیض و توحشی که علیه زنان اعمال می‌گردد در وجود سرمایه، در رابطه خرید و فروش نیروی کار و جدائی انسانها از پروسه تعیین سرنوشت کار، تولید و زندگی خویش است.سرمایه است که از کل ساز و کارها، از مذهب، ناسیونالیسم، فاشیسم، راسیسم، دیکتاتوری، دموکراسی، سوسیال دموکراسی، لیبرالیسم، کنسرواتیسم، مردسالاری، قصاص، سنگسار، تعصبات قومی یا هر شکل نظم سیاسی و مدنی و حقوقی بهره می‌گیرد تا افزایش نجومی سود سرمایه‌ها و جاودانه کردن سرمایه‌داری را بر طبقه کارگر جهانی تحمیل کند. مجرد اینکه قصاص و سنگسار در سده‌های اول میلادی، در شبه جزیره عربستان یا هر کجای دیگر دنیای آن روز وجود داشته است، هیچ دلیلی برای بقای این جنایات در شرایط حاضر جهان نیست! مگر همه روابط، نهادها، اخلاقیات، فرهنگها، افکار، ارزشها و ملاک‌های اجتماعی آن دوره به قوت خود باقی مانده است که بقای این بربریت‌ها نیز یکی از آنها باشد. سرمایه است که در پاسخ به نیازهای بازتولید، سودآوری و ماندگاری خود و بنا بر اقتضای آرایش قوای طبقاتی میان خود و جنبش کارگری، هر کدام این ساز و برگهای توحش را که لازم دارد از ویرانه‌های تاریخ حفاری و سلاح کشتار خود می‌سازد. سرمایه است که وقتی پایه‌های حاکمیتش دچار زلزله می‌شود، حتی دانستن و ندانستن اندازه طول و عرض کفن میت را معیار اساسی حق اشتغال یا بیکارسازی بخش وسیعی از طبقه کارگر می‌کند!!

3. بسیار گمراه کننده و فریبکارانه است اگرکه معضلات، بی‌حقوقی‌ها و ستم‌کشی‌های زنان طبقه کارگر ایران را در حجاب اجباری، مردسالاری، نداشتن حق طلاق، محرومیت از حق حضانت اولاد، حق خروج از کشور بدون اجازه همسر یا حتی سنگسار و مانند این‌ها خلاصه کنیم. معلوم است که هر کدام اینها یک فاجعه شوم انسانی و در زمره عظیم‌ترین جنایت‌ها و بربریت‌ها می‌باشند. اما کل اینها فقط قله کوه یخی است که دوختن یک سویه چشمها به آن، با هدف استتار کامل پیکره واقعی کوه صورت می‌گیرد. زنان کارگر آماج کوبنده‌ترین و فرساینده‌ترین فشار استثمار سرمایه هستند. بحث فقط بر سر زنان شاغل نیست. جمعیت موسوم به «خانه‌دار» در تحمل این فشار خردکننده انسان‌ستیزانه سرمایه‌داری هیچ دست کمی از هم‌زنجیران شاغل خویش ندارند. سهم بسیار عظیمی از سودهای کهکشانی سرمایه اجتماعی ایران که در یک برآورد میانگین، با نرخ اضافه ارزش بالاتر از 1200 درصد محقق می‌شود، توسط زنان خانه‌دار و کارهای چند شیفتی آنها تأمین و تضمین می‌گردد. زنان طبقه کارگر ایران با کار شبانه‌روزی به بهای فرسودن و استهلاک و نابودی خویش، به طور کاملا رایگان و بدون هیچ هزینه و بها، نسل بعد از نسل بردگان مزدی سرمایه را برای صاحبان سرمایهپرورش داده و تسلیم بازار سرمایه‌داری می‌کنند. کل هزینه‌های مراقبت و پرستاری کودکان را با کار بدون هیچ مزد خود از دوش سرمایه برمی‌دارند، سرمایه‌داران را از تحمل هزینه‌های صدها هزار مهد کودک و پرورشگاه رها می‌سازند. کل هزینه نگهداری سالخوردگان، معلولان، بیماران، از کارافتادگان را که باید توسط سرمایه‌داران و دولت سرمایه‌داری تقبل گردد، با کار رایگان خود برای سرمایه انجام می‌دهند. حاصل جمع اقلامی که در طول هر سال طبقه سرمایه‌دار و دولتشدر پروسه ارزش افزائی سرمایه‌های خود، فقط از این طریقصرفه‌جوئی می‌کنند و بر سودهای نجومی خود می‌افزایند، یکی از پشتوانه‌های مهم حصول نرخ سود طلایی سرمایه اجتماعی ایران است. بخش قابل توجهی از پروسه تولید سرمایه‌داری ایران راه خود را به خانه‌های زنان کارگر نیز باز کرده است. سرمایه‌داران بدون اینکه نیاز به تأسیس کارخانه و کارگاه داشته باشند، بدون اینکه هیچ ریالی هزینه ماشین‌آلات و ساختمان و آب و برق و ایاب و ذهاب برای تولیدات خود تقبل کنند، بدون اینکه با خطر اعتصاب و مبارزه جمعی کارگران علیه فشار استثمار مواجه باشند، میلیون‌ها زن کارگر را با نیروی کار شبه رایگان مورد وحشیانه‌ترین میزان استثمار قرار می‌دهند.

ابعاد شدت استثمار زنان کارگر در ایران سرسام‌آور است. واقعیت کریهی که علم و کتل سراسر فریب موسوم به «جنبش زنان»! کل آن را از دسترس شعور توده کارگر و زنان طبقه آنها دور می‌سازد و چنین القاء می‌کند که گویا تحمل کنندگان این استثمار کوبنده وحشیانه با زنان طبقه استثمارگر، راستی راستی هستی اجتماعی واحدی دارند!! از درد و رنج مشترکی می‌نالند!! خواست‌های یکسانی را فریاد می‌زنند!! اعتراض همگن و هم‌سانی را با خود حمل می‌کنند!! و لاجرم باید زیر بیرقی واحد برای تحقق انتظارات خود جمع شوند!! اگر این جنبش، «جنبش زنان»! از بیخ و بن ارتجاعی، ضد کارگر و در خدمت ماندگارسازی سرمایه‌داری و ساز و کار ارتجاع بورژوازی برای تحمیل وضعیت موجود و کل سیه‌روزی‌های مولود نظام بردگی مزدی بر توده کارگر و زنان کارگر نیست پس چیست؟ و چه نام دیگری می‌توان برایش تعیین کرد؟!

4. سناریوی «جنبش زنان» در کنار دهها جنبش ارتجاعی مشابه دیگر در همه مناطق جهان، نسخه پیچی بورژوازی برای تسویه حساب با حاکمان نظام‌های پیشین، اما فراتر، مهم‌تر و موضوعیت‌دارتر از آن، وارد ساختن کاری‌ترین و کوبنده‌ترین ضربات بر جنبش ضد سرمایه‌داری طبقه کارگر بین‌المللی بوده است. عین همین استراتژی را سوسیال دموکراسی و بسیار گسترده‌تر و فاجعه‌بارتر از آن، احزاب لنینی در راستای تحقق همان هدف طبقه بورژوازی دنبال کرده‌اند. بنیاد راهبرد احزاب لنینی آن بوده است که راه هر میزان بهبود معیشت طبقه کارگر، حصول هر میزان حق و حقوق اجتماعی یا آزادی‌های سیاسی مورد نیاز جنبش کارگری و بالاخره راه سرراست «استقرار جامعه سوسیالیستی»!!، از طریق «رشد آزاد»، «نوع اروپائی» و «ضد امپریالیستی» سرمایه‌داری می‌گذرد! مبارزه طبقاتی ضد بردگی مزدی توده‌های کارگر باید تعطیل شود، امامزاده‌ای به نام حزب قائم مقام طبقه کارگر گردد. این امامزاده، توده وسیع فروشندگان نیروی کار را پشت سر خود به صف نماید، و در معیت بورژوازی دموکرات! آزادیخواه! ضد امپریالیست! ضد فاشیست! ضد تبعیضات جنسی! ضد بی‌حقوقی زنان! ضد دیکتاتوری! خواهان حق تعیین سرنوشت ملی! و فراوان حقوق دیگر!! حاکمان نظام‌های پیشین را ساقطنماید. سپس احزاب بورژوازی رقیب را از میدان به در کند، قدرت سیاسی را به طور کامل تسخیر کند، آنگاه حاکمیت خود را حکومت کارگران و سرمایه‌داری مستولی را سوسیالیسم موعود اعلام دارد. سناریوی راه اندازی جنبش زنان، دانشجوئی، حق تعیین سرنوشت ملی، ضد جنگ، ضد فاشیسم و دهها جنبش دیگر ساز و برگ پیشبرد این استراتژی بود. راهبردی که حاصلش وارد ساختن کاری‌ترین ضربات بر جنبش ضد سرمایه‌داری طبقه کارگر بین‌المللیبود.

5. پیشینه چیزی به نام جنبش زنان آنست که در بالا گفتیم. سناریوی سیاهی که همین حالا نیز به گونه‌ای بسیار بدتر، ارتجاعی‌تر و فاجعه‌بارتر از سابق سلاح دست بخش‌هائی از ارتجاع بورژوازی علیه جنبش ضد سرمایه‌داری طبقه کارگر است. سناریوئی که کماکان احزاب و محافل طیف رفرمیسم چپ هم کاتولیک‌تر از پاپ و فریبکارانه‌تر از احزاب رسمی بورژوازی برای رونق دکه‌های کاسبی خود، آن را پیش پای کارگران و زنان کارگر پهن می‌کنند. باید بساط این گمراهه‌پردازی‌ها را جمع کرد. زنان کارگر و هم‌زنجیران مرد آن‌ها با رجوع به هستی طبقاتی و شعور خودجوش ضد سرمایه‌داری خویش خوب درک می‌کنند که میان آنها و سرمایه‌داران از جمله زنان طبقه سرمایه‌دار هیچ نوع منافع همگون، هیچ چشم انداز واحد، هیچ مطالبه مشترک و هیچ مبارزه متحدی وجود ندارد. نکته اساسی این است که ریشه کل استثمار، ستمکشی و آپارتاید جنسی که علیه زنان اعمال می‌شود در وجود سرمایه است، هر مقدار بهبود وضعیت زنان، هر میزان کاهش فشار بی‌حقوقی آنان، هر اندازه چالش تبعیضات جنایتکارانه جنسی، زن ستیزی، مردسالاری، استثمار مشدد، مضاعف و فرسایندهزنان، پیکار علیه کار خانگی، همه و همه در گرو مبارزه نیرومندتر و متحدتر علیه اساس بردگی مزدی است. این فقط جنبش ضد سرمایه‌داری توده‌های وسیع کارگر است که می‌تواند سنگر پرخروش و سرنوشت آفرین جنگ علیه کل تبعیضات انسان ستیزانه جنسی، بی‌حقوقی‌ها و ستمکشی‌های مستولی بر زنان باشد. برای مبارزه علیه این جنایت‌ها باید به این جنبش روی آورد. باید شریک فعال، چاره گر و اثرگذار سازمانیابی شورائی سراسری آن شد. نقش زنان کارگر در همه دوره‌های تاریخ مبارزه طبقاتی در ایران چشمگیر و خیره کننده است اما این نقش آفرینی اسیر همان فاجعه سیاهی بوده است که کل جنبش کارگری از تحمل آن رنج می‌برده است. زنان کارگر جنگیده اند، در صف مقدم کارزارها بوده اند، اما همواره به عنوان زن شجاع و نه کارگر آگاه سرمایه ستیز، به عنوان همراه مردان و نه همزنجیر مرد و زن طبقه خود علیه سرمایه، به عنوان آحادی از ارتش پیکار یک بخش ارتجاع بورژوازی در جدال تسویه حساب با بخش رقیب، در «جنبش زنان» و نه جنبش شورائی ضد سرمایه‌داری توده کارگر، کارنامه‌ای که تاریک است و باید آن را بست. باید دوش به دوش همه آحاد طبقه خود، دست به کار برپائی جنبش شورایی سرمایه ستیز خود شد. بر سینه پرچمداران فریبکار گمراهه آفرین «جنبش زنان» مشت رد کوبید و جنگ علیه آپارتاید جنایتکارانه جنسی و زن ستیزی بورژوازی را جزء لایتجزای مبارزه طبقاتی ضد سرمایه‌داری طبقه خویش ساخت.

کارگران ضد سرمایه‌داری
20 تیر 97
‌‌‌‌