گمراهه بافی در پیش پای توده های کارگر و منحرف سازی مبارزه آنان از پیکار واقعی ضدسرمایه داری سابقه ای به درازای کل عمر جنبش کارگری جهان دارد. ما همواره گمراهه “مبارزه رفرمیستی” را نقد کرده ایم و از کارگران خواسته ایم بساط این شکل از مبارزه یعنی امید داشتن به پارلمانتاریسم، رفراندوم، انتخابات، دولت یا جناح های حکومتی و عریضهنگاری، دخیل بستن به قانون و نظم سرمایه و آویختن به کمیته ها، سندیکا، حزب و هر دفتر و دستک را برای همیشه جمع کنیم. در این مقاله، سخن از رویکرد دیگری است که حداقل در جامعه ما رونق بیشتری دارد. گرایشی که برای مبارزه با سرمایه داری نسخه خاصی می پیچد و به طریقت و شریعت مخصوصی می آویزد که شاید بتوان آنرا “مبارزه منفی” با سرمایه داری نامید. این رویکرد جلوه های متعددی دارد، ما به بررسی چند نمونه آن اکتفا می کنیم. عده ای معتقدند، سرمایه نیازمند بازار مصرف است و ما می توانیم این بازار را دچار اختلال کنیم. خرید کالاهای گران قیمت و مصرف کالاهای به اصطلاح لوکس را تحریم کنیم، اصولا هر چه کمتر خرید کنیم، وقتی که مریض می شویم به دکترهای تاجر رجوع ننمائیم، به جای اینها از گل گاوزبان و عرق کاسنی بهره گیریم. با تغییر الگوی مصرف روزمره، به جنگ سرمایه داری رویم! احساس بی نیازی را در خویش پرورش دهیم، به مانند «گاندی» و در یک مبارزه منفی سراسری، نظام سرمایه داری را از پای در آوریم! عده دیگری معتقدند، ما می خواهیم برای خودمان کار کنیم، آقا و نوکر خودمان باشیم، هر وقت دلمان خواست از خواب بیدار شویم و تا هر وقت خواستیم سر کارمان باشیم، برای رفتن به تفریح و مسافرت، منت کارفرما را برای گرفتن مرخصی نکشیم، یک حقوق آب باریکه نمی خواهیم، ما بر خلاف جماعت حقوق بگیر که جرات ریسک ندارند می خواهیم کسب و کار راه اندازیم و راهمان را جدا کنیم! بعضی ها اضافه می کنند که جمع و محفل های خودمان را بوجود آوریم و تا هر کجا که مقدور است از هنجارهای فرهنگی و اخلاقی جامعه دوری کنیم، دولت ها را بایکوت کنیم. نماز و روزه و نوع اینها را دور اندازیم. در بطن همین تحولات بنیادی! صاحب یک کاراکتر ویژه و متمایز شویم! انسان های آزاد گردیم! در حاشیه این گرایش، تعدادی که خود را سوسیالیست می دانند همین عبارات و مفاهیم را با الفاظ خاص فرقه ای خود بیان می دارند و اضافه می کنند که برای پیشبرد مبارزه علیه سرمایه! از همگان بخواهیم که پیرو این راه شوند و در این راستا پوزه سرمایه داری را به خاک مالیم!
هیچ کدام این حرفها جدید نیستند، کمپین کاهش مصرف، تحریم کالاها، گریز از کار مزدی، محفل سازی، بایکوت دولت ها و نوع این ها سابقه طولانی دارند. کمپین گاندی علیه امپریالیست های انگلیسی، بایکوت دولت نژادپرست آفریقای جنوبی یا رژیم جنایت آفرین اسرائیل، تحریم خرید کالاهای برخی شرکت ها توسط این یا آن اتحادیه کارگری، نمونه های بارزی از این نوع به اصطلاح پیکار است. جماعت و کلنی سازی گروهی نیز، سنت محافل موسوم به سوسیالیست های تخیلی در سده های پیشین بوده است. همین حالا هم در برخی جاهای دنیا فرقه هائی پای بند همین شیوه ها هستند. در نقد این رویکرد چند نکته نیازمند گفتن است.
1- تلاش برای کاهش مصرف مایحتاج معیشتی نه فقط هیچ مبارزه ای علیه سرمایه داری نیست، که کاملا برعکس عین همان چیزی است که نظام سرمایه داری آن را بر طبقه کارگر جهانی تحمیل کرده است. ظاهرا در حالی که «دنیا را آب برده است، دوستان ما را خواب برده است»! حتا نهادهای بین المللی رسمی نظام بردگی مزدی هم اعتراف دارند که از حدود پنج و نیم میلیارد کارگران جهان، بیش از 3 میلیارد دچار فقر غذائی هستند و از این جمعیت، تقریبا دو میلیارد نفر واقعا در گرسنگی به سر می برند. اگر رونق هر چه بیشتر بازار مصرف مایحتاج معیشتی، باعث ماندگاری سرمایه داری است پس چرا باید این توده چند میلیاردی در آستانه مرگ از گرسنگی باشند!! سرمایه داری، نظام تولید سرمایه و باز هم سرمایه است. کل مایحتاج معیشتی که در سطح جهانی توسط سرمایه بین المللی تولید می گردد در بهترین حالت به 20 درصد نمی رسد. مابقی، سرمایه است، در شکل وسایل تولید، ماشین آلات، وسایل یدکی، قطعات نیم ساخته، ساختمان، راه، بندر، راه آهن، شبکه حمل و نقل، دنیای تکنیک و صنعت و ابزار و ادوات و در یک کلام سرمایه ثابت است. با کاهش مصرف چند کالای معیشتی، سرمایه داری همچان سر پا است. نوسانات بازار سرمایه داری در بخش کالاهای معیشتی توده کارگر، حتا کمترین تأثیری بر روند بروز بحران ها هم ندارد. بحران سرمایه نه از مصرف کم، که از تولید افراطی سرمایه ناشی می شود، سبقت گرفتن نرخ انباشت از نرخ اضافه ارزش علت وقوع بحران است. شاید دوستان ما نان بخور و نمیری دارند، شاید سقفی بالای سرشان است و قادر به تهیه چند تکه لباس برای خود هستند. بسیار خوب، دستمزد آنان برای داشتن این مایحتاج کافی است و در اجرای باورهای مریخی خویش دست به کار خرید کمتر، داروهای گیاهی و مصرف کمتر می شوند! سؤال این است که جمعیت میلیونی کارگران ایرانی که حی و حاضر قادر به تهیه حیاتی ترین و ابتدائی ترین وسایل معیشتی و دارو و درمان نیستند، آنان که بچه هایشان برای رساندن لقمه نانی به خانواده خود راهی دستفروشی می شوند و از کودکی زنجیر استثمار سرمایه بر گردن می اندازند، اینان چگونه می خواهند در این جنبش، مشارکت کنند؟! کارگران کارتن خواب و گورخواب و ویرانه نشین و خیابانی و مفلوک چگونه قرار است پیروان مبارزه ضد سرمایه داری کاهش مصرف مایحتاج زندگی گردند؟!
به آنانی که از کار کردن برای خود با هدف گریز از استثمار شدن توسط سرمایه سخن می رانند بپردازیم. فرض کنید که چند نفر دست در دست هم گذارند تا خود کارفرمای خویش شوند. در زمینی زراعت نمایند، کارگاهی راه اندازند یا به هر فعالیت اقتصادی دیگری دست زنند. آنان هیچ چاره ای ندارند جز آنکه سیر تا پیاز احتیاجات خود را از بازار سرمایه داری تهیه نمایند، حاصل کار و تولید خود را در بازار سرمایه داری بفروشند و جزء ارگانیک چرخه سرمایه اجتماعی و جهانی شوند. در همین جا، بخش عظیمی و حتما عظیم ترین بخش تولید و کارشان، نصیب طبقه سرمایه دار خواهد شد. بازار سرمایه داری دیوان محاسبات ویژه ای برای این دوستان ندارد و آنها را «رابینسون» های جزیره ای جدا به حساب نمی آورد. با احترام به آنها می گوید ببخشید، در بازار، ما با قیمت سر و کار داریم. قیمت هر کالا هم هزینه تولیدش بعلاوه سودی است که توسط نرخ سود عمومی مشخص می گردد. این نرخ سود را هم سرمایه و رقابت میان سرمایه ها معین می نماید. با کمال تأسف و همدردی، در این رقابت، سرمایه های بزرگ تر و قوی تر سهم بیشتری نصیبشان می شود. آنچه سرانجام نصیب اکثریت قاطع این دوستان خواهد شد زندگی هم سطح و همتراز کارگران است و نمی توانند از مهلکه کارگر بودن بگریزند. این عزیزان با انکار نقش سرمایه و سرمایه داری، کاسه کوزه را بر سر “حکومت آخوندی” می شکنند و فریاد می کشند که این آخوندها با جیب گشاد و حرص و طمعشان نمی گذارند که ماهم نصیبی ببریم، آنها انحصار طلبند و همه چیز را برای خودشان می خواهند. بازاریان سنگدل پاسخ می دهند که بازار « قانون» دارد. می توانید به «دادگاه» شکایت برید، حق گرفتن «وکیل» هم دارید. باز هم باید به دوستان حق داد که بگویند ما هیچ کدام اینها را قبول نداریم. اما طرف مقابل هم طبیعتا کوتاه نخواهد آمد و به محض احساس نیاز، پلیس، قوای سرکوب، دولت، حاکمان شرع، ولی امر، مجلس، قوه قضائیه، سپاه و همه چیز سرمایه را برای رفع مزاحمت به صف می کند.
بازار سرمایه داری با دوستان فرقه ای هم همین برخورد را می کند. از آن ها نمی خواهد که لطف کنند، محصول کارشان را تحویل انبار دهند و در قبال آن مایحتاج معیشتی، رفاهی، درمانی، آموزشی و تفریحی دریافت دارند! عزیزان چپگرای ما هم با مسکوت گذاشتن نقش سرمایه و سرمایه داری فریاد می زنند که دین حربه دولتها برای شستشوی مغزی کارگران است! باید “دین از دولت جدا شود”!
در اینجا باید به یک نکته مهم اشاره کرد. کار کردن برای سرمایه، استثمارشدن توسط سرمایه و تحمل کلیه مصیبت های این نظام، لزوما مشروط به کارگر کارخانه و حمل و نقل و فروشگاه بودن نیست. میلیاردها زن خانه دار، فرساینده ترین استثمار سرمایه را تحمل می کنند در حالی که ظاهرا فروشنده نیروی کار نیستند! بعلاوه در شرایط حاضر دنیا، سرمایه جهانی آلونک های زنان و دختران و کودکان خردسال بنگالی، فیلیپینی، چینی، سنگاپوری، اندونزیائی، هندی، پاکستانی، افریقائی، امریکای لاتینی یا سایر ساکنان دنیا را کارگاه تولید سود خود ساخته است، در زیر سقف این خانه ها، میلیون میلیون موبایل و کالاهای مختلف مونتاژ و راهی بازار جهانی می شود، سود حاصل از استثمار اینان، سودهای نجومی سرمایه ها را می سازد. این مونتاژگران، این مفلوک ترین کارگران، خود را فروشنده نیروی کار به حساب نمی آورند و مانند جماعت مورد گفتگوی ما فکر می کنند که برای خودشان کار می کنند! سرمایه به آنها چنین القا کرده است و آنها هم همین تصور را در باره خود دارند. در همین جامعه ما میلیون ها کارگر، دستفروشی می کنند، یک دکان کوچک بافندگی، نجاری و آهنگری دارند، کفش واکس می زنند، مسافر کشی می کنند، روی نیم جریب زمین اجاره ای زراعت دیم می کنند، با وام بانکی و بهره زیاد، مغازه ای با اجاره سنگین دست و پا نموده اند، در خانه خود برای اهالی محل خیاطی می کنند، کتاب ترجمه می نمایند، نویسندگی می کنند، همه اینها می پندارند که گویا کارگر نیستند! گویا فروشنده نیروی کار نمی باشند! برای خود کار می کنند! و کارفرمای خویشند! حاصل کار کل این میلیون ها نفر، از کانال های گوناگون، در روند بازتولید وسایل و ابزار کار، پرداخت انواع اجاره، گرفتن وام، داد و ستد معیشتی با بازار سرمایه داری، وارد چرخه سرمایه اجتماعی می گردد. بخش اعظم حاصل کار آن ها سود سرمایه ها می شود، تک تک این جماعت بدون آنکه کارگر به حساب آیند مثل همزنجیران شاغل خود در کارخانه و مزرعه و راه و ساختمان و هر مرکز کار و تولید دیگر هدف استثمار وحشیانه سرمایه قرار گرفته اند. بسیاری از این ها از روی سرمایه ستیزی رابینسونی به این شکل زندگی پای ننهاده اند، چه بسا« از بد حادثه » و پیدا نکردن جایی برای فروش نیروی کار، به این مشاغل رو آورده اند.
2- وقتی افراد سرمایه را نشناسند، تکلیف مبارزه ضد سرمایه داری آنها هم روشن است. گفتیم که اگر کل کارگران دنیا، درست در دست هم، راه کاهش مصرف مایحتاج معیشتی خود را پیش گیرند، هیچ خدشه ای بر این نظام وارد نمی سازند. سرمایه داری خود هر روز همین سطح معیشت و امکانات رفاهی ناچیز کارگران دنیا را سلاخی می کند، چه موهبتی برای سرمایه جهانی یا سرمایه اجتماعی هر کشور از این بالاتر که توده کارگر، خودش با شور و اشتیاق همین سلاخی را «کاتولیک تر از پاپ» علیه هست و نیست خود انجام دهد! گاندی ها نه فقط با سرمایه داری مبارزه نمی کردند، که با تمام وجود ضد هر نوع سرمایه ستیزی بودند. آنان کمتر از امپریالیست های هار انگلیسی برای رشد و گسترش سرمایه داری در هند سر و دست نمی شکستند! مبارزه ضد سرمایه داری نامیدن جنبش های ارتجاعی گاندی ها و الگو برداری از آنان، گمراهه پردازی فاجعه باری است.
فرار شخصی و گروهی رابینسونی از سرمایه داری نیز، درمان هیچ درد و مصیبت اجتماعی نیست. سرمایه، این جماعت را تا آنجا به وارونه بینی کشیده است که توسط سرمایه استثمار می شوند، بخش مهمی از کار خود را اضافه ارزش سرمایه می سازند، اما قادر به درک این واقعیت نیستند. از کار خود جدایند، محصول کارشان در تصرف و زیر تسلط سرمایه است، بند بند سرنوشت آنان توسط سرمایه تعیین می شود، اما زندگی خود را تحت اراده خود می دانند! سرمایه یک رابطه اجتماعی است. در تمامی زوایا و تار و پود زندگی، کار، شناخت، اعتقاد، «سرمایه ستیزی» و«استثمار گریزی» ما حضور دارد. با حصار کشی به دور خود نمی توان از چنگش گریخت. در این نظام یا کارگریم و یا سرمایه دار، طبقه سوم و “متوسط” و راه سومی وجود ندارد. این دوستان باید خود را از طبقه ای که واقعا به آن تعلق دارند جدا ندانند و به مبارزات طبقه کارگر ملحق شوند. برپائی جزیره های مبرا از استثمار و فرهنگ سرمایه، خزیدن به درون این محافل و انجمن ها، فرار از میدان واقعی مبارزه طبقاتی است.
بحث را خاتمه دهیم. مبارزه منفی با سرمایه داری رویکرد کارگران فرسوده از استثمار و ستم سرمایه و درمانده از ستیز با آن است. معنای ساده و سر راست ضدیت با سرمایه، مبارزات شورائی، پرستار، معلم، کارمند، کارگر صنعتی، خانه دار، بازنشسته، بیکار، سرباز، دانشجو و دانش آموز و همه آحاد کارگران علیه بنیاد نظم، سیاست، حقوق، مدنیت و همه چیز سرمایه داری است، شوراهائی که در آنها بالا و پائین، رهبر و پیرو، جدائی میان کار فکری و فعالیت های عملی، صنفسازی و فدرالیسم جائی ندارد. معنای واقعی مبارزه با سرمایه داری این است که با سازمان یافتگی و نظم شورائی، کارخانه ها، مراکز کار، خانه های خالی سرمایه داران و فروشگاههای بزرگ مایحتاج عمومی را تصرف و اداره کنیم. درمان و دارو، آموزش و پرورش، آب و برق و ایاب و ذهاب عمومی را رایگان سازیم. این مبارزه را گسترش دهیم، بساط سرمایه داری را برچینیم و آماده استقرار سوسیالیسم، جامعه شورائی بدون کار مزدی شویم.
کارگران ضد سرمایه داری – آبان 97