چهارمین دور اعتصاب رانندگان شبکه سراسری حمل و نقل در طول سال جاری، از صبح روز پنجشنبه دهم آبان ماه آغاز شد. کارگران این بار تعطیل چرخه کار را با سر دادن فریاد حمایت از همدوشان مبارز اسیر و شکنجه شده خویش و با تأکید بر تداوم پیکار برای رهائی آنها شروع نمودند. رانندگان در همان حال آغاز دور چهارم اعتصاب را تداوم حیاتی مبارزات ممتد پیشین برای تحمیل خواست های معیشتی خود بر سرمایه داران و دولت سرکوبگر سرمایه داری خواندند. در همان نخستین روز اعتصاب، بیشترین شمار رانندگان کامیون در شهرهای شیراز، عسلویه، شادگان، زنجان، تبریز، نجف آباد، شاهرود، آزاد شهر، ملایر، قزوین، مشهد، تربت جام، فولادشهر، تیران زاهدان، کازرون، بهبهان دست از کار کشیدند. آنها در همین روز تلاش خود را برای جلب حمایت همدوشان در استان ها و شهرهای دیگر شروع نمودند. کوششی بسیار مهم که بدبختانه نتیجه چندانی به بار نیاورد. یاران کارگر راننده آنها در صبح روز یازدهم ابان در شهرهای بندرعباس، ساوه، اصفهان و کبوترآهنگ به این فراخوان پاسخ مثبت دادند اما در فراوان شهرها و نواحی دیگر هیچ جواب همرزمی و همدوشی از هیچ کارگری برنخاست!!! واکنش قابل نکوهشی که بر قدرت سرمایه داران و دولت آنها افزود و پایه های وحدت و قدرت استثمارشوندگان راننده را تا حدی لرزاند. متعاقب این واکنش انفعال آمیز هراس آلود، دولت درنده سرمایه فرصت را مغتنم شمرد، شروع به دادن وعده های توخالی به شماری از کارگران مردد کرد، در گوش آنها خواند که لاستیک های مورد نیاز کامیونها در راه است و ادامه تعطیل چرخه کار تحمل نخواهد شد!!! ماشین سرکوب فیزیکی و فکری سرمایه سرکوبگرتر و فعال تر گردید و تزلزل، یأس و احساس فروماندگی در میان اعتصاب کنندگان شروع به رشد کرد. اعتصاب این بار نه فقط نشان روشنی از بالندگی یا آموزش و تجربه اندوزی رادیکال از خیزش های پیشین نداشت که بدبختانه خلاف آن را تصویر نمود. ماجرا در محدوده کاهش همبستگی ها و تضعیف پایه همرزمی ها میان کارگران راننده کامیون خلاصه نشد. همزمان و موازی با اعتصاب این همزنجیران در شهرهای بالا، کارگران راننده اتوبوس بین شهری در پاره ای خطوط مواصلاتی جهنم سرمایه داری با طرح برخی خواستها، صحنه هائی از اعتراض گشودند، به عنوان جزء ارزنده و قابل ستایشی از این اعتراض ها، کاروان نقل و انتقال خیل موحش خدم و حشم دولت اسلامی ایران به عراق موسوم به «زوار اربعین» را مختل ساختند. آنها این کارها را انجام دادند اما حاضر به برقراری پیوند با مبارزات همزنجیران راننده کامیون در شبکه سراسری حمل و نقل نشدند!!! عین همین اقدام قابل ملامت را توده کارگر شاغل در بخش ابنیه و تعمیرات راه آهن انجام دادند. اینان نیز با پیش کشیدن خواست های خود، در رباط کریم، ورامین، اسلامشهر، شاهرود، دامغان و سمنان دست از کار کشیدند، اما انگار نه انگار که بخشی از طبقه کارگر و همدوش، همدرد و همرنج کارگران راننده کامیون، راننده اتوبوس های بین شهری و سایر کارگران هستند!!. گویا که هیچ پیوندی میان آنان و سایر آحاد طبقه کارگر وجود ندارد!! و لاجرم هیچ نیازی، احساسی، چشم اندازی هم برای مبارزه متحد آنان و کل کارگران به عنوان یک طبقه علیه موجودیت نظام بشرستیز سرمایه داری یا هر نوع تعرض و انسان ستیزی این نظام نباید پدید آید!!! مبارزات همه این کارگران و شمار عظیم کارگران دیگر در کران تا کران جهنم سرمایه داری تداوم دارد. اما این کارزارها با همه وسعت و اهمیتشان همان گونه که همیشه، همه روزها و هر روز چندین بار گفته ایم در پس یک دیوار بلند بن بست آماده شکست و تحمل ضربات کوبنده است. جنس این بن بست معلوم و معرف شعور هر کارگر دارای حداقل بصیرت طبقاتی ضد سرمایه داری است. ما خود را آحاد همزنجیر و همدوش و همرزم یک طبقه نمی بینیم!!! ما طبقه خویش را خالق کل سرمایه ها و قدرتهای سرمایه نمی دانیم!!، ما طبقه خود را نیروی تاریخی لایزال و شکست ناپذیر سازنده تاریخ آتی و گورکن نظام ضد انسانی بردگی مزدی نمی شناسیم!!! ما برای خود، برای قدرت سترگ خود، برای قدرت رادیکال و تاریخ آفرین طبقاتی خویش هیچ حسابی باز نکرده و پشیزی ارزش قائل نیستیم!!. این عظیم ترین فاجعه تاریخ انسان است. کل بخش های طبقه ما از معلم دبستان و دبیرستان و دانشگاه گرفته تا نظافتچی، از کارگران صنعتی تا رانندگان شبکه حمل و نقل، از دستفروش تا چاپچی و مترجم و روزنامه نگار، از کارگر فروشگاه تا کشاورزی و کشت و صنعت و معدن و بنادر و ساختمان و هر کجای دیگر، همگی خود را « مشتی روزی خور» سرمایه داران و دولت سرمایه و نظام سرمایه داری می پنداریم!!! بیان این عبارت، موهن و مایه احساس بیشترین خفت ها و ذلت ها است اما واقعیت ها را باید گفت!!! آنان که نمی گویند شیاد، فرصت طلب و شریک استثمارگران و حکام سرمایه اند. آحاد طبقه ما علی العموم خود را رعیت و مواجب بگیر طبقه سرمایه دار و حاکمان درنده سرمایه به حساب می آورند!!! آغاز و پایان زندگی خود را به این نظام قفل کرده اند. سرمایه داری را منزلگاه آخر تاریخ قلمداد می کنند!!! بن بست عظیم، فرساینده و کوبنده اینجا است. سهمگین ترین فاجعه تاریخ انسان اینجا است. این همان بن بست و فاجعه ای است که از قعر گمراه رفتن های متنوع سرمایه سالارانه جنبش ما در قرن بیستم سر بیرون آورده است. معلمان اعتصاب می کنند اما با اعتصاب خود بر ریشه هر چه اعتصاب قدرت نمایانه رادیکال ضد سرمایه داری است تیشه فرو می آرند. به جای آنکه قدرت طبقاتی خود را علیه سرمایه به صف کنند با هزاران حیلت و حالت به سرمایه داران و دولت سرمایه تضمین می دهند که اهل مبارزه طبقاتی نیستند!! و چنین مقصودی ندارند. روزها صبر می کنند تا اعتصاب کارگران راننده همزنجیر آنها در شبکه سراسری حمل و نقل شکست خورد، تا دولت سرمایه صف آرائی نیرومند این کارگران را در هم بشکند، آنگاه نه در شکل بخشی از طبقه کارگر، حتی نه در هیأت معلمان سراسر جهنم سرمایه داری، بلکه فقط در چند شهر و هر شهر فقط چند مدرسه دست از کار می کشند، از شدت دلبستگی به نظام بردگی مزدی و به خاطر رعایت احترامات فائقه به استان مقدس سرمایه بر اعتراض خود نام اعتصاب هم نمی گذارند. آیا این ننگ آور و شوم و همدلی زبونانه با نظام سرمایه داری نیست. آیا این نشان آن نمی باشد که دوستان معلم ما بدبختانه خود را رعیت و روزی خوار طبقه سرمایه دار و دولتش تلقی می کنند!!! کارگر راه آهن، همزمان با رانندگان شبکه حمل و نقل اعتصاب می کند اما از هر نوع تلاش برای همبستگی و پیوستگی با آنها دریغ می ورزد، عین همین کار را سایر بخش های دیگر طبقه ما انجام می دهند. بن بست فرساینده و کوبنده و عظیم تاریخی اینجا است. ما خود را آحاد و بخش های طبقه آفریننده کل سرمایه ها و قدرت ها و حاکمیت های موجود ولاجرم قادر به نابودی نظام سرمایه داری و کل مالکیت ها و قدرت ها و دولتهایش نمی بنیم. ما از قدرت طبقاتی خود شناخت نداریم، مترصد سازمان یابی و به صف نمودن و اعمال این قدرت علیه سرمایه نیستیم، مادام که چنین می باشیم و تا زمانی که در پس این بن بست زمینگیریم هیچ روزنه ای به سوی پیروزی بر روی ما باز نخواهد بود. خروج از این وضعیت در گرو شکستن این بن بست است. خیلی ها همه سؤالشان آنست که چگونه؟ پاسخ «سهل و ممتنع» است. سهل است زیرا تاریخ تکامل کلیه جوامع انسانی تاریخ مبارزه طبقاتی است و این تاریخ با صدای بلند می گوید که می توان راه افتاد، دست در دست هم نهاد، شورائی و ضد سرمایه داری متحد شد، سرمایه و دولتش را عقب راند و سرانجام سرنگون ساخت. ممتنع است زیرا اگر چنین اراده ای در کار نباشد هیچ چیز انجام نخواهد گرفت و هیچ تغییری پدید نخواهد آمد.
کارگران ضد سرمایه داری