جنبش کارگری ایران در آبان 1397

اعتصابات و اعتراضات کارگری در سراسر ایران پایه های قدرت رژیم سرمایه داری را دچار لرزش کرده است. کارگران هر روز بیش از روز پیش چشم انداز ادامه زندگی در سیطره بقای وضع موجود را تیره تر می یابند. میان خواست های اولیه زندگی خود و ماندگاری نظام حاکم دره ای ژرف تر و بی انتهاتر می بینند. کم نبودند کارگرانی که فکر می کردند با مبارزه قانونی، توسل به نهادهای دولتی و آویختن به حاکمان سرمایه شاید بتوان امروز را فردا کرد!! این توهم حتی در همین سطح هم با بیشترین شتاب در حال فروریزی است. جنبش کارگری در خوزستان فراز نوینی از جدال علیه سرمایه داری را آغاز کرده است. در مجتمع صنعتی هفت تپه نطفه شورائی منعقد گردیده است که شانش بالیدن دارد. شورائی که با همه کاستی های اساسی و به رغم حمل ارثیه های سخت جان رفرمیسم تا همین جا گام هایی به جلو برداشته است. برای اولین بار بر مشارکت آحاد کارگران در کلیه راه حل جوئی ها، چاره گری ها، چگونه پیش تاختن ها و تصمیم گیری ها تأکید ورزیده است. آویختن به هر رهبر، نهاد، جمعیت، حزب و نیروی بالای سر را مطرود خوانده است. به قدرت پیکار کارگران تکیه می کند. این قدرت را سرنوشت ساز، فصل الخطاب و سلسله جنبان واقعی همه موفقیت ها، افت و خیزها و معادلات کارزار علیه سرمایه و سرمایه داران می بیند. جنین ضعیف شورای هفت تپه محور تلاش را بر صف آرائی نیرومند و وسیع توده کارگر در مقابل صاحبان سرمایه و دولت قرار داده است. اتکاء کارگران به قدرت طبقاتی خود را شالوده جهتگیری های عملی کرده است. اعتصاب را از چهاردیواری کارخانه به شوش کشانده است. کل کارگران شهر و زنان و کودکان را همصدا و همراه ساخته است. از کارگران مبارز، مصمم و جسور فولاد اهواز برای پیشبرد مشترک کارزار همراهی خواسته است. درخواستی که خروش همصدائی و همبستگی فولادسازان را به دنبال آورد. پیوند طبقاتی درخشانی که تا همین حالا خوزستان را تکان داده است. شور همدلی، همراهی و همرزمی را در دل بخش وسیعی از کارگران و کارگرزادگان جهنم سرمایه داری به جوش انداخته است. خیابان های اهواز و شوش را آکنده از طنین کوبنده، « اتحاد، اتحاد» کرده است. کارگران هفت تپه در کف همین خیابان ها، در محوطه کارخانه شورائی با هم گفتگو می کنند، تصمیم می گیرند و نقشه ادامه پیکار را ترسیم و اعمال می نمایند. قوای قهر بورژوازی جمعی از کارگران را راهی سیاه چال کرده است اما توده کارگر همچنان استوار و متحد به پیکار ادامه می دهند

هفت تپه ای ها موفقیت های مهم دیگر داشته اند. شرکت فعال زنان در تصمیم گیری ها، پیشبرد کار، سنخرانی ها و همه مسائل مبارزه یکی از این دستاوردها است. خیزش همگانی سکنه کارگر شوش برای حمایت از همزنجیران موفقیت مهم دیگر است. تصاویر گویا است که که خانواده های کارگری در خانه ها جمع می شوند، غذا پخت می کنند و آن چه را که اعتصاب کنندگان احتیاج دارند فراهم می سازند. این صحنه ها، جان فشانی ها، اشک ها و فدا کاری ها رعشه بر اندام هر انسانی می اندازد که هنوز آخرین بارقه های انسان بودنش تاراج تهاجم و توحش سرمایه نگردیده است. این همبستگی و هم آوایی ها در عین حال بانگ رسای این واقعیت سترگ است که طبقه ما از چه قدرت عظیم لایزالی برخوردار است. چگونه می تواند این قدرت را سلاح رهائی انسان انسان سازد. چه حماسه ها می آفریند، چسان ارزش های پرشکوه انسانی را پاس می دارد، به زندگی معنی می بخشد، شرف، حیثیت اعتبار و کرامت واقعی بشری را به نمایش می گذارد. فراموش نکنیم، بحث بر سر نفس فداکاری ها و از خود گذشتگی ها نیست. پیشینه این جور کارها در میان توده های کارگر ما طولانی است. سخن اساسی آنست که این بار کل اینها در پهنه پیکار و اعتراض علیه سرمایه صورت می گیرد. موجودیت بشرستیز سرمایه و طبقه سرمایه دار و حاکمان سرمایه داری را افشاء می کند. آنچه در هفت تپه، شوش، اهواز و خوزستان جاری است بیش از هر چیز فریاد این خروش پرشکوه است که اگر کارگران بیشتری برخیزند، دست در دست هم نهند، اگر یک جنبش نیرومند شورائی بر پای دارند، چگونه زمین و زمان را زیر پای بورژوازی و زیر پای کل نظام گندیده و انسان ستیز سرمایه داری خواهند لرزاند. حمایت ها تا امروز چشمگیر بوده است. کاستی ها در نمایشی بودن آنها است. همبستگی ها باید حالت نمایشی روز خود را به واقعیتی جنبشی، زمینی و سرمایه ستیز بسپارد.

از هفت تپه و اهواز که بگذریم، اعتصابات و اعتراضات کارگری در تمامی ماه روند افزایش داشته است. رقم 89 اعتصاب در آبان فقط یک عدد نیست. گزارش اوجگیری یک جنبش است. هر روز بیش از 4.5 اعتصاب و اعتراض داشته ایم. (139 حرکت اعتراضی و اعتصابی در آبان) و این حتی در سه سال پرخروش اخیر جنبش کارگری ایران بی سابقه است.

دستاوردها، وجوه قوت و در خشش ها را گفتیم. به عیب ها، کاستی ها و پاشنه آشیل ها پردازیم. کارگران هفته تپه شورائی می جنگند اما در همان حال از خواست جایگزینی مالکیت خصوصی سرمایه داران توسط مالکیت دولتی سرمایه نیز سخن می رانند!!! این یعنی اینکه علیه سرمایه نمی جنگند. یعنی اینکه ریشه کل استثمار و فقر و فلاکت و آوارگی و گرسنگی و تعویق پرداخت مزدها را در سرمایه نمی بینند!!! یعنی اینکه معضل را نه در وجود سرمایه بلکه در شکل مالکیت و مدیریت سرمایه داری جستجو می نمایند!!! این فاجعه است. آنها با این کار کل روایت و برداشت خود از شورا را هم به زیر سؤال می برند. شورا برای طبقه ما یک همپیوندی دموکراتیک نیست!!. یک ظرف گفت و شنود خیلی دموکراتیک!! برای چانه زدن با سرمایه داران و دولت سرمایه نمی باشد!! بالعکس سنگری است که از درون آن علیه سرمایه، علیه یگانه ریشه واقعی کل سیه روزی ها می جنگیم. همه اصرار دارند تا ما را از برپائی این گونه شوراها باز دارند. در گوش ما می خوانند که مشکل در وجود سرمایه داری نیست!!! برخی جغد وار ناله می کنند که در دولتی بودن آنست!!! عده ای ترفند بازانه زوزه می کشند که در خصوصی بودن آنست. خیلی ها و مخصوصا دشمنان درونی طبقه ما جنجال می کنند که اساس معضل در امتناع سرمایه داران و دولتشان از قبول سندیکاهای ما و چیزی به نام دو یا سه جانبه گرائی است!!! جماعتی هم حل مشکل را در سرنگونی یک رژیم و آوردن رژیم دیگر می دانند و همین را خوراک فکری ما می سازند!!!

این ها، این طیف وسیع، اعم از حاکم، اپوزیسون، اندرونی، بیرونی، راست یا چپ نما، در سطح جهانی چند صد سال و در جامعه خودمان یک صد سال است که ما را غوطه ور باتلاق این فریبکاری ها نموده اند. اما لحظه، لحظه تاریخ وجود سرمایه داری در همه جهان فریاد می زند که نه فقط رهائی ما از گرسنگی، فقر، آوارگی، بی دارونی، قتل عام و هولوکاست بلکه هر میزان بهبود در معیشت و شرایط کار و زندگی ما نیز نیازمند اشتعال هر چه سرکش تر و نیرومندتر آتش پیکار و قهر ما علیه اساس سرمایه داری است. ما شورا را برای این کار، برای اینکه سنگر این پیکار باشد می خواهیم. وقتی از دخالتگری فعال و نافذ و آگاه همه آحاد در تصمیم گیری ها و راه حل جوئی ها صحبت می کنیم، بر تدارک متحد، سازمان یافته و شورائی کل افراد خود برای به دست گرفتن سرنوشت کار و تولید خویش انگشت تأکید می گذاریم. چک و چانه زدن به سرمایه داران و درخواست جایگزینی یک شکل مالکیت یا مدیریت سرمایه با شکلی دیگر که نیازمند شورا نیست. این کار همان دکه فروش قدرت پیکار کارگران به وحوش سرمایه دار است که نامش سندیکا است و بورژوازی چندین قاره، حتی وسیع ترین بخش بورژوازی ایران هم مدافع برپائی و میدان داری آنست. به مقاله عباس عبدی در روزنامه ایران و سپهر قاسمی در بی بی سی نگاه کنید.  

شما در یک خیزش خروشان دستجمعی، حصارهای شرکت نیشکر را پشت سر نهادید. وارد شهر شوش شدید، از اهالی کمک خواستید، توده های کارگر شهر پاسخ مثبت دادند و شما فریاد زدید «مردم شوش بیائید، ما همه با هم هستیم» فریادی که با استقبال وسیع و پرشور بسیاری کارگران ایران مواجه گردید. دانشجویان فرزند این کارگران فریاد شما را پاسخ دادند و گفتند «فرزند کارگرانیم کنارشان میمانیم». جمعیت هزار نفری کارگران فولاد اهواز به شما پاسخ دادند که در کنار شما هستند. خیابان های شوش و اهواز میدان خروش همصدایی و همبستگی با شما شد. چرا باید کل اینها وثیقه درخواست جا به جائی مالکان سرمایه شود؟!!! چرا نباید خودتان هفت تپه را تصرف کنید، از درون همین شورا برنامه ریزی کار و تولید را به دست گیرید. بر فراز همین جنبش جاری، همین حمایت ها، همبستگی ها، همصدائی ها، همرزمی ها و فریادهای اتحاد، اتحاد، از تمامی همزنجیران در سراسر ایران بخواهید تا در هر کجا که هستند شورا سازند، شوراها را به هم پیوند زنند. یک جنبش سراسری شورائی راه اندازند، راه تصرف کلیه مراکز کار و تولید را پیش گیرند. بر بام بلند این قدرت شورائی بر دولت سرمایه بشورند، بساط حاکمیت سرمایه را در هم پیچند و نظام سرمایه داری را راهی گورستان تاریخ کنند. آیا اینها غیرممکن است. فقط جواب سرمایه داران و مزدوران آنها می تواند مثبت صد در صد باشد. پاسخ کارگران آگاه این است که سخت و بسیار سخت است اما شدنی است و این پیکار ممکن و شدنی و اجتناب ناپذیر را باید از جائی آغاز کرد و آنچه در خوزستان جاری است می تواند و باید مرکز این آغاز گردد.

 Aban1

ابراهیم پاینده آذر 1397