آنچه بر کف خیابان ها و سطح شهرهای عراق جاری است، مستقل از این یا آن تمایز، همان چیزی است که از شروع قرن بیستم تا امروز به کرات و مستمر، شاهد وقوعش بوده و هستیم. گرسنگی، فقر، فلاکت، آوارگی، بی خانمامی، فساد، آپارتاید جنایتکارانه جنسی، آلودگیهای مرگزای زیست محیطی، فساد، حقارت و دنیای مصیبت های مولود نظام انسان ستیز سرمایه داری، توده های کارگر جوامع را درکلاف خود می پیچد، به ورطه عصیان می راند، آماده شورش و طغیان می سازد. میلیونها و شاید دهها میلیون قیام می کنند، به خیابان می ریزند، خشم و قهر خود را فریاد می زنند و خواهان «تغییر» می شوند. همه اینها اتفاق می افتد اما پروسه پرتلاطم و طوفانی ماجرا باردار هیچ رخداد میمونی نیست، بالعکس کوه موش می زاید، همه چیز به ضد خود تبدیل می گردد، هیچ آسیبی متوجه سرچشمه واقعی کل فلاکتها، گرسنگیها و سیه روزیها نمی گردد، هیچ حمله ای به ساختار قدرت و موجودیت نظام بردگی مزدی صورت نمی گیرد، سرمایه از هر گونه گزند ایمن می ماند، همه چیز بر وفق مراد سرمایه داران پیش می رود. کارگران باز هم گرسنه تر، بیکارتر، مفلوک تر، فقیرتر، شکست خورده تر، مقهورتر و فرسوده تر می شوند. در خونبارترین و پرجنجال ترین زایمان ها، نوعی بازتقسیم سهام مالکیت، سود، سرمایه، حاکمیت میان وحوش مختلف بورژوازی رخ می دهد. این گزاره عام و روتین خیزش ها، شورش ها و انقلاباتی است که از آغاز سده بیستم تا امروز اتفاق افتاده است و جنبش کارگری کشورها هزینه پرداز تمامی آنها بوده است.

آنچه این چند روز در عراق جریان دارد نیز ادامه و استمرار همین سناریو است و چشم انداز دیگری پیش روی ندارد. کارگران از فشار گرسنگی، بیکاری، بی درمانی، فاجعه های زیست محیطی به ستوه آمده اند، منفجر شده اند، به خیابان ریخته اند، خیزش آنها علیه فلاکت، فقر، نکبت و ادبار مولود بردگی مزدی است، اما جنبش آنها به هیچ وجه و هیچ میزان، تجلی خروش، میدانداری یا عروج قدرت پیکار ضد سرمایه داری آنها نیست. آنها در گروگانند، همه چیز به کام بورژوازی است. احزاب، مافیاها و وحوش سرمایه دار درعراق، منطقه و جهان به صف شده اند، تا این خیزش را، این شورش کارگران را سکوی یورش خود برای افزایش سهام سود، قدرت، حاکمیت و مالکیت خود کنند. بخش وسیعی از بورژوازی عراق سالهاست برای عقب راندن سرمایه داران ایرانی و دولت اسلامی سرمایه داری ایران از حوزه مالکیت، حاکمیت یا انباشت و ارزش افزائی سرمایه های خود برنامه ریزی می کند و چاره می اندیشد. این بخش تا همین اواخر چشم به راه دستاوردهای احتمالی جدال میان جمهوری اسلامی با بلوک بندی امریکا، عربستان، اسرائیل، امارات و سایر اقمار ایالات متحده بود. انتظار می کشید که مناقشات برای او به بار بنشیند و افول یا کاهش بحران آفرینی رژیم اسلامی درمنطقه را دنبال آرد. طیف گسترده ای از بورژوازی عراق با حرص و ولع خوشه چینی این تصادمات را قریب الوقوع می دید. پیداست که در کنار این انتظار به همه فعالیتهای دیگر نیز دست می زد. سکوت آشکار دولت، پارلمان، احزاب سیاسی و مراجع دینی عراق در برابر حملات نظامی مکرر اسرائیل به متحدان رژیم ایران، دیدارهای علنی یا پشت پرده غالب اینها با حکام سعودی، اقدام تعیین کننده بانک مرکزی عراق در مختل نمودن فعالیت بانکهای ایرانی مستقر در بغداد و شهرهای دیگر، به ویژه جلوگیری از انتقال میلیاردها دلار ارز حاصل از صادرات غیرنفتی جمهوری اسلامی یا برخی اقدامات دیگر همگی در این راستا بوده است. با همه اینها چشم امید بورژوازی هر چه بیشتر به سرنوشت مشاجرات بلوک بندی ها خیره بود و اینکه شاید نتیجه کشمکش ها گره از کار بگشاید و کفه حضور، سهم خواهی یا زیادت طلبی سرمایه داران ایرانی و دولت اسلامی ایران در عراق را سبک گرداند. این انتظار در این اواخر کم یا بیش به ورطه تردید افتاد. حادثه آرامکو، شکست ها و آسیب پذیری های روزافزون ارتش عربستان در یمن و دست بالا یافتن حوثی ها، عقب نشینی حاکمان سعودی از تاخت و تازهای پیشین و ابراز آمادگی نهان و آشکار آنها برای گشایش باب مذاکره با جمهوری اسلامی، سردرگمی خیره کننده دولت ترامپ یا انفعال بارز وی در میدان مناقشات، قدرت نمائی ها و خودکامگی های افزون تر رژیم ایران در خلیج و منطقه، همه اینها امید بورژوازی عراق به خوشه چینی دلخواه از مناقشات جاری خاورمیانه را کاهش داد. بورژوازی چشم به راه ظهور فرصت های دیگر شد و از زمین و آسمان رخساره طلوع این فرصت ها را کاوید. وقتی که توده کارگر زیر فشار سهمگین گرسنگی، بیکاری، فلاکت، بی آبی، بی مسکنی، محرومیت از دارو و درمان یا برق کومه مسکونی، انفجارآمیز به خیابانها ریختند، بورژوازی همه جا آماده بهره برداری بود. در یک چشم به هم زدن بساط تسویه حساب با شرکا، رقبا و زیادت خواهان پهن کرد، وحوش سرمایه راه افتادند تا مقدم بر هر چیز و مهم تر از همه چیز، شیرازه موجودیت سرمایه داری را از تیررس شورش دور سازند. بر ریشه کل معضلات پرده اندازند، در گام دوم قدرت پیکار کارگران را سکوی خیز خود برای تسویه حساب با هم سازند. طیف رقیب جمهوری اسلامی حضور این رژیم و بورژوازی متحدش را علة العلل کل بدبختی ها خواند. طیف دوم نیز همین سیاست را پیش گرفت و ساز و برگ چالش رقیبان کرد.

آنچه سریع و پرشتاب رخ داد، سرقت خیزش توده های کارگربود. خیزشی که باید بنیاد موجودیت سرمایه داری را نشان می رفت. بمباران تسویه حساب های وحوش بورژوازی گردید. یک بخش بورژوازی از بی کفایتی دولت گفت، عده ای وجود جمهوری اسلامی را سرچشمه همه شرها خواندند، طیف گسترده تری از تجدید انتخابات و بازسازی ساختار قدرت سرمایه سخن راندند، همه کوشیدند تا شورش عظیم کارگران را در این برهوت پردازیها مدفون سازند. سناریوی سیاهی که لحظه به لحظه پررونق تر و داغ تر می گردد و سؤال اساسی پیش پای توده عاصی کارگر آنست که بناست چه کند و در دل این سیاهی زار کدام راه را جوید، کدام مشعل را افروزد. پاسخ برای آنان که از حداقل شعور طبقاتی و انسانی برخوردارند اگر نه ساده اما رمزآمیز هم نیست. کارگران باید بر خواست های خود پای فشارند. آنان به درستی با شعار داشتن یک زندگی مرفه انسانی، خورد و خوراک و پوشاک، کار و آموزش و بهداشت، دارو و درمان، داشتن یک محیط زندگی پالوده از آلودگیهای دهشت زای زیست محیطی وارد میدان کارزار شده اند. توده کارگر باید بر طبل تحقق این خواستها بکوبد، خواست ها را عمق و گسترش بخشد، باید با رساترین صدا اعلام کند که مناقشات میان وحوش بورژوازی هیچ ربطی به او ندارد، فریاد سر دهد که کل طبقه سرمایه دار، کل دولتهای منطقه و جهان، کل نظام بردگی مزدی دشمن، بانی، باعث، سرچشمه، موجد، مولد و مسبب سیه روزیهای او است با همه آنها در کارزار قهرآمیز طبقاتی است، کارگران باید تصریح کنند که خواستار تحقق فوری و بدون قید و شرط همه خواست های خویش هستند، اما کل اینها فقط شروع کار است. مجرد اصرار برمطالبات علاج هیچ دردی نیست و تحقق هیچ خواستی راتضمین نمی کند. برای تحمیل هرمطالبه ساده بر بورژوازی نیازمند قدرت هستیم. سرمایه ارتش، دولت، پلیس، زندان، بیدادگاه، حوزه علمیه، قضات شرع، زرادخانه های تسلیحاتی و فراوان نهادهای اختاپوسی سرکوب فیزیکی و فکری دارد. برای مقابله با این دستگاههای مخوف باید قدرتی قاهرتر، نیرومندتر و کاراتر داشت. ما این قدرت را داریم باید آن را شورائی و سراسری سازمان دهیم. نکته بسیار مهم دیگری نیز پیش پای کارگران عراقی است. این فقط آنها نیستند که دست به طغیان زده اند. چند کیلومتر آنسوتر از شورش آنها، دهها میلیون کارگر ایرانی نیز دقیقا در حال پیشبرد همین پیکار است. مرز میان آبادان و بصره، مرز خوزستان و دیاله، مرز عراق و ایران مرزهای ما نیست. طبقه ما یک طبقه بین المللی و ضد هر نوع وطن سالاری است. در سراسر دنیا آماج استثمار، توحش و سبعیت سرمایه ایم. همه جا علیه استثمار، ستم و جنایات سرمایه می جنگیم. ما همه همزنجیریم و همگی خواهان در هم شکستن زنجیر بردگی مزدی هستیم. بورژوازی عراق به همان اندازه دشمن ماست که بورژوازی ایران، عربستان، اسرائیل، امریکا و سراسر جهان دشمن مایند، کل اینها، کل طبقه سرمایه دار جهانی به همین اندازه نیز دشمن تا مغز استخوان مسلح توده های کارگر همزنجیر ما در ایران است. ما می توانیم و باید دست به دست هم دهیم، اعتصاب فولاد اهواز را با شورش روز خود در بصره یکی کنیم، هر دوی اینها را با اعتصاب کارگران هفت تپه، هپکو، آذراب، لردگان، با شورش کارگران بغداد، کارگران صلاح الدین و انبار، کارگران تمامی کارخانه ها و مراکز کار ایران و عراق، با اعتصاب کارگران اردن، مصر و لبنان به هم پیوند زنیم و یک قدرت متحد، سراسری، شورائی و ضد سرمایه داری سازیم. بیائید چنین کنیم، بیائید کل کارگران عراق، ایران، منطقه در مقابل کل بورژوازی منطقه و جهان بیرق زیبای همبستگی طبقاتی و ضد سرمایه داری افرازیم. این ها اتوپی نیست، حیاتی ترین و فوری ترین ضرورت های مادی تاریخ و زندگی روز ما است. بیائید در منطقه پرآشوب خاورمیانه، در منطقه ای که کفتاران زشت سرمایه در منتهای سبعیت به شیار دلمه های سود و خون و سرمایه و قدرت مشغولند ما مشعل افروز یک پیکار طبقاتی سازمان یافته، متحد، شورائی، کارگری، انترناسیونالیستی و ضد بردگی مزدی گردیم.  

کارگران ضد سرمایه داری

مهرماه 1398

Irak