خیزش آبان ماه 98، در زمره رخدادهای معدود تاریخ جنبش کارگری ایران است که سرکوب فاشیستی بسیار سهمگین و سراسری اش نه فقط موج خشم و عصیان توده کارگر را به عقب نرانده است که آن را سرکش تر و پرخروش تر ساخته است. چرا چنین است. پاسخ را کارگران از ماهها و سالها پیش، در هر گفتگو، به هر مناسبتی، در هر شرایطی فریاد زده اند، عبارت معروف مارکس که « کارگران سوای زنجیرهایشان هیچ چیز برای از دست دادن ندارند» دیری است حدیث حال و زمزمه بیان کل 50 میلیون نفوس طبقه کارگر در جهنم بردگی مزدی ایران است. در پیچ و خم چنین وضعی پیداست که سرکوبها ولو هولوکاستی، بیشتر از آنکه خیزشها را مقهور کند، مشتعل تر و آتشفشان آساتر خواهد کرد. چیزی که در مورد شورش طوفانی آبانماه رخ داده است. در طول یک ماه اخیر اعتصابات و همه اشکال مبارزات کارگران با افت و خیز عادی خود تداوم یافته است. همین امروز به صورت همزمان شاهد برپائی چندین اعتصاب در شهرها و نواحی مختلف بودیم. 400 کارگر شرکت «ماکادام شرق» که 9 ماه تمام هیچ ریالی دریافت نکرده اند. در اعتراض به جنایت و سبعیت سرمایه داران چرخ تولید را از چرخش باز داشتند، کارگران راه آهن کرج در اعتراض به تعویق طولانی مدت پرداخت دستمزدها وعدم توزیع لباس و کفش ایمنی پروسه کار را متوقف ساختند. اعتصابات دیگری نیز آغاز شده و در حال استمرار است. دراین میان خیزش کارگران آموزش بازتاب و اهمیت خاص خود را دارد. توجه این گزارش کوتاه چند سطری نیز اگر نه ویژه اما کمی افزون تر بر روی همین رخداد متمرکز است.
معلمان در سطحی کم یا بیش سراسری، در شهرهای تهران، بوشهر، تبریز، اصفهان، اهواز، زاهدان، مشهد، سنندج، سقز، مریوان ضمن حضور در مدارس، دست از کار کشیده اند و بر حصول چند خواست پای فشرده اند. اعتراض به بودجه سال آتی دولت روحانی!، «اجرای صحیح قانون مدیریت خدمات کشوری»!! «اجرای رأی دیوان محاسبات در عرصه تغییر ضریب 150 به 300، افزایش حقوق سالانه متناسب با نرخ تورم! ادغام بیمه ها در یک بیمه کارآمد بدون سقف هزینه ها، لیست مطالبات آنها را تشکیل می دهد. چند صد هزار کارگر بخش آموزش سالهای متوالی است که برای تحقق همین خواستها یا مشابه اینها در حال مبارزه اند. ماجرا درمورد چند ده میلیون کارگر دیگر هم مصداق دارد. کل طبقه کارگر دهه ها است به امید حصول این مطالبات، یا حتی خواستهای نازلتر و در رأس آنها پرداخت مزدهای معوقه در حال جنگ است. مطالباتی که به رغم نازل بودنشان درهیچ دوره ای محقق نشده اند و اگر احیانا درسطحی وصول شده اند، نه فقط بهبودی دروضع معاش کارگران پدید نیاورده که با تنزل فاحش و بیش از پیش خورد و خوراک، پوشاک، دارو و درمان و تمامی قلمروهای معیشت روزشان همراه و همزمان بوده است. سؤال اساسی این است که چرا و تا چه زمانی باید خود را فریب دهیم و به همدیگر، به دهها میلیون همزنجیر خود دروغ گوئیم؟ چرا باید نام این کار را مبارزه بگذاریم؟ چرا باید برای جوش و خروشی که فاقد کمترین نتیجه گیری بوده است هزینه های سهمگین بپردازیم؟ آیا کارنامه صد ساله این نوع مبارزات نباید ما را به درک این حقیقت نائل سازد که بی راهه می رویم و باید راه درست پیکار را پیدا کنیم. بند، بند این کارنامه بانگ می زند که سطح جاری پیکارهای ما هیچ چیز نصیبمان ننموده است. در نازلترین و سازشکارانه ترین حالتها، برای بهبود شرایط کار و زندگی در قعر این جهنم دست به مبارزه می زنیم. پیشینه ها، تجارب وشواهد می گویند که حتی اعتصاب، مؤثرترین سلاح تا کنونی جدال ما هیچ موفقیتی برایمان به ارمغان نیاورده است. هیچ روزی نیست که شاهد بدترشدن خفت زای زندگی خود نباشیم، هیچ روزی نیست که ازروز قبل فقیرتر، گرسنه تر، محتاج تر و مفلوک تر نشده باشیم. آیا وقت آن نرسیده است که طومار این به اصطلاح مبارزات فرساینده و شکست آمیز را در هم پیچیم و ریل کارزار را عوض کنیم. سخن تاریخ و کلام مبارزه طبقاتی، صریح و عریان آنست که کلا، اما به ویژه در شرایط روز با راه اندازی اعتصاب در این وآن مدرسه، این یا آن کارخانه، فروشگاه، شبکه حمل و نقل، کشت و صنعت، مؤسسه ساختمانی یا هر مرکز کار و تولید دیگر نمی توان معیشت بهتر یا هیچ سطح از مایحتاج اولیه زندگی را بر بورژوازی و دولتش تحمیل کرد. زمان رویاروئی با سرمایه داری زیر بیرق کارگر این یا آن محل کار، نهاد و مرکز فروش نیروی کار سپری شده است. صف آرائی با راهبرد فشار بر بورژوازی برای دستیابی به زندگی بهتر یا حتی حفظ وضعیت موجود زیر سپهر حاکمیت و قدرت سرمایه داری از آغاز غلط بوده و این غلط انگاری دیری است انفجارآمیزگردیده است. باید این راهبردها را کنار نهاد. وقت آنست که شناسنامه معلم فلان مدرسه بودن، کارگر بهمان کارخانه بودن، راننده این شرکت یا نیروی کار آن مؤسسه بودن را دور اندازیم و همگی شناسنامه عضوی همزنجیر، همرزم و همسنگر از طبقه واحد کارگر به دست آریم. به جای خواست زندگی انسانی!! در زیر سیطره استیلا و حاکمیت سرمایه داری جنگ واقعی طبقه خود علیه موجودیت و بقای این نظام اختاپوسی را پیش گیریم. به صورت یک طبقه به طور شورائی و ضد سرمایه داری دست در دست هم گذاریم. راه خارج سازی کل مراکز کار و تولید و آموزش و بهداشت و درمان و همه چیز از چنگال قهر و قدرت سرمایه را پیش روی قرار دهیم. دست به کار تجهیز، تدارک، سازمانیابی کل آحاد طبقه خود برای تسلط بر سرنوشت کار و تولید و زندگی خویش شویم. معلمان می توانند و از این ظرفیت برخوردارند که بخش مؤثر طبقه ما در این کارزار شوند. به اوضاع روز و پیرامون خود نظر اندازیم. جهنم سرمایه داری در حال انفجار است. نظام بردگی مزدی نمی چرخد و فاشیسم اسلامی بورژوازی به رغم ظرفیت بی اتنهای کشتار آفرینی، سرکوب و هولوکاست پردازی قادر به تضمین بقای این اختاپوس نیست. در چنین وضعی کفتاران زشت مردار خوار زیر بیرقهای گوناگون با همه قوای خویش و شرکای بین المللی خود در کمین اند تا شاید جای وحوش حاکم روز را پر کنند و بر سر توده های کارگر همان آرند که رژیم های شاهنشاهی و اسلامی سرمایه در این صد سال آورده است. در ژرفنای چنین وضعی بدفرجام، نشستن دردفتر کار مدارس، اجتماع در مقابل نهادهای قدرت بورژوازی یا اعتصاب در چهاردیواری شرکتها و تقاضای افزایش دستمزد مطابق نرخ تورم از دولت درنده سرمایه، خودفریبی، خودفرسائی، قلم کشیدن بر روی نقش و قدرت طبقه خود و اعلام وفاداری زبونانه به ماندگاری سرمایه داری است. راه افتیم. همدیگر را پیدا کنیم، دست یکدیگر را بفشاریم، یک جنبش سراسری شورائی برپای داریم. کلیه مراکز کار، تولید، آموزش و درمان را از دست سرمایه داران و دولت آنها خارج سازیم. با همین جنبش به وجود هر نوع دولت پایان بخشیم، سرنوشت کار و تولید و زندگی خود را به دست گیریم، بساط کار مزدی را جمع کنیم و جامعه ای پدید آریم که در آن «رشد آزاد همگان در گرو رشد آزاد هر انسان باشد»
کارگران ضد سرمایه داری. دوم دی 1398