روال طبیعی و هویتی سرمایه داری است که بر متن هر شرایط، در پیچ و خم هر رخداد و بر فراز هر وضعیت، کلیه راهکارهای ممکن و تمامی امکانات قدرت خود را برای کاهش هزینه بازتولید نیروی کار توده های کارگر به کار گیرد تا از این طریق سیل اضافه ارزش ها را طغیانی تر و حجم سرمایه های جدید الحاقی را کهکشانی تر سازد. اینکه سرمایه در این قلمرو تا کجا پیش تازد پرسشی است که پاسخ آن را صرفا در آرایش قوای روز میان طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار می توان پیدا کرد. یک چیز خالی از ابهام است. سرمایه داری در این تهاجم هیچ مرزی نمی شناسد. مرز را جنبش کارگری است که می تواند تعیین کند و بر بورژوازی تحمیل نماید. آنچه این روزها در مورد کرونا در سطح جهان جریان دارد مصداق آشکار و بارز همین بشرستیزی هویتی سرمایه داری است. سرمایه از همان آغاز با تمام تدارک دست به کار شد تا «کرونا» را برای توده های کارگر دنیا فاجعه و برای خود فرصت سازد. برای درک بهتر ماجرا به پیشینه آن نظر اندازیم.
نظام سرمایه داری 12 سال پیش بحران انفجارآمیز جهانی خود را ساز و کاری برای سلاخی بیش از پیش خورد و خوراک، پوشاک، مسکن، دارو و درمان، آموزش یا امکانات اولیه معیشتی توده های کارگر تبدیل کرد. به همه برنامه ریزیهای ممکن دست زد تا شاید دور تازه ای از رونق، برای بخشی از سرمایه جهانی پدید آید. این تقلا زیر فشار تناقضات ذاتی سرمایه و سرکشی سونامی وار آن ناکام ماند. حجم انباشت خارجی 10 کشور بزرگ صنعتی مرکب از امریکا و متحدانش که به یمن قتل عام هست و نیست توده های کارگر دنیا، لنگان، لنگان در سال 2011 بالاخره به 1700 میلیارد دلار رسیده بود، در 2012 روند افت پیمود، در 2015 و 2016 رفت تا جان گیرد اما باز کاهش پیدا کرد و تا سال 2018 به سطح 1100 میلیارد دلار سقوط نمود. در همین فاصله زمانی حجم بدهی این دولتها از 35 تریلیون به 51 تریلیون دلار صعود کرد. همه چیز با صدای بلند فریاد زد که دور تازه ای از انفجار بحران در راه است. سرمایه جهانی در چنین وضعی قرار داشت که ناگهان کرونا با یکه تازی وحشتناک از راه رسید. کرونا ظرفیتی سهمگین برای تعمیق بحران داشت. نیروی کار مورد استثمار سرمایه بین المللی را فلج می کرد و درصد چشمگیری را تسلیم مرگ می نمود. سرمایه حاصل استثمار کارگر یا کار مرده همین نیروی کار است و در شرایطی که کووید 19، میلیون، میلیون کارگران را از کار کردن، استثمار شدن و تولید سود برای سرمایه باز می داشت، معلوم است که بحران سرکش سرمایه داری را هم طوفانی تر می ساخت. درست همین جا بود که سرمایه با تمامی قدرت خود وارد میدان شد. چه می توانست بکند؟ پاسخ روشن است. یگانه راه برای چالش افت نرخ سود و مقابله با بحران، هجوم پاندمیک علیه حداقل معیشت و امکانات زیستی طبقه کارگر جهانی بود. تهاجم وحشت انگیزی که به اشکال گوناگون و به کمک راهکارهای متنوع انجام می گیرد. رسم سرمایه است که یکراست و زمخت، طولانی ساختن روزانه کار، بیکارسازی های گسترده، کاهش مستقیم مزدها، افزایش هلاکت زای شدت کار، بلعیدن سرمایه های کوچک توسط رقبای نیرومندتر و نوع اینها را پیش گیرد. مدتها است سرمایه این کارها را در ابعاد بسیار عظیم و با ساز و کارهای اختاپوسی انجام می دهد. دولت و بازار بورس در این راستا، در سازماندهی این یورشها و تشدید این تهاجمات علیه زندگی توده های کارگر نقشی بسیار مخوف ایفا می کنند. کارکردی که به محض پاندمیک شدن کرونا شاهدش بودیم. در روزهای هفتم و هشتم اسفند بازار بورس نیویورک اعلام داشت که حدود 4 تریلیون دلار ارزش خود را از دست داده است. رخدادی که برای تمامی بورسهای بزرگ دنیا از جمله انگلیس، آلمان، ژاپن هم اتفاق افتاد. ماجرا در بیست و ششم اسفند با ابعادی گسترده تر تکرار شد، این بار بورس نیویورک تا 10 درصد، فرانسه 9 درصد، آلمان 8 درصد و مابقی همین حدود یا بیشتر به ورطه سقوط غلطیدند. اینکه ارزش کل سهام از دست رفته یا کاهش یافته در سطح بین المللی چه اندازه است؟ دقیقا نمی دانیم اما در یک محاسبه ساده سرانگشتی تا حدود 15 تریلیون دلار قابل تخمین است. معنای زمینی این رخداد چیست؟ بورژوازی القا می کند که سقوط 15 تریلیون دلاری ارزش سهام مترادف با کاهش این رقم از ارزش کل سرمایه بین المللی است!!. ظاهر ماجرا درست است اما در این میان مسائل اساسی بسیار تعیین کننده ای کتمان و جعل می گردد. بخش مهمی از این 15 تریلیون دلار اوراق سهامی است که کارگران خریده اند، یا در واقع کار پرداخت شده سنار و سی شاهی خویش را «سرمایه مجازی» تراست های غول پیکر مالی و صنعتی نموده اند. در تاریکی زار دنیای روز که جنبش کارگری به ویژه در امریکا و اروپا قدرت پیکار ضد سرمایه داری خود را در گورستان نظم سرمایه دفن کرده است، جمعیت نسبتا کثیری از کارگران تامین آینده خود و فرزندانشان را در پرداخت سهمی از دستمزدها برای خرید سهام تراستهای عظیم می بینند. آنها با این کار چیزی به دست نمی آرند اما غولهای عظیم الجثه مالی با اضافه کردن بهای این اوراق، حجم سرمایه موجود خود برای پیش ریز در حوزه های سودآورتر را افزایش می دهند. سرمایه داران از این طریق سودهای کلان به چنگ می آورند و به محض پیدایش نشانه های بحران کل این اقلام را در چشم به هم زدنی مصادره و از چنگ کارگران خارج می سازند. بخش دیگری از این 15 تریلیون دلار متعلق به سرمایه داران کوچک است که بورس جهانی با اعمال مکانیسم پالایش سرمایه، مالکیت آنها را لغو می کند و به صاحبان سرمایه های عظیم تر می بخشد. بازار بورس با این کار چند اقدام مهم در راستای چالش بحران انجام می دهد. اولا تریلیون ها دلار کار پرداخت شده طبقه کارگر را به کار پرداخت نشده یا سود و سرمایه تراست ها تبدیل می کند. ثانیا به سرمایه های بزرگ امکان می دهد رقبای کوچک خود را به ورشکستگی اندازند و با این کار پروسه پالایش سرمایه را محقق گردانند. به اهداف دیگری هم دست می یابد که در اینجا مجال طرح آنها نیست.
اینها فقط گوشه ای از تدارک سرمایه داری برای فرصت سازی از پاندمی کرونا به نفع ماندگاری خود است. یک گوشه دیگر آن را نقش بازی دولتها به گونه ای ضد انسانی تر برای تأمین همین هدف تعیین می کند. دولت ها تا جائی که به جان چند میلیارد کارگر سکنه زمین مربوط است راه را برای هجوم ویروس باز گذاشتند. هر ریال هزینه برای چالش پاندمی را ریالی در کاهش سود دیدند و با تمامی توان از آن فرار کردند. در هیچ کجا حاضر به تعطیل هیچ کارخانه، هیچ مرکز کار و تولید، هیچ جزء چرخه تولید سود نشدند. از تأمین ابتدائی ترین امکانات درمانی مورد نیاز بیمارستان ها امتناع نمودند. همزمان کهکشانی ترین بودجه ها را برای جلوگیری از کاهش سود سرمایه ها تصویب نمودند و در اختیار تراست های غول پیکر مالی و صنعتی قرار دادند. در ایالات متحده فقط در یک قلم 40 میلیارد دلار از حاصل استثمار کارگران وقف خلاصی شرکتها از خطر بحران شد. دولت آلمان دهها میلیارد یورو ارمغان سودآوری افزونتر سرمایه ها نمود. فرانسه حدود 50 میلیارد یورو همراه با 300 میلیارد یورو اعتبار بانکی به چالش بحران اقتصادی اختصاص داد. دولت سوئد در چند اقدام ضربتی نخست 500 میلیارد کرون، سپس 300 میلیارد کرون و سرانجام زیر نام های مختلف از جمله کاهش هزینه کارفرمایان تا 50 درصد، حذف کامل سهم سرمایه داران در بیمه ایام بیماری کارگران، کاهش شدید مالیات موسوم به «کارفرمائی و لیستی از این اقدامات تا 3000 میلیارد کرون به چرخه تولید سرمایه داری کمک خواهد کرد. شاید خیلی ها تصور کنند که دولت ها به بذل و بخشش های حاتم وار اهتمام کردند تا شاید از اخراج یک عده کارگر جلوگیری نمایند!!! اگر کسی چنین می پندارد شمع آجین توهم و شعور باختگی است. درست در همان دقایقی که این کمک ها سیل اسا راه حساب بانکی سرمایه داران را می پیمود، توده های کارگر فوج، فوج و چند هزار، چندهزار اخراج شدند. در همین سوئد 10 میلیونی بیش از 13000 کارگر رستوران در عرض چند روز کار خویش را از دست دادند. تنها یکی از شرکت های هتلداری 2000 کارگر را تا چند روز پیش اخراج نموده است. در سطح جهانی توفان بیکارسازی راه افتاده است. فقط تراست سفر و گردشگری از بیکار شدن 50 میلیون کارگر گفته است. این لیست به صورت وحشتناکی طولانی است. نکته بنیادی سرنوشت طبقه کارگر جهانی در روزهای آتی است. آنچه فعلا به چشم می آید صرفا قله کوه یخ است. سلسله جبال واقعی ترسناک تر از آنست که خیلی ها می پندارند. دولت ها برای نجات سرمایه از سونامی بحران، سطح بدهی را به عرش خواهند برد. آنها تا پیش از پیدایش کرونا 51 تریلیون دلار بدهی داشتند. دقیق تر بگوئیم، 51 تریلیون دلار به طبقه سرمایه دار پیشکش کرده بودند که از خورد و خوراک و پوشاک و آموزش و درمان طبقه کارگر سلاخی بنمایند. با غرش بحران این رقم چند برابر خواهد شد. رقمی که در سالهای آتی تا ریال آخرش از کارگران، از سفره بی نان، از آموزش و درمان نداشته آنان و نسلهای آتی آنها گرفته خواهد شد. دستمزدها آماج وحشیانه ترین تعرض ها قرار خواهد گرفت. بیکاری به اوج می رود، گرسنگی و فقر و فلاکت ابعاد آتشفشانی پیدا می کند. مدرسه ها با شتابی افزونتر از قبل برچیده می شوند، بیمارستانها یکی پس از دیگری تعطیل می گردند. سن بازنشستگی باز هم بالا خواهد رفت. بیمه بیکاری و بیماری سلاخی خواهد شد، سرمایه، شبیخونی سراسری و استراتژیک را علیه معیشت موجود کارگران دنیا آغاز خواهد کرد، برای این شبیخون هیچ مرزی قائل نخواهد شد و آن را تا عقب نشینی طبقه کارگر به یک سطح معیشت قرن نوزدهمی ادامه خواهد داد. آخرین و حیاتی ترین پرسش این است که جنبش کارگری در مقابل این جنگ جنایتکارانه سرمایه داری چه خواهد کرد. پاسخ این سؤال مشکل است اما یک نکته روشن است. شبیخون سرمایه داری هیچ نقطه پایانی نخواهد داشت و این در حالی است که طبقه کارگر بین المللی هم دیگر جائی برای عقب نشینی باقی نگذاشته است. شواهد می گوید که کارگران سوای افراختن بیرق یک جنگ واقعی ضد سرمایه داری، سوای برپائی سنگر مبارزه رادیکال طبقاتی هیچ چاره دیگری ندارد. چه خواهد شد نمی دانیم اما این را خوب می دانیم، ما مصمم و استوار برای ایفای نقش رادیکال در جنگ پیش روی طبقه خود پیش خواهیم تاخت.