طبقات استثمارگر تاریخ، همواره در شکل دهی به افکار مسلط بر جامعه مطابق با اهداف و منویات و منافع خود تدارک دیده و برنامه ریزی کرده اند، یکی از رایج ترین این راهکارها قفل زدن این اهداف و منافع به اشخاص یا “شخصیت پردازی” است. این اشخاص نقش مراجع و نمادهای متبلور و تشخص یافته این اهداف را می یابند و توده های استثمار شونده از طریق تکریم و ستایش اینان عملا به عرف و هنجارهای ستمگرانه مطلوب حاکمان تمکین می نمایند.
در جامعه سرمایه داری کارگر برده ای است که علاوه بر وظیفه تولید سودهای افسانه ای طبقه سرمایه دار، اطاعت، تقدیس و تکریم شاهان، فرماندهان نظامی، متفکران، سیاستمداران، دانشمندان، مراجع مذهبی و هنرمندان این طبقه نیز بر ذهن و شعورش سنگینی می کند. آنچه این روزها درباره شجریان جریان دارد نمایش چندش آور همین فرهنگ “شخصیت پردازی” است. در این مراسم، آزاردهنده تر از هر چیز، حضور چشمگیر بخشهایی از کارگران بخصوص اقشار تحصیلکرده طبقه ما بود. متاسفانه به عیان دیدیم که این بخشها هنوز همان راه “یا حسین یا میر حسین” گفتن و جشن و پایکوبی در کارناوال حمایت از روحانی را ادامه می دهند.
شجریان بسیار فاش و عریان از شخصیتهای اپوزیسیون منحط اصلاح طلبی بود، این کارگران او را پرچمدار آزادیخواهی معرفی می کنند!! زیرا در سال 88 “مرگ بر دیکتاتور” گفته است!! کارگران شرکت کننده در مراسم و فعالان شبکه های اینترنتی هنوز درنیافته اند که مرگ بر دیکتاتور لفظی پوچ و پوشالی است که اصولگرایان و خامنه ای و میر حسین موسوی و روحانی و هر سرکوبگر آزادی هم در همه جای جهان از گفتن آن ابایی ندارد!!
گویا خیزشهای سالهای 96 و 98، اعتصابات متعدد و مکرر کارگران در نقطه نقطه ایران، سردادن شعار “اداره شورائی” توسط کارگران، ذره ای در فکر و عمل این همزنجیران ما تغییری نداده است. اینان هنوز هم این خیزشها را از آن خود نمی دانند، در پیوستن به این جنبش قدم بر نمی دارند، در قدرت یابی و گسترش و قوام دادن و سراسری کردن آن نقشی برای خود قایل نیستند، از کارگر نامیدن خود شرم دارند، از این جنبش کناره می گیرند و تماشاچی این مبارزات هستند، به دنبال رهبر تراشی و شخصیت پردازی اند. دخیل بستن به شجریان حکایت از عمق استیصال و بی افقی آنان دارد. این نقطه ضعف بسیار اسفباری برای طبقه ماست.
طبقه ما در دریای فقر و فلاکت، تبعیضات جنسی و کشتار آزادی ها به دنبال راه نجات است. راه برون رفت از این مهلکه، حضور پر قدرت جنبش شوراخواهی ضد سرمایه داری است. فقط جنبشی که مداوم و مستمر به مشق جنگ علیه سرمایه بپردازد می تواند به تدریج اکثریت آحاد طبقه ما متشکل از کارگر صنعتی، معلم، پرستار، دانشجو را با هر سطح سواد و آگاهی، فارغ از عقیده و جنسیت بدون بالا و پایین و رهبر و شخصیت، به درون خود فرا خواند و پادزهری علیه هر آلودگی و سم فکری و فرهنگی ازجمله “شخصیت سازی” باشد.
کارگران ضد سرمایه داری – مهر 1399