از کجا آغاز کنیم و چگونه یک قدرت کارساز فائق گردیم؟
این روزها همه ما در هر شهر و دیار که زندگی می کنیم و در هر کارخانه، مدرسه، بیمارستان، مؤسسه و مرکز کار که استثمار می شویم در حال اعتراض، عصیان و کارزار هستیم. همه از فقر، گرسنگی، بدهی، بیکاری، خرابه نشینی و گورخوابی در خشم هستیم. روزهای آخر سال است، اگر بیکاریم هیچ ممر معیشتی نداریم و اگر بازنشسته یا شاغل می باشیم با بهای بسیار نازل نیروی کار قادر به تأمین حداقل معاش خود نمی گردیم. اعتصاب، تظاهرات و اعتراض امر قهری و گریزناپذیر زندگی ما است و روزهای حاضر یا ماه پایانی هر سال روزهای تلاطم و طغیان هر چه بیشتر این عصیان ها، خشم ها و قهرها است. اما مجرد اعتراض و ابراز نارضائی، حتی مجرد اعتصاب، تعطیل چرخه تولید و دست کشیدن از کار برای تحقق هیچ سطح از مطالبات کفاف نداده و نمی دهد، این را در همین جهنم سوزان محل زندگی و فروش نیروی کار، بیش از صد سال است که شب و روز آزموده ایم و آزمودن بدفرجام و بی نتیجه اش ما را سخت فرسوده و زمینگیر ساخته است. تاریخ زندگی انسان تاریخ مبارزه طبقاتی است و این تاریخ در گام به گام خود با درس آموزی، نقد اشتباهات، یافتن راهها و خروج از گمراهه ها آمیخته است. ما نیز باید چنین کنیم، در غیر این صورت شکست بعد از شکست تنها نتیجه تمامی کارزارها، طغیانها، شورش ها، اعتصابات و میدانداریهای ما خواهد بود. به خاطر داشته باشیم که ما با این یا آن سرمایه دار مواجه نیستیم، با طبقه سرمایه دار، دولت سرمایه داری، با نظام بردگی مزدی، زرادخانه های عظیم نظامی، قدرت قهر پلیسی، دستگاههای اختاپوسی شستشوی مغزی این نظام مواجه هستیم. مشکل به همین جا نیز ختم نمی شود، سرمایه داری تنها با این نهادها، ارتش ها و قدرت ها ما را در هم نمی کوبد، با هزاران چهره فریب و نیرنگ، زیر بیرق اصلاحات، حتی با افراشتن بیرق دروغین ممهور به مهر طبقه ما نیز ما را زمینگیر می کند و در کلاف قدرت خود مدفون می سازد. ما با چنین اختاپوس دهشت و وحشتی در جنگیم و برای جنگیدن نیازمند قدرتی عظیم، استخواندار، کارساز و میداندار می باشیم. بدون این قدرت تکلیف مبارزات ما معلوم است، شکست و پیروزی ها را نه ما که دشمن طبقاتی ما تعیین می کند، فقط اگر صلاح سودآوری افزون تر چرخه کار و تولید سرمایه داری باشد، گامی به عقب می رود و به این یا آن خواست زبونانه ما پاسخ مساعد می دهد. در غیر این صورت موج طغیان و اعتراض و اعتصاب ما را در هم می کوبد، گلوله باران می کند و به خون می کشد، اوست که تصمیم می گیرد و تکلیف جنگ را روشن می سازد. اگر عقب می نشیند برای آن نیست که زندگی ما بهبود یابد، فقط برای آنست که رودهای سود پرخروش ماند، که باور ما به جاودانگی کارگر بودن خود و ماندگاری سرمایه داری دچار اخلال نگردد. به هر حال مادام که فاقد قدرت لازم هستیم، سرمایه، طبقه سرمایه دار و دولتش است که برای همه چیز، از جمله سرنوشت همه کشمکشها و جنگهای فیمابین تصمیم می گیرد. روندی که تاریخا شاهد تحقق، استیلا و حکمرانی آن بوده ایم. وضعیت زمینگیر، مقهور، مفلوک و زبون طبقه ما در شرایط روز دنیا نیز ناشی از آن است، اما ما توده همزنجیر کارگر، به نوبه خود، چشمه جوشان و خروشان عظیم ترین و تحولسازترین قدرت انسانی تاریخ هستیم. این قدرت در سلول، سلول هستی طبقه ما به طور خودپو و خودجوش در حال سرکشی است. و صد البته که به شدت پراکنده، متشتت، گسیخته، بدون انسجام و فاقد استخوان بندی است. به همین دلیل هم سخت بی تأثیر، منفعل و مفلوک است، اعتصاب می کند اما در قفس محقر کارخانه و لاجرم هیچ سرمایه داری را نمی ترساند، چرخ تولید را از کار می اندازد اما در هفت پستوی محل کاری که در محاصره صدها همزنجیر سیه روز جویای کار است و به همین خاطر هیچ ترسی بر اندام مالک مؤسسه نمی اندازد، به خیابان می ریزد، اما خود را رسوای خاص و عام می کند، به جای آنکه قدرت باشد تحصن آجین می شود و بیرق استیصال می افرازد. سخن کوتاه، قدرت نیست، مرده است، بی قدرتی است، اگر بناست قدرت گردد باید به هم پیوندد، ارگانیسم گردد، یک جنبش سازمانیافته شورائی ضد سرمایه داری شود. نقش یک قدرت متحد، متشکل، طبقاتی، شورائی و ضد بردگی مزدی احراز نماید، این کار کاملا ممکن است، قطعا و یقینا ممکن است، باید مقدماتش را فراهم سازیم. اول مقدم بر هر چیز بساط انتظار و چشم به راه ناجیان، قهرمانان، شایستگان، رهبران، سرکردگان بودن را یکبار، برای همیشه جمع کنیم و به زباله دان تاریخ اندازیم. دوم از قعر مبارزات روز خود آغاز نمائیم، این اراده قهرمانان، بیانیه نخبگان، برنامه حزب نشینان، فرمان رهبران نیست که می تواند قدرت سرنوشت آفرین ما شود، کاملا بالعکس، جنبش حی و حاضر و جاری ما در سراسر جهنم سرمایه داری است که می تواند و باید قدرت سازمان یافته شورائی ضد کار مزدی ما گردد، نقطه آغاز در اینجاست و از اینجا باید شروع کنیم. اما چگونه؟؟
پیشنهاد ما این است که:
1- هیچ اعتصابی را در حصار کارخانه، مؤسسه، مدرسه، شرکت، بیمارستان و مرکز کار محصور نکنیم، اعتصاب کنیم و راه افتیم، چرخ تولید را از کار بیأندازیم و متحد، دست، در دست هم، همگام، استوار و همدل به سراغ همزنجیران خویش در مرکز کار مجاور، مرکز کار آن طرف تر، مرکز کار بعدی و بعدتری رویم. همه ما آحاد یک طبقه ایم و به اندازه هم زیر فشار استثمار، سبعیت و جنایت سرمایه داری هستیم، همه گرسنه و مفلوک و عاصی هستیم، فریاد هر کدام ما می تواند چاشنی خروش هزاران و میلیون ها کارگر دیگر شود، می تواند بمب خیزش طبقه ما را به نقطه انفجار راند. هیچ اعتصابی را در محل کار محبوس نکنیم، به لحظه ای از جنبش طبقه خود و به حلقه ای از زنجیره کارزار طبقاتی خویش ارتقاء دهیم. متحد و خروشان به سراغ کارگران سایر مراکز کار رویم، از آنها بخواهیم که چرخه تولید اضافه ارزش را متوقف نمایند و چرخ مبارزه طبقاتی و قدرت شدن جنبش ضد سرمایه داری طبقه خویش را راه اندازند.
2 – در متن پیشبرد راهکار بالا، به هم جوش خوریم، به جای اینکه خود را کارگران مراکز مختلف کار پنداریم، آحاد یک طبقه واحد بینیم، به جای آنکه هر صدتا یا چند صدتا، خود را برده مزدی یک سرمایه دار تلقی کنیم، افراد یک جنبش مجبور به کارزار رادیکال ضد سرمایه داری بشناسیم. بساط کارگر این یا آن شرکت بودن را در هم پیچیم. لباس ارتش پیکارجوی ضد کار مزدی طبقه کارگر پوشیم. به عنوان آحاد این جنبش با هم حرف زنیم، ارتباط برقرار کنیم، به گفتگو بنشینیم، پیچ و خم مبارزه طبقاتی روز و آتی خود را برنامه ریزی کنیم، راه ارتقاء موقعیت روز خویش به یک جنبش نیرومند شورائی ضد سرمایه داری را واکاوی و هموار سازیم.
3- راهکار پیشنهادی ما هیچ طرح اعجاب انگیز و مریخی نیست، شکل بسیار طبیعی، مقدور و قابل تحققی است که اعتصابات و اعتراضات منفصل، سترون، فرساینده و بی نتیجه ما می تواند به خود گیرد، تا از این وضع بیرون اید، توان خروج از برهوت شکست زای روز را در وجود خود بپرورد و بازتولید کند. شکی نیست دشمن به ما حمله خواهد کرد، درست همان گونه که فی الحال می کند، فرقش این است که امروز پراکنده، مفلوک بدون هیچ قدرت هستیم اما اگر راه تبدیل شدن به یک قدرت شورائی سازمان یافته ضد سرمایه داری را پیش گیریم، در هر نقطه از این راه، در هر سنگر این میدان یک قدرت رشد یابنده، بالنده، شکوفا و در حال سراسری شدن خواهیم بود. قدرتی که می تواند دشمن را به عقب راند، او را مجبور به قبول خواست ها کند، در همان حال موقعیت ما را در پروسه پیکار طبقاتی محکم تر و آهنین تر و پیروزمندتر گرداند. بیائید شروع کنیم، همه راهها به بن بست رسیده است. این راه دارای افقی شفاف است.
کارگران ضد سرمایه داری
اسفند 1399