فوق لیسانس شیمی هستم اهل استان کرمانشاه. دل نوشتەای نگاشتهام از من کولبر و یکی از صدها تحصیل کردگان که کولبری میکنم خطاب به کولبران کردستان. هر وقت کولبری هدف شلیک مستقیم گلوله حافظان سرمایه میشود و یا از پرتگاه پایش لیز میخورد و جان میدهد و یا در خوشبینانه ترین حالت یا توسط نگهبانان سرمایه کتک میخورد و یا قطع عضو میشود رسانەهای اونور آبی اعم از فارس و کردشان فریاد سر میدهند کە واویلا کولبر_نکشید.
مدال انتخاب مزخرف ترین و پوچ ترین شعار معاصر را باید به این احزاب و سمپاتهایشان داد زیرا آنها با پدیده کولبری به مانند یک امر طبقاتی نگاه نمیکنند و اساسا مشکلشان خود پدیده کولبری نیست بلکه کشتن کولبران مورد اعتراضشان است و چنان با یک کاسه کردن و یکدست کردن کولبران با بورژواهای محلی کردستان این پدیده غیر بشری که حاصل ساز و کار و مناسبات غیرانسانی سرمایهداری است را به مقوله ستم ملی تقلیل دادهاند گویا در این مناسبات و گردش روزافزون سرمایه تمام کردستان بدون هیچ تقسیم بندی طبقاتی به طور یکسان سود و زیان میبرند.
من از همین جا به تمام هم طبقەهایم اعم از کارگران و کولبران یادآور میشوم درد ما دردی ملی نیست بلکە دردیست کاملا طبقاتی. درد ما با کارگران شرکت نفت، کارگران هفت تپه و کارگران سراسر جهان مشترک است نه با بورژوازی تجاری کردستان. همانگونه که سهم کارگران سایر کارگاهها و حوزههای تولیدی ایران و جهان همانند ما کولبران کرد از گردش سرمایه گرسنگی، حقوق معوقه، عدم داشتن بیمه، عدم امنیت شغلی، اخراج فلهایی و فقر و فلاکت روزافزون تودهای است، ما طبقه رنجدیده کولبر کردستان نیز سهم مان از مرز و گمرکات مرزی و گردش سرمایه در مرزهایمان کولبریست، ریسک کردن و خطر کردن است، یخ زدن در سرما است، گلوله است و جان دادن و قطع عضو شدن. اما در مقابل سهم بورژوازی تجاری کردستان مانند تمام بورژواهای سایر نقاط دیگر از همین مرز مشترکمان پارو کردن دلار است و سودهای کلان، ماشینهای لوکس است و خانههای ویلایی و سفرهای لاکچری.
رفقا کولبران و هم طبقەهای عزیزم ما همە بە چشم خود دیدەایم و تجربەاش کردەایم کە احزاب بورژوا ناسیونالیست و پروغرب کردستان اعم از حزب دموکرات و حزب پژاک و کومله در مرزهای کولبری از کولبران حق گمرک (شما بخوانید باج و پول زور) میگیرند. پس نه این احزاب و نه سمپاتهای شیّادشان صلاحیت آن را ندارند که از درد کولبر بگویند و بنویسند و مطمین باشید بدون هیچ تردیدی آنکس که درد کولبری را به درد مشترک ملی تقلیل میدهد و صرفا از فرم حکومت و قدرت و استبداد مرکز بدون در نظر گرفتن سازوکار جهانی و منطقەای سرمایهداری سخن میگوید بی گمان یک ریاکار و کلاهبردار است.
این درددل را نوشتم تا یادآور شوم که ما قبل از هرگونه شلیک مستقیم و ستمی از سوی نیروهای حافظ سرمایه در ایران توسط بورژوازی تجاری محلیمان همان صاحبان بار و کالاها استثمار شدەایم، صاحب بار و بورژوازی محلی کردستان که با تلفنش در تخت خوابش دلار جابجا میکند چگونه با ما کولبران کە از روی ناچاری و نداری و بیکاری و فقر بە کولبری روی آوردەایم و با فلاکت و مشقت و بدبختی و به قیمت جانمان کالا و سودش را حمل و حفاظت میکنیم همسان هستیم و در یک خط قرار میگیریم؟ ما با این زالوصفتان در مقابل یکدیگر هستیم نه در کنار یکدیگر.
در پایان باید عرض کنم که این اپوزیسیون منحط و خوش نشین در خارج از ایران اعم از چپ و راستشان که در برابر سازوکار جهانگیر و ویرانگر نظام متعفن سرمایه داری ساکت اند و همه درد و رنج و فلاکت تودهای ما را به ناکارآمدی دولت جمهوری اسلامی تقلیل میدهند و صرفا از تبعیض و ستم ملی سخن میگویند دلسوز و یاور ما نیستند بلکه دشمن طبقاتی ما و عوامل و دست اندرکاران تحمیق کردن ما هستند در یک کلام باید به همه شان بفهمانیم و بگوییم که سکوت کنید و خفه شید. یار و یاور ما همین کارگران اعتصابی هستند که باید به ندایشان گوش کنیم، از تجربیاتشان درس و آموزش بگیریم و با خوشبینی و امیدواری پیام همبستگی خود را به هم طبقەای ها و رفقای راستینمان اعلام بداریم که با ذهن و اندیشه و قلبمان از این سر ایران تا آن سوی کشور با رزم برحقشان همسو هستیم و رزم همه ما رنجدیدگان کردستان، ایران و جهان علیه سرمایه است با هر شکل و قالب و نامی و یا در هر لباسی و با هر زبان و ایدئولوژی خاصی در هر نقطه از این کره خاکی. ده تیر 1400