طبقه ما در گوشه گوشه جهنم سرمایه داری ایران در حال اعتصاب، اعتراض و شورش است. اما تا به حال نه فقط نتیجه ای نگرفته ایم که هر روز بیش از روز پیش اسیر فقر، بی داروئی، آلودگی های زیست محیطی، کار کودکان، زن ستیزی و کل بدبختی های دیگر زاییده سرمایه داری شده ایم. ما بیش از یک قرن است که بارها بزرگترین شورش ها و قیام ها را سازمان داده ایم، دست به انقلاب زده ایم، اما در مجموع فقط عقب نشسته ایم و متحمل فاجعه بارترین شکست ها شده ایم. کارنامه مبارزات ما نشان می دهد که یک جای اساسی کار می لنگد. ریشه کل این شکست ها بسیار روشن است. ما علیه شدت استثمار سرمایه داری و علیه آنچه سرمایه برسرمان می آورد اعتراض می کنیم اما علیه اساس موجودیت سرمایه داری دست به هیچ کاری نمی زنیم. نمی شود اساس موجودیت این نظام را قبول داشت و آنگاه بر آن شد تا با اعتصاب و قیام و تغییر دولت ها و حکومت ها از شر نکبت و سیه روزی های این نظام رهائی جست. اگر قرار است نتیجه بگیریم، مجبوریم چند نکته بسیار حیاتی و سرنوشت ساز را مد نظر قرار دهیم.
1- چرا مطالبات خویش را از سر تمکین و تسلیم به موجودیت و بقای سرمایه داری طرح می کنیم؟! طبق آمار منتشره از سوی خود جمهوری اسلامی از هر 12000 تومان ارزشی که می آفرینیم فقط یک هزار تومان نصیب ما می گردد!! محدود ساختن مبارزه طبقه خود به پرداخت مزدهای معوقه و تطابق این مزد با «نرخ تورم» به این معناست که سرمایه داری مجاز است نرخ استثمارهای 1200 درصد را بر ما تحمیل کند. زمانی که از نظام سرمایه داری تقاضا می کنیم تا به ما حق اعتصاب و تشکل دهد، برابری میان زن و مرد عطا نماید، آلودگی های محیط زیست را برطرف سازد، کار کودک را غیرقانونی اعلام دارد، آزادی پوشش دهد، بهداشت و دارو و درمان ما را تضمین کند، آزادیهای سیاسی ما را ارج نهد، حقوق مدنی ما را احترام گذارد، هنگامی که کل اینها را از سرمایه داری و دولتش مطالبه می کنیم، وقتی برای توافق حاکمان سرمایه با این خواست ها مقابل مجلس جمع می شویم، راه پیمائی می کنیم یا به اعتصاب و مبارزه متوسل می گردیم، تمام این کارهای ما این معنا را دارد که به نظام بردگی مزدی می گوئیم موجودیت و بقای تو برحق است!! حال با قبول این که به اساس هستی و باقی بودنت اعتراضی نیست، حق زنده ماندن و درمان و دارو یا مقداری رفاه هم می خواهیم!!
پاسخ سرمایه داری به این جنبش کاملا روشن بوده است. سرمایه داری می خواهد ماندگار باشد و شرط اساسی این ماندگاری تبدیل حاصل کار توده های کارگر به سرمایه انبوه تر و کهکشانی تر است. معیشت و دارو و درمان و محل سکونت و نفس کشیدن و همه مسائل دیگر مطلقا مشکل سرمایه نیست. سرمایه کارگر را فقط استثمار نمی کند، در همه عرصه های حقوق، فرهنگ، مذهب، آداب و رسوم، مسائل مربوط به جنسیت، قومیت و تمامی وجوه هستی بشر تسلط خود را می گسترد، در همه این حوزه ها به شیرازه حقوق، امکانات رشد جسمی و فکری وآزادی های انسان حمله ور می شود. سرمایه، سازمان پلیسی، امنیتی و نظامی خود را می سازد و این ماشین را ابزار سرکوب مبارزات کارگران می گرداند. سرمایه از درون تمامی اینها ماندگاری و بقای خود را بر کارگران تحمیل می کند. پاسخ سرمایه این است و سرمایه داری درست از لحظه پیدایش تا امروز با توده کارگر دنیا چنین کرده است. تناقض دقیقا همین جاست. اینکه از نظام سرمایه داری می خواهیم که لطف کند و حواسش به غذا و پوشاک و داروی فرزندان ما هم باشد!!
2- طبقه ما نمی تواند با تأیید کار مزدی، با تأیید سرمایه به خواست ها و نیازهای واقعی انسانی خویش دست یابد، مبارزه ما برای تحقق هرخواست حتی نازل ترین مطالبات، باید ماهیت شفاف ضد سرمایه داری احراز کند. ضد سرمایه داری مبارزه کردن هیچ رمزآمیز نیست. می توانیم به بیلان محصول اجتماعی کار و تولید سالانه خویش استناد کنیم و فریاد سر دهیم که خواستار اختصاص کل این حاصل کار به معیشت و رفاه و درمان و آموزش و آسایش و رشد متعالی جسمی و فکری خود هستیم. آیا اگر هر چه بیشتر خود را وفادار بقای این نظام سراسر استثمار و جنایت نشان دهیم، طبقه سرمایه دار و دولتش زودتر و آسانتر پذیرای خواست ما می گردد؟! چرا ما باید در نهایت خفت و زبونی تقاضای «حق اعتصاب»، «حق تشکل»، «حق آزادی بیان»، «حق داشتن مطبوعات»، «حق راهپیمائی و اعتراض»، «حق آزادی پوشش» و لیست طولانی این نوع «حقوق» کنیم؟!
پاسخی که احتمالا خیلی ها به صورت حاضر و آماده دارند اینست که: طبقه سرمایه دار همه چیز دارد، ارتش، سپاه، بسیج، لباس شخصی ها، پلیس، دولت، قدرت اقتصادی، قدرت مذهب و شستشوی مغزی، هر چه قدرت هست در دست سرمایه داران و دولت است. ما مجبوریم به قانون متوسل گردیم، از خواستهای بزرگ دست برداریم، به نازل ترین مطالبات رضایت دهیم. یک راه دیگر هم هست. اینکه رهبرانی به فریاد ما رسند!!، خودشان بر تخت قدرت بنشینند و ما را از شر این همه ظلم و فساد و گرسنگی رهائی بخشند!! باید خواستار حق قانونی اعتصاب، تشکیل سندیکا و نوع این ها شویم تا زمانی که رهبرانی پا به میدان ظهور بگذارند و ناجی و منجی ما گردند!!
پاسخ ما ضد این است. ما به هیچ وجه محکوم نیستیم که سطح انتظار خود را به حصول مزدهای معوقه و تطابق دستمزد با «نرخ تورم» تنزل دهیم، داشتن بیمه درمانی را کعبه آمال خود پنداریم، طرح طبقه بندی را پیروزی طبقه خود تلقی کنیم، به قانون سرمایه آویزیم، بساط دادخواهی در بارگاه مجلس سرمایه پهن کنیم، از نظام سرمایه داری حق اعتصاب و اعتراض گدانی نمائیم. می توانیم به جای این کارهای خفت بار، همه جا و در تمامی عرصه ها شالوده کار را بر اعمال قدرت شورائی برای تعیین سرنوشت کار و تولید و زندگی خود قرار دهیم.
به جای خواست چند ریال افزایش دستمزد، پرداخت مزدهای معوقه، کاستن از فشار و شدت کار، بیمه درمان، غرامت بیکاری، ایمنی محیط کار، لغو کار کودکان یا هر خواست اقتصادی و رفاهی دیگر، خواستار اختصاص کل حاصل کار و تولید سالانه خود به معیشت، رفاه، رشد، بی نیازی خویش شویم. به جای مطالبه تقلیل ریزگردها، حل مشکل بی آبی، کاهش آلودگی های زیست محیطی، بر سرچشمه پیدایش و زایش اینها در چرخه تولید سرمایه داری انگشت گذاریم و خواهان خشکاندن این سرچشمه ها گردیم. به جای خواهش و تمنا برای کاهش زن ستیزی و بی حقوقی زنان و محو حجاب اجباری، جنبش نیرومند جلوگیری کامل از هر نوع دخالت دولت در زندگی افراد بر پای داریم. به جای گدائی حق تشکل و اعتصاب و آزادی بیان و تظاهرات از سرمایه داران یا دولت آنها، سرفراز و با اقتدار دست به اعتصاب زنیم، شورش سازمان دهیم، چرخه کار و تولید سرمایه را از چرخش باز داریم.
یکی از بنیادی ترین محورهای مبارزه این است که ما اساسا به صورت یک طبقه متحد می توانیم انتظارات و خواسته های خود را بر سرمایه داران و دولت آنها تحمیل کنیم، در قالب کارگران یک کارگاه، کارخانه، بانک، مدرسه، تجارتخانه، شبکه حمل و نقل، برق، آب، مزرعه، بندر و غیره کار زیادی نمی توانیم بکنیم و قادر به تحمیل انتظارات خود بر نظام بردگی مزدی نیستیم. دست در دست هم، وقتی نیشکرسازی هفت تپه را به ورطه تعطیل می رانیم، در همان زمان همزنجیران ما به حمایت از ما، به عنوان بخشی از طبقه ما، چرخ تولید در همه خودروسازی ها را متوقف سازند، مراکز تولید انرژی را از کار اندازند، شبکه حمل و نقل سراسری را تعطیل و ترافیک درون شهری را مختل گردانند، کل مدارس و دانشگاهها را کانون اعتراض کنند، همه اینها امکانپذیر است، طبقه ما همین الان همه جا در حال مبارزه است. آویزان به هیچ تشکل بالای سر خود و رهبران نشویم. برعکس، شوراهای ضد سرمایه داری خود را سازمان دهیم تا هر کارگری بتواند آگاه تر، تواناتر و اثرگذارتر در تعیین راهکارها، حاضر باشد.