بر جبین این کشتی نور رستگاری نیست!
نه تضرع و الحاح، نه بست نشینی و دخیل بندی، نه نثار سعب و لعن و فحاشی، نه گفتن طنز، نه زنده باد و مرده باد، با هیچ کدام این ها نه فقط هیچ چیز به دست نمی آریم، نه فقط هیچ گرهی از کوه سیه روزی های خود باز نمی کنیم که صرفا حقارت، ذلت، زبونی، زمینگیری و استیصال خود را به نمایش می گذاریم، اعتراضات ما چنان ابتذال آمیز و زبونانه است که هیچ سرمایه دار و دولت سرمایه داری در هیچ کجای کره خاکی حاضر نیست هیچ وقعی به آنها بگذارد، در این میان تکلیف فاشیسم هار اسلامی بورژوازی روشن است. طبقه سرمایه دار ایران و دولت درنده اش با مشاهده این درجه از فروماندگی و خفت ما، به یقین در تشدید انفجارآمیز استثمار ما راسخ تر خواهد شد، عزم جزم خواهد نمود که ما را گرسنه تر، مفلوک تر، آواره تر و فقیرتر کند تا رود پرخروش سودها یش خروشان تر و کوهسار رفیع سرمایه ها،یش آسمانخراش تر گردد. فاجعه است که صدها و هزاران کارگر در خیابان ها راه افتیم و شعار « روز عزاست، حقوق ما زیر عباست» سر دهیم، مشتی فحش نثار رئیسی قتل عام سالار کنیم و چند فحش هم نثار قالی باف بنمائیم، در اوج رادیکال نمائی هم به شعار مرگ بر خامنه ای بسنده نمائیم و خود را راضی سازیم. پرسش اساسی آنست که این حرف ها و شعارها قرار است کدام خدشه را بر چرخه تولید سرمایه، ساختار نظم و قدرت سرمایه داری یا ماشین قهر و سبعیت سرمایه وارد سازد و اگر هیچ خدشه ای وارد نمی کند، چرا باید انتظار تحقق هیچ مطالبه ای را داشته باشیم. مگر نه این است که سالیان متوالی این کارها را انجام می دهیم، هر سال چندین هزار اعتصاب می کنیم، شورش های ممتد راه می اندازیم اما هیچ چیز به دست نیاورده ایم و هر روز کوبنده تر و رعب انگیزتر به باتلاق گرسنگی و فقر و ذلت فرو می رویم. سرمایه با تکیه بر قدرت قهر اقتصادی، سیاسی، نظامی، پلیسی، شستشوی مغزی خود به هیچ اعتراض ما وقعی نمی نهد، قهر سرمایه را فقط با قهر طبقاتی ضد سرمایه داری می توان پاسخ گفت. باید دست در دست هم گذاریم، عزیمت از کارگر ماندن را به زباله دان تاریخ اندازیم، خواستار تسلط بر سرنوشت کار و تولید و زندگی خود شویم، به تظاهرات صدتا، صدتا، اعتصابات محصور در چهاردیواری کارخانه ها اکتفاء نکنیم، به هم پیوندیم، یک جنبش عظیم شورائی ضد سرمایه داری بر پا سازیم، چرخ تولید، گردش، سامان پذیری سرمایه ، ماشین نظم سیاسی سرمایه داری را مختل سازیم. یک قدرت سراسری شورائی ضد بردگی مزدی شویم. با این قدرت به جنگ سرمایه رویم. هر اعتراض، اعتصاب، خیزش ما باید گواه تدارک نیرومندتر، آگاه تر، سازمان یافته تر و شورائی تر ما در مقابل نظام سرمایه داری باشد، باید طبقه سرمایه دار و دولتش را در موقعیتی قرار دهیم که مدام و مستمر خود را مجبور به عقب نشینی و تسلیم در مقابل اعمال قدرت طبقاتی ما بیند. این کار خیالبافی نیست. وهم آمیز نیست. امر عادی، مقدور و کاملا طبیعی زندگی و مبارزه ما است. هر چه سرمایه است حاصل کار و استثمار ما است، سرمایه را ما می آفرینیم و همین آفریده ما است که به صورت اختاپوس طبقه سرمایه دار، دولت و ارتش و سپاه و بسیج و ولی فقیه و حوزه علمیه و مجلس و قوای سرکوب فیزیکی و فکری ما علیه هست و نیست ما، وارد میدان می گردد، هیچ وقعی به اعتراض ما نمی گذارد، هر روز بر فشار استثمار ما می افزاید و زندگی ما را سیاه تر و تباه تر می سازد. سرمایه را ما آفریده ایم و این قدرت را داریم که چشمه تولیدش را خشک کنیم، چرخ تولیدش را از چرخش باز داریم. نظم اقتصادی و سیاسی و پلیسی و امنیتی و همه چیزش را در هم کوبیم. برای این کار باید قدرت سرنوشت ساز طبقه خود را شورائی و ضد سرمایه داری سازمان دهیم. ما مجبوریم این کار را دستور روز زندگی خود سازیم. هر لحظه تأخیر در شروع این کار فرو رفتن کیلومترها در قعر باتلاق فلاکت، گرسنگی، آوارگی، خرابه نشینی و گورخوابی است.