بخشهای مختلف طبقه سرمایه دار در طول تاریخ و در سراسر جهان، بر سر سهام سود، مالکیت و قدرت سرمایه با هم جدال داشته اند و دارند. هر مافیای مردارخوار این طبقه حتی هر دکه فرسوده، ورشکسته و بدون هیچ رونق این جماعت، از الگوی ویژه ای برای آرایش و پیرایش بهتر نظام، برای سودآوری افزون تر و افسانهای تر سرمایه ها سخن می گوید!! آنها از این الگوپردازی ها، فقط برای تسویه حساب های درونی بهره نمی برند، از این مهم تر، آن را حربه زهرآگینی برای شستشوی مغزی توده های کارگر و تبدیل آنها به پیاده نظام خویش، در راستای نجات سرمایه داری از خطر پیکار سرمایه ستیز کارگران می سازند. هم اینک با سراسری شدن بیش از پیش قهر و نفرت کارگران از جمهوری اسلامی، کل اپوزیسیون های راست و چپ بورژوازی از جمهوری خواه و دموکرات و لیبرال تا سلطنت طلب و فاشیست، از دینی تا لائیک، همه از جایگزینی جمهوری اسلامی و مرغوبیت بیشتر الگوی خود برای پاسداری از نظام سرمایه داری می گویند!!
بخشی از این اپوزیسیون پادوهای سابق توده ای– اکثریتی خود رژیم اند. بسیاری نیز همچون دار و دسته “شورای گذار” در طول و عرض موجودیت خود هیچ چیز فراتر از اصلاح طلبان درون حکومتی نداشته و ندارند. احزاب ناسیونالیست کرد هم هر چه زمان گذشت توهم توده کارگر کرد را از دست داده و مفلوک تر شدند. نکته مهم آنست که فرسودگی، انحطاط و زوال این محافل یا نیروهای موسوم به اپوزیسیون نه ناشی از صِرف سرکوب شدن آنها که تعیین کننده تر از آن، زیر فشار از دست دادن هر گونه اعتبار اجتماعی و اپوزیسیون نمائی رخ داده است.
به ماجرای سلطنت طلبان و صدای بلندتر آنها در آلترناتیو نمائی بپردازیم. از میان میلیونها نفوس جمعیتی طبقه کارگر ایران، آنان که بالاتر از ۴۵ سال دارند خوب به خاطر می آرند که سرمایه داری تحت برنامه ریزی، سیاستگذاری و حاکمیت رژیم شاهنشاهی چگونه در بسیاری موارد، به لحاظ فشار فلاکت و محرومیتهای معیشتی، کشتار آزادیهای سیاسی و سلاخی حقوق اولیه انسانی کارگران، حتی دست رژیم اسلامی را از پشت می بست. محرومیت کامل میلیونها خانوار کارگری از نازل ترین امکانات بهداشتی و دارو و درمان، بیسوادی بالای ۸۵ درصدی توده های کارگر و عدم دسترسی آنها به حداقل آموزش، انباشتگی کران تا کران دوزخ سرمایه از حلبی آبادها،محرومیت بسیار فاجعه بار عظیم ترین بخش جمعیت از برق و آب آشامیدنی سالم، ممنوعیت رعب آور هر نوع زمزمه سیاسی حتی درون خانه های مسکونی، درهم کوبیدن هر گونه اشاره و کنایه انتقادی به ماشین دولتی یا دستگاه سلطنت، شمار وسیع زندان و زندانیان سیاسی، شکنجه و اعدامها تنها خطوط کلی تصویری است که میتوان از واقعیت آن روز سرمایه داری ایران و کارنامه رژیم شاهنشاهی سرمایه بر زبان آورد. گذشته سلطنت و سلطنت طلبان این است. جنایات وحوش اسلامی سرمایه آنها را به زعم خود روسفید کرد و جرأت بخشید تا در قامت اپوزیسیون ظاهر شوند!! خان این جماعت ابتدا خود را رهبر بی تردید اپوزیسیون وطن پرست!! اعلام کرد اما مشاهده اینکه کارگران برایش تره خرد نکردند با مشاوره چاقو کشان کراواتی اش خود را بی علاقه به سلطنت نشان داد، تا منتظر فعالیتهای سلطنت طلبان “فرشگرد“و “من و تو“و “اینترنشنال“بماند که در موقع مناسب و لابد با اصرار و خواهش همگان به تخت سلطنت سرمایه جلوس کند!!
خیزش سراسری کنونی با شعار “جمهوری اسلامی نمی خواهیم” پا به میدان گذاشته است، این رژیم باید سرنگون شود، اما چگونه؟ و چه چیزی را باید جایگزین آن کرد؟ اپوزیسیون سرنگونیطلب مدعی است که با سپردن حکومت به افراد باسواد و کاردان و جداسازی دین از دولت جامعهای مرفه و آزاد را بنا خواهد کرد!! دار و دسته مجاهدین، سلطنتطلب، مشروطهچی، جمهوریخواه، احزاب ناسیونالیست کرد از چپ و راست همگی بر سرمایهداری بودن جامعه آینده تحت حکومتشان اتفاق نظر دارند. شاخص بنیادی سرمایهداری چیست؟ در نظام سرمایهداری، اینکه چه تولید شود یا نشود، به چه مقدار و با چه شرایطی، در چه میزان ساعت و با چه شدت کاری، اینکه کارگر کار بیابد، بر سر کار بماند یا اخراج شود، همه تحت اختیار و اراده سرمایه است. در سرمایهداری فروشندگان نیروی کار از تسلط بر سرنوشت کار و زندگی خود محرومند. کارگر در روند کار، ساعاتی را برای کسب دستمزد خود کار میکند (کار لازم) و بقیه ساعات کار (کار اضافه) را برای سرمایهدار کار بدون هیچ مزد می کند و ارزش اضافه تولید می نماید. کارگر قرار است تا هرچه بیشتر کار اضافه و ارزش اضافه تحویل سرمایهدار دهد. سرمایه با افزایش بیوقفه بارآوری نیروی کار، افزودن بر ساعات کار، بالا بردن شدت کار، اضافه کاری اجباری، افزایش سن بازنشستگی، کاهش دستمزدها، افزایش بهای وسایل معیشتی مورد نیاز کارگران، توسعه مدام کار کودکان، اجبار زنان به کارخانگی، بیکارسازی و از همه این راهها به این هدف دست مییابد. در اینجا به نکته ای هم اشاره کنیم. احزاب“چپ” هم بر ضد سرمایه داری بودن خود پا فشاری می کنند. اما جامعهای که اینان برای استقرارش جنگیدند و میجنگند، حفظ و استمرار کارمزدی تحت اراده دولت و حزبشان است. ساقط بودن کارگران از تعیین سرنوشت کار و تولید، مرداب متعفنی است که کارگران اقمار اردوگاه شوروی سابق در آن غوطهور بودند و هستند.
با سرنگونی جمهوری اسلامی بدون بار طبقاتی ضد سرمایهداری هیچ بهبودی در زندگی طبقه ما رخ نخواهد داد. چاره اساسی ما انقلاب ضد کارمزدی و لغو خرید و فروش نیروی کار است. باید به فکر خلاصی از کارگر بودن باشیم. قدرت ما در این نبرد، شوراهای سرمایهستیز ماست. این شوراها، متشکل از کارگران زن و مرد، پرستار، معلم، کارمند، خانهدار، بیکار، بازنشسته، دانشجو، دانشآموز، سرباز و دیگر آحاد طبقه کارگر است. شوراها به دخالتگری آگاه، آزاد و برابر همه آحاد کارگران متکی است، فاقد هر نوع رهبر بالای سر خود است، حزب و سندیکا و کانون و کمیته و انجمن نیست، افراد دست در دست هم، فکر میکنند، تصمیم میگیرند و تصمیمها را در مبارزات جاری علیه فقر و فلاکت، کار کودک، تبعیضات جنسی،آلودگیهای زیستمحیطی عملی میسازند. کوچکترین جزء این شوراها، هستههای متشکل از نزدیکترین آحاد توده کارگر است. هستهها در روند ارتباط با همدیگر، شوراهای مراکز کار و محله و در پیوند جنبشی با هم، جنبش شورایی سراسری ضد سرمایهداری را میسازند. پس از برچیدن جمهوری اسلامی توسط جنبش شورائی، اولین گام عملی شوراها، لغو کارمزدی است، با این کار مبنای تقسیم جامعه به طبقات از میان خواهد رفت. با تعیین سرنوشت کار و تولید و تمام مقررات و پروتکلهای اجتماعی توسط شوراها، از شر دولت بالای سر رها خواهیم شد.
برای برپائی جنبش شورایی سرمایه ستیز دست در دست هم گذاریم، شورش پرشکوه خیابانی جاری را با از کار انداختن چرخ کار و تولید در مراکز کار و مطالبات ضد سرمایه داری خویش همراه سازیم. با افق روشن و صریح نابودی سرمایه داری به پیش رویمو در گام نخست اعلام کنیم که:
1 –دارو، درمان، آموزش از مهد کودک تا دانشگاه، مسکن، آب، برق، گاز، اینترنت، نگهداری کودکان، سالمندان و معلولان از سیطره هر گونه داد و ستد کالائی، پولی خارج گردد. کل این مایحتاج به طور رایگان در اختیار همه آحاد جامعه قرار گیرد.
کار و تولید سالانه طبقه ما دهها هزار تریلیون تومان است که پس از کسر استهلاک، ترمیم و تکمیل تأسیسات پایه ای، ارتقاء آموزش و تخصص، باز هم برای تأمین مطمئن برخورداری کل افراد جامعه کفاف می دهد.
2 – کار خانگی زنان باید لغو گردد و تا قبل از محو کامل آن، اشتغال محسوب شود و کلیه حقوق اشتغال به آن تعلق گیرد. وابستگی اقتصادی زن به همسر و کودکان به والدین به طور کامل محو شود. مرد سالاری یا هر شکل تبعیض جنسیتی از حیطه زندگی پالایش گردد.
3 –هیچ ریال از حاصل کار و تولید طبقه ما نباید صرف هزینه های پلیسی، نظامی، امنیتی، حوزه های علمیه، مساجد، حسینیه ها، فعالیتهای ناسیونالیستی، فاشیستی و توسعه طلبی های منطقه ای شود.
4 –هر شکل دخالت دولت در هر حوزه زندگی انسانها ( نوع پوشش، اعتقادات….. ) یا محدود سازی آزادی و حقوق اجتماعی افراد توسط دولت ممنوع شود.
5 –فعالیت مراکز آلود کننده محیط زیست، مواد غذائی، پوشاک، محیط کار تعطیل شود. استفاده از هر نوع مواد بیماری زا در چرخه تولید، انبارداری و حمل و نقل متوقف شود. سرمایه بودن منابع طبیعی، آب، زمین، جنگل و رودخانه ممنوع گردد.
–