کارگران ساختمانی با دستمزد نازل و عدم امنیت شغلی روزها، حتی ماه در انتظار می مانند تا سرمایه داری یا فردی غیرسرمایه دار برای خرید نیروی کار به سراغشان آید. در هر شهری بویژه شهرهای بزرگ تعدادی از کارگران ساختمانی را مشاهده می کنیم که نگران و مضطرب در انتظار یافتن مشتری برای نیروی کارشان هستند. محصول کار این بخش کارگران،ساختمانهای سر به فلک کشیدهاست اما خالقین این ساختمان ها خود از داشتن آلونکی که شب را صبح کنند محروم هستند و عمدتا در پارکها یا ساختمان های نیم ساخته شب را سرمی کنند. به خاطر نداشتن تجهیزات ایمنی در کارگاه های ساختمانی مرگ کارگران در این بخش نسبت به دیگر بخش ها بیشتر است. عامل مرگ کارگران ساختمانی سرمایه است. غالب مرگ و میرهای آنان به خاطر نبود وسایل ایمنی است. چاه کنان (مقنی)که عمدتا کارگران افغانی هستند، این کار جان فرسا را انجام می دهند. حوادثی که بر سر کارگران حفار چاه می آید عاملش سرمایه است. اگر تجهیزات لازم برای این گونه کار ها انجام گیرد می تواند حوادث کار را به صفر رساند اما سرمایه برای سود بیشتر از صرف هزینه در این زمینه که جان کارگران را به خطر می اندازد خودداری می کند، چون تولید ارزش اضافی و سود برایش اهمیت دارد نه جان کارگران. آمار کارگرانی که ضمن کار جان می دهند و دولت سرمایه و یا رسانه های بورژوازی منتشر می کند با تعداد کشته شدگان فاصله زیادی دارد و عملا در حوزه کارگران ساختمانی واقعیت ها کتمان می شود. به عنوان مثال تعداد کارگرانی که ضمن حفر چاه بر اثر ریزش ساختمان یا سقوط از داربست جان می دهند در آمار های دولتی منظور نمی شود.
فرزاد مروت و سالار فیضی دوتن از کاروان کشته شدگان بخش ساختمانی هستند. همچون کارگرانی که مدتی پیش بر اثر گاز متصاعد از اجاق گاز جان سپردند یا کارگران سردخانه بروجن که بر اثر واژگون شدن گاز پیک نیک جان سپردند. اگر سرمایه داران و دولت سرمایه برای حفظ جان کارگران وسیله گرمایشی مناسب و سرویس ایمن فراهم می آورد شاهد مرگ این همزنجیران نبودیم. عامل کشتار کارگران ضمن کار، با نام حوادث ضمن کار، سرمایه است و قانون کار هم توجیه گر کشتار و سیه روزی کارگران است.
انجمن کارگران ساختمانی نهادی منحل در قانون و نظم سرمایه است، همان قانونی که دهها کارگر را در کامیاران، جوانرود، سیستان و بلوچستان، تهران و دیگر جاهای ایران سرمایه داری به گلوله بست. انجمن کارگران ساختمانی هم چون کانون صنفی معلمان و سایر سندیکا سالاران به جای مبارزه با سرمایه به دولت سرمایه دخیل می بندد. انجمن کارگران ساختمانی و دیگرانی که ذکر آن ها در بالا رفت به جای آنکه کمکی به تقویت جنبش کارگران علیه سرمایه داران و دولت آنها باشند ابزار کنترل این بخش جنبش کارگری هستند/ پلیس بدون مزد و مواجب سرمایه اند. معضل دیگر کارگران ساختمان مثل هر بخش دیگر کارگران جدا بودنشان از پیکره طبقه و جنبش طبقاتی خود است. آنها باید خود را شورائی سازمان دهند باید به سهم خود برای سازمانیابی شورائی کل طبقه خود تلاش نمایند. بدون ایفای این نقش هیچ امیدی به بهبود وضع روز آنان نیست.
یک کارگر ضد سرمایه داری