روزی نیست که چند صد یا چند هزار، گاه چند ده و شاید چند صد هزار کارگر از داخل محیط کار دست از کار نکشند. آنها زیر فشار گرسنگی چاره ای جز اعتصاب نمی بینند. دست از می کشند، چرخ تولید را از کار می اندازند تا شاید سرمایه دار را مجبور به قبول خواست خود کنند. اما سؤال آنست که دستاورد کارگران از چهار یا شش هزار اعتصاب چه بوده است؟ آیا طبقه سرمایه دار و رژیم اسلامی سرمایه اعتنایی به این اعتصابات کرده است؟ آیا ساعت کار کارگران کم شده است!!؟ بهای واقعی بازتولید نیروی کارشان افزایش یافته است!!. فشار استثمارشان تقلیل پیدا کرده!!، بهداشت و دارو و درمان آنها کمی بهتر گردیده است!!، همزنجیران زندانی آنها آزاد شده اند!!، وضع مسکن و سرپناهشان بهبود یافته است!!. کشتار و سربه نیست سازی این همزنجیران کاهش یافته است!! آیا کارگران بازنشسته به معیشت بهتری دست یافته اند؟!! پاسخ همه این پرسشها منفی است.
طبقه کارگر ایران سالانه بیش از ۱۸۰۰ میلیارد دلار سود خالص تحویل طبقه سرمایه دار و دولت سرمایه می دهد. محصول کار پرداخت نشده اش در هیئت ماشین آلات، کارخانه ها، تراست های عظیم الجثه فروش کالا و خدمات، ماشین اختاپوسی و همه جا در حال غرش کشتار و سرکوب، مراکز پنهان و پیدای تولید و ساخت تسلیحات هسته ای، رشد شبکه های تروریستی برای زیاده طلبی منطقه ای و بین المللی سر به آسمان می ساید. طبقه کارگر این کهکشان سرمایه ها و ثروت ها را می آفریند اما خود گرسنه و مفلوک اسیر بی مسکنی، کارتن خوابی، محروم از حداقل معاش و رفاه، دارو و درمان، در تقلای زنده ماندن دست به اعتراضاتی می زند که اگر هم در گذشته های دور کمترین دستاوردی داشته است امروز چنین نیست. به جای آنکه اعمال قدرت باشد، مایه فرسایش و شکست بعد از شکست است. ریل این مبارزات باید تغییر ریشه ای کند.اعتصاب محصور در چهاردیواری مراکز کار و تولید، به رغم شمار کثیر چندین هزار در سال عملا سترون و بی حاصل مانده است. چرا؟
1- توده کارگر برای تحمیل هر سطح از مطالبات خود بر طبقه سرمایه دار و دولتش نیازمند آرایش قوائی است که دشمن را مجبور به عقب نشینی کند، طبقه سرمایه دار باید بین قبول خواستهای روز طبقه کارگر و زیان های سهمگین ناشی از تعطیل چرخه تولید یا اختلال ساختار نظم سرمایه داری مجبور به انتخاب شود و فشار خشم و قهر و قدرت کارگران به گونه ای باشد که عقب نشینی در برابر مطالبات آنها را تن دادن به تب برای رهائی موقت از مرگ بیند. در غیر این صورت سرمایه داران چرا و به چه دلیل باید در مقابل توده کارگر سر فرود آرند و خواستها را محقق سازند!! اعتصابات جاری 4000 و 6000 در سال توده کارگر چنین بردی نداشته و حتی بارقه پردرخششی از چنین قدرتی را به نمایش نگذاشته است. چند ده یا چند صد کارگر در درون یک چهاردیواری دست به اعتصاب می زنند. یکی، دو روز چرخ تولید را از کار می اندازند. برای روز سوم قادر به ادامه اعتصاب نیستند، شکم گرسنه فرزند، بیماری همسر، نداشتن پول دارو و درمان و تمامی بدبختی های دیگر عده ای را مجبور به تسلیم می کند. آنها را به تردید و دو دلی و سرگردانی می اندازد. تردید و تزلزل آنها بر روی مابقی همزنجیران تأثیر جدی می گذارد. اعتصاب به سوی تعطیل می رود. مشکل در همین سطح نیست. خیل وسیعی از بیکاران در هر کارخانه صف کشیده اند تا به محض اخراج یک نفرین شده همزنجیر جای او را با دستمزدی به مراتب ارزان تر پر کنند. در چنین وضعی چرا سرمایه دار باید به خواست کارگر تن دهد؟؟!!
2. سرمایه داران و دولت آنها هنگامی در مقابل اراده، قدرت و مبارزه توده های کارگر سر تسلیم فرود می آرند که این مبارزات را خطری جدی نه فقط برای کاهش چند ریال سود روزانه بلکه موجودیت، استیلا و بقای نظام بینند. باید خود را در برابر یک جنبش نیرومند طبقاتی در حال تعرض به شالوده هستی سرمایه داری بینند. باید قدرت طبقه و نه فقط چند کارگر را در مقابل خود بینند، باید جنبشی را مشاهده کنند که در تدارک ارتقاء خود به یک قدرت شورائی سراسری ضد بردگی مزدی است. وقتی کارگران خود از چنین صف آرائی با سرعت سیر نور فرار می کنند و هیچ تمایلی به این کار نشان نمی دهند چرا طبقه سرمایه دار باید خودش از مقاومت در مقابل دست خالی مشتی کارگر دست بردارد و راه تسلیم و قبول خواست ها پیش گیرد.
3 – سرمایه داری ایران به رغم تحمل بحرانهای دور و دراز اقتصادی، به یمن استثمار بسیار وحشیانه طبقه کارگر و کهکشان سودهائی که دریافت می کند، به کمک ماشین قهر کشتار، سرکوب و شستشوی مغزی، با استمداد از همه اینها توانسته است کل بار بحران ها، تحریم ها، دور زدن بایکوت ها را بر زندگی مستمرا سلاخی شده توده کارگر سرشکن سازد. از موقعیت فرومانده و زمینگیر جنبش کارگری به اندازه کافی سود جسته و بر همین اساس خود را در وضعیتی احساس نکرده و نمی کند که نیازمند عقب نشینی در مقابل اعتصابات بی تأثیر فاقد توفندگی و فشار ضد سرمایه داری کارگران باشد.
4 – سرمایه دار ی در سطح جهانی و در ایران زیر سیطره فاشیسم درنده اسلامی بورژوازی، بیش از همه جاهای دیگر توانسته است با تغییرات مقدور در روند کار و سازمان کار سرمایه مشاغلی را پیش پای کارگران قرار دهد که مزد آنها را تا ناچیزترین سطح تنزل دهد، شیرازه همبستگی طبقه کارگر را در هم بشکند، ذلت و خفت کارگر را به اوج برد، کارگران را عمله و اکره اعمال قدرت فاشیستی، ضد کارگری و ضد بشری خود سازد، توده کارگر را لشکر جرار وحوشی از جنس خمینی، خامنه ای، ابوبکر بغدادی، بن لادن، ملاعمر، یوسف اظواهری، اصولگرایان و اصلاح طلبان حکومتی ایران، اخوان المسلمین، خفتر، بوکوحرام کند، فروشنده مواد مخدر، کارگر جنسی بازار فحشاء گرداند. کار خانگی اعصار گذشته تاریخ زندگی بشر را به وسیع ترین شکل ممکن توسعه دهد و از هر میلیمتر توسعه اش برای استثمار هرچه سبعانه تر و جنایتکارتر کارگر، برای هیچ و پوچ و ذلیل و تباه ساختن هرچه دهشتناک تر جنبش کارگری بهره ها بر گیرد، همه اینها را سلاح مؤثر چالش بحران های سرشتی و قهری خود سازد. رژیم اسلامی در اعمال این وضعیت بر توده کارگر دست تمامی دولت های درنده سرمایه داری را از پشت بسته است. از این مجاری کوبنده ترین و سهمگین ترین و مخوف ترین ضربات را بر جنبش کارگری وارد ساخته است.
5 – سرمایه داری و وحوش اسلامی آن با برنامه ریزی ها و بربریت های بشرستیزانه بالا لشکر عظیمی از بیکاران همه جا حاضر، گرسنه، بی پناه، مفلوک، منفرد، ایزوله، زبون آفریده که همه جا آماده اعتصاب شکنی هستند، چشم به راه اخراج همزنجیران و یافتن یک روزانه کار با ثمن بخس دستمزد می باشند. رژیم و سرمایه داران به یمن داشتن این ارتش بیکران ذخیره کار به محض مواجهه با اعتصاب اثرگذار کارگران دست به سرکوب می زنند. در هم می کوبند، صد، صد و گاه هزار، هزار بیرون می ریزند، بیکار می کندد و جای آنها را با نفرین شدگان گرسنه حاضر به مزدهای بسیار نازل تر پر می کنند.
6 – اعتصاب محصور در چهاردیواری کارخانه، نه امروز که از آغاز حیات جنبش کارگری هم به لحاظ نقش و مکان و موضوعیت مبارزه طبقاتی جاری میان دو طبقه سرمایه دار و کارگر همگنی و همپیوندی تکمیلی رشد دهنده را در فرایند صف آرائی آگاه ضد بردگی مزدی نداشته است. کارگران همیشه، همه جا و در تمامی دوره ها هنگامی مبارزه طبقاتی خود را رادیکال و خروشان کرده اند که به عنوان یک طبقه وارد میدان شده و بیرق پیکار افراشته اند، در یک کلام اعتصابات محصور در مراکز کار همواره اسیر این پاشنه آشیل بوده است که یا در گورستان نظم سرمایه مدفون بوده و یا خطر این دفن شدن را بر گرده خود حمل می کرده است. با همه اینها این نکته بسیار مهم است که هر چه زمان گذشته است، برد اثرگذاری طبقاتی و سرمایه ستیز این شکل مبارزه کاهش یافته است. سرمایه داری خود با کل کارهائی که انجام داده و بالاتر اشاره شد، امکان این اثرگذاری را از بین برده است. امروز بخش بسیار عظیمی از میلیاردها موبایل مورد استفاده سکنه کره زمین نه در کارخانه ها، که در آلونک های زن چینی، دختر بنگالی، خانواده های فیلیپینی مونتاژ می گردند. بخش مهمی از کارهای غول آساترین تراست های تولید پوشاک در کومه های مسکونی بدون آب و برق کشورهای آسیائی و افریقائی انجام می گیرد. در مورد محصولات غذائی، بسته بندی همه کالا ها همین گونه است. در چنین وضعی استمرار آویختن کارگران دنیا به مبارزات پراکنده بی تأثیر آب در هاون کوبیدن است و قادر به تحمیل هیچ خواستی بر طبقه سرمایه دار و دولتش نمی باشد.
وقت آنست که توده های کارگر ایران دست به یک خانه تکانی عظیم، رادیکال و طبقاتی زنند. از اینکه خود را به کارگر این و آن سرمایه دار قفل زنند دست بردارند. فردی از طبقه کارگر خوانند، آماده میدانداری به صورت یک طبقه شوند.
قدرت طبقه خود را وارد میدان کارزار کنند، این قدرت را شورائی، ضد سرمایه داری و سراسری سازمان دهند. در هر مقطع از پروسه این سازمانیابی، کل قدرت طبقاتی متشکل و متحد خود را در هر نقطه این جهنم علیه سرمایه به صف نمایند. به عنوان یک قدرت واحد سازمان یافته آهنین و سرمایه ستیز، همه جا علیه هر سرمایه دار، علیه کل نظام بشرستیز سرمایه داری، برای سرنگونی رژیم سیاسی سرمایه بجنگند. کارگران باید خارج سازی خورد و خوراک، پوشاک، مسکن، دارو، درمان، آموزش، ایاب و ذهاب، نگه داری کودکان، سالمندان و معلولان، آب، برق، گاز، وسائل خانه، مایحتاج زندگی از سیطره داد و ستد کالائی، پولی سرمایه داری را مطالبه عاجل پایه ای طبقه خویش کنند. اعلام دارند که هر فرد جامعه، از شاغل، بیکار، خانه دار، بازنشسته، ناتوان از کار، زن، مرد، کودک، بزرگسال، باید بدون پرداخت هیچ ریال این احتیاجات را دریافت دارد. با تخصیص سهم برابر با شاغلین از محصول کار اجتماعی سالانه به زنان خانه دار و فرزندان خانوار کارگری وابستگی اقتصادی زن به همسر را مورد هجوم قرار دهند، ریشه مردسالاری و تبعیضات بشرستیزانه جنسیتی را نه در بستر شعاربافیهای فریبنده که به طور واقعی زیر حمله گیرند باید با خواستهای
واحد، به صورت طبقه ای واحد، سراسری، شورائی و ضد سرمایه داری وارد کارزار شد. باید با این قدرت سد راه هر نوع دخالت دولت در زندگی انسان ها شد، باید با این روایت پیکار رژیم حاکم سرمایه را به زیر و تا نابودی کامل سرمایه داری جنگید. مصطفی حدائق
1 دیدگاه دربارهٔ «اعتصاباتی که اعمال قدرت نیستد، باید قدرت پیکار طبقاتی گردند.»
“این قدرت را شورائی، ضد سرمایه داری و سراسری سازمان دهند. در هر مقطع از پروسه این سازمانیابی، کل قدرت طبقاتی متشکل و متحد خود را در هر نقطه این جهنم علیه سرمایه به صف نمایند. ”
##
1 – برای اینکه شورائی باشد، باید کارگران جمع شوند برای گفتگو کردن در مورد موضوعات مختلفی در ارتباط با گرفتن امتیاز و جهتگیری درست داشتن علیه بردگی مزدی. جمع شدن برای هر کاری یعنی تشکل یا گروه، فقط بحث این است که تشکر باید شورائی باشد نه سلسله مراتبی و یا بر اساس یک کدخدا و رئیس و رهبر و هم کاملا و بسیار روشن جهاتگیری ضد سرمایه داری دراشته باشند، یعنی بگویند که هدفشان از بین بردن بردگی مزدی است.
2 – شور و مشورت جمعی هم فقط برای بحث نیست، برای اعمالی معین است. اعمال گوناگون هستند اما هر عملی که پیشنهاد می شود، مورد بحث قرار میگیرد. بحثهای عمل هم یعنی چگونگی سازمانده ای. بحثهای سازماندهی هم شورائی هستند یعنی نه بر اساس فرمان یک ابر مرد و یا رهبر و غیره.
3 – وقتی همه کارگران اعتصاب و اعتراض نمیخواهند و فقط یک عده می خواهند، جمع شدن ها در همه جا، یعنی شوراها، تشکلات گوناگون و ثابت هستند با آدمهای کم و بیش ثابت. این تشکل و گروه ممکن است سالیان سال مجبور شوند اعتصاب و اعتراض و قیام نکنند چون عده ای زیادی تمکین کرده اند و یا ذهنشان مهندسی شده و حزبی شده اند مثل مثلا ترکیه الان و کلا در بیشتر نقاط جهان. در این موقعیت چکار کنند؟ روشن است، در این موقعیت هم خود را از طریق تشکلات شورائی آموزشی تقویت ذهنی میکنند و هم همه سعی میکنند ایده های خود را علیه ایده های آشغال موجود در ذهن کارگران قرار دهند که میشود مبارزه نظری.