یاد هر کارگر جان باخته، به طور خاص هر کارگر جان باخته ضد سرمایه داری، باید دلیلی برای گفت و شنود شورائی، نقد ریشه ای گذشته، و تلاش برای پالایش راه کارزار ضد کارمزدی توده های کارگر ایران و دنیا باشد، خاطره مرگ سلمان را هم باید این گونه ارج نهاد.
سلمان در بطن سیه روزی های آفریده سرمایه متولد شد، پدرش نیز همین وضعیت را داشت. تا خودش را شناخت و به پیرامون خویش نظر انداخت خود و میلیونها همزنجیر کارگر را زیر فشار استثمار، ستمکشی، فرودستی، گرسنگی، فلاکت، بیخانمانی مولود سرمایه داری یافت. همه عمرش کار کرد، سالیان زیادی در شرکت «فراشن» استثمار شد، توان فیزیکی خود را از دست داد، با عارضه تنفسی دست به گریبان بود. به رغم مهارت و تخصص به قبول روزانه های کار ۱۲ ساعت و بیشتر تن داد، همواره از نداری، بی مسکنی و فقدان بضاعت درمان رنج برد. به مبارزه روی آورد، یک کارگر عاصی معترض گردید، برادرش نیز چنین بود و در همین راستا تسلیم جوخه مرگ سرمایه داری شد. سلمان به فراخوان «کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری» بدون دخیل بستن به قانون و دولت سرمایه داری پاسخ مثبت داد. کمیته هماهنگی محل تجمع گرایشات مختلفی از دخیل بندان به حزب و سندیکا و انواع رفرمیسم و کسانی که تا آستانه تعلق به جنبش شورایی ضد سرمایه داری پیش رفته بودند را در بر گرفت. سلمان از جمله کارگرانی بود که ولو گام به گام، در عمق هستی اجتماعی خود، انتظار برپائی قدرت متحد سازمان یافته شورائی ضد سرمایه داری همزنجیران را با خود حمل می نمود. با شور و اشتیاق چشمگیری می کوشید تا مشعلدار کارزاری نو در راه پر پیچ و خم پیکار ضد بردگی مزدی توده کارگر در جدال با فرقه بازیهای مستولی کمیته هماهنگی باشد. عمر سلمان کفاف نداد، او آن روزها در شرکت فولاد لوشان، کار می کرد. محل کارش قتلگاه او بود. ماشین معیوبی که با آن کار می کرد، هر ساعت کارش را به لحظات پایان عمرش مبدل ساخته بود. او بسیار جنگید تا کمترین تغییری در شرائط کارش پدید آرد، خطر مرگ حتمی را تا اندازه ای کاهش دهد اما قهر اقتصادی سرمایه قاهرتر، نیرومندتر از آن بود که در مقابل اراده «سلمان یگانه»، سلمان تنها، عقب بنشیند. در یکی از روزها ماشین از کار ایستاد و سلمان که مجبور بود ماشین را کار اندازد، طعمه راه افتادن ماشین سود سرمایه داری گردید و جانش را از دست داد.
سلمان شیفته برپائی تشکلی از همزنجیرانش بود که هسته روینده قدرت سازمان یافته شورائی ضد سرمایه داری کل طبقه اش باشد، سلمان آرزوی برپائی قدرت شورائی ضد کار مزدی طبقه اش را با خود به گور برد اما ما عهده کرده و عهد می کنیم که آتش این کارزار را همیشه و همه جا مشتعل نگه داریم. یاد سلمان فرصتی است تا خاطره مبارزات، فداکاری ها، صداقت ها، اثرگذاری های پرشور این رفیق را ارج گذارم. بهرام دزکی – ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳