چند ده هزار کارگر در بیش از 90 مرکز تولید، استخراج، پالایش، پتروشیمی، بارگیری، حمل و نقل نفت و گاز، در سراسر کشور، از شمال تا جنوب، از شرق تا غرب، از جمله: پاره ای از فازهای نفت و گاز پارس جنوبی، برق و پتروپالایش کنگان، پتروشیمی چاه بهار، پالایشگاه اصفهان، پتروشیمی پارس عسلویه، جهان پارس بوشهر، نفت و گاز یزد، کوهیاران بهبهان، نیروگاه رودشور، پالایشگاه تهران، نفت سپاهان، ابتکار نصب زاگرس، صنعت اطلس آغاجاری، سپیدانه گستر سیرجان، سایت 1 ماهشهر، پتروشیمی سلمان فارسی، شرکت تکران قم، عمران ساحل، فولاد کوشان، کوهیار ایلام، مجتمع فولاد کویر آران، آذرآب، گیلان میکا، پتروشیمی دالاهو و شمار دیگری از شرکت ها و حوزه های نفت و گاز دست از کار کشیده اند و با عزمی استوار بر تحقق خواست های خود اصرار دارند. آنان یک صدا و سراسری خواهان آنند که:

1 – بساط مقاطعه کاری یا زنجیره عظیم و سراسری شرکت های مخوف آدم فروشی در هم پیچیده شود، غول های مالی و صنعتی همه جا حاضر و سرکشی که بنیاد مشارکت هر چه سبعانه تر سرمایه های خود در استثمار طبقه کارگر و سهم هر چه افزونتر خود در اضافه ارزشهای تولید شده توسط کل کارگران را بر خرید هر چه نازل تر و کم بهاتر نیروی کار و اهداء این نیروی شبه رایگان به صاحبان مراکز تولید یا مالکان سرمایه های تجاری فعال در فرایند گردش استوار ساخته اند. از این طریق فشار استثمار کارگران را به اوج می برند تا سرمایه های خود را که معمولا سرمایه آزاد فاقد حوزه پیش ریز است ارزش افزا کنند و به حصول بیشترین سودها نائل گردانند، کارگران پیمانی که آماج مستقیم استثمار مشترک این غولها و شرکای صنعتی و تجاری آنها هستند سالها است که خواستار فروش مستقیم نیروی کارشان به شرکت نفت و گاز و خلاصی از دست این بخش سرمایه داران سفاک مستسقی رودهای عظیم سود می باشند.

2 – بهبود شرائط بسیار وخیم و سراسر مرگبار کار، شرائط آکنده از خطر مرگ ناشی از سوانح محیط کار، فشار کشنده گرما، خفگی تا اقامت اجباری در چادرها و کومه های مالامال از مار و عقرب و بیماری های مهلک

3 – تغییر در کیفیت بسیار نازل غذای روز کارگران

4 – افزایش دستمزدها همطراز سایر نفتگران موسوم به «رسمی»!!

5 – و به عنوان یکی از مهمترین خواستها، اجرای طرح 14 روز کار – 14 روز مرخصی در طول ماه

ما به عنوان عده ای کارگر با همه توان از پیکار جاری همزنجیران دفاع می کنیم و به سهم خویش برای جلب همپیوندی، همدلی، همرزمی، همسنگری همه کارگران ایران و دنیا از این مبارزات می کوشیم. همزمان وظیفه مبرم و طبقاتی خود می بینیم که مثل همیشه و همسان همه موارد دیگر خیزش و خروش آنان، نکاتی تعیین کننده و مهم را در میان گذاریم.

الف – اعلام همزمان، همآهنگ و متحد اعتصاب از سوی 20 هزار کارگر در دهها مرکز کار پراکنده و دور از هم، در منطقه ای به وسعت جهنم سرمایه داری ایران از سیرجان تا آذرآب، از بوشهر تا ایلام، از کنگان تا اصفهان، از تهران تا عسلویه، در یکی از حساس ترین و متلاطم ترین حوزه های ارزش افزائی و بازتولید سرمایه اجتماعی ایران، در زیر چتر وحشت و کشتار و زندان و حمام خون رژیم اسلامی سرمایه، بدون شک کاری پرمخاطره، نیازمند همجوشی مستحکم، چاره اندیشی، خلاقیت و عبور از سنگلاخهای فرساینده است. شما این کار را نه یک بار، نه فقط در 30 خرداد 1403، که در طول 10 سال اخیر، چندین بار با موفقیت انجام داده اید. حاصل این آزمون بزرگ، درسی سترگ برای همه آحاد طبقه کارگر ایران به ویژه افراد و نیروهائی است که هر ممکنی را ناممکن، هر کارزار مقدور و طبیعی توده کارگر را خارج از توان و طرح هر خواست یا انتظار نازل دارای بار طبقاتی ضد سرمایه داری را خیالبافی و رؤیاپردازی تلقی کرده و جنجال می کنند. شما به درستی و به کرات نشان داده اید که: حصول چنین موفقیتی، برقراری چنین ارتباط تنگاتنگی، عروجی تا همین حد نیرومند و امید آفرین در مخوف ترین و پرمخاطره ترین شرائط کارزار طبقاتی هم امکان پذیر است. همزمان و به همین اندازه مهم، نشان داده اید که این امکان پذیری، همین سطح از موفقیت و ابراز وجود قادر جمعی، به هیچ وجه معجزه ذکاوت، شعور برتر اهورائی، دانش افسونگر آکادمیک یا بصیرت نخبگان پیشاهنگ نیست. توانائیها، خلاقیت ها، چاره گریها وجود دارند، اثرگذارند ، آما آنچه شالوده و بنیاد واقعی ممکن سازی «ناممکن ها»!! را جامه عمل می پوشاند، نه نقش آفرینی ماوراء زمینی شایستگان که واقعیت زمخت شرائط کار، استثمار، زندگی و اجبار کارزار طبقاتی توده وسیع کارگر است. شدت استثمار، فلاکت، بیخانمانی، نداری، سیه روزی میلیون ها فروشنده عاصی نیروی کار است که راهی به خروج می جوید و بالاخره آتشفشان می شود، دخالتگری خلاق، چاره گری نافذ، راهبرد اندیشی و راهکارپردازی آگاهان کارگر نیز جزء انداموار و لایتجزائی از کل این فرایند و نه نیروی موجد ماوراء آن است. اگر در این گذر همساز و همراه باشیم، همه ما قهرا با یک پرسش عظیم تاریخی، طبقاتی، سرنوشت ساز رو به رو هستیم. این پرسش که اگر کارگران پیمانی نفت می توانند زیر فشار شرائط کار و استثمار و زندگی خود به کارزاری چنین همجوش، همسنگر و پرخروش دست یازند چرا کل طبقه کارگر ایران چنین عروج متحد، همرزم و همگامی را ناممکن می پندارد؟؟!! چرا توده های طبقه ما با آنکه از همه لحاظ، در همه تار و پود هستی اجتماعی و طبقاتی خود عین همین وضع همجزنجیران نفتی، حتی به مراتب بدتر از آن را دارند، مثل قطبهای متنافر مغناطیسی از هم فرار می کنند، آماده همصدائی، همدلی، سازمان یافتگی متحد ضد سرمایه داری نمی شوند؟!. قصد ورق زدن تاریخ و بازخوانی کارنامه سیاه قرن بیستمی احزاب و نیروهای سیاسی چپ نمای سرمایه آویز در این زمینه را نداریم. بحث بر سر آنها نیست، سخن از جنبش کارگری، طبقه کارگر، فعالان، آگاهان، پیشروان، اثرگزاران بصیر این طبقه و این جنبش است. یک پاسخ شفاف و مدلل سؤال بالا، به زعم ما، ه پاشنه آشیلها، کژبینی ها و گمراه رفتنهائی است که در همین خیزش حی و حاضر یا خیزش های قبلی شما، در کنار تمامی نقاط قوت پردرخشش و تابناک آن موج می زند. شما از ژرفنای زندگی، کار، استثمار، درد، رنج همزنجیران، به عنوان آحادی از آنها کوشش نموده اید تا چند ده هزار کارگر پراکنده در مراکز متفرق کار، در سراسر ایران، بساط پراکندگی فرساینده مخلوق فرایند ارزش افزائی سرمایه را در هم بشکنند، دست در دست هم نهند، اعتراضات متلاشی حقیر و بدون تأثیر خود در چهاردیواری تنگ مراکز کار را قدرت تعیین کننده یک اعتصاب نیرومند سراسری کنند و این قدرت را یک جا در مقابل کل مالکان و حاکمان سرمایه در حوزه ای مهم به نمایش گذارند. شما در این میدان، آگاه و بصیر گام برداشته اید اما چرا و به چه دلیل دامنه فعالیت، نقش بازی و اثرگزاری خود را به همین یک حوزه، به کارگران نفت، آن هم فقط کارگران پیمانی نفت محدود ساخته اید؟؟!! آیا به این دلیل که خود را یک صنف می دانید؟! بسیار بعید است که شما بنمایه خرافی، مخرب، سرمایه سرشت، ضد کارگری این باورها را تعمق نکرده باشید. فرا رفتن از حصار تنگ مراکز کار و مبارزه محصور در چهاردیواری کارخانه ها، شرکت ها، کشت و صنعت ها، بنادر، مزارع، مدارس، بیمارستان ها و ابراز وجود سراسری قاهر به مثابه یک طبقه واحد آماده کارزار در مقابل بنیاد بردگی مزدی مسلما حیاتی ترین و اساسی ترین کاری است که تلاش برای تحقق، تعمیق و توسعه اش بر دوش هر کدام ما، هر کارگر، در هر کجا، در هر کشور و در سراسر جهان سنگینی می کند. شما تا همین جا و در همین سطح به گونه ای کم یا بیش بارز از سایر بخشهای طبقه کارگر ایران جلوتر تاخته اید. اما این پیشگامی و پیشتازی را به گونه یأس آلودی با صنف بازی و رویکرد سرمایه آویز صنفی گری به هم آمیخته از جوهر رادیکال طبقاتی، کارگری خالی نموده اید، کارزار جاری شما از این ظرفیت برخوردار است که دامنه خروش خود را از محدوده بیست هزار و بیشتر کارگران پیمانی به بخش عظیمی از توده های کارگر ایران بسط دهد. مبارزه روز را حلقه ای از زنجیره فراگیر پیکار برای خروج توده های کارگر از تشتت فاجعه بار موجود و اعلام موجودیت به مثابه طبقه کارگر با قدرت سازمانیافته سراسری، شورائی و ضد بردگی مزدی سازد.. این کاری است که یکایک ما باید با تمامی توان برای تحق آن بکوشیم. این آمادگی در تمامی توده های طبقه ما موجود است. باید این آمادگی از قوه به فعل آید، همان گونه که شما ولو محدود چنین نموده اید. کل دهها میلیون همزنجیر ما در سراسر این جهنم گند و خون و دهشت زیر فشار گرسنگی، بی سرپناهی، فقر، محرومیت از دارو و درمان و آموزش، آلودگیهای مرگ زای زیست محیطی و سیه روزیهای دیگر در حال سقوط از هستی و آماده عبور از وضعیت حاضر هستند. بی مهری شما به ایفای نقش کارساز در این راستا به زعم ما از جمله کاستی های بنیادی کارزار جاری شما است. یک احتمال دیگر در مورد دلیل امتناع شما از این جهتگیری مهم، مبرم و حیاتی می تواند بازمانده باورهای فاجعه زای پیشین باشد. این باور که گویا نقش توده کارگر صرفا کوبیدن بر طبل مطالبات صنفی، معیشتی، رفاهی و آرایش و ویرایش معاش در سیطره حاکمیت سرمایه داری است. سازماندهی، به صف نمودن، آراستن قوای طبقه کارگر در جدال علیه سرمایه و برای رهائی از وجود اختاپوسی سرمایه داری نه در ظرفیت شعور، چاره گری و میدانداری توده کارگر که فقط امر دانشوران، قهرمانان، اسوه ها، اوتاد و صدرنشینان حزبی معجزه گر می باشد!!! تفکر پوسیده و منحط سرمایه آفریده ای که در سراسر قرن بیستم بر سر جنبش کارگری جهانی آوار شد، این جنبش را در همه شؤن هستی خود فسیل کرد، در نظم مدنی و حقوقی و سیاسی سرمایه مدفون و منهدم نمود. هر میزان تعارض و ضدیت و ستیز با نظام بردگی مزدی را از وجود طبقاتی و اجتماعی اش زدود. انتظار آنست که کارگران پیمانی نفت چنین نپندارند و آخرین زنگاره های این پندار سیاه را از ساحت اندیشه، کارزار و پراکسیس مبارزه طبقاتی خود پاک کنند.

ب – شما مطالبات خود را در چند بند، از جمله برچیدن بساط مقاطعه کاری و استخدام پیمانی، بالابردن دستمزدها، همسان سازی مزدها، بهبود شرائط مرگبار کار، 14 روز کار و 14 روز مرخصی در ماه فرموله کرده اید. سیره، سنت و بنمایه تولید سرمایه داری، آنچه این نظام تاریخا علیه ما اعمال کرده، آن بوده است که صدر و ذیل مطالبات ما به اساس مزدبگیری، به کارگر ماندن، همیشه فروشنده نیروی کار بودن، جاودانگی بردگی مزدی قفل باشد. ما حتی در آتشفشان انقلاباتی که اینجا، آنجا، در سراسر دنیا به زعم خویش علیه استیلا و بقای سرمایه داری پشت سر نهاده ایم!!، عین همین آموزش، اصل، قانون اساسی سرمایه را ملاک مقدس کار و کارزار کرده ایم!! چنان به این راهبرد، تربیت و آموزش بورژوازی، حاکم یا اپوزیسیون، وفادار مانده ایم که فسیل وار قادر به درک آنچه می کنیم هم نیستیم. هیچ نیازی به واکاوی کارنامه، کارکرد سیاه خود دراین گذر نمی بینیم، به ژرفای ازخودبیگانگی، تباهی، مسخ شدگی شوم انفجارآمیز خود نمی نگریم. به محض سخن از مبارزه، اعتصاب، شورش، یکراست از افزایش مزدها، بهبود شرائط کار، آرایش و پیرایش قانون!!، دموکراسی، حقوق شهروندی و نوع اینها سخن می رانیم!!، کل این ها را از نظام مسلط حاکم، از دولت و قدرت سیاسی روز، مطالبه می کنیم، برای تحقق مطالبات دست به پیکار می زنیم و در فرجام کارزارها و یقین به بن بست آنها، سرنگونی طلب می گردیم، بحث تغییر رژیم ها را پیش می کشیم و مشتعل می سازیم!! این سرمایه آویزترین، مخرب ترین و فاجعه بارترین تجسم زمینی رفرمیسم و انحلال در نظم نسخه پیچی سرمایه است. در این رویکرد هیچ بارقه ای از مبارزه واقعی طبقاتی، کارگری، ضد سرمایه داری قابل رؤیت نیست. جاودانه دیدن سرمایه شالوده و رمز و راز واقعی مبارزه است، کارگر بودن، همیشه کارگر ماندن، الی الابد برده مزدی زیستن نقطه عزیمت و حرف اول و آخر مطالبات، راهبردها، راهکارها است. کل آرزوها، چشمداشت ها در پاسخگوئی سرمایه به ما، در آرایش و ویراش و اصلاح سرمایه داری، در انسانی شدن نظام بردگی مزدی قابل تلخیص است!!. قابل تعمق است که حتی تدارک سرنگونی رژیمها از هیچ بار طبقاتی ضد کار مزدی برخوردار نمی باشد، ابتدا تا انتهای کیفرخواست دموکراتیک نبودن، کفایت نداشتن، بی لیاقتی و ناکارآمدی دولتمردان و حکام است. سؤال این است که چرا باید بر این گمراهه آویزان به امامزاده سرمایه نام مبارزه طبقاتی و جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر نهاد. پرسش بعدی آنست که آیا وقت آن نرسیده، بساط این تعبد برده وار ذلت آمیز ضد انسانی را جمع کنیم و طرحی نو در اندازیم؟؟ به نظر ما از همان روزهای نخست زایش رابطه خرید و فروش نیروی کار باید چنین می کردیم. باید بر عزیمت از همیشه کارگر ماندن و برده مزدی زیستن شلاق شعور و آگاهی فرود می آوردیم، در آن زمان این کار را نکردیم. بعدها در دوره ای این راه را پیش گرفتیم، نسلی از ما در گوشه ای از دنیا با فعالان و آگاهانی مانند مارکس بیرق کارزار مستقیم علیه اساس هستی سرمایه داری افراشتند، اما این بیرق به سرعت باد، مصادره گردید، به سرقت رفت و بر سر طبقه و جنبش ما همان آمد که می دانیم و حاصلش همین است که می بینیم. وقت آن است که به جای آویختن تمامی خواست ها، امیدها، انتظارات به معجزه گری سرمایه، به اصلاح و پیرایش قانون و نظم سرمایه، جای مطالبه «یکسان سازی مزدها»، قفل زدن مزدها به نرخ تورم، جایگزینی این شکل فروش نیروی کار با شکلی دیگر، عقد قرارداد نه با پیمانکار که با مالک خصوصی یا دولتی سرمایه، اری به جای اینها، به قدرت لایزال و تاریخساز طبقاتی خود اتکاء کنیم، به جای سوگند وفاداری لحظه، لحظه، به جاودانه دیدن سرمایه داری، تضرع و التماس از سرمایه داران برای تعرض کمتر به سطح مزدها، خواست تسلط شورائی همه آحاد توده های طبقه خود بر سرنوشت کار، تولید و زندگی را پیش کشیم. در گام نخست این کارزار، محصول کار سالانه خود را پیش روی همگان باز و بر سر صاحبان سرمایه، طبقه سرمایه دار و دولت این طبقه فرو کوبیم، اعلام داریم که خواستار اختصاص فراورده های کار خویش به معیشت مکفی بدون هیچ نیاز، رفاه نامحدود، بهداشت و دارو و درمان مبتنی بر آخرین دستاوردهای دانش بشری، آموزش انسان محور پیراسته از پویه سود، زندگی کاملا آزاد، حقوق انسانی لایتناهی و سرشار هستیم. خواستار آنیم که حی و حاضر، فوری و عاجل، کل خوراک، پوشاک، دارو، درمان، مسکن، آموزش، همه امکانات رفاهی از سیطره داد و ستد کالائی، پولی سرمایه داری خارج گردد. هر نوع دخالت دولت درزندگی انسانها ممنوع شود، کار خانگی زنان ملغی و پیش از الغاء همسان همه کارهای دیگر محسوب شود. ریشه تمامی آلودگی های زیست محیطی از چرخه تولید سرمایه داری برکنده و محو گردد، بر تمامی تبعیضات ضد بشری جنسیتی، قومی، عقیدتی نقطه پایان نهاده شود.

کل اینها خواست هائی است که می توانیم، عاجل و حاضر بر مبرمیت تحقق آنها پای فشاریم، حول این انتظارات و مطالبات دست به کار سازمانیابی سراسری، شورائی قدرت پیکار طبقاتی خود شویم، این قدرت را سرمایه ستیز، شورائی متشکل کنیم، به صف نمائیم، علیه سرمایه اعمال کنیم. چرا می پندارید که انجام این کارها ناممکن، رؤیا، خیالبافی است؟ مگر شما با همین توان اندک خود، با تمامی الایش های فرساینده رفرمیستی دامنگیر، اعتراض پراکنده محکوم به شکست در چهاردیواریهای تنگ محیط متفرق کار را با یک اعتصاب سراسری همجوش و همصدا جایگزین نساخته اید؟ چرا همه ما کارگران باید از قبول قدرت خود برای تدارک صف آرائی نیرومند سراسری، شورائی در مقابل سرمایه دریغ ورزیم، آن را خیالبافی انگاریم و از برداشتن هر گامی در این راه دوری جوئیم، این همان پندار سیاه شومی است که سرمایه، طبقه سرمایه دار و از جمله اپوزیسیون های سوداگر سود و قدرت بورژوازی در شعور ما کاشت و آبیاری نموده اند، باید ریشه این وارونه بینی ها را از ساحت شناخت، شعور و پراکسیس کارزار طبقاتی خود بر کنیم و به آتش کشیم. همین امروز در بطن و متن همین مبارزات جاری، شما کارگران پیمانی نفت ظرفیت، آمادگی و شایستگی آن را دارید که خطاب به توده های کارگر، به تمامی بخش های طبقه کارگر، از صنعتی تا تجاری، آموزشی، کشاورزی، معدن، اداری، دیجیتال گرفته تا درمان، راه و ساختمان، حمل و نقل، ترافیک شهری، بازنشستگانی که هر روز و همه جا در حال اعتراض و طغیان هستند، آری خطاب به کل اینها، خواستار ملحق شدن همه آنان به اعتصاب همزمان، متحد، سراسری، در تمامی نقاط کشور گردید. توان آن را دارید که بساط عزیمت از مزدبگیری و همیشه برده مزدی ماندن را جمع کنید، مطالبات حاضر خود را با خواست های رادیکال طبقاتی و ضد سرمایه داری جایگزین سازید. شعار سازمانیابی شورائی ضد بردگی مزدی طبقه خود را بر سقف آسمان سرمایه داری فرو کوبید. پیشگام توسعه، شکوفائی، بالیدن چنین جنبشی شوید. این کاری است که همه ما، هر کارگر در هر کجای جهنم گند و خون سرمایه داری باید انجام دهیم. ما به سهم خود در هر زمان و هر کجا آماده داغ ترین گفتگوها، صادقانه ترین همراهی ها، شفاف ترین همرزمی ها، همدلیها و همسنگری ها هستیم. دستتان را با گرمی تمام می فشاریم.

کارگران ضد سرمایه داری

دوم تیر 1403