«حق رآی همگانی آزاد و برابر»!! بنمایه و رکن اول دموکراسی است. افتخار این الگوی حکومتی سرمایه آن است که نابرابریهای سبعیت آمیز، ستمگرانه و جنایتکارانه مستولی را زیر پوشش «انتخاب آزاد»!! مستور می کند. سرمایه دار و کارگر، مالک عظیم ترین تراست مالی تا بیکار شاهد مرگ ناشی از گرسنگی فرزند، ایلان ماسک، جف بیزوس و بیل گیتس تا فقیرترین بردگان مزدی فاقد خوراک، پوشاک، آموزش، درمان، دولتمرد حاکم تا فرودست سیل زده بدون سرپناه، همه را در داشتن «رآی مساوی» موهبت عظمای برابری تفویض می کند!!. همه می توانند رأی دهند، حق انتخاب کردن، انتخاب شدن دارند، مجالس قانونگذاری» حاصل «انتخابات آزاد» است، دولت توسط این نهادها تعیین می گردد. دموکراسی از «حقوق» دیگر، مثلا حق سکونت، پوشش، آموزش، درمان، تشکیل حزب، اتحادیه، برگزاری تظاهرات، آزادی بیان، مطبوعات و نوع اینها نیز می گوید. اما یک چیز را با قدرت افسون خود پنهان و از دسترس شعور انسانها دور می دارد. رمز واقعی شهرت، جاذبه، موفقیتش نیز همین است. به جای سرکوب فیزیکی به بدترین، مرموزترین، کارسازترین شکل آن، سرکوب فکری انسان اتکاء می کند، فهم خدا نیست دانش اندکی می خواهد، نیازمند آموزش ویژه ای نیست، اما شناخت اینکه حق تشکیل اتحادیه دفن قدرت پیکار کارگر درساختار نظم بردگی مزدی است کار ساده ای نمی باشد. کل آنچه دموکراسی زیر نام «حقوق»!!، «آزادیها»!!، «انتخابهای آزاد»!!، «آراء برابر»!! القاء می کند در آخرین مرزهای توسعه اش به رابطه خرید و فروش نیروی کار، رابطه تولید اضافه ارزش، تولید افراطی سرمایه و تشدید قهری استثمار کارگر قفل است. دموکراسی یک الگوی حکومتی سرمایه و جامعه مدنی صرفا نام دیگری برای جهنم بردگی مزدی است. جامعه ای که دولتش قهرا دولت سرمایه، ماشین برنامه ریزی نظم، قدرت، اعمال قهر سرمایه داری است. «دموکراسی کارگری»!! «شورائی بودن دموکراسی«!!، «برابری انسان در دموکراسی»!! مصداق قصه هذیان آلود «کوسه و ریش پهن» هستند. مفاهیم متناقض، فریب آمیزی که اپوزیسیونهای طبقه سرمایه دار با هدف شستشوی مغزی توده کارگر جعل کرده اند، تا کارگران را از میدان کارزار طبقاتی ضد سرمایه داری خارج و آنها را عمله تسویه حساب خود با رقبای حاکم گردانند.
دموکراسی نه فقط همساز هیچ برابری نیست!! که نابرابری در هر سطح، پیش شرط حتمی وجود و بقایش است. حق مجاز در دموکراسی رویه متضاد کمترین حق انسانی است. آزادی قلم و مطبوعاتش آزادی مجبور به قبول قانون اساسی سرمایه است. حق برپائی سندیکایش خاکسپاری هر میزان حق کارزار ضد سرمایه داری در گورستان تسلیم به کار مزدوری است. آزادی تظاهرات، اعتراضاتش آزادی فریاد فرودستان فاقد قدرت در بارگاه قدرت اختاپوسی نامحدود سرمایه بدون تضمین هیچ نتیجه است. آزادی اشتغالش آزادی کارگر برای یافتن کار در چهاردیوار نیاز سرمایه به نیروی کار و آزادی سرمایه داران در بیکارسازی میلیون، میلیون برده مزدی است. برابری جنسیتی اش، برابری بردگان مزدی زن و مرد، آزادی پوشاکش، آزادی میلیاردها برهنه بدون قدرت خرید لباس، آزادی اعتقادش، آزادی باور به جاودانگی سرمایه داری، آزادی 10 سرمایه دار در افزایش 62 میلیارد دلار سرمایه خود در طول چند ساعت از طریق سلاخی آخرین قوت لایموت میلیونها کارگر، آزادی سکانداران سفینه های قدرت در تبدیل غزه به کوره آدم سوزی و آتش کشیدن دو میلیون کودک، زن، پیر، جوان فلسطینی است. برابری، در الگوی حکومتی دموکراسی برابری کارگر بیکار، گرسنه، بی سرپناه امریکائی لاتینی تبار با ایلان ماسک در داشتن «رأی آزاد»!! است. مضمون و معنای حقوق، آزادی، برابری در دموکراسی، در پرشکوهترین دموکراسی های موجود یا ایدآل چیزی است که گفته شد. دموکراسی الگوئی از الگوهای حاکمیت نظام بردگی مزدی است، هر تلقی دیگری از آن فریبکاری و مهندسی شریرانه افکار انسانها است. واقعیتی که به مناسبت های مختلف در باره اش نوشته ایم، گفته ایم، اما هدف از تهیه سطور حاضر بازگوئی حقایق نیست. نکته دیگری منظور است. در میان دنیای جعلیاتی که برای زیور و آرایش دموکراسی یا حقوق، آزادی، انتخاب در این الگوی حکومتی سرمایه به هم بافته اند!!، یک چیز، تا حدی و در مواردی واقعیت دارد. رأی ظاهراً آزاد!!، سخن ما اینجا نیز بر برد همین آزاد بودن!! متمرکز است. حقیقت آنست که این ادعا حتی در همین وجه صوری خود نیز فریبی شاخدار است. نقد دلباختگان سینه چاک دموکراسی به دیکتاتوری درنده دینی، ولائی، فاشیستی آن است که «انتخابات»!! آزاد نیست، انسانها مجبورند به کسانی رأی دهند که از پیش توسط «شورای نگهبان» تعیین شده است. واقعیتی که عریان و عالم شمس است. اما مگر رأی دهندگان پرآوازه ترین دموکراسی ها از«منتخبان» خود شناخت دارند؟!! مگر خودشان، آنها را کشف و آزموده اند؟!! می شناسند؟!! اطلاعاتی از گذشته و حالشان دارند؟!! دراینجا نیز «شورای نگهبان» دیگری با تابلوی «حزب» آنان را معرفی، نامزد کرده است. نقش این «منتخبان» منصوب حزب همان است است که منصوبان شورای نگهبان موظف به اجرایش هستند. هر دو باید پاسخگوی بدون چون و چرای سرمایه و مجری مطیع ذبح معیشت، رفاه، زندگی توده کارگر در آستان سود کهکشانی سرمایه ها باشند. دقت شود، در اینجا سخن کوهسار توهم آوار بر شعور توده رأی دهنده در دموکراسی، دیکتاتوری نیست. بحث این هم نیست که سرمایه در هر دو جا با نیروی ماهوی فیتیشیسم، خودبیگانه سازی، سحر و افسونش، تاروپود شعور افراد را شستشو داده و ملاکهای «انتخاب» او را مهندسی کرده است. اینها بدیهیات مشترک سرشتی سرمایه داری در هر کجای دنیا مستقل از الگوهای حکومتی اش هستند، سخن نه بر سر سرشت «انتخاب»!! در جامعه سرمایه داری اعم از دموکراسی، دیکتاتوری که حول وجه صوری «آزاد» بودن، نبودن انتخاب در پروسه خاص تولد «منتخب» است. یک جا حزب «منتخبان» را منصوب، جای دیگر شورای نگهبان این نقش را به عهده می گیرد، منصوبان هر دو نهاد برای دریافت جواز «منتخب» نیازمند پول هستند. باید رأی بخرند و قابل تعمق است که در دموکراسی ها حتی بهای خرید رأی نیز نصیب فروشنده اش نمی گردد. فروشنده رأی که به طور غالب توده وسیع دوزخ نشین کارگر است در قبال رأی خود نه فقط چیزی نمی گیرد که می پردازد. جلب «توافق آزاد»!! او برای رأی دادن به کاندیدای منصوب حزب این یا آن بخش بورژوازی و تبدیل این منصوب به «منتخب ملت»!! نیازمند صرف پولهای کلان است. این پول را در هر دو جا، توده های کارگر با کار اضافی خود، با اضافه ارزش های پرخروش خود می پردازند. در هر دو جا علی الظاهر مالکان عظیم ترین غول های مالی، صنعتی، صاحبان سرمایه های هوش ربا بعلاوه دولت های سرمایه داری هستند که حاتم وار پرداخت می کنند و آنها ریال، ریال این هزینه ها را از اضافه ارزش ها، از کار پرداخت نشده کارگران به حساب منصوبان خویش که قرار است «منتخبان راستین مردم»!! باشند واریز می نمایند. در یک جا لشکر «ایلان ماسک» ها به حساب حزب یا کاندیدای منصوب حزب می ریزند تا جواز «انتخاب» کسب کند!!. در جای دیگر سرمایه داران ولائی، فقاهتی، سپاهی، حوزوی، آستان قدسی، خاتم الانبیائی، خیل مشابهان برای واریز ارقام به حساب منصوبان مفتخر به دریافت جواز «انتخاب» صف می بندند. به «انتخابات»!! اخیر امریکا نظر اندازید. 16 میلیارد دلار هزینه برداشته است. این رقمی است که رسانه ها، دولتها می گویند، ارقام واقعی چه قدر است؟ هیچ کس نمی داند. فقط ایلان ماسک از جویبار سهم خود در اضافه ارزشهای حاصل استثمار کارگران دنیا، میلیاردها دلار وقف کمپین «انتخاباتی»، ترامپ کرده است. «ایلان ماسک روزی یک میلیون دلار بین کسانی که طومار حمایت از ترامپ را امضاء می کنند، قرعه کشی می کند… او مصر است ترامپ در انتخابات پیروز شود و آماده است مبالغ هنگفتی بپردازد. ایلان ماسک طوماری را در حمایت از آزادی بیان و حق حمل سلاح تنظیم نموده است!!. وی قول میدهد روزانه به قید قرعه یک میلیون دلار در ایالتهای موسوم به «گردشی» انتخابات امریکا به فعالان لیست حمایت از ترامپ پرداخت نماید. درهمین هفته به هر امضا کننده لیست در پنسیلوانیا نیز 100 دلار جایزه داد». (تلویزیون دولتی سوئد- خبرنگار ویژه انتخابات امریکا). بحث اساسی، تکان دهنده و زلزله زا، اما نه این هزینه ها که سرچشمه و بنیاد واقعی کل هزینه های الگوی حکومتی دموکراسی در جهان سرمایه داری است. در اینجا و در پروسه جستجوی این سرچشمه است که دموکراسی و در واقع سرمایه، یکی از اعجازآمیزترین پرده های افسونکاری، دروغ پردازی خود را به نمایش می گذارند. بر مسند این ادعا می نشینند که دموکراسی گزینه معمول حکومتی سرمایه ست!! دروغی به عظمت دروغ «خرید کار کارگر»!! که همگان کم یا بیش از آن آگاهند. دموکراسی یقینا گورستان مبارزه طبقاتی ضد سرمایه داری توده کارگر است اما این گورستان و خاکسپاری این مبارزه هزینه دارد. سطح ولو نازلی از معیشت، رفاه، درمان، آموزش نیاز استقرار و بقای دموکراسی است، امکاناتی که نظام بردگی مزدی نه حاضر به قبول هزینه های آن است، نه قادر به تحمل آن می باشد. در بهترین حالت، موقتی، اضطراری، اجباری، زیر فشار کارگران در چند کشور به قبولش تن می دهد. اینکه چگونه؟ از کدامین مجاری، با کدام اهرم ها، هزینه های امکانات یا تحمل دموکراسی در همین مناطق محدود را تضمین می نماید پرسشی است که پاسخ آن را تاریخ و بشریت مدیون مارکس است. بر اساس آنچه او کشف نمود و توضیح داد: 1- «ارزش هر کالا با کار اجتماعا لازم متبلور در آن تعیین می شود». 2 – کار اجتماعا لازم متراکم در کالا متوسط اجتماعی زمان تولید آن است و برهمین اساس ارزش کل سرمایه ها، ثروتها، آفریده های کار در دنیا، در هر بازه زمانی معین معادل کل ساعات و دقایق کاری است که صرف تولید آنها می گردد. 3 – در شرائط تاریخی روز با توجه به رشد آنفجارگونه بارآوری کار، بالغ بر 90% آنچه تولید می شود، نقش «کار اضافی – اضافه ارزش» احراز می کند که عظیم ترین سهمش به صور مختلف سرمایه الحاقی می گردد، سهم توده های کارگر از آفریده های خود در همه اشکال معاش، رفاه، بهداشت، درمان، آموزش (کار لازم) از 10% افزون نیست. 4 – اضافه ارزش ها که حجم حاضر سالانه اش از 100 تریلیون دلار بالاتر است مستقل از اینکه در کدام کشور، کدامین قاره، با کدام درجه بارآوری کار، توسط کدام بخش طبقه کارگر با کدام بهای نیروی کار و کدام سطح معیشت، مایحتاج زیستی، تولید شده باشند، بر اساس قوانین سرشتی سرمایه داری میان سرمایه های مختلف، سرمایه اجتماعی کشورهای مختلف و کل سرمایه جهانی توزیع می شوند. 5 – سرمایه های کهکشانی تر، تراست های مالی و صنعتی غول پیکرتر، سرمایه اجتماعی صنعتی ترین کشورها به دلیل برخورداری از سرکش ترین سطوح بارآوری کار، افسانه ای ترین قدرت های رقابت، تعیین کننده ترین مکان در تعیین قیمت های تولید، قیمت های بازار پرخروش ترین دریاهای اضافه ارزش ها را به سوی خود سرازیر می سازند. معنای این سخن آن است که سرمایه ها و سرمایه های اجتماعی دارای بارآوری کار پائین تر و قدرت رقابت نازلتر سهم قابل توجهی از اضافه ارزشهای تولید شده توسط توده های کارگر حوزه مستقیم استثمار خود (زمان کار اضافی) سر به فلک کشیده این کارگران را به نفع رقبای چیره بازارها، مالکان آخرین دستاوردهای تکنیک، فن آوری، دانش، صنعت، از دست می دهند. فراموش نکنیم که سرمایه داران و سرمایه اجتماعی کشورها یا قطبهای غول پیکر سرمایه داری فقط از این طریق شریک سیلاب اضافه ارزشهای حاصل استثمار توده کارگر ممالک کمتر پیشرفته (زمان کار اضافی این کارگران) نمی گردند. آنها از طریق صدور سرمایه یا پیش ریز مستقیم سرمایه های کوه پیکر خود در پرسودترین حوزه های اقتصادی کشورها یا راههای دیگر نیز بر سهم غول آسائی از این اضافه ارزشها چنگ می اندازند. 6 – فقط به یمن این اضافه ارزش ها، (زمان کار اضافی) سونامی وار چندین میلیارد کارگر دنیا بوده است که دولت های سرمایه داری چند کشور غرب و شمال اروپا در یک بازه معین زمانی، در یکی از پردرخشش ترین دوره های اعتلای مبارزه طبقاتی کارگران قاره های اروپا، امریکا، همه جا، حاضر شدند تا حدی و فقط تا حدی از فشار استثمار کارگران کشورهای خود بکاهند و همین کاهش بسیار اندک را دستمایه بهبود معاش، رفاه کارگران و الگوی حکومتی دموکراسی سازند. 7 – رویه متضاد ماجرا در سایر ممالک دنیا رخ داد، سرمایه داری کشورهائی که به دلیل سطح پائین بارآوری کار، عجز از رقابت دربازارهای انباشت، حجم انبوه زمان کار اضافی کارگران تحت استثمار را تسلیم رقبای قاهر کردند، برای عقب نماندن از قافله سرمایه افزائی و سودجوئی راه را ، تشدید انفجارآمیز استثمار کارگران از همه راههای ممکن را پیش گرفتند. آنها به سلاخی دهشتناک بهای نیروی کار، بهداشت، دارو، درمان، آموزش توده های کارگر پرداختند.
آری! هیچ انسان دارای «عقل سلیم»، زبان به اینهمانی دیکتاتوری فاشیستی دینمدار، نسل کش، مسلح به ساز و کارهای شکنجه، زندان، قصاص، آپارتاید جنسیتی، قومی، حتی با پوشالی ترین دموکراسیها باز نمی کند. تفاوتها مفروضند، اما ریشه تفاوتها را هم باید جست و دید. سرمایه رابطه تولید افراطی و ماوراء افراطی ارزش اضافی و سرمایه است. با این ماهیت نه فقط حاضر به قبول سطح نازل معاش مطمئن کارگران و تضمین همان دموکراسی پوشالی گورستان مبارزه طبقاتی توده کارگر نیست که قادر به چنین کاری نیز نمی باشد، به این دلیل عریان که باید حاصل کار کارگران را، ماوراء افراطی تبدیل به سود و سرمایه کند. دموکراسی ایلان ماسکی، مکرونی، شولتزی، استارمری با دیکتاتوری ولائی شورای نگهبانی هر دو الگوی حکومتی نظام بشریت سوز، نسل کش سرمایه داری هستند. تفاوتهای بارزی دارند، اما آنچه یکی را دموکراسی و دیگری را دیکتاتوری می کند، اساسا سهم سرمایه اجتماعی کشورها در اضافه ارزشها، در «زمان کار اضافی» انجام گرفته توسط توده های کارگر دنیا است. این نکته را هم به مثابه حقیقتی مطلق به خاطر بسپاریم. سرمایه داری با تمامی قدرت، در سریع ترین زمان، کل آنچه را روزی، روزگاری، زیر فشار هراس از طغیان جنبش کارگری، در قالب بهبود معاش و الگوی حکومتی دموکراسی تسلیم کرده است، هر چه سبعانه تر پس می گیرد. این کار را دیری است شروع نموده و هر روز قهرآمیزتر پیش می برد. بر همین پایه، کارگران دنیا چاره ای ندارند جز انکه دیکتاتوری، دموکراسی، سرمایه داری را یکجا در یک قبر مدفون سازند. کاری که شرط انجامش روشن است. باید سراسری، شورائی، ضد بردگی مزدی متشکل گردند و یک ضد قدرت، ضد دولت، ضد سرمایه واحد شوند.
کارگران ضد سرمایه داری
آبان 1403