دنیای روز مالامال فقر، بی سرپناهی، گرسنگی، آوارگی، آپارتاید جنسیتی، آلودگیهای زیست محیطی، محرومیت از دارو، درمان، آموزش، هر میزان آزادی و حقوق اولیه انسانی است. ریشه همه اینها در سرمایه داری است، اما وجود سرمایه داری با تمامی ابعاد کهکشانی استثمار، ستم طبقاتی، نسل کشی و بشریت سوزی اش، تنها فاجعه آوار بر سر ما نیست. فاجعه سهمگین تر گسست ما کارگران از ریل کارزار طبقاتی ضد بردگی مزدی است. در هیچ کجای جهان در حال کارزار ریشه ای علیه سرمایه نیستیم، همه جا، در همه آوردگاهها، برای اصلاح سرمایه داری، تعدیل استثمار، کاهش بی حقوقیها، نسل کشی ها، سلب آزادی ها، تقلیل آلوده سازیهای زیست محیطی در سیطره حاکمیت و بقای همین نظام می جنگیم!!. برای افزایش مزد اعتصاب می کنیم و اساس مزدبگیری را ناحق نمی دانیم!! خواستار آموزش، درمان، نگهداری سالمندان می شویم اما همه را به مثابه حاجات مشتی بنده از خدای سرمایه می خواهیم!!. علیه آپارتاید جنسیتی می شوریم و چاره درد را در بستن دخیل به تغییر قانون سرمایه می بینیم!!. بر مصون ماندن محیط زندگی از آلودگیها پای می فشاریم و راه تحققش را در پیرایش سرمایه داری می کاویم!!. بر طبل ضدیت با نسل کشی، جنگ، اشغال می کوبیم و راه محو اینها را در صلحجوئی، قانون آویزی جنگ افروزان می جوئیم!!. تمامی توان خود را برای کاهش ناحقی ها، دستیابی به آزادیها، حقوق اولیه انسانی در تیر می کنیم اما راه حصول این انتظارات را در تغییر الگوی حکومتی سرمایه، سقوط و عروج دولتها، دموکراتیزاسیون بردگی مزدی جستجو می کنیم!!.

ما کارگران با بینش کور و سترون بالا، برای تحقق خواسته های نازل روز دست به مبارزه می زنیم، شورشهای خیابانی بر پا می داریم، آماده قیام می شویم، انقلابات، سرخ، سفید، زرد، آبی، نارنجی، بنفش، رنگین کمانی می کنیم، جنگ ضد اشغال، حق تعیین «سرنوشت ملی»!! مشتعل می سازیم. هزینه همه مبارزات را به دوش می کشیم. اما نقطه عزیمت انتظارات، اعتصابات، شورش ها، جنبش ها، قیامها، انقلابات، بالاخره پیرایش سرمایه داری و در بهترین حالت تغییر الگوی حکومتی، تغییر شکل مالکیت، معماری متفاوت ساختار نظم بردگی مزدی است!!، در تمامی این جنبش ها، خیزش ها، اصل کارگر ماندن، برده مزدی زیستن، جدائی از کار، ساقط بودن از حق تعیین سرنوشت کار، تولید، زندگی مفروض و مقبول است!!. داد و قال ضد سرمایه داری هم راه می اندازیم!! اما یک چیز بدیهی است. هیچ کجا، در هیچ عرصه کار و زندگی اجتماعی علیه اساس هستی سرمایه داری، اساس استثمارشوندگی، بردگی مزدی، ساقط بودن از حق تعیین سرنوشت کار ، زندگی مبارزه نمی کنیم. چرا چنین سقوط کرده ایم؟ دلائلی دارد که شناخت آنها غذای لازم هستی آگاه و شکوفائی کارزار ماست.

سرمایه این توان را دارد که واقعیتها را به مخوف ترین شکلی در ساختار شعور بشر باژگونه القاء کند، آنچه سرمایه بر سر شعور انسان می آرد، میلیونها بار از خرافه ها و باورهای مذهبی هولناک تر است. به کارگر حقنه می کند که آنچه می فروشد نه نیروی کار بلکه کل «کارش» است!!. به مغز او این سم را تزریق می نماید که استثمارش توسط سرمایه یک داد و ستد انسانی آزاد و برابر است!! بر وجود طبقات متضاد پرده فریب «مردم» می اندازد!!، دولت سرمایه را دولت کل جامعه می خواند!!، قانون پاسدار استثمار کارگر را میثاق امنیت اجتماعی او نام می گذارد!! بیعت برده وار کارگر به بقای مزدبگیری را «انتخابات آزاد» اعلام می کند!! الگوی حکومتی موسوم به دموکراسی را «حکومت مردم برخود» می نامد!! نیازهای چرخه ارزش افزائی خود و بقای بردگی مزدی را محتوای آموزش، فرهنگ، جامعه شناسی، روانشناسی، روایت تاریخ، ادبیات، هنر، فلسفه می نماید و افکار مسلط عصر می سازد.از اینها که بگذریم، بورژوازی طبقه ای آکنده از ستیز درونی است. جناحها، احزاب درونش در همان حال که برای دفاع از کیان هستی سرمایه انجمن اخوت تشکیل می دهند، گرازوار سر تقسیم اضافه ارزشها، قدرت ها، مالکیتها با هم می جنگند، آنان که در اپوزیسیون هستند، با توسل به تمامی فریبکاریها، جدال خود با رقبا و شرکای حاکم را همصدائی با ما!! و نمایندگی اعتراضات و خواستهای ما جار می زنند!! تا ما را عمله تسویه حسابها و سهم خواهی های گرازوار خود سازند. سرمایه داری با داشتن این سلاحها بعلاوه سرکوب پلیسی، نظامی، قهرآمیز توان آن را یافته است که طبقه ما را از میدان جنگ طبقاتی ضد سرمایه داری خارج گرداند. چه باید بکنیم؟ این مهمترین پرسش پیش روی ما است و پاسخ صریح و شفاف ما به این سؤال آنست که:

جنبش های مدنی، دموکراسی خواهانه، سرنگونی طلبانه فراطبقاتی علاج هیچ دردی نیست. تاریخا نبوده است و تنها بارآورد آن ها فرسایش قدرت پیکار ضد بردگی مزدی ما، فسیل شدن، مسخ شدن، هضم گردیدن فاجعه بارمان در هاضمه نظام سرمایه داری است. یگانه راه رهائی، عبور از این گمراهه ها، برپائی جنبش سازمان یافته، سراسری، شورائی، ضد سرمایه داری است. اما چگونه؟

1 – در کلیه قلمروهای کار و زندگی خواست تسلط بر سرنوشت کار، تولید، حاصل کار سالانه طبقه خود را پیش کشیم، این خواست را بیرق کارزار همه جا جاری خود کنیم. باور کنیم که هر چه سازمانیافته تر، نیرومندتر، شورائی تر، آگاه تر وارد میدان شویم، هر چه سرسخت تر، مصمم تر، قاطع تر، پیگیرتر این خواست را مرکز ثقل و محور ثابت مطالبات خود سازیم، دستیابی به سهم افزونتر حاصل کار، تولید سالانه خود را ممکن می سازیم. هر چه این سهم فزونتر، بزرگتر شود، معاش، رفاه، سلامت، بهداشت، آموزش، امکانات اجتماعی، محیط کار و زیست ما متعالی تر و مطلوب تر می گردد. میدان راستین مبارزه طبقاتی اینجا حول این محور است. اینجا است که هر میزان پیروزی، عبور استوار تاریخی از یک فاز نازل معاش، رفاه، سلامت، آموزش، بی نیازی به فازی بالاتر در تمامی قلمروهای زندگی اجتماعی بدون هراس از سقوط به ورطه فقر هولناک تر زیر فشار تورم یا سایر اشکال تهاجم تاتاریستی سرمایه است.

2 – مبارزه برای تسلط بر سرنوشت کار، تولید، زندگی به هیچ وجه، هیچ گاه، درهیچ شرائطی، مطلقا مبارزه ای محدود به ارتقاء معیشت، رفاه، امکانات اجتماعی، مایحتاج زندگی یا کاهش فشار گرسنگی، فقر، بی خانمانی نیست. همزمان، همجوش، انداموار مبارزه ای علیه بنیاد وجود آپارتاید جنسیتی، نژادی، قومی، مبارزه علیه هر شکل دیکتاتوری، خفقان، سلب آزادی، بی حقوقی ها و محرومیت های اجتماعی هر انسان نیز هست. جنبشی که این بیرق را می افرازد همان جنبشی است که با خروشی رعدآسا در مقابل هر نوع مداخله دولت سرمایه در هر عرصه زندگی خصوصی انسانها، در حوزه اعتقاد، مرام، آئین، قومیت، نژاد، پوشش، عادات، آداب و رسوم وارد کارزار می گردد. جنبشی است که علیه کار خانگی، زنان، مردسالاری، کار کودک، تخریب طبیعت، هر شکل و هر میزان آلوده سازی محیط زیست توسط چرخه کار و تولید سرمایه داری آژیر جنگ را به صدا در می آرد.

3 – هر گام پیروزی در این جنبش نیازمند پاره کردن و در هم کوبیدن زنجیرهای پولادینی است که سرمایه به شکل های مختلف بر دست و پای ما بسته است. باید بساط مبارزات پراکنده، فاقد شیرازه، گسسته از هم را جمع کنیم، به جای اعتصابات محصور در سلولهای چند ده، چند صد یا چند هزار نفری کارخانه ها، مؤسسات آموزشی، درمانی، شبکه های آب، برق، حمل و نقل شهری یا بیابانی، نفت و گاز، بنادر، هر کجای دیگر، سراسری و متحد به صورت یک طبقه اجتماعی زیر بیرق پیکار برای تسلط بر سرنوشت کار و تولید سالانه صف بندیم. برای این کار در هر کجا که هستیم، دست در دست همرزمان، همسنگران، همزنجیران یک شورا تشکیل دهیم، شوراها را نطفه های بالنده جنبش سراسری سازمان یافته شورائی ضد سرمایه داری گردانیم. آن ها را به هم پیوند زنیم و ضد قدرت یکپارچه تاریخساز رهائی انسان سازیم.

4 – کارزار تسلط بر سرنوشت تولید، کار، زندگی یک جنبش، یک ضد قدرتزنده، بالنده، مستمر، در حال استخوانبندی و تحکیم مداوم پایه های میدانداری خود است. دقیق ترین تعریف این جنبش آن است که بناست در پروسه بالیدن، شکوفائی، رشد و استخوانبندی خود، مولود نوین تاریخ و مظهر زایش جامعه آتی آزاد انسانی، جامعه رها از استثمار، طبقات، دولت، استثمار و ستم طبقاتی گردد. مولودی که در زهدان تیره سرمایه داری نطفه بسته، می روید، می بالد و سرانجام متولد می گردد. در هر گام رشد، شکوفائی، استخوانبندی خود نظام جهنمی خون، بربریت و بشرسوزی سرمایه داری را در تمامی عرصه های زندگی انسانی عقب می راند، تضعیف می کند، به ورطه استیصال می راند، به طور کامل ساقط می سازد و روانه زباله دادن تاریخ می کند. این تنها شکل راستین مبارزه طبقاتی آگاه توده های کارگر دنیا است. هر جنبش دیگری نه رهائی آفرین که گمراهساز است.

5 – تحقق همه کارهای بالا مسلما ممکن است. ما طبقه کارگر 80 درصد هر جامعه و جهان روز را تشکیل می دهیم، هر چه سرمایه، ثروت، ارزش، امکانات، در این دنیا است محصول کار طبقه ما است. چرخ تولید، بازتولید، گردش، خودگستری، ساختار نظم سیاسی، مدنی، اجتماعی و بقای سرمایه داری را در تمامی صورت ها و اشکالش مائیم که به چرخش در می آریم، قدرت از کار انداختن کامل این چرخ را هم داریم، از این سلاح کارساز نیرومند برخورداریم و با کاربرد آگاه، خلاق، اندیشمندانه، هدف دار و نقشه مندش می توانیم سراسر جامعه و جهان را میدان جنگ مشتعل علیه این نظام کنیم. سرمایه با توسل به تمامی نیروهایش، قدرت سحر و افسون مهندسی افکارش، قدرت سرکوب فکری و فیزیکی اش به ما القاء می کند که قادر به چنین کاری نیستیم، القاء می کند که بردگی مزدی تقدیر زندگی و سرنوشت مقدر ما است. القاء می کند که انتقال میدان مبارزات سرمایه آویز مسالمت جویانه یا میلیتانت و در هر دو حال پوشالی و اصلاح طلبانه روز به آوردگاه واقعی کارزار طبقاتی، به میدان جنگ تعیین سرنوشت کار، تولید، زندگی غیرممکن است!!. ما باید با عزم استوار، اراده آگاه، بصیرت بیدار ضد سرمایه داری نشان دهیم و ثابت کنیم که این «ناممکن مجعول دروغین» را ممکن مسلم می سازیم.

کارگران ضد سرمایه داری

آبان 1403