در ابتدا بطور مختصر از خودتان و رویکرد ضد سرمایه داری بگویید.

** ـما عده ای کارگریم، از وقتی چشم باز کرده ایم شاهد استثمار پدران و مادران، همسایگان و اهالی محله و همه کارگران توسط سرمایه داران بوده ایم. با گوشت و پوست خود لمس کرده ایم که کلیه سرمایه ها و ثروتها توسط طبقه ما تولید می شود و نصیب ما فقط فقر و فلاکت و بدبختی است. هرچه بیشتر تولید کرده ایم، سرمایه داری را قدرتمندتر کرده ایم و خود حقیرتر و ذلیل تر شده ایم. با همه وجود حس کرده ایم که دولت، ارتش، قانون، حقوق، اخلاق، فرهنگ، پلیس، دین، مسجد و منبر و همه چیز جامعه موجود متعلق به طبقه سرمایه دار و مدافع سرمایه است، علیه ما و در خدمت ماندگاری استثمار ما است. همه شعور و شناخت، ذهن و فکر، عقل و احساس ما با این واقعیتها آمیخته است. ما به حکم کارگر بودن، بصورت خودجوش، ضدسرمایه داری هستیم. اما این ضدیت خودجوش، درحد یک نطفه است. نطفه ای که باید متولد شود، رشد کند، بالغ شود، علیه همه مظاهر نظام ضد انسانی سرمایه داری، علیه فقر و محرومیت، کار کودکان، اجبار زنان به خانه داری، نبود آزادی های اجتماعی و سیاسی، تبعیضات جنسیتی، قومی، اعتقادی، مردسالاری، آلودگیهای زیست محیطی، جنگ افروزی، علیه دخالت دولت در زندگی خصوصی و فعالیت اجتماعی انسانها وارد کارزار شود و در سطح جامعه میدانداری کند.

ـ آیا شما حزب معینی هستید؟

** ـما حزب، گروه، سازمان، کمیته، کانون و هیچ دار و دسته ای نیستیم. اینگونه تشکلها را سیاستمداران طبقه سرمایه دار یا کارگرانی که آلوده به تفکرات سرمایه داران هستند می سازند تا از این طریق توده های کارگر را عامل دست خود برای کسب قدرت دولتی کنند. این نوع تشکل سازیها حتا اگر با جنجالهای ضدسرمایه داری همراه باشد، راه و رسمی غیرکارگری است. سازمانیابی طبیعی طبقه ما شورا است و باید در متن مبارزات شورائی برای ارتقای رویکرد ضدسرمایه داری خودجوش طبقه خود بکوشیم. ما نظرات خود را اشاعه نمی دهیم تا مبارزات کارگران را رهبری کنیم!! نه فقط چنین ادعایی نداریم که هرگونه مرجع و رهبر و هرمیزان تبعیت جنبش کارگری یا توده کارگر از اراده رهبران را فاجعه ای برای این جنبش و انحراف از ریل واقعی پیکار ضدسرمایه داری می دانیم. هدف ما این است که در مبارزه جاری کارگران، اثرگذاری سرمایه ستیز داشته باشیم. هدف ما اثرگذاری ضد سرمایه داری تعداد هرچه بیشتری از کارگران در تعیین راه و رسم و پیچ و خم مبارزه طبقاتی برای رفع و دفع تعرضات همیشگی سرمایه داران و رهایی از شر وجود سرمایه داری است. هر کارگری که بخواهد آشنایی عمیق تر و دقیق تری با رویکرد ما داشته باشد، می تواند به سایتهای سیمای سوسیالیسمو علیه سرمایهمراجعه کند.

ـ چرا شما فقط از کارگران صحبت می کنید؟ زنان، معلمان، دانشجویان، پرستاران و غیره چه جایگاهی در نظرات شما دارند؟ درباره طبقه متوسط چه می گوئید؟

**ـ کارگر کسی است که برای زنده ماندن، نیروی کارش را می فروشد و با فروش نیروی کارش از هرنوع ابراز وجود پيرامون چند و چون پروسه‌ كار،از هرگونه دخالتى در تعيين سرنوشت حاصل كارش‏، از ايفاى هرنقشى در نظم اجتماعى موجود ساقط می شود. کارگر می تواند در بخش تولید، تجارت، توزیع و یا بخش موسوم به خدمات شاغل باشد، در کارخانه، مدرسه، بیمارستان، مؤسسه، خیابان یا درون خانه کار کند، کارش فیزیکی یا فکری باشد، محصول کارش به تملک سرمایه دار خصوصی یا دولت درآید. جمعیت طبقه‌ كارگر ‏همچنین شامل اکثریت افراد بيكار، بازنشسته، خانه دار، دانش آموز، دانشجو، سرباز نیز می شود. اما «طبقه متوسط» عنوانی است که متفکرین طبقه سرمایه دار جعل کرده اند و فریبکارانه این مدال را بر سینه کارمندان، معلمان، پرستاران و دانشجویان آویزان می کنند تا مانع اتحاد و یگانگی طبقه کارگر شوند. با تسلط سرمایه داری بر سراسر جهان، سوای کارگر و سرمایه دار طبقه سومی وجود ندارد. بخش کوچکتری از این به اصطلاح طبقه متوسط متعلق به طبقه سرمایه دار و بخش بزرگتر آنها جزء طبقه ما هستند. جمعیت طبقه ما حدود 80 درصد جامعه است.

ـ چرا شما کارگران ضد سرمایه داری، با این شدت علیه سرمایه و سرمایه داری موضع می گیرید؟ بسیاری از خود کارگران از وضعیت زندگی در کشورهای سرمایه داری اروپای شمالی و غربی و آمریکا تعریف و تمجید می کنندو معتقدند که اگر هم مشکلی وجود دارد ناشی از سیاستهای غلط حکومتگران آنان است. در همین ایران هم نه سرمایه داری که حکومت آخوندی و بی کفایتی آنها را عامل همه مصیبتها می دانند.

** ـدر نظام سرمایه داری، با مصرف نیروی کار کارگران، ارزشهای جدید آفریده می شود. سهم ناچیزی از این ارزش به مزد کارگر تعلق می گیرد و بخش اعظم مابقی، اضافه ارزشی است که بین اقشار مختلف طبقه سرمایه دار تقسیم می شود.در این نظام قرار است که کارگر هرچه بیشتر کار اضافه و ارزش اضافه تحویل سرمایه‌ دار دهد. سرمایه داران با افزایش بارآوری کار، زیادتر کردن ساعات و شدت کار، اضافه کاری اجباری، بالابردن سن بازنشستگی، کاهش دستمزدها، افزایش قیمت وسایل معیشتی، کار کودکان، کار رایگان خانه داری، بیکارسازی و از همه این راهها به کسب ارزش اضافه های هرچه بیشتر دست پیدا می کنند. از ابتدای پیدایش سرمایه داری در اروپا، کارگران با انبوهی از اینگونه مصیبتها و بلایای اجتماعی رو برو بودند. با شروع قرن ۱۹ موجی از اعتراض و انقلابات کارگران، سراسر قاره اروپا را فراگرفت. طبقه سرمایه دار اروپا و دولتهایشان با وحشیگری و قساوت همیشگی موفق شدند تا این جنبشها را سرکوب کنند و برای رفع خطر خیزشی به این عظمت و گستردگی به اصلاحاتی تن دادند. اما این عقب نشینی ها فقط به خاطر ترس از مبارزات کارگران نبود. آنها با صدور سرمایه به سراسر دنیا، بهره گیری از اختراعات علمی و صنعتی و بالابردن حیرت آور بارآوری کار، نقش تعیین کننده در تعیین قیمت های تولید و بازار، سهم هنگفتی از اضافه ارزش های تولید شده توسط کارگران مناطق دیگر دنیا را نصیب خود می ساختند. طبقه سرمایه دار این چند کشور به یمن این موهبت ها به نفع خود دیدند که مختصری از فشار استثمار کارگران کم کنند، به واگذاری حق رأی و انتخابات، سندیکا و حزب گردن گذارند. دموکراسی، حاصل عقب نشینی اضطراری طبقه سرمایه دار در تعداد اندکی کشور، در دورها ی از تاریخ است. اکثریت کارگران این کشورها هم، سرکوب شده و خسته از شکستهای پی در پی، به این اصلاحات رضایت دادند و سرنوشت معیشت، حقوق اجتماعی، انتخاب و اختیار خود را همچنان در دست سرمایه باقی گذاشتند. از آن تاریخ تا کنون، دولتهای سرمایه داری این کشورها مدام در حال دست به دست شدن میان احزاب چپ و راست سرمایه است و کارگران فرسوده و بی افق، دهه هاست که در حال عقب نشینی هستند و سطح رفاه و آزادی شان مدام در حال تنزل است. اما سرمایه داری در کشورهایی که از لحاظ تکنیک و صنعت، نقش ضعیف تر و بارآوری کار پایین تری دارند، بخشی از اضافه ارزشهای تولید شده توسط کارگران مورد استثمارشان را در روند مبادلات اقتصادی به نفع بخشهای مسلط تر و بارآورتر سرمایه جهانی از دست می دهند. سرمایه داران جوامع ضعیف تر جدا از اینکه به اقتضای سرشت خود، سرکوبگر معیشت و حقوق اجتماعی کارگران هستند؛ برای جبران این سود از دست رفته و نقش موفق در رقابت جهانی، بهاى نيروى کار را تا هرکجا که بتوانند تنزل می‌ دهند؛ امکانات رفاهى، درمان، دارو، آموزش را بشدت محدود می کنند؛ سایه اعتصاب و تشکل را با تیر می زنند؛درندگی و سرکوبگری نیاز سرمایه داری اینگونه کشورها است، در نتیجه هر اپوزیسیونی، فرقی ندارد، از جمهوریخواه، سلطنت طلب، ناسیونالیست، لاییک و غیره پس از کسب قدرت دولتی همین منوال را ادامه خواهد داد.

ـ نظرتان درباره مطالبات صنفی و اقتصادی بازنشستگان، پرستاران و سایر کارگران چیست؟ آیا درست است که به مبارزه سیاسی و ضد رژیمی مثل زن، زندگی، آزادی چندان توجهی ندارید؟

** ـابتدا باید گفت که اساساً طبقه‌ كارگر، طبقه ‌اى متشكل از صنوف با منافع پراكنده و خواسته هاى متفرق نيست. صنف، متعلق به دوران فئودالی است و بهیچوجه در عصر و شرایط حاضر مصداق ندارد، اما هنگامی که بطور مثال کارگران پیمانی صنعت گاز، معلمان، پرستاران یا کارگران بازنشسته فولاد، مطالبات خاص محل کار و یا رشته کاری خود را مطرح می نمایند، ما به این رفقای خود گوشزد می کنیم که تحقق این مطالبات نازل و حقیر راه به جایی نمی برد. زمانی هم که با تجمع و تظاهرات و یا با اعتصاب به دستپخت مجلس سرمایه داران متوسل می شوند، خواهان افزایش حقوق به تناسب تورم، همسان سازی دستمزدها، طرح طبقه بندی مشاغل هستند ما رفیقانه متذکر می شویم که این مطالبات نه فقط گره ای از مشکلات معیشتی باز نمی کند، با بی اعتنایی بهمیلیونها بیکار و دستفروش و کارگر کارگاه ها و مؤسسات کوچک، خود را از قدرت عظیم طبقه خویش محروم می کنید. مبارزه اقتصادی طبقه ما باید ماهیت ضد سرمایه داری داشته باشد که در ادامه گفتگو به آن می پردازیم.اما مبارزه طبقه ما فقط اقتصادی نیست؛ بدون هیچ تردیدی هرذره آزادی و حقوق اجتماعی مثل نان شب برای ما ضروری است؛ ما همراه و در کنار تعداد زیادی از کارگران، برای آزادى بى قيد و شرط در همه‌ عرصه هاى اجتماع، رفع هر نوع تبعيض‏ و نابرابرى جنسیتی، عدم دخالت دولت در زندگی خصوصی، نوع پوشش و اعتقادات، رفع آلودگیهای زیست محیطی و تخریب طبیعت، آزادی زندانیان سیاسی و ممنوعیت مجازات اعدام مبارزه می کنیم.

وجه دیگر مبارزات طبقه ما، اعتراضات سیاسی بود که در شورش سالهای ۹۶ و ۹۸ و خیزش زن، زندگی، آزادی رخ داد؛ اعتراضاتی که بدونارتباط و هماهنگی با مراکز کار، منحصر به تظاهرات خیابانی بود؛ این مبارزات هیچ ذره ای بار طبقاتی کارگری و ضد سرمایه داری نداشت. از سرنگونی طلبی فاقد محتوای ضد سرمایه داری، هیچ گاه، در هیچ کجا، زیر هیچ بیرقی، هیچ ذره رفاه و آزادی برای توده کارگر حاصل نشده است و نمی شود.سرنگون طلبی توخالی و موکول کردن رفع این مشکلات به حکومت آینده، بارها امتحان خود را پس داده است و ما نباید این بیراهه را تکرار کنیم.

ـ وقتی اصرار می کنید که مبارزه کارگران باید ضد سرمایه داری باشد یعنی چه؟چرا مبارزات جاری کارگران را فاقد بار ضد سرمایه داری می دانید؟ مگر همین مبارزات روزمره کارگران، علیه سرمایه و علیه دولت سرمایه نیست؟

** ـکارگر وقتی به طور واقعی در حال مبارزه طبقاتی ضد سرمایه داری است که اساس کارگر بودن و کارگر ماندن خود را یک ظلم آشکار، یک واقعیت ستمکارانه و ضد بشری ببیند. دولت، قانون، فرهنگ، اخلاق و نظم مسلط را ابزار قدرت سرمایه و پاسدار رابطه خرید و فروش نیروی کار، ضد خود و طبقه و جنبش خود شناسد. سرمایه داری را باعث و بانی برده مزدی بودنش، ریشه و بنیاد استثمارشوندگی، فقر، محرومیت، فرودستی، تبعیضات جنسیتی، آلودگیهای زیست محیطی، نسل کشی و جنگ افروزی بداند. با چنین تشخیص و شعوری، با چنین بینش و روحیه وارد کارزار شود. خود را فردی از یک طبقه وسیع اجتماعی و بین المللی به حساب آرد که خالق کل سرمایه ها، ثروت ها، امکانات، ارزش های آفریده در جهان موجودند. اعتراض سر دهد که می خواهد بر سرنوشت کار و تولیدش تسلط یابد، اعلام کند که مبارزه اش برای کاهش فقر، برای داشتن خوراک و پوشاک و مسکن انسانی تر، حلقه ای از زنجیره کارزار او برای پایان دادن به اساس کارگر ماندن و برده مزدی ماندن است. کارگر هنگامی در کوران کارزار ضد سرمایه داری است که به هیچ قانون و دولت و اپوزیسیونی نیاویزد. به قدرت توده های چندین ده میلیونی همزنجیرش اتکاء نماید، برای برپائی یک جنبش سراسری ضد سرمایه داری تلاش کند. چیزی که در حال حاضر اصلا چنین نیست. بدبختانه تا چشم کار می کند مشاهده می کنیم که آحاد طبقه ما به وجود و بقای بردگی مزدی اعتراضی ندارند، آخرین مرز آرزویشان این است که سرمایه داران و دولت سرمایه مزدی به آنها پرداخت نمایند تا آنان مطیع و فرمانبر، آماده تولید سود بیشتر و سرمایه نجومی تر برای صاحبان سرمایه و دولت سرمایه دار باشند، سرمایه داری را طبیعی و جاودانی می دانند و در عاصی ترین حالت علیه نالایقی و بی کفایتی دولتمردان شعار می دهند.

ـ چرا میان مبارزه ضد سرمایه داری با مبارزات کنونی کارگران تفاوت اساسی وجود دارد؟ چرا فکر می کنید که توده کارگر می توانند ریل مبارزه خود را تغییر دهند؟

** ـ سرمایه داری همراه با تولید ارزش اضافی و سود و سرمایه، افکار، باورها، مراکز آموزشی و تربیتی، دستگاههای شستشوی مغزی و مهندسی افکار را هم که نیاز بقای سرمایه داری است تولید می کند و با اینها به جان شعور و اندیشه کارگران می افتد. همچنین مناقشات درون طبقه سرمایه دار بر سر تقسیم میزان سود، مالکیت و حاکمیت به اپوزیسیون های این طبقه امکان می دهد تا مشاجرات سهم خواهانه و اصلاح طلبانه خویش با رقبای حاکم را دستمایه فریب توده های کارگر سازند، به کارگران القا کنند که گویا نماینده خواست ها و اعتراضات آنانند. کارگران را از میدان مبارزه ضد سرمایه داری بیرون و عامل تسویه حساب های خود با رقیبان کنند.در کشورهای قدرتمند سرمایه داری عربده سر می دهند که سندیکا و اتحادیه بسازید و با سرمایه داران چانه زنید، حزب بسازید و راهی پارلمان کنید، با رأی خود قدرت مسلط خواهید شد. در ممالک سرمایه داری ضعیف تر در دوره ای کمونیزم نوع روسی، چینی، جنبش ضد امپریالیستی، انقلابات خلقی و دموکراتیک را وارد میدان کردند و توانستند توده های طبقه ما را فرسنگها از سنگر جنگ ضد سرمایه داری دور کنند و به شکست کشانند. الان هم هر روز غائله تازه ای راه می اندازند، جنبش ضد گلوبالیزاسیون. نود و نه درصدی ها، کثرت گرایان، انقلاب نارنجی، پدید می آورند.جنبش های مدنی خشونت پرهیز سبز و بنفش راه می اندازند. با رستاخیز زن، زندگی، آزادی فریاد برمی آورند که دموکراسی و دولت دموکراتیک کلید نجات انسانها است. انواع تولیدات بازار پسند سودآوری که همه آنها با گوشت و پوست و استخوان کارگران و کارگرزادگان می سوزند و در همان حال بر سر هر نوع جهتگیری ضد سرمایه داری توده کارگر سد می بندند. فاصله مبارزات جاری و روزمره کارگران با مبارزه ضد سرمایه داری بسیار عمیق تر از گذشته شده است. سرمایه داری در همه جا پیش تاخته است و کارگران شکست خورده و مستأصل، دچار یأس و رخوت شده اند. یک دلیل اساسی پیشرفت حلزونی و اندک رویکرد لغو کار مزدی اینجاست.

اما کل این توضیحات یک روی ماجرا است. باید به روی دیگر آن هم نظر انداخت. سرمایه داری مطلقا در شرائط پیشین نیست. تضادهای سرشتی این نظام از همیشه انفجارآمیزتر و ابعاد بحران خیزی آن سرکش تر است. نظام سرمایه داری حتی در کشورهائی که عظیم ترین سهم اضافه ارزش های بین المللی را می بلعند برای ادامه بقای خود نیازمند تعرض و هجوم هر چه هولناک تر به سفره خالی توده های کارگر است. ابعاد این تهاجم بشریت سوز در جوامعی مانند ایران هزاران بار وحشیانه تر است. در چنین وضعی هیچ مجالی برای کارگران باقی نمانده است که همچنان در برهوت های تا کنونی بچرخند. کارگران مجبورند که شکست این نوع مبارزات را باور کنند و در تدارک تغییر ریل افتند. زمین و زمان فریاد می زند که با مبارزات محصور در چهاردیواری مراکز کار هیچ مطالبه ای را حتی نازلترین و حقیرترین ها را هم نمی توان بر سرمایه داران و دولتشان تحمیل کرد. کارگران مجبورند باور کنند که هیچ چاره دیگری ندارند سوای آنکه در نقش یک طبقه وارد کارزار شوند. به صورت یک جنبش ضد سرمایه، ضد دولت و ضد بردگی مزدی آماده جنگ گردند. ما این وضعیت را می بینیم و به سهم خود برای جهتگیری هر چه ضد سرمایه داری تر همزنجیران می کوشیم.

ـ در رویکرد ضدسرمایه داری نقش شوراها بسیار با اهمیت است؛ اصولا شورا چیست؟ نقش حزب و سندیکاها را چگونه ارزیابی می کنید؟

** ـدر نظام سرمایه داری اگر کارگر بتواند کار پیدا کند، شرط و شروط خرید نیروی کارش، ساعات و شدت کار، سطح معيشت، ایمنی و بهداشت محیط کار، بر سر کار ماندن یا اخراجش،زمان بازنشسته شدن، کار از دوران کودکی، میزان تحصيلات یا ترک تحصیل، شكل و شمايل خانه و محيط مسكونى يا آواره بودن، با چه چيز اياب و ذهاب كردن، آلودگی محیط زیست، دسترسی به پزشك و دارو، چگونگی انديشيدن، لاى چرخ كارخانه له شدن یا در جنگها کشته شدن همگی توسط سرمایه داران و دولتهابر زندگی کارگران آوار می شود. کارگران مجبورند که با این وضع بجنگند و مبارزه آنان بطور طبیعی با تلاش دستجمعی و چاره اندیشی شورایی آمیخته و همراه است. مبارزاتی که فارغ از نژاد، عقیده، جنسیت، قوم و ملیت، بی نیاز از مرامنامه و اساسنامه، بدون فرمانده و رهبر است. مبارزات شورائی بطور صاف و ساده همین است که در گوشه گوشه جهنم سرمای داری ایران و جهان جریان دارد. تشکلهای عاریه ای حزب، سندیکا، کمیته، کانون و هر نام دیگری، از بالای سر کارگران دور هم جمع می شوند و برای کارگران نسخه پیچی می کنند. طبقه کارگر را ناآگاه و محتاج رهبری می دانند. تاوان این ناآگاهی کارگران هم، سپردن اختیار مبارزه امروز و سرنوشت فردای زندگیشان به دست اینهاست. نسخه پیچی ایجاد سندیکا و حزب در تضاد با جنبش شورایی است.اما نکته مهم اینجاست که اساسا تمرکز روی نوع تشکل کارگران یک گمراهه پردازی است. کل بحث بر سر ضد سرمایه داری بودن یا نبودن مبارزات است. حرف رویکرد ما اینست که کارگران باید در همه عرصه های زندگی خود، ضد سرمایه داری مبارزه کنند و اگر چنین کنند آنگاه سازماندهی طبیعی ما یعنی شورا، در این ظرفیت و با این مضمون به کار گرفته خواهد شد. آنچه رهایی بخش کارگران است جنس این پیکار، ماهیت سرمایه ستیز این مبارزات است، در غیر اینصورت چه بسا شوراهایی که می توانند برهوتی گمراه کننده تر از سندیکا و اتحادیه و حزب باشند.

بحث ما این است که جنبش شورائی ما از این ظرفیت برخوردار است که جنبشی علیه تسلط سرمایه بر سرنوشت کار، تولید و زندگی ما گردد. باید خودجوشی شورائی خود را به یک جنبش شورائی ضد بردگی مزدی ارتقا دهیم. اساس بدبختی ما وجود رابطه خرید و فروش نیروی کار است. سرمایه داری کارگر را پیچ و مهره مطیع، منفعل و بی اراده تولید سود می کند. کارگر انسانی ساقط از دخالت در سرنوشت کار، تولید و زندگی است. اگر خواهان زندگی انسانی هستیم باید بساط رابطه خرید و فروش نیروی کار را برچینیم و در نتیجه وجود کارگر و سرمایه دار را حذف نماییم. همه افراد با دخالت آزاد، برابر، بی واسطه و مستقیم متشکل در شوراهای ضد سرمایه داری، با در اختیار گرفتن کلیه اطلاعات و آمار روند تولید و توزیع، دادههای مربوط به منابع طبیعی، مسائل زیستمحیطی، داد و ستدهای داخلی و خارجی، مناسبات دیپلماتیک، تعیین کنیم که چه چیزی و به چه میزانی تولید شود، حاصل کار و تولید چگونه توزیع شود، چه میزان این کار و تولید صرف خوراک و پوشاک، چه مقدار صرف مسکن و لوازم زندگی و تفریح گردد، چه مقدار به دارو، درمان، بهداشت و محیط زیست اختصاص پیدا کند، چه مقدار صرف آموزش و پژوهش و تعالی فکری و علمی ما شود. با تکیه بر دانش، تخصص و تجربه همگان، با تعیین سرنوشت کار و تولید و تمام مقررات و قوانین و پروتکل های اجتماعی، با اداره جامعه توسط شوراهای ضد سرمایه داری، وجود دولت را که همچون بختک بر سر انسانها آوار شده است از جامعه پاک کنیم.

ـ تا قبل از ایجاد چنین جامعه ای، مبارزه ضدسرمایه داری روزمره ما از کدام مسیر و مطالبات و خواستهایی باید گذر کند؟

** ـمطابق آمارها، 97 % حاصل کار و تولید دههاهزار تریلیون تومانی طبقه ما سودهای نجومی سرمایه های خصوصی و دولتی، خرج نهادها و ارگانهای حکومت سرمایه وهزینه نفوذ و گسترش سرمایه داری جمهوری اسلامی به سایر کشورها می شود، کمتر از 3 % مابقی هم به طبقه ما تعلق می گیرد.ما به هیچوجه محکوم نیستیم که سطح انتظار خود را به تطابق دستمزدها با «قانون» یا سبد معیشت و دریافت مزد عادلانه تنزل دهیم، داشتن بیمه درمانی و بیکاری را کعبه آمال بدانیم. معنای اینگونه مطالبات اینست که تصاحب بخش اعظم محصول کار خود توسط طبقه سرمایه دار را طبیعی و سرنوشت مقدر می دانیم!! بجای قفل زدن زندگی خود به مزد و مزدبگیری، مبارزه ما باید ماهیت ضدسرمایه داشته باشد. مبارزه ضد سرمایه داری هیچ چیز رمزآمیزی نیست، یعنی اینکه موضوع و مضمون اعتراض ما باید تسلط بر سرنوشت کار، تولید و زندگی ما باشد.

1- دارو، درمان، مراقبت و نگهداری از سالمندان، معلولان، آب، برق، گاز، اینترنت، ایاب و ذهاب عمومی،آموزش از پیش دبستانی تا دانشگاه، مهد کودک، مسکن و همه مایحتاج زندگی باید از رابطه خرید و فروش خارج شود و بطور رایگان به هر شاغل، بیکار و بازنشسته تعلق گیرد.

2- برای مبارزه اثربخش علیه فحشا، چند همسری، مردسالاری، تبعیضات جنسیتی، کودک همسری و خشونت علیه زنان، باید وابستگی اقتصادی زنان به مردان رفع شود؛ خانه داری کاری اجتماعی است و هر زن و دختر خانه دار باید مستقلاً از تمام امکانات اجتماعی رایگان برخوردار شود.

3- هیچ دولتی حق دخالت در حوزه زندگی خصوصی و فعالیت اجتماعی هیچ انسانی را ندارد. هر شکل امر و نهی پیرامون نوع پوشش و اعتقادات هر فرد باید متوقف شود. تخصیص امکانات اجتماعی و هر ریال از بودجه دولتی به مساجد، حوزه های علمیه، حسینیه ها و مراکز دینی و ایدئولوژیک قطع گردد. سیستم آموزشی از خرافات مذهبی، شستشوی مغزی ناسیونالیستی و شخصیت آفرینی ها پالایش شود.

4- زندانیان سیاسی آزاد شوند. هر نوع آزار جسمی و روانی اشخاص، قصاص، تعزیر، شلاق، نگهداری افراد در سلولهای انفرادی، مصداق شکنجه است و باید متوقف شود. مجازات اعدام ممنوع گردد.

5- ریشه آلودگی هوا، آب، خوراک، تخریب جنگلها، خشک سازی رودها، دریاچه ها، تغییرات آب و هوائی تهدیدکننده حیات انسان و جانداران، در ذات هستی سرمایه قرار دارد، باید فعالیتهای مخرب و آلاینده محیط زیست را تعطیل کرد، استفاده از مواد بیماری زا در تولید، نگهداری و انبارداری محصولات را متوقف کرد.

برای تحقق این خواستها باید از قانونگرایی، طرح مطالبات خاص هر محل کار، اعتراضات و اعتصابات جدا از هم، دست برداریم. شوراهای ضدسرمایه داری را بنا کنیم؛ با پیوند این شوراها به هم جنبش سراسری ضد سرمایه داری راه اندازیم. اساساً با طرح مطالبات عمومی طبقه خود می توانیم میلیونها کارگر از جوان تا سالمند، زن و مرد، شاغل، بیکار، بازنشسته، خانه دار، سرباز، دانش آموز و دانشجو را همراه و همرزم کنیم؛ تنها در چنین حالتی، سرکوب جنبش ما برای سرمایه داران و حکومت اسلامی سرمایه سخت و دشوار و عقب نشینی آنها بیشتر خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *