شما بدون شک نقشی تعیین کننده و مهم در مبارزات جاری روز دنیا و به طور اخص جامعه خود دارید. واقعیتی که برای هیچ کس قابل انکار نیست. تاریخا چنین بوده است. معترضان دهه های 20 و 30 علی العموم جوانان روز بودند. مبارزات جوانان دانشجو در دهه های 40 و 50 به رغم شدت روزافزون سرکوب ها و یکه تازی تاتاریستی اختاپوس ساواک، فصلی از تاریخ جامعه را تشکیل می داد. دو سازمان بزرگ چریکی فدائیان و مجاهدین خلق توسط جوانان بنیانگذاری گردیدند و در میان آتش و خون به جنگ یکی از درنده ترین دیکتاتوریهای تاریخ سرمایه داری رفتند. خیل وسیع انسانهائی که از ابتدای استقرار رژیم نسل کش اسلامی سرمایه داری جان برکف صفوف سازمانهای مخالف رژیم را پُر ساختند، در زندانها شکوهمندترین ایستادگی ها را به نمایش نهادند، در «قیامت ها» پرشورترین حماسه ها را آفریدند به طورغالب جوانان بودند. خیزش های وسیع کارگری 96 و 98 و بالاخره اعتراضات اصلاح طلبانه، سرمایه آویز دو سال پیش، موسوم به «زن زندگی آزادی» را نسل جوان طبقه کارگر راه انداخت. جنبش هایی با رویکرد ها و هدفهای گوناگون که استخوانبندی آنها را جوانان تشکیل می دادند. مبارزات و خیزش هائی که همگی سرکوب شدند و شکست خوردند. شرط هشیاری و نیاز مبرم بیداری است که بیاموزیم و شکست ها را درس کارزار موفق روز کنیم.
ما در یک جامعه سرمایه داری زندگی می کنیم. جامعه ای که آحادش به دو طبقه اجتماعی متضاد و متخاصم تقسیم شده اند. حدود 80 درصد، کارگر صنعتی، تجاری، «خدماتی»، کشاورزی، راه، ساختمان، معدن، بندر، نویسنده، مترجم، هنرمند، راننده، معلم، پرستار، بهیار، نظافتچی، تکنیسین، اداری همگی کارگر و فروشنده نیروی کارند. از کار خود جدا و از هر گونه دخالت در سرنوشت تولید، زندگی و کار خود ساقط می باشند. مابقی نیز کارخانه دار، زمین دار، مالک شبکه های حمل و نقل، تاجر، بازاری، دولتمرد، وکیل، وزیر، امرای ارتش و سپا و پلیس، مراجع دینی، صاحب تراست یا بنگاه و مؤسسه متوسط و عظیم صنعتی، مالی، آموزشی، خدماتی در یک کلام طبقه سرمایه دارند. از دهه ها پیش تا حال همین وضع را داشته ایم. در دوره استیلای رژیم سلطنتی سرمایه داری نیز بعینه چنین بود. نسل قبل از انقلاب طبقه ما با کار شاق و طاقت فرسا، کهکشان سرمایه ها را می آفرید و دقیقا همین سرمایه آفریده او، در ملکیت طبقه سرمایه دار، سرنوشت زندگی، کار و تولیدش را علیه وی رقم می زد. رژیم درنده شاه ماشین اختاپوسی قدرت سرمایه داری بود و کل آنچه انجام می داد، از آوارسازی فقر و فلاکت و آوارگی و بی داروئی و بی درمانی و بی آموزشی و بی سرپناهی بر سر ما تا زندان و شکنجه و اعدام و سایر سبعیت ها، کلا برای بقای سرمایه داری و تحمیل این بختک مخوف ضد بشری بر طبقه ما بود. سرمایه بود که درباره اشتغال، معاش، آموزش، درمان، میزان حقوق اجتماعی و آزادی ها، تصمیم می گرفت. نصیب ما، بیکاری، گرسنگی، محرومیت از درمان و دکتر و بیمارستان، مدرسه و دانشگاه، تبعیضات خفت آور جنسیتی، قومی، سرکوب فکر و اندیشه بود. طبقه ما برای تغییر اساسی وضع خود پرچم انقلاب در دست گرفت. اما هر سرابی را آب پنداشت، به جای سرنگونی طلبی ضد سرمایه داری در گمراهه سرنگونی طلبی سرمایه آویز یا تغییر الگوی دولتی سرمایه سقوط کرد، در همین راستا به هر امامزاده فریب و جهل دخیل بست و حاصل کارزارش رژیم وحشت و دهشت اسلامی سرمایه داری شد.
بخشهای مختلف طبقه سرمایه دار همیشه و همه جا بر سر سهام سود، مالکیت و قدرت سرمایه با هم جدال داشته اند و دارند. کشمکشها و مجادلات درونی طبقه سرمایهدار همواره اعتراض و جدال تودههای کارگر را در خود غرق میکند. در ایران زیر سیطره سلطنت سرمایه، بخش وسیعی از طبقه سرمایهدار به لحاظ سهم در مالکیت سرمایهها، میزان سودها، به ویژه نقش در ساختار قدرت دولتی مثل قشر بالای طبقه خود نبودند و از کمتری سهم مالکیت و قدرت رنج می کشیدند!!. در همین رابطه منتقد و البته منتقد جبون، تسلیم، مرتجع و ماقبل قرون وسطائی شاه یا سرمایه داران بزرگ و شرکای امپریالیستی او بودند. اینان نیازها و انتظارات خود را لباس اسلام پوشاندند. سلطنت پهلویها و شرکای امپریالیست آنها نیز در هراس مرگ از مبارزات کارگران و در رقابت با اردوگاه نیرومند سرمایه داری دولتی روز که به دروغ بیرق «کمونیسم» بر بام داشت، در وسیع ترین سطح دست به کار بهره برداری از کارگرستیزی و کمونیست کشی هیستریک این اپوزیسیون مذهب آویز قرون وسطائی شد. شاه با تخصیص بودجه برای دستگاه روحانیت، تدریس اجباری تعلیمات دینی در مدارس، اختصاص گسترده رادیو و تلویزیون به تبلیغ مذهب و تعظیم و تکریم شعائر دینی پرداخت، هر شب خواب امام رضا و امام زمان دید. خود را «یگانه حکومت شیعه» دنیا خواند. با این کارها و خیلی کارهای مشابه، دست این اپوزیسیون فوق ارتجاعی را در شستشوی مغزی کارگران باز گذاشت. فرصتی بسیار عظیم که بورژوازی درنده و بشرستیز دینمدار نیز از آن کهکشانی ترین سودها را جست و در شرائطی که هیچ کارگری در هفت پس توی کومه تاریک مسکونی خود یارای به زبان آوردن کلمه سیاست را نداشت. این بخش بورژوازی سرخس تا عسلویه و مکران تا مرز بازرگان را قلمرو سازمانیابی قدرت خود ساخت. در هر دبستان، دبیرستان، دانشگاهی انجمن اسلامی برپا کرد. تمامی کتابخانه ها را از کتب دینی پرچمدار تطابق شریعت و علم!!، همپیوندی تمدن و مذهب، «ظلم ستیزی اسلامی»!!! و این نوع خزعبلات پر کرد. کارگران ایران کلا و از جمله نسل جوان طبقه کارگر زیر آوار آلترناتیوبافی های ماوراء ارتجاعی پاناسلامیستی و فراوان گمراهه های دیگر، قادر به جستجوی راه واقعی کارزار طبقاتی خود نشدند. ریشه بدبختیها را نه در سرمایهداری که در «وابستگی به امپریالیسم» جستندد!! به خمینی و بورژوازی منحط نبش قبر شده از گورهای کهنه تاریخ اجازه دادند تا بساط فریب پهن کند و وعده استقلال، حکومت عدل، حمایت از مستضعفین و آوردن پول نفت به سر سفره کارگران و آب و برق مجانی دهد. کارگران عاجز از اتخاذ راهبرد ضد سرمایهداری به زعامت اپوزیسیون فاشیستی تن دادند. این تهمت زشتی است که گویا ما دلباختگان دین بودیم!!!. مسلما از کورش، داریوش، انوشیروان و شاهان نفرت داشتیم اما همزمان از آخوند شیاد و مرجع دینی مزور هم به همان اندازه دوری می کردیم. حتی در اواخر دهه 40 خورشیدی بازار دین آنچنان بیرونق و کساد بود که فریاد روحانیت شیعه از بیدینی جوانان و مردمان و خالی بودن مساجد به آسمان می رفت.
بر ما چنین گذشت و زیر فشار گمراهه رفتن ها شکست خوردیم. در روز 22 بهمن 57 در حالی که کل انقلاب را با خته بودیم و زنجیر بدترین شکست بر دست و پایمان قفل بود، بخش عظیمی از ما غلط و جاهلانه خود را پیروز پنداشتیم!!! مشکل اما در این حد خلاصه نشد. فقط شکست نخوردیم، حتی سر سوزنی از این شکست نیاموختیم، هر چه بعدها انجام دادیم گواه فرو رفتن آزاد، رعب انگیز و هزاران بار بدتر از پیش ما در باتلاق سرمایه آویزی، تباهی، انحطاط بود. مسجدها را به درستی ترک نمودیم اما نه از سر آگاهی ضد سرمایه داری که سرمایه آویز و به همین دلیل بسیار شنیع به «من و تو» روی آوردیم!!! «علمای اعلام» را به درستی اکابر فریب و شیادی و درندگی و جنایت و کشتار خواندیم اما نه با شعور زلال طبقاتی سرمایه ستیز که بالعکس سرمایه آویز و قهرا به قهقرا رفتیم، تا آنجا که به فکر نبش قبر کورش و رضاخان دژخیم همتراز وحوش حاکم دینی روز سرمایه افتادیم. بسیار وقیح، سخن از سرمایه داری خوب و سرمایه داران بشردوست به میان آوردیم!!! امپریالیسم ستیزی خلقی نسخه پیچی بورژوازی اردوگاهی را با سرمایه پرستی مخوف و دهشت انگیز قرن بیست و یکمی جایگزین ساختیم!!!. مبارزه ضد امپریالیستی دروغین دیروز را با دموکراسی خواهی پوشالی صدها بار فریب آمیزتر امروزی و جنبش های مدنی تب مهندسی شده این یا آن بخش ارتجاع بورژوازی عوض، بدل کردیم.
جوانان عزیز طبقه کارگر و پروده در شرائط کار و استثمار طبقه خود!
مخاطب این نوشته کوتاه شمائید. اگر صریح و خشن حرف می زنیم ببخشید. به قول شاعر «تا دلی آتش نگیرد، حرف جانسوزی نگوید» بدانید یا ندانید، حاضر به شنود باشید یا نباشید دیر یا زود یقینا خواهید فهمید که بدبختانه از گذشته، از شکستهای زنجیروار، کشتارها و هولوکاست های تاریخی آوار بر سر نسلهای پیشین کارگر چیز چندانی نیاموخته اید، مثل اسلاف حتی بدتر اسیر گمراهه هستید. صدر و ذیل آرمان شما «دموکراسی» و «حقوق بشر» و «توسعه صنعتی سرمایه داری» و این نوع خرافه ها شده است. دموکراسی حلال هیچ مشکل طبقه ما نیست. طلائی ترین دموکراسی ها دام فریب بخش های مختلف بورژوازی برای تبدیل توده های طبقه ما به عمله زبون و ذلیل تسویه حساب های درونی خود و سلاح اجماع آنها علیه ما است. بیهوده نیست که ترامپ، نتانیاهو، مافیای رضا پهلوی، مجاهدین خلق شورای مقاومت، تمامی اپوزیسیون های ورشکسته راست و چپ ایرانی، همگی بیرق افرازان سخت کوش دموکراسی و سینه چاکان دین و دل باخته زعامت مبارزات دموکراسی طلبانه می باشند. دموکراسی خواهان فریاد سر می دهند که «حکومت مردم» کلید حل هر مشکل است!! کارگران و صاحبان سرمایه، هر دو دارای یک رأی هستند!! برابری کامل حکمفرماست!! این کثیف ترین دروغ تاریخ زندگی بشر است.
کدام رأی برابر؟؟!! کدام حقوق مساوی؟!! کدام حق و حقوق اجتماعی و انسانی؟؟!! بی شرمی نیز حدی دارد. کارگر موجودی جدا شده از کار خویش و ساقط از هر نوع دخالت در سرنوشت تولید و زندگی خود است. او برده مزدی محروم از هر مقدار آزادی واقعی، مطرود از کمترین حق انسانی است. آنچه او به «صندوق رأی می اندازد» نه «رآی» که تسلیم مطلق اراده، اختیار، حقوق، آزادی و همه چیز خود به مشتی وحوش حاکم سرمایه دار است. او فروشنده نیروی کار است و با فروش نیروی کار، بیش از 90 درصد کار و تولیدش را از دست می دهد. 10 یا 5 یا 3 درصد باقی مانده را نیز فقط به این دلیل دریافت می کند – اگر بکند!! که نیروی کارش را نه برای خودش، بلکه فقط برای سرمایه دار بازتولید کند و آماده فروش مجدد سازد، موقعیت، مکان و موضوعیت هستی و زنده بودن کارگر در جهان سرمایه این است. رأی دادن او نیز دقیقا رأی دادن به حقانیت این نظام اختاپوسی بشریت سوز آکنده از توحش، بربریت، هولوکاست است!!. شما را این را برابری، آزادی، حق نام می گذارید؟؟!! اگر این کار را نمی کنید!! چرا زبان به ستایش دموکراسی باز کرده و عاشق سینه چاک دموکراسی هستید؟؟!! مگر نه این است که «حق رأی برابر کارگر و سرمایه دار»!!! مانفیست مجلل اعلام هویت دموکراسی، طلائی ترین، مشعشع ترین دموکراسی ها است؟؟!! کارگر از این دموکراسی نسخه پیچی ارتجاع هار و تباه بورژوازی و مورد تقدیس و ستایش حماسه انگیز شما قرار است چه چیز به دست آرد؟؟!!! یک سؤال بنیادی و حیاتی از شما این است که اصلا سر سوزنی در باره جوش و خروش پرغلیان دموکراسی خواهی، مدنیت پردازی، کمپین های حقوق بشری خود فکر نموده اید؟؟!! پاسخ شما آری باشد یا نه؟ به یک اندازه فاجعه آمیز است. اگر آری طوق عملگی و پیاده نظامی سرمایه داری بر شعور خود دارید، اگر نه! نسنجیده و ناآگاه عمله تسخیر قدرت اپوزیسیون های بورژوازی شده اید و عزم جزم کرده اید تا توده وسیع کارگر، پدران و مادران و همرنجان و همزنجیران خود را هم به همین لجنزار سوق دهید.؟!!
عصاره کلام ما به عنوان افرادی کارگر به شما فرزندان و جوانان طبقه خویش بسیار رسا، زلال، پرطنین آن است که دموکراسی و جار و جنجال جنبش مدنی، «زن، زندگی، آزادی»، کمپین های سبز، بنفش، زرد، آبی، دخیل بندی به این و آن اپوزیسیون رسوای بورژوازی، ایران، ایران گفتن و ترنم وطن، وطن، نه فقط هیچ آبی بر آتشفشان مشتعل در حال بلع هستی ما نمی پاشد که فقط به اشتعال افزونتر و انفجارآمیزتر آن کمک می رساند. مشکل طبقه کارگر ایران با دموکراسی، انحلال شورای نگهبان، برچیدن ولایت فقیه، «انتخابات آزاد»، حقوق بشر بورژوازی نه فقط گشایشی نمی یابد که دستخوش کمترین تقلیل هم نمی شود. ریشه فقر، فلاکت، بی سرپناهی، گرسنگی، آپارتاید جنسیتی، آلودگیهای زیست محیطی، محرومیت رعب آور از دارو و درمان، آموزش،وجود دیکتاتوری، زندان، شکنجه، اعدام در موجودیت سرمایه داری است. تا نظام بردگی مزدی مستقر، مستولی، باقی است کل اینها وجود خواهد داشت. حتما خواهید گفت چنین نیست!! اروپا، امریکا، کانادا هم سرمایه داری هستند اما توده کارگر نان دارند، مدرسه و دکتر و دارو دارند، اعتراضشان مثل این جا سرکوب نمی شود، در سیاهچال ها نمی پوسند و راهی جوخه های اعدام نمی گردند. این نکات ظاهرا دروغ نیستند، ظاهرا حقیقت دارند، معضل بنیادی آن است که فقط نیمی از حقیقت هستند و نیم حقیقت به طور معمول مخوف ترین دروغ است. انگاره های شما نیز مصداق بارز و عریان همین حقیقت نیمه و لاجرم دروغ وحشت زا است. چند کشور اروپای غربی و شمالی به عنوان مصادیق آشنا، صائب و شهیر ادعایتان در یک شرائط معین تاریخی به قبول برخی ها خواست ها و انتظارات طبقه کارگر پاسخ مساعد دادند. شما این را دیده، خوانده اید، شنیده اید، قبول کرده اید، در سراسر عالم جار زده اید، آن را چراغ راه کارزار خود نموده اید. این کارها را انجام داده اید اما هیچ گاه برای چند دقیقه خود را ملزم به کالبدشکافی آگاهانه، کارگری، انسانی، طبقاتی و رهائی طلبانه موضوع نکرده اید. طبقه سرمایه دار چند کشور اروپای غربی، شمالی وقتی این کار را انجام داد که 1- جنبش کارگری قاره با شکوفائی پرشکوه و طغیان آمیز تاریخی، انسانی، رهائی طلبانه، ضد سرمایه داری، ناقوس مرگ نظام بردگی مزدی را به صدا در آورده بود. 2 – سرمایه داری این کشورها به یمن صدور نامتناهی سرمایه به اقصی نقاط عالم، موقعیت مسلط در بازار جهانی، قدرت رقابت افسونگر، نقش فائق در فرایند تشکیل قیمت ها و نرخ سودها، استیلا بر ذخائر زیرزمینی دنیا عظیم ترین سهم اضافه ارزش های بین المللی حاصل استثمار کل کارگران جهان را به سوی خود سرازیر می ساخت. سرمایه داران ممالک مذکور در شراکت با دولت ها، تراست ها و سرمایه داران آسیائی، امریکای لاتینی، افریقائی، هر کجای دیگر، فشار استثمار میلیاردها کارگر را مرگبار و غیرقابل تحمل می ساختند. آنها صرفا به اتکاء استیلا بر چنان اقیانوس های پرخروش اضافه ارزش بود که حاضر شدند فقط درهم و دیناری از شدت فشار استثمار کارگران «جامعه خودی»!! بکاهند. یک بار دیگر تأکید کنیم که آنها حتی همین کار را در صرفا در موقعیتی تن دادند که بقای سرمایه داری و عمر سرمایه دار بودن خود را در خطر حتمی می دیدند. کل آنچه در تاریخ زیر نام جامعه رفاه، حقوق بشر، دموکراسی جنجال شده و می شود همین بوده است. چیزی که سالها است در حال رفتن به بایگانی تاریخ است. سرمایه داری قرن بیست و یکم، سرمایه داری انفجار بحران های سرشتی سرمایه، سرمایه داری آتشفشان تناقضات ذاتی نظام بردگی مزدی، سرمایه داری هجوم بی امان به آخرین بازمانده های نان خالی توده های کارگر و تبدیل آن به سود سرمایه و طبقه سرمایه دار است. شما این ها را اندیشه نکرده یا عمیقا و از منظر آگاه طبقه خود تعمق ننموده اید و باور ندارید، دموکراسی سناریوی فریب سرمایه برای تعطیل مبارزه طبقاتی ضد سرمایه داری توده های کارگر است. با این وجود دموکراسی برای بورژوازی کم یا بیش هزینه دارد. سرمایه داری جهانی دیری است که زیر مهمیز مرگزای بحران ها، نه حاضر و نه قادر به به تحمل این هزینه ها است. دقیقا به همین دلیل هم به جای دموکراسی به طور بی امان فاشیسم می زاید، تا چشم کار کند زاد و ولد فاشیستی می کند، چرخه تولید فاشیسم آن دقیقه ای متوقف نمی شود. رژیم اسلامی، لوبن، بن لادن، کریستیان اشتراخه، ابوبکر بغدادی، ترامپ، بوکوحرام، تینو کروپلا، احمدالشرع، جیمی اکسون و مانند اینها متولد می کند. در همین جا بر این نکته بسیار بنیادی نیز با بیشترین آگاهی اصرار ورزیم که تصور تمایز و تفاوت میان این وحوش با رقبا و شرکای دیگرشان، با خاتمی ها، مکرون ها، اوباماها، بایدن ها، پوتین ها، شی ها، استارمرها، توهمی عمیقا پوشالی، چندش بار و تا مغز استخوان گمراه کننده است. کل این ها سر و ته یک کرباسند. همگی پیرکفتاران و گرازان هار پاسدار نظام بردگی مزدی می باشند. صدر و ذیل موجودیت و نقش بازی تمامی آنها سرریزسازی هر چه مخوف تر بحران های توفنده و ویرانگر سرمایه داری بر هست و نیست طبقه کارگر، جنگ علیه کارگران دنیا با هدف بقای بردگی مزدی است.
جوانان طبقه کارگر!
شالوده هستی سرمایه داری بر تحمیل ناحقی مطلق علیه 80 درصد سکنه کارگر زمین، سلب مطلق آزادی این 80%، محو کامل اختیار، وبمباران هر شکل اختیار آزاد اکثریت غالب بشر، بر ساقط نمودن طبقه کارگر جهانی از هر نوع حق دخالت در تعیین سرنوشت کار، تولید، زندگی استوار است. چرا به خود اجازه می دهید رابطه تولید اضافه ارزش، مناسبات کار مزدی، را رابطه آزاد و برحق انسانی قلمداد کنید؟؟ وقتی از استقرار دموکراسی سخن می رانید جز این است که همین جهنم بشرکش را با تغییر الگوی فریب آمیز حکومتی اش، پارادیس آزادی و حقوق انسانی می خوانید!!. آیا این ایفای نقش عملگی سرمایه داران در تحمیل نظام بردگی مزدی بر کارگران و شراکت مستقیم در ماندگارسازی ناحقی مطلق، آزادی کشی مطلق، اختیار و انتخاب کشی مطلق انسان نیست؟؟ پدران و مادران کارگر شما در جهنم سرمایه داری ایران، از کل روزانه کار 8 تا 16 ساعتی خود، در بهترین حالت، با فرض داشتن مهارت، تخصص فقط 5 تا 15 درصدش را برای خود کار می کنند، مابقی 85 تا 95 درصدش سرمایه طبقه سرمایه دار و دولت اختاپوسی سرمایه داری می گردد. در نقطه، نقطه دنیای سرمایه داری تا جائی که به استثمار، شدت استثمار سرمایه مربوط است همین وضعیت، بعضا با اندکی تفاوت مستولی است. در طلائی ترین دموکراسی ها، «جوامع رفاه»!! هم شدت استثمار سرمایه انفجارآمیز است. شما با کدامین ملاک انسانی!! نام این سبعیت را حق و آزادی می گذارید؟؟!! انتظار ما این است که چنین نکنید. این راه نیست، تاریکی زار بی راهه ها است. هیچ نشانی حتی از احقاق کمترین حقوق انسانی و آزادی های اولیه بشری نیز ندارد. به جای آن راه واقعی کارزار ضد سرمایه داری، ضد سرچشمه کل استثمار، سیه روزی ها را پیش گیرید. مدافعان سخت کوش سرمایه داری به طور خاص طیف چپ نمای جماعت زیر مهمیز بی مایگی از یک سو، تعصبات افراطی مسلکی از سوی دیگر همواره، در همه دوره ها تلاش کرده اند سخن از مبارزه ضد سرمایه داری را مهر اتوپی کوبند!! آنها کشیش تر از پاپ، سراسیمه تر از پلیس و ارتش بورژوازی بساط تهمت پهن می کنند که: «لغو کار مزدی ها» مبارزه کارگران برای معاش، رفاه، نان را مطرود می شمارند!!، فقط فرمان نابودی سرمایه داری می دهند!! آنها می توانند تا قیامت در بیمایگی و تعصب مرامی خود غلت خورند اما حرف ما ضد القائات دروغین آنان است. بنمایه و استخوانبندی کلام این است که مبارزات روزمره ما باید ماهیت، جهت، مضمون، افق و بار ضد سرمایه داری احراز کند. تنها از این طریق است که گام به گام مطالبات معیشتی، رفاهی، درمانی، آموزشی، زیست محیطی، آپارتاید ستیزانه، حق طلبانه و آزادیخواهانه خود را بر طبقه سرمایه دار و دولتش تحمیل خواهیم کرد، با اتخاذ این ریل است که می توانیم سرمایه داری را گام به گام در یکایک سنگرها، با عبور از دنیای پیچ و خم ها شکست دهیم و سرانجام نابودسازیم. مبارزه ضد مزدبگیری احساس فروشی عده ای آرمانخواه نیست. رویکرد ضامن ادغام همگن، بالنده، پیروزی آفرین مبارزات جاری روز با جنگ رهائی انسان است. عصاره کلام این است که همین امروز هر کجا هستیم، در تمامی حوزه های کارزار فریاد سر دهیم که:
1 – خوراک، پوشاک، مسکن، آب، برق، گاز، وسائل خانه، آموزش، دارو، درمان، ایاب و ذهاب، بهداشت باید از سیطره داد و ستد پولی، کالائی سرمایه داری خارج گردد. مسکن با امکانات لازم حق مسلم هر فرد است، هر انسان، خانوار، افراد همزی این حق را خواهند داشت که با رجوع به مراکز توزیع موجود، کل مایحتاج معیشتی، رفاهی خود را به میزان مکفی، بدون هیچ محدودیت، دریافت کنند.
2 – هر شکل دخالت دولت در امور زندگی افراد از پوشش، ازدواج، تفریح، روابط زن و مرد تا فرهنگ، باور، بیان اندیشه، اعتراض، تشکل، فعالیت های سیاسی، اجتماعی باید متوقف گردد.
3 – کاهش و چالش آپارتاید جنسیتی در گرو کارزار علیه سرمایه و نابودسازی مکانیسم های آفریده سرمایه برای تشدید وحشیانه استثمار و چند برابر سازی ستمکشی، فرودستی زنان است. کار خانگی در زمره مهم ترین این مکانیسم ها است. حجم کار خانگی میلیونها زن در شکل پرورش نیروی کار، نگهداری کودکان، معلولان، بیماران، پیران، کلفتی خانه سرمایه داران، آشپزی، خیاطی، کار بدون هیچ مزد است که به تصرف طبقه سرمایه دار، دولت سرمایه در می آید. این کار اضافی عظیم از یکسو رود سود سرمایه داران را پرخروش و از سوی دیگر میلیونها زن و دختر را به باتلاق تباهی، فرسودگی، بیماری، آپارتاید جنسیتی، محرومیت از آموزش، رشد، امکانات اجتماعی می اندازد. بساط این نوع کار را باید از طریق رایگان سازی کل مایحتاج معیشتی، رفاهی انسانها در هم پیچید. هر شکل وابستگی اقتصادی زن به همسر و فرزند به والدین را باید از بین برد. اگر بناست گامی در راه چالش آپارتاید جنسیتی برداشته شود باید از اینجاها آغاز کرد.
4 – ریشه کل آلودگیهای زیست محیطی در چرخه تولید و ارزش افزائی سرمایه قرار دارد. راه مبارزه با آلودگیهای زیست محیطی تعطیل کل تولیدات، فضولات، آفت کش ها، همه مواد و مصالحی است که سرمایه با هدف کاهش هزینه کشف، استخراج، بهره برداری، نگهداری کالا، کاشت، داشت، برداشت محصولات زراعی، سامان پذیری، فروش فراورده های صنعتی به کار می گیرد.
5 – برای تحمیل مطالبات بالا بر طبقه سرمایه دار و دولتش باید سراسری، شورائی، ضد سرمایه داری متحد و متشکل گردید. باید یک جنبش سازمان یافته شورائی ضد کار مزدی برپا کرد. جنبشی که سنگر پیکار روز، مدرسه آگاهی، آموزش، بلوغ انسانی، تجلی بالندگی تاریخی، دخالتگری خلاق، نافذ، شورائی، برابر انسان ها در تعیین سرنوشت کار، تولید، زندگی و تدارک وسیع و جامع بشر برای رهائی فرجامین خود باشد.
جوانان طبقه کارگر!
وقت آن است که سر سرمایه از روی تنه کارگری خود بردارید. بساط دموکراسی خواهی و جنبش های مدنی را جمع کنید و به باتلاق تاریخ اندازید. آماده کارزار ضد بردگی مزدی شوید. اینجا است که تاریخ منتظر و نیازمند عروج پردرخشش شما است. طبقه ما بدون حضور آگاه، رسا، میداندار، اثرگذار شما جوانان قادر به رهائی خود نیست. این واقعیت دارد. حتی یک لحظه درنگ جایز نیست. درون خانواده ها، در محیط کار، در مدرسه و دانشگاه، در هر کجا که هستید با پدران و مادران کارگر خود گفتگو کنید. از آنها بخواهید که عزیمت از همیشه کارگر ماندن و فروشنده نیروی کار بودن را کنار گذارند، در مبارزات روز خود، از خواست تسلط بر سرنوشت کار، تولید، زندگی سخن رانند. دست به کار سازمانیابی شورائی سراسری ضد سرمایه داری خود شوند. یک جنبش نیرومند شورائی ضد بردگی مزدی بر پا دارند. با قدرت این جنبش مطالبات روز را بر صاحبان سرمایه و دولت تحمیل کنند، با این جنبش، زیر این بیرق تا نابودی کامل سرمایه داری و رهائی واقعی انسان پیش تازند.
کارگران ضد سرمایه داری
اسفند 1403