روز به روز، سال به سال، نسل بعد از نسل، از زمانی که کارگر شدیم، از لحظه پیدایش ما به مثابه طبقه کارگرهر چه به یاد می آریم در حال اعتصاب، طغیان، شورش، قیام، انقلاب بوده ایم. برای چه مبارزه کردیم؟ مطالبات، رؤیاهایمان چه بوده است؟ افزایش مزد، کاهش فقر، کم ساختن فشار گرسنگی، پول دکتر، دارو، سرپناه، آب آشامیدنی، بهداشت، ایمنی محیط کار، علیه زندان و اعدام، لیستی از این خواستها که نیاز بقای ما بوده است. آیا موفقیتی داشته ایم؟ پاسخ ها شاید ناساز باشد اما یک چیز بدیهی است. به دنبال تمامی مبارزات نسلها و قرن ها، باز هم برای قوت لایموت، حداقل معاش، سطح نازل دارو، درمان، سرپناه، پوشاک، علیه نسل کشی، آتش کشیدن انسانها جنگ می کنیم و معنایش آن است که کارزارهای نسل بعد نسل ما چیزی به بار نیاورده است. زنجیره شکستهای پی در پی را بر گردن بار داریم. در همان نقطه ای هستیم که نیاکان دیرین کارگر ما بودند. در بیشتر موارد به ورطه هولناک تری سقوط کرده ایم. مزد واقعی ما در قیاس با 45 سال پیش از نصف پائین تر رفته است، در شرائطی که حجم تولید سالانه ما چند ده برابر بالاتر رفته است!!. اگر در گذشته های دور از هر صد تومان حاصل کار، 10 تومان به صورت بهای بازتولید نیروی کار دریافت می کردیم اینک سالها است این 10 درصد جایش را به کمتر از 3 درصد داده است. آوارگی بدتر از پیش است، کف دریاهای دنیا از اجساد جوانان، کودکان در حال فرار از بیکاری، گرسنگی، اعدام، زندان، در جستجوی کار پوشیده است. خطر بی آبی صد بار بیش از گذشته تهدید می کند، زندانها چند ده برابر گشته است. اعدامها لحظه، به لحظه است. دسترسی به دکتر و دارو کمتر، تهاجم بیماریها مخوف تر، تخریب طبیعت هول انگیزتر، امید به زندگی از هم پاشیده است. آژیر جنگهای هسته ای و موشکی دولتها، بر هر خیال آرامش، نه تازیانه که زلزله می بارد. می توانیم خود را فریب دهیم، چشم روی واقعیتها فرو بندیم. اما خودفریبی چیزی را عوض نمی کند، واقعیتها را تغییر نمی دهد. زمین، زمان، تاریخ فریاد می زنند که ما از اعتصابات، شورشها، قیام ها و انقلابات نسل بعد نسل خود، نتیجه ای به دست نیاورده ایم. گرهی از مشکلات نگشوده ایم. آیا همه اینها مقدر بوده است؟؟!!! مقدری در کار نیست. جبر تاریخ نیست!!، واقعیت عقلانی نیست!! هیچ کدام اینها نیست!! هر چه هست محصول اشتباه، فریب خوردگی، گمراهه رفتن ما است. بلیه هائی که سرمایه داری، بخش های مختلف بورژوازی زیر بیرقهای مختلف راست، چپ، حتی زیر بیرق رهائی بشر!! بر سر ما تلنبار کرده اند. شکستها از اینجا نشأت می گیرد و ماهیت، جنس فریب خوردگیها آنست که علیه موجودیت سرمایه داری، علیه اساس استثمار خود توسط سرمایه، علیه سرمایه داری به مثابه سرچشمه، باعث، پاسدار ستم ها، فرودستی ها، تبعیضات جنسیتی، گرسنگی، فقر، محرومیت از آموزش، بهداشت، دارو، درمان، تخریب طبیعت، آلودگی زیست محیطی، نسل کشی، جنگ افروزی مبارزه نکرده ایم. ریشه مصیبت ها اینجاست. چند قرن، چند نسل به دور خود چرخ خورده ایم، از گمراهه ای به گمراه دیگر غلطیده ایم، خواستار دستمزد بیشتر، «آزادی»!!، دموکراسی شده ایم، برای حصول هر مقدار هر کدامشان بساط نذر و نیاز در بارگاه قدرت سرمایه پهن کرده ایم!!. به بانی استثمار، عامل کشتار، سلاح هر نوع حق، حامی هر شکل آپارتاید، منشأ گرسنگی، فلاکت، جنگ، بشریت سوزی دخیل بسته ایم، از این خدای درنده، بشرکش، هولوکاست پرور، خواستار معاش کافی، رفاه مکفی، حقوق سرشار، آزادی بی قید و شرط، برچیدن کوره های آدم سوزی، خاموش سازی جنگها شده ایم!!! بلاهت، خودفریبی بیش از این قابل تصور است؟؟!!، نه نیست، اما نه فقط تاریخ زندگی که تاریخ کارزار چند قرن و چند نسل ما سوای بازه های زمانی کوتاه چیزی جز این نیست!! هزاران سوگند غلیظ وفاداری به اساس مزدبگیری، همیشه مزدبگیر ماندن یاد کرده ایم تا در پناه آن، زبون و حقیر خواستار چند تومان افزایش مزد شویم!! که چه شود؟؟!! وقعی به خواست ما نگذارند و اگر بگذارند، وقتی به خانه می رسیم، مزد واقعی امروزمان از دیروز کمتر باشد!! جنجال حقوق مدنی و دموکراسی راه انداخته ایم، بدون آنکه لحظه ای شعور خود را بازخواست کنیم، از آن بپرسیم که حاصل جنبش مدنی، دموکراسی خواهی، روی زمین زندگی، در شرائط کار، استثمار، معاش، دارو، درمان ما چه می شود؟ مقلدوار، امت گونه، فریاد وادموکراسی، مدنیت سر دادیم. چیزی که سناریوی فریب بخشی از بورژوازی برای تسویه حساب با رقبای حاکم، تسخیر قدرت سیاسی و تبدیل طبقه ما به ساز و برگ تسخیر قدرت بود. دموکراسی، جنبش مدنی، مبارزه قانونی، سرنگونی طلبی دموکراتیک هیچ بار زمینی دیگری ندارد و ما به جای آن که اساس مزدبگیری را آماج اعتراض بگیریم، فریاد تسلط مستقیم شورائی بر سرنوشت کار، تولید، زندگی به آسمان کوبیم، بیرق رهائی از شر هر دولت بالای سر افرازیم، سد راه دخالت دولت در زندگی خود شویم، به جای آنکه قدرت خود را شورائی، سراسری، ضد سرمایه داری سازمان دهیم، به جای این کارزارها، صف بندی ها، به سرمایه، سرمایه داران، وحوش حاکم، دولت سرمایه داری، قطبهای قدرت سرمایه آویختیم، از بانی کل سیه روزی ها درخواست رفاه، آزادی، بی نیازی، حقوق متعالی انسانی، کرامت بشری نمودیم!!! از سرمایه داری التماس کردیم که خودش را موافق خواست ما ویرایش و اصلاح کند!!! بنیاد هستی سرمایه بر استثمار ما، جداسازی ما از کار خویش، ساقط نمودن مطلق ما از دخالت در سرنوشت کار خود، کاهش انفجاری بهای نیروی کارمان، قتل عام هر جرعه آزادی، بمباران ابتدائی ترین حقوق انسانی ما استوار است و ما راه بهبود زندگی، رفاه، رهائی خود را در آویختن به سرمایه و ماندگارسازی سرمایه داری جستجو کردیم!! آنچه نمودیم و هم اکنون هم با تمامی ظرفیت، بدون هیچ نقد، خیلی راسخ و استوار، بدون شرم دنبال می کنیم، همین است. چیزی که اسمی، تعریفی، توصیفی سوای بلاهت و اصرار بر آن برایش متصور نیست. ندارد. این راه به گورستان بوده است و دیری است اسیر گورستانیم. می توانیم در ژرفنای این قبور بپوسیم، فسیل شویم، اما آینده به ما لعنت خواهد کرد. نسلهای آتی ما را به رگبار ملامت خواهند بست. بس است، دست برداریم. وارد میدان کارزار ضد سرمایه داری شویم. در نخستین گام اعلام داریم که کل مایحتاج اساسی یک زندگی آزاد، بی نیاز، مرفه انسانی باید از سیطره داد و ستد سرمایه داری خارج گردد. هر نوع دخالت دولت در زندگی انسانها از جمله نوع پوشش، اعتقاد، آداب و رسوم، فعالیت های اجتماعی و سیاسی پایان یابد. کار خانگی زنان محو گردد، ریشه هر نوع وابستگی اقتصادی زن به همسر و اولاد به والدین از جای کنده شود. از تولید و ورود هر چه مضر سلامتی انسان است جلوگیری به عمل آید. بیائید برای تحمیل این مطالبات بر نظام بردگی مزدی دست در دست هم گذاریم، یک جنبش سازمان یافته شورائی، سراسری ضد سرمایه داری بر پا داریم. به جای آویختن به سرمایه و آه و ناله اصلاح مسالمت جویانه یا قهرآمیز الگوی حکومتی سرمایه داری، این جنبش، این ضد قدرت رهائی آفرین، این ضد قدرت ضامن رهائی انسان را وارد میدان کارزار کنیم. در کلیه عرصه های حیات اجتماعی علیه نظام بردگی مزدی مبارزه کنیم، این نظام را به عقب رانیم و سرانجام از پای در آوریم. این کار حتما ممکن است. باید راه افتاد

کارگران ضد سرمایه داری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *