تعداد اعتصابات در بخش های مختلف تولیدی، خدماتی. درمانی و …. رقم قابل توجهی است. چند هزار اعتصاب در سال یعنی بر زمین گذاشتن ابزار کار، آچار، چکش، قلم ، کتاب، کامپیوتر، خواباندن ماشین و …… برای اعتراض، اما چرا این سلاح توسط ما انتخاب می شود؟ زیرا می دانیم، حتی اگر زیر فشار فقر اهل کتاب و مطالعه و درس و مشق نبوده باشیم، در بطن زندگی و کار خویش آموخته ایم که توقف چرخه کار به معنی متوقف کردن تولید سرمایه و سود کارفرما است. در ایران اعتصاب قانونی نیست، در اروپا و آمریکا و…… حق اعتصاب با توافق کارفرما و سندیکا و اتحادیه به حدی محدود و دست و پا بسته است که آسیبی به چرخه سود سرمایه دار نزند. فشرده کلام این است که هر کارخانه، معدن، مدرسه، دانشگاه، اداره، کشت و صنعت، مزرعه بدون حضور ما و کار ما جز انبوهی از سنگ و آجر و سیمان و خاک و آهن و ماشین بی مصرف هیچ چیز دیگر نیست و به همین دلیل است که وقتی دست از کار می کشیم به میزان همان ساعاتی که اعتصاب می کنیم، این چرخه تولید سود و ارزش اضافی مختل می گردد. ما این چرخه را مختل می کنیم اما این مختل سازی را فقط با هدف چانه زنی، گرفتن چند تومان مزد بیشتر، بازگشت به کار و تولید سود فراوان تر برای سرمایه داران انجام می دهیم. افزایش مزدی که خودمان بسیار خوب می دانیم صرفا یک فریب و کلاه سر خود نهادن است. زیرا وقتی به خانه می رسیم جهش قیمت ها نه فقط کل تأثیرش را نابود کرده که حتی بدهکار هم شده ایم. ما از اعتصاب به عنوان ابزار و سلاحی نیرومند برای زیر سؤال بردن و آماج اعتراض گرفتن اساس مزدبگیری یا مزدبگیر بودن استفاده نمی کنیم. بالعکس اصل برده مزدی بودن، مزدبگیر ماندن را مهر تأیید و قبول هم می کوبیم. اشکال اساسی کار ما اینجا است. فقط خواهان افزایش دستمزد می شویم، که بر حق است، مویی از این خرس( سرمایه) کندن غنیمت است ولی در همین حال ما با این عمل مان در واقع می گوییم که از همه آن ثروتی که تولید می کنیم قدری بیشتر به ما بدهید تا از گرسنگی نمیریم. تحقیرمان کنید، هیچ به حساب مان بیارید ولی لقمه نانی به ما و فرزندانمان بدهید. این جز بندگی نیست، این برده مزدی بودن است. پس ما آزاد نیستیم چون نفس کشیدن ما و فرزندانمان وابسته و در بند کار ماست، ما هیچ به حساب می آئیم، تصمیم گیرنده نیستیم، سرکوب شده ایم، سرکوفت خورده ایم. تا جائی که فراموش می کنیم یک طبقه عظیم بین المللی هستیم. تولید کننده کل سرمایه ها و ثروت ها هستیم. طبقه ای که در شکل صنعتی، معلم، پرستار، اداری، عظیم ترین بخش سکنه جهان هستیم.
وقتی برای ما از آزادی حرف می زنند، باید بدانیم که تا زمانیکه از یوغ برده مزدی بودن آزاد نباشیم، آزاد نیستتیم. آنچه به نام آزادی خورد ما می دهند فریب محض است، معنی آزادی این است که برده مزدی نباشیم و بر حاصل کار خود تسلط داشته باشیم.به ما می گویند حق انتخاب دارید. این هم بزرگترین دروغ است. منظور آن ها از حق ما در انتخاب این است که بین این برده دار و یا آن برده دار یکی را انتخاب کنیم. بین آزادی ما و آزادی آنها یعنی ما کارگران و سرمایه داران یک دره عظیم وجود دارد و آن هم نظم مبتنی بر کار مزدی، شیوه تولید سرمایه داریست. برای ما از عدالت می گویند، می گویند جمهوری اسلامی بد است چون در آن رانت خواری هست، سرمایه های خارجی وارد نمی شوند، مدیران نا لایق هستند، همه در سرمایه گذاری و کسب سود برابر و آزاد نیستند .ما می گوییم، ما طبقه کارگر به جز نیروی کارمان هیچ چیز دیگر نداریم و همین نیروی کار هم اگر فروش نرود برای ما بی معنی است و وقتی فروش می رود دیگر ملک سرمایه دار است و مال ما نیست. ما می گوییم که جمهوری اسلامی باید سرنگون شود، ولی جمهوری اسلامی به مثابه مدافع نظم سرمایه داری، به مثابه تشخص سرمایه باید نابود شود. آن است عدالت آنان و این است عدالت ما. در هر کجای دنیا ، صد ها سال است که سنگر های نبرد را ما پر می کنیم، از انقلاب کبیر فرانسه تا قیام بهمن ۵۷ ، از کشور های بهار عربی تا جنبش زن زندگی آزادی ، ما در صف مقدم نبرد ایستادیم، ما گوشت دم توپ شدیم ولی در خدمت جابجایی این جناح از سرمایه با آن جناح. و آن چیزی که ادامه پیدا کرد برد گی مزدی ما، فقر و فلاکت و گرسنگی و بی حقی و تحقير ما بود. امروز متاسفانه طبقه ما متفرق، پریشان، خواب آلود، اسیر شستشوی مغزی دستگاه های عظیم و طویل سرمایه و در زیر فشار طاقت فرسای استثمار و فلاکت تحمیل شده از سوی سرمایه داران است، راضی به پذیرفتن تکه ناچیز و حقیری از دنیای ثروت های آفریده خود شده ایم. به هر ذلتی تن می دهیم و آماده قبول تحقیرهای هر چه بیشتر هستیم. این باید پایان یابد و می تواند پایان یابد اگر مبارزه مان را بر روی ریل ضد سرمایه داری قرار دهیم.
علی بهرنگ
1 اردیبهشت 1404