«مسأله هسته ای» این روزها فقط موضوع مذاکره دولتهای ایران، امریکا نیست. بخشی از گفت و شنود داخل خانه های کارگران را هم تشکیل می دهد. «چه می شود؟، توافق صورت می گیرد؟ حمله امریکا، اسرائیل تا کجا جدی است؟ با تشدید مناقشات قیمت ها چه خواهد شد؟، چشم اندازی برای رهائی از شر جمهوری اسلامی وجود دارد؟ جنگ بد است اما هر چه پیش آید از حال بهتر است!! اینها و انبوه پرس و جوهای مشابه فکر و حواس توده کارگر را به خود مشغول داشته است!!. گفتگوهائی که خاص کارگران ایران هم نیست. اشتغال بین المللی تجمعات کارگری است!! در اروپا، بحث جنگ روسیه، اوکراین، توسعه آن به سایر کشورها داغ است!! آیا تزار روس کل قاره را یک شبه خواهد بلعید؟ یا یکی، یکی اشغال می کند؟!! از آتلانتیک شروع خواهد کرد؟!! یا لهستان را هدف نخست می گیرد؟!! در امریکا، چین، دنیا فضای گمانه زنی چند میلیارد کارگر از سرنوشت جنگ تعرفه ها تفتان است. در افریقا رقابت چینی ها، روس ها در یک سو، امریکا، اروپا، در سوی دیگر جای چندانی برای مباحث دیگر باقی نگذاشته است. مزید یا حتی مستولی بر همه اینها آنات جدال میان اپوزیسیونها و حاکمان از همه پررونق تر است. در یک جمله هر چه اندیشیدن، شنیدن، نجوا، مکالمه، انتشار، ارتباط هست حول کشاکش دولت با هم یا حاکمان و اپوزیسیون است. نیروهائی که آغاز تا پایان جدالشان تقسیم سهام اضافه ارزش ها و سرمایه های آفریده طبقه کارگر است. آنچه ظاهرا ارزش گفتگو ندارد، جنگ جبری، قهری، غیرقابل تعطیل توده کارگر با کل اینها، کل طبقه سرمایه دار و نظام بردگی مزدی است!! این همان رخدادی است که باید از آن به عنوان «فتح الفتوح» بورژوازی یاد کرد. باور نکردنی است که طبقه سرمایه دار و نمایندگان فکری، دولتمردش موفق شده اند جنگ درونی خود بر سر تقسیم سهام، سود، مالکیت، حاکمیت، جنگ رفع خطر جنبش کارگری از سر سرمایه را مشغله توده های کارگر و جایگزین جنگ ضد سرمایه داری آنها سازند!! این سهمگین ترین فاجعه انسانی تاریخ است. مکرون و متحدانش می گویند اگر رژیم ایران یک کلاهک هسته ای بسازد، جهان دستخوش نابودی است!! آنها 6138 کلاهک اتمی دارند و درست در لحظه بیان عبارت بالا یک صدا عربده سر می دهند که پوتین آماده تسخیر قاره است، باید راه فراری جست!! هیچ کارگری در هیچ کجای اروپا، امریکا از این جماعت نمی پرسد که اگر داشتن یک کلاهک، خطر حتمی انهدام عالم را دارد، چرا شما با 6138 کلاهک پیشرفته اتمی در معرض اشغال فوری توسط ارتش روس هستید؟!! سرمایه توانسته است موضوعیت این پرسش، نقد، واکنش اعتراضی، آگاهانه را از شعور کارگران جراحی کند، آنها را به قبول برده وار هر فریب متقاعد گرداند.
به مشغله های فکری، کنجکاویهای حاضر توده کارگر در باره مذاکرات هسته ای برگردیم. همه می پرسند چه خواهد شد؟!! جدال به کجا می انجامد؟!! وضع بهتر یا بدتر می شود؟!! هیچ کس سؤال نمی کند که ما کارگران، طبقه کارگر، جنبش کارگری، آفریدگار کل سرمایه ها، ثروتها، آفریننده بنیاد اقتصادی حاکمیتها، چه می توانیم بکنیم؟؟، چه باید بکنیم؟؟ چه راهی را باید پیش گیریم؟؟ چه ساز و کارهائی احتیاج داریم؟؟ کدام جنبش را باید تدارک بینیم و سازمان دهیم؟؟ این سؤالات مشغله هیچ کارگری نیست!! به همان سیاق که صد سال و چندین نسل است «بر سر بهای بازتولید نیروی کار» در چهاردیواری مراکز کار با مالکان سرمایه گلاویزیم، هر روز گرسنه تر، مریض تر، مفلوک تر، آواره تر می گردیم، شکست بعد شکست را تحمل می کنیم اما به شکست آمیزی راهی که می رویم، به ابتذال آنچه مبارزه می پنداریم، به نقد سازنده اشتباهات تلنبار تاریخی خود فکر نمی کنیم!! یک قرن و چند نسل است که نقش عمله دموکراسی خواهی، تسخیر قدرت، مطالبات مدنی و تسویه حساب میان بخشهای حاکم و اپوزیسیون بورژوازی را بازی نموده ایم، باز هم اصرار داریم ادامه دهیم در صدد بازکاوی و رفع اشتباهات خود بر نمی آئیم. ریشه فاجعه اینجا، همین جا آشیان کرده است. چند دهه است جمهوری اسلامی با امریکا، اسرائیل، دولتهای غربی، شرکای منطقه ای آنها در کشمکش است. یک طرف برای سهم قدرت و حاکمیت به هر بحران آفرینی دست می یازد و نظم نسخه پیچی امریکا، متحدان، اقمارش را مختل می سازد. طرف دیگر سعی دارد این تقلاها را خنثی و رژیم را به قبول همان نظم مجبور نماید. در پویه پیشبرد این نزاع، دو طرف به سناریوی «هسته ای» آویخته اند، کل هزینه کشمکش را طبقه کارگر می پردازد، منافع آن به کیسه سود و سرمایه طبقه سرمایه دار می ریزد. هر پیروزی هر طرف باختی عظیم برای توده کارگر است هر باخت هر کدام نیز یکراست بر سر کارگران آوار می شود. مطابق برآوردهای مختلف، این سناریو تا همین امروز میان 30 تا چند صد میلیارد دلار و با محاسبه عوارض تحریم ها، تریلیونها دلار هزینه داشته که ریال ریالش بر زندگی طبقه کارگر آوار شده است. آیا این بدان معنی است که اگر رژیم اسلامی از جدال هسته ای دست بر می داشت، این چند تریلیون دلار به سفره توده های کارگر باز می گشت؟!! آیا اندکی از فشار فقر، گرسنگی کارگران کاسته می شد؟!! این مسموم ترین توهم است. آه و ناله، فریب بخشی از بورژوازی است که جدالش با حاکمان روز سرمایه داری و مخالفتش با سناریوی اتمی، پیش ریز سرمایه ها در حوزه های دیگر، استثمار فرساینده تر طبقه کارگر و افزایش کهکشانی سهم خود از سودها، سرمایه ها است. رژیم اسلامی کلا، اصلاح طلب، اصولگرا، حاکم، معزول، همه طبقه سرمایه دار از سلطنت آویز تا جمهوریخواه، دموکرات، فاشیست، شعبات، شاخه ها، فرقه ها، جناح ها، بخش ها، لایه ها، کل بورژوازی بین المللی از امریکا تا اروپا، روسیه، چین، اسرائیل، منطقه، همگی به اندازه هم، دشمن طبقه کارگر، تشخص سیاسی، دولتی، حکومتی سرمایه، نیروی اختاپوسی تشدید هر چه وحشیانه تر استثمار طبقه کارگرند. هزینه کل جنگ ها، رقابت ها، چانه زنیها، مجادلات، آشتی جوئیهای، آنها را توده کارگر می پردازد. معضل کارگر ایرانی، کارگر هر کجای دنیا آن نیست که کدامیک از اینها زورگوتر، معقول تر، جنگ افروزتر، آشتی طلب تر، لایق تر، بی کفایت تر است!! بحث آنست که ما خود چه وضعی داریم؟ در چه شرائطی هستیم؟، انتظارات، خواست های حاضر و فردایمان چیست؟ برای تحقق آنها چه می کنیم، کدام ظرفیت، قدرت را داریم، با این توان، ظرفیت چه کرده و چه باید بکنیم؟ ما ضد هر جنگ و هر شکل جنگ افروزی، خواستار محو تمامی زرادخانه های اتمی، نظامی، تسلیحاتی، انحلال کامل ارتش ها، سیستم های پلیسی، دستگاههای اختاپوسی امنیتی، برچیدن دولت ها، محو بردگی مزدی می باشیم. به این دلیل روشن که کل اینها، سرمایه، دستگاههای سرکوب، قهر، اعمال قدرت سرمایه علیه ما هستند. کل آنها بانی، عامل، مجری جدائی ما از کار خود، ساقط بودن ما از حق تعیین سرنوشت کار، تولید، محصول کار، زندگی هستند. ما برای هر میزان کاهش فشار استثمار، هر لقمه نان بیشتر، هر مقدار گرسنگی کمتر، هر قطره سلامتی جسمی فکری، کشیدن هر نفس آزاد، حصول ساده ترین حقوق انسانی، برای زنده ماندن مجبور به جنگ علیه سرمایه، علیه سرمایه داران، دولت سرمایه داری، جنگ های جنایتکارانه میان سرمایه داران یا دولت های درنده سرمایه، رقابت های تسلیحاتی بشریت سوز این دولتها، ائتلافهای و سازشهای مخوف سهم طلبانه و جنگ افروزانه آنها هستیم.
شیرازه و بنیاد بحث آنست که باید هر گام، هر لحظه مبارزه روزمان در عرصه معاش، در حوزه رفاه، در پهنه دستیابی به آزادی های سیاسی و اجتماعی، در قلمرو استیفای هر حقوق اولیه انسانی، در ستیز علیه هر شکل آپارتاید، در کارزار ضد آلودگی های مرگبار و ویرانگر زیست محیطی باید سرشت، رویکرد، راهبرد، راهکار، راه چاره، سازمانیابی، آگاهی هر چه بالنده تر ضد سرمایه داری داشته باشد. در حصار «چه خواهد شد؟» چرخیدن فرساینده و تباهساز است. راه افتیم و یک جنبش سازمان یافته، نیرومند، شورائی، سراسری، ضد بردگی مزدی بر پا داریم. اگر این کار را انجام دهیم آنگاه ما خواهیم بود که تکلیف «چه می شودها؟» را تعیین خواهیم کرد.
بهزاد خاموش