1– داده های آماری بانک مرکزی رژیم اسلامی، متوسط اضافه ارزش سالانه تولید شده توسط توده های کارگر را بیش از 1300 تریلیون تومان گزارش می کند. همه می دانند، حتی حاکمان سرمایه به کرات گفته اند که بنیادها و بنگاههای مالک بخش عظیمی از سرمایه اجتماعی ایران هیچ گزارشی در باره محصول اجتماعی سالانه خود تحویل مراکز آماری نمی دهند. اینکه هولدینگ ها و غول های عظیم الجثه صنعتی و مالی سپاه پاسداران، بنیاد مستضعفان، آستان قدس، ستاد اجرائی فرمان خامنه ای کدامین ارقام کهکشانی اضافه ارزش را به خود اختصاص می دهد نمی دانیم، اما یک چیز روش است. متوسط اضافه ارزش تولید شده توسط طبقه کارگر ایران در هر سال از 2000 تریلیون تومان کمتر نیست.
2- هر سال حجم عظیم سودها و سرمایه های بالا را تولید می کنیم و خود، در آتش فقر، فلاکت، گرسنگی، بی خانمانی، بی آبی، بی داروئی، بیکاری و سایر سیه روزی ها می سوزیم، شش ماه، شش ماه حتی بهای محقر نیروی کار خود را دریافت نمی کنیم، گرسنه و زبون در گورها می خوابیم، زیر فشار فقر تن به فحشاء می دهیم، به فروش مواد مخدر رو می آریم. جمعیت 50 میلیونی نفوس طبقه ما در دهکهای اول تا پنجم «درآمدی» قرار دارند. میانگین عایدات هر خانوار این دهکها با محاسبه شهری، روستائی بودن، درصد افزونتر جمعیت شهری، کثرت نفوس هر دهک و مؤلفه های دیگر از 13 میلیون تومان درسال بیشتر نیست. اگر این رقم را در 12 میلیون خانوار کارگری ضرب کنیم، به رقم 156 تریلیون تومان می رسیم. این کل ارزشی است که به عنوان بهای نیروی کار می گیریم. هر سال 2160 تریلیون تومان ارزش جدید می آفرینیم. 160 تریلیون تومانش دستمزد ما و 2000 تریلیون تومانش سرمایه و سود سرمایه داران یا دولت سرمایه می گردد. از هر 13 تومان حاصل کار و تولیدمان فقط یک تومان دریافت می کنیم!!.
3- بر سر 2000 تریلیون تومان حاصل کار سالانه ما چه می رود؟! پاسخ ساده است. سرمایه های غول پیکر طبقه سرمایه دار، دولت سرمایه داری و تأسیسات پایه ای مورد نیاز سرمایه می شود. خرج ارتش، سپاه، پلیس، بسیج، زرادخانه های اتمی و نظامی، سازمانهای اطلاعاتی، امنیتی و نیروهای اختاپوسی کشتار ما می گردد. هزینه دستگاههای نفرت انگیز شستشوی مغزی انسانها مانند صدا و سیما، حوزه های دینی، مساجد، حسینیه ها، مراکز روضه خوانی و مداحی، شبکه های تبلیغاتی یا سایر نهادهای سرکوب فکری ما می شود. به نگهداری و بازتولید ماشین وحشت زای نظم سیاسی، حقوقی، مدنی، فرهنگی سرمایه یا دولت سرمایه داری اختصاص می یابد. چاه ویلی که بخش عظیم حاصل کار ما را می بلعد تا سرمایه داری را پا برجا و بر ما تحمیل کند. خرج بحران آفرینی ها، رقابت ها و توسعه طلبی های فاشیسم اسلامی بورژوازی در منطقه و جهان می گردد و بالاخره صرف رفاه، شادی، تفریح، کاخسازی و ولنجک و لواسان آفرینی وحوش سرمایه دار می شود.
4- چرا چنین است؟ چرا فقط 7 درصد از کل حاصل کار و تولید ما هزینه معاش، دارو، درمان، بهداشت، سلامتی، آموزش، آب، برق، رفاه یا کل به اصطلاح زندگی طبقه ما و 93 درصدش سیل سرکش سرمایه طبقه سرمایه دار، قدرت، رفاه، فخر، ثروت و حاکمیت صاحبان سرمایه یا ابزار سرکوب فیزیکی و فکری ما توسط دولت سرمایه داری می شود؟! چرا ما خالقان دنیای سرمایه ها، ثروت ها و قدرت ها، در باتلاق گرسنگی، فقر، ذلت، گورخوابی، آوارگی غوطه می خوریم و حاصل کار ما، به ضد ما، نیروی قاهر مستولی بر ما، خدای قهار حاکم بر سرنوشت ما، بانی کل ذلت، استثمارشوندگی و فرودستی ما می گردد؟؟!! پاسخ روشن است. در سیطره نظام سرمایه داری زندگی می کنیم. بنیاد هستی سرمایه بر جدائی ما از کار خود استوار است. ما از هر نوع دخالت در تعیین تکلیف کار، حاصل رنج و تولید و زندگی خویش ساقط هستیم.
5- چه می توانیم بکنیم؟ پاسخ دشوار نیست، هیچ چاره ای نداریم جز اینکه راه پیکار برای تسلط بر سرنوشت کار، تولید و زندگی خود را پیدا کنیم و پیش گیریم. در سراسر تاریخ سرمایه داری باید این کار را می کردیم، ازهمین جا هم شروع نمودیم، اما سرمایه با شستشوی مغزی، سرکوب فیزیکی، دولت، قانون، حقوق، مدنیت، آموزش، دموکراسی، فرهنگ، مذهب، ناسیونالیسم و تمامی سلاح های دیگرش راه ورود طبقه ما به این میدان را مین گذاری کرد. در شعور ما القاء نمود که کارگریم، فروشنده نیروی کاریم، کار می کنیم و مزد می گیریم، وجود ما موضوعیت و مکان دیگری ندارد!!! در بهترین حالت، در چند کشور دنیا وقتی با قدرت پیکار ما مواجه شد، بساط دموکراسی، قانون، حق تشکیل اتحادیه و حزب، حق تظاهرات، آزادی بیان و مانند اینها پهن کرد، با این حربه ها به جان جنبش ما افتاد و به کمک آنها ما را از میدان مبارزه طبقاتی خارج کرد. ما را در گورستان نظم سرمایه و جدال بر سر کم یا زیادی مزدها دفن نمود. ماجرا به اینجا ختم نشد، سرمایه لباس اتحادیه کارگری پوشید، جوشن «سرمایه ستیزی»!!! بر تن کرد، سوسیال دموکرات و لنینیست شد، با این رویکردها، زیر این بیرق ها، تا اعماق هستی توده های طبقه ما پیش رفت، فکر، شعور، شناخت و قدرت تشخیص ما را معماری نمود و در پویه این معماری، ما را متقاعد ساخت که کارگر بودن را سرنوشت خود دانیم، مبارزه با سرمایه داری را به بهبود بی ثبات شرایط کار و معاش محدود سازیم، اگر از رژیم روز و الگوی مسلط سرمایه داری راضی نبودیم، پشت سر حزب مدعی کمونیسم و رهائی انسان صف بندیم، دولت روز را ساقط و یک «دولت کارگری»! بر پا داریم!!! برنامه ریزی رابطه خرید و فروش نیروی کار توسط این دولت را دنیای موعود «کمونیسم» پنداریم!!. سرمایه با اتخاذ کل این ترفندها، تشکیل این تریبونها و توسل به همه راهبردها و ساز و کارهای دیگر ما را از سنگر مبارزه طبقاتی بیرون راند. سراسر قرن بیستم و بعد آن، دوران گسست فاجعه بار ما از ریل پیکار طبقاتی ضد سرمایه داری شد.
کارزار کارگر برای رتق و فتق امور معیشتی، رفاهی، اجتماعی در چهارچوب وفاداری به نظام سرمایه داری و قبول ماندگاری بردگی مزدی، مبارزه طبقاتی نیست، ضد آن است. پیکار توده کارگر پشت سر یک حزب سیاسی برای سقوط رژیم حاکم و استقرار معجونی به نام «دولت کارگری»!! نیزهیچ سنخیتی با مبارزه ضد سرمایه داری طبقه ما ندارد و قله فتوحاتش جایگزینی الگوئی از سرمایه داری با الگوی دیگر خواهد بود. مبارزه طبقاتی کارزار تعطیل ناپذیر و پرپیچ و خم توده کارگر برای تسلط شورائی سراسری آحاد انسانها بر سرنوشت کار، تولید و زندگی خود و محو کار مزدی است. ما یک قرن و چند دهه است که از این میدان خارج شده و این سنگر را ترک گفته ایم. وضعیت فاجعه بار، فرومانده و زمینگیر جنبش ما محصول مستقیم همین جدائی بحران زای بدفرجام است. بدون برون رفت از این باتلاق دهشت زای فرساینده، قادر به برداشتن هیچ گامی به جلو نیستیم، هر روزمان از روز پیش بدتر خواهد شد، هر لحظه ژرفتر و سهمگین تر از لحظه قبل به ورطه گرسنگی، فلاکت، آوارگی و مرگ ناشی از فقر فرو خواهیم رفت و شکست پشت سر شکست را تحمل خواهیم کرد. این بدبینی نیست. واقعیت کریه و عریانی است که در طول تاریخ سرمایه داری، به ویژه از نیمه دوم قرن بیستم به این سو با گوشت، پوست، خون خویش لمس کرده ایم و امروز بیش از هر زمان دیگر لمس می کنیم. سرمایه داری برای بقای ساعت به ساعت خود، هیچ چاره ای سوای قتل عام آخرین ته مانده های معیشتی ما ندارد و این کار را هر روز با تمامی زرادخانه های سرکوب فیزیکی و فکری خود انجام می دهد. همین الان چهار میلیارد نفر از جمعیت 6 میلیارد نفری طبقه جهانی ما در گرسنگی مرگ آور غوطه می خورند، میلیاردها نفر بیکار، آواره، بی خانمان و ویرانه خوابند، شمار کودکان کار دنیا سر به آسمان می ساید، میلیاردها زن و کودک کارگر در میان شعله های جنگ همیشه جاری میان وحوش بورژوازی می سوزند. چندین میلیارد کارگر جهان فاقد آب آشامیدنی سالم یا ابتدائی ترین امکانات دارو و درمان هستند.
به پرسش پیشین خود باز گردیم. چه باید بکنیم؟ جواب همان است که گفتیم. یگانه راه زنده ماندن و زندگی ما آنست که میدان کارزار را از بیخ و بن عوض کنیم. آگاهانه، دردمندانه و درون جوش بپذیریم که آنچه در طول قرن بیستم تا حال انجام داده و انجام می دهیم هیچ شباهتی به مبارزه آگاهانه طبقاتی ضد سرمایه داری نداشته است و ندارد. در هیچ کجا، در هیچ حوزه، نه در پهنه پیکار برای بهبود معاش، رفاه و آزادی، نه در خیزش های سراسری سرنگونی طلبانه، نه در انقلابات پرشور پی در پی، نه در عرصه آنچه کارزار سوسیالیستی و ضد سرمایه خوانده ایم!!! در هیچ کدام، به هیچ وجه، علیه سرمایه، علیه اساس موجودیت سرمایه داری مبارزه نکرده ایم و راه این مبارزه را در پیش نگرفته ایم. ریشه کل بدبختی های ما در اینجاست. باید به مبارزه طبقاتی برگردیم، مبارزه ای که تجلی کارزار واقعی طبقه ما علیه استثمار، علیه همه اشکال ستم سرمایه، تمامی بی حقوقی های مولود نظام بردگی مزدی، علیه اساس جدائی ما از سرنوشت کار و تولید و زندگی و علیه بنیاد موجودیت سرمایه داری باشد.
راه این مبارزه روشن است. حی و حاضر، میانگین حاصل کار و تولید سالانه ما بالغ بر 2160 تریلیون تومان است. این ارزش ها را ما تولید کرده ایم، خالق کل آن ما هستیم، ریال، به ریال آن باید صرف معیشت، رفاه، آموزش، بهداشت، دارو و درمان، ارتقاء سطح آسایش، سلامتی جسم و تعالی فکری ما گردد، هیچ ریال آن نباید سرمایه طبقه سرمایه دار، هزینه دولت و ماشین نظم سیاسی، حقوقی، مدنی سرمایه یا دستگاههای اختاپوسی حاکمیت سرمایه داری گردد. برای این کار باید کل این تولید توسط ما برنامه ریزی شود. مائیم که باید و می توانیم در باره چه تولید شود، چه تولید نشود و سرنوشت کار و تولید و زندگی خویش برنامه ریزی کنیم و تصمیم بگیریم. کل آحاد طبقه ما باید در این تصمیم گیری و برنامه ریزی شرکت مستقیم، آگاه، فعال، خلاق، آزاد و نافذ داشته باشند. این تنها و تنها راه خلاصی ما از این وضعیت مالامال از گرسنگی، فلاکت، آوارگی، گورخوابی، بیماری و سیه روزی است.
چه باید بکنیم تا چنین شود؟ راهبرد ما برای تسلط بر سرنوشت کار و تولید و زندگی خود، برای لغو کار مزدی و محو سرمایه داری کدام است، برای حصول این هدف نیازمند کدامین راهکارها، چاره گریها و راه حلها هستیم؟ مبارزه جاری روز ما برای خروج از باتلاق مرگبار کنونی و اتخاذ رویکرد طبقاتی ضد بردگی مزدی، وارد کدام میدان ها، سنگلاخها، سنگربندیها، فراز و فرودها یا پیچ و خم ها خواهد شد. پاسخ این پرسش ها قرار نیست از پیش توسط محافل یا افرادی نسخه پیچی گردد، همه بحث بر سر تغییر ریشه ای میدان کارزار، گسست از رفرمیسم راست و چپ مستولی و آغاز مبارزه واقعی طبقاتی ضد سرمایه داری است. برای این کار مجبوریم.
اول – نه از قداست کارگر بودن!! که از تدارک محو بردگی مزدی عزیمت کنیم
با قبول حقانیت کار مزدی!! و امید زندگی بهتر در سیطره خرید و فروش نیروی کار!!، با عزیمت از استیصال مقدر کارگری!! و چشم به راه نقش بازی حزب منجی!!، با توهم به اجماع میان فروشندگی نیروی کار و زندگی مرفه و آزاد!! نمی توان وارد کارزار واقعی طبقاتی شد. نمی توان شیپور جنگ رهائی از اسارت سرمایه داری را به صدا در آورد. وقتی کارگر بودن را امر عادی زندگی و میدان مبارزه برای معیشت، حقوق، آزادیهای سیاسی، کاهش نابرابری را ارض حاکمیت سرمایه یا تغییر رژیم و تعویض الگوی سرمایه داری بینیم، زمانی که فروش نیروی کار را با اساس حق، آزادی، رفاه، کرامت و زندگی شرافتمندانه انسانی در تضاد فاحش آنتاگونیستی نبینیم وعلیه اساس کارگر بودن خویش برنخیزیم، سرمایه است که برای همه چیز تصمیم می گیرد. ما از اواخر قرن نوزده تا حال اسیر این تلقی شوم بوده ایم. طاعونی که سرمایه، جنبش سندیکائی و بورژوازی لنینی به جان جنبش ما انداخته واز طریق آن ما را از میدان مبارزه طبقاتی خارج کرده است. زیر این آوار باید بیرون آمد. کارگریم اما کارگر بودن مصیبتی است که سرمایه بر ما تحمیل کرده است. ریل پیکار ما در همه عرصه ها باید گواه تدارک برای پایان دادن به کارگر بودن خود باشد.
دوم – یک قدرت سازمان یافته ضد سرمایه داری شویم
در نقطه، نقطه جهنم سرمایه داری مبارزه می کنیم، همه جا در حال اعتصاب، اعتراض، راهبندان، شورش و خیزش هستیم، اما بدبختانه، بدون استثناء، همه جا، در همه شرایط به عنوان کارگران این یا آن مرکز کار با سرمایه دار معین یا دولت سرمایه داری وارد کشمکش می شویم!! دردها، رنجها، ریشه بدبختی ها، خواست ها، انتظارات، فریادها یا کل هستی اجتماعی و انسانی ما یکی است، اما به گونه بسیار وحشتناکی اصرار به انکار این هستی اجتماعی واحد داریم. هر عده، هر صد یا هزار کارگر، خود را مقیم محکوم جزیره محل کار روز می بینیم. جبهه رویاروی خویش را طول و عرض واکنش مالک مؤسسه به خواست های خود می پنداریم، راه حصول انتظارات را مشاجره محدود درون کارگاهی یا در بهترین حالت تعطیل چرخه تولید کارخانه می شناسیم. کل اینها سدهای آهنین سر راه برپائی یک جنبش نیرومند سرنوشت ساز است. ما یک طبقه اجتماعی واحد هستیم. کل ما از کار و پروسه تعیین سرنوشت کار، تولید، زندگی خود جدا هستیم، ریشه گرسنگی، فقر، فرودستی، بی حقوقی ها، تبعیضات و محرومیت ما از ابتدائی ترین آزادی ها در وجود سرمایه است. یکایک ما با سرمایه در حال جدال و کشمکش هستیم. بند، بند زندگی یا هستی طبقاتی و انسانی ما فریاد می زند که باید هر کدام، سلول زنده، اثرگذار، آگاه، نافذ و انداموار یک جنبش سراسری شورائی ضد بردگی مزدی گردیم. باید یک قدرت سازمان یافته شورائی ضد سرمایه شویم. باید به صورت خودپو، مصمم، استوار و اندیشیده راه برپائی این جنبش یا این قدرت متحد طبقاتی را پیش گیریم.
سوم – سازمانیابی سراسری شورائی ضد کار مزدی یگانه ظرف مبارزه واقعی طبقاتی ما است
هر میزان موفقیت مبارزه ما علیه اساس جدائی از کار یا پویه تعیین تکلیف تولید، کار و زندگی، در گرو دخالتگری هر چه وسیع تر، آگاه تر، آزادتر، پرشورتر و خلاق تر، آحاد هر چه عظیم تر توده های طبقه ما در این پیکار است. جنبش شورائی ضد کار مزدی تنها و تنها ظرف یا سنگری است که این مشارکت را با این ویژگیها و شروط کاملا حیاتی ممکن می سازد، شالوده کار این جنبش درهمرفتگی و همگن سازی مبارزه برای مطالبات عاجل با جنگ ضد سرمایه داری، پیکار علیه استثمار، ستم، بی حقوقی و نابرابری با ارتقاء روزافزون آگاهی و شناخت طبقاتی توده کارگر، گسترش کارزار ضد سرمایه داری با بالندگی، رشد، استخوانبندی و شکوفائی قدرت سازمان یافته شورائی کارگران است. جنبش شورائی ضد کار مزدی با این توصیف، همان نیروی بالنده نوین در شرایط استیلای نظام کهنه منحط مستولی است. اگر در دوره استقرار سرواژ و فئودالیسم، شیوه تولید سرمایه داری بود که می بالید و بورژوازی سوار موج انکشاف رابطه خرید و فروش نیروی کار قدرت تاریخی میداندار می شد، در اینجا، در سیطره استیلای سرمایه داری هیچ شیوه تولیدی جدیدی در حال شکوفائی نیست، یگانه نیروی بالنده نوین تاریخی، همین جنبش شورائی سراسری ضد سرمایه داری است که باید و می تواند ببالد، نیرومند و نیرومندتر گردد، شاخ و برگ کشد، استخوان بندی شکست ناپذیر آهنین یابد، قدرت سازمان یافته طبقاتی گردد، مظهر دخالتگری آگاه، آزاد، نافذ، شورائی و خلاق آحاد انسانها شود، سنگر به سنگر بورژوازی را به عقب راند، سرمایه داری را آماج توپخانه توفنده خود گیرد، دولت سرمایه را سرنگون و جامعه فارغ از رابطه خرید و فروش نیروی کار را مستقر سازد. حزب آفرینی و سندیکاسازی صرفا راهبرد و راهکار بقای نظام اختاپوسی سرمایه داری یا جایگزینی شکلی از آن با شکل دیگر است. چیزی که درطول قرن بیستم به وفور اتفاق افتاد و حاصلش را همه می دانیم.
چهارم – تعیین سرنوشت کار و تولید را دستور کار جنبش سازمان یافته شورائی سازیم
هر گام پیشروی در برپائی جنبش شورائی سراسری ضد سرمایه داری گامی در راستای جایگزین سازی مبارزات محقر محکوم به شکست محصور در چهاردیواری کارخانه ها و مراکز کار با این جنبش خواهد بود. به میزانی که ما در شکل یک طبقه به صورت شورائی متشکل گردیم می توانیم قدرت شورائی روز خود را وارد میدان جنگ علیه سرمایه داری سازیم. جنبش ما در این وضع، در این آرایش نوین، در میدان کارزار واقعی طبقاتی، کیفرخواست خود علیه موجودیت سرمایه داری و مانیفست مبارزه خویش برای تسلط بر سرنوشت کار، تولید و زندگی را صادر خواهد کرد. این مانیفست را شیرازه یا نقشه کارزار طبقاتی جاری خواهد ساخت. محتوای کیفرخواست خارج سازی کل 2160 تریلیون تومان محصول سالانه اجتماعی از چنگال طبقه سرمایه دار و دولت سرمایه داری است، فحوای شفاف مانیفست اعلام تدارک روزافزون پیکار برای برنامه ریزی کار و تولید خواهد بود.
به نام طبقه و جنبش خود اعلام می کنیم که از کل این محصول، کدام درصد به معیشت، کدام درصد به بهداشت و دارو و درمان، محیط زیست، کدام درصد به آموزش و نگهداری سالمندان یا پرورش کودکان، کدامین درصد صرف راه و شهرسازی و حمل و نقل زمینی، هوائی، دریائی، بنادر، چه بخشی به پژوهش و تفریح یا دهها و صدها عرصه دیگر خواهد شد. اعلام می داریم که جنبش شورائی طبقه ما خواهان قطع کامل و بدون هیچ قید و شرط هر نوع تخصیص هر درصد حاصل کار و تولید توده های خود به هر نهاد دولتی، ماشین نظم سیاسی سرمایه، ارتش، سپاه، بسیج، پلیس، هر دستگاه بشرستیز امنیتی، قضائی، حوزه های دینی، هر مؤسسه مذهبی، هر سازمان اختاپوسی قهر فیزیکی و فکری سرمایه داری، خواستار انحلال کلیه این مؤسسات و برچیدن هر نوع دولت بالای سر است. تصریح می کنیم که طرح امحاء این نهادها هیچ ربطی به دموکراسی طلبی نسخه پیچی بورژوازی یا احزاب اپوزیسیون نمای لنینی ندارد، بلکه جزء لایتجزای پروسه پیکار طبقاتی ضد سرمایه داری ما است. در این مانیفست مبارزه برای افزایش دستمزد، بهبود شرایط کار و معاش، رفاه اجتماعی، بیمه بیکاری، بیمه دارو و درمان، آموزش، پرورش، بازنشستگی، ایاب و ذهاب و نوع اینها جای خود را به جنگ برای خارج سازی کل حاصل کار و تولید از چنگال طبقه سرمایه دار و دولت خواهد داد، مبارزه زیر لوای قبول کارگر بودن و کارگر ماندن، جای خود را به طغیان علیه هر میزان سرمایه شدن محصول کار، اختصاص هر دینار آن به ماشین اختاپوسی نظم و سرکوب سرمایه، با بیرق سرشکن سازی کل فراورده های کار به حوزه های مختلف زندگی انسانی می دهد. به جای مطالبه آزادی های سیاسی و حقوق مدنی، سرچشمه اصلی و واقعی وجود تمامی نهادهای سرکوب، سلب آزادی و شستشوی مغزی را خشک می کنیم، مبارزه برای رفع ستم و تبعیضات جنایتکارانه جنسی، قومی، نژادی از طریق دموکراتیزاسیون سرمایه داری را!! با پیکار علیه شالوده های واقعی این تبعیضات و ستم ها یا جنگ نیرومند طبقاتی برای تحمیل رفع آنها بر نظام سرمایه داری جایگزین می سازیم. بر محو بدون قید و شرط کار خانگی می کوبیم، داوطلبانه بودن کار، تعریف کار توسط جنبش شورائی ضد بردگی مزدی، محو هر نوع قفل زدن معاش، رفاه و زندگی فارغ از کاستی به کار اجباری را جزء لایتجزای پروسه کارزار طبقاتی می کنیم، هر بارقه مردسالاری را به عنوان میراث ننگین جامعه طبقاتی کلا و نظام بردگی مزدی خصوصا زیر شلاق مبارزه می گیریم. محو کل آنچه را که زیر نام قانون و قرار و حقوق و نظم پاسدار رابطه خرید و فروش نیروی کار یا پشتوانه بقای وجود طبقات است، موضوع جنگ می کنیم. ریشه فحشاء و اعتیاد را می خشکانیم، جنبش در حال گسترش خود را که استخوان بندی مراودات عالی انسانی در جامعه فارغ از وجود کار مزدی آتی است، نماد عالی محو تمامی نابرابری ها و تمایزات پوسیده اجتماعی می سازیم. کارزار سازمانیافته شورائی ما تمامی جدائی و ناهمگنی میان مبارزه روز و جنگ رادیکال طبقاتی علیه سرمایه داری را از میان بر می دارد.
پنجم – ساز و کارها و سلاح های کارساز جنبش ما
ما آفریننده کل سرمایه ها، ثروت ها و قدرت ها هستیم. کلید هستی سرمایه داری در دستان ما است و صد البته نه در دست ما کارگران این یا آن مرکز کار، این یا آن بخش طبقه کارگر بلکه فقط در دست طبقه ما، در دست جنبش متشکل شورائی ضد کار مزدی ما، اگر این جنبش را بر پا داریم و به هر میزان که در این برپائی پیش تازیم به همان میزان قدرت طبقه خود را علیه سرمایه اعمال می کنیم، نظم اقتصادی سرمایه داری را در هم می کوبیم، چرخه تولید سرمایه را از چرخش باز می داریم. تمامی شبکه های حمل و نقل سرمایه داری را مختل می سازیم، اب و برق و همه چیز این نظام را از کار می اندازیم. با جنبش شورائی خود مراکز کار و تولید را تصرف می کنیم، کل مستغلات و خانه های خالی سرمایه داران را از چنگالشان بیرون و سکونتگاه بی خانمان ها می سازیم، نظم سیاسی و حقوقی و مدنی سرمایه را به ورطه فروپاشی می اندازیم. ما تمامی اهرم ها، ساز و کارها و سلاح های لازم برای جنگ رادیکال طبقاتی علیه موجودیت سرمایه داری را دارا هستیم. باید شروع کنیم. حرف آخر خطاب به تمامی همزنجیران این است. طبقه ما بر سر یک دو راهی بسیار سهمگین تاریخی قرار گرفته است. یا باید به سنگر توفنده مبارزه طبقاتی برگردیم و جنگ واقعی رهائی انسان را آغاز کنیم، در غیر این صورت به مرگ بسیار زبونانه و ذلت بار در زیر تازیانه بی رحم سرمایه رضایت دهیم. انتخاب یکی از این دو راه، گریزناپذیر است. ما کارگران ضد سرمایه داری دیری است که راه نخست را برگزیده ایم و آماده فشردن دست هر همزنجیر برای تاختن و جنگیدن در این راه هستیم. شما چه فکر می کنید؟
کارگران ضد سرمایه داری – شهریور 1399