کارگران هفت تپه با صدور اطلاعیه ای زیر نام بزرگداشت روز معلم و حمایت از خواستهای معلمان، نکاتی را مطرح نموده اند که گواه تأثیرپذیری آنان از القائات مسموم و تولیدات سهمناک ماشین تحریف سرمایه است. جنبش کارگری باید این وارونه بینی ها و تلقیات مخرب را از ساحت شناخت، آگاهی و پروسه کارزار جاری طبقاتی خود پالایش کند. در این گذر به چند نکته زیر اشاره می کنیم.
1 – همزنجیران ما گفته اند: «معلم با دغدغه نان، کار شیفت دوم و انواع محدودیت ها نمی تواند نقش تربیت و آموزش دانش آموز را آن طور که انتظار می رود ایفاء کند» وحشت گرسنگی و کار دو شیفتی مرگبار جنایت هولناکی است که سرمایه داری و رژیم اسلامی سرمایه بر توده کارگر تحمیل کرده است. باید علیه این وضعیت و نظام بانی آن جنگید، اما تصور اینکه با بهبود معاش معلمان، آموزش و پرورش حاضر، انسانی، متضمن رشد و شایسته انسان گردد یک توهم پردازی محصول ماشین شستشوی مغزی سرمایه است. علم نیاز حیاتی بشر و یادگیری، پژوهش، تعمیق و گسترش آن جزء لایتجزای پروسه کار انسانی برای بازتولید و غنای بدون مرز زندگی خود است. این بدیهی ترین بدیهیات است اما تعلیم و تربیت موجود، در ماهیت، محتوا، جهتگیری، هدف و همه چیزش بدون استثنا در خدمت پاسخ به نیازهای چرخه تولید سرمایه، ارتقاء سرطانی بارآوری کار، افزایش کهکشانی سود، انباشت و تحکیم پایه های حاکمیت نظام بردگی مزدی است. معضل این آموزش بر خلاف انگاره پردازیهای بورژوازی یا منتقدین دموکراسی جوی رژیمهای حاکم سرمایه به هیچ وجه در غلظت سموم شعورزدای دینی و ناسیونالیستی آن خلاصه نمی گردد. شالوده دانش، کشف، پژوهش، ابداع، یادگیری، اختراع و همه مسائل مربوط به علم، آموزش و پرورش سرمایه داری، بر قربانی ساختن هر چه رعب انگیزتر بشر در آستانه سودآوری هر چه غول آساتر و انباشت هر چه سونامی وارتر سرمایه استوار است. به شرایط روز دنیا نگاه کنید، دانش بشری در دستان سرمایه در حالی که در عرصه افزایش طغیان آمیز بارآوری کار و تشدید سهمگین استثمار کارگر عظیم ترین تکنیکها را آفریده است، در حالی که برای سود کهکشانی تر سرمایه، کل خورد و خوراک، پوشاک، هوای تنفسی، زمین، دریا، آب آشامیدنی، کوه و جنگل را مالامال از میلیونها سموم مهلک کرده است در مقابل ویروس مرگباری مانند کرونا و بیماری کووید 19 یا هزاران بیماری دیگر،مفلوج، مفلوک، مستأصل و زبون زانو زده است. چرا؟ پاسخ روشن است. آنچه در برنامه ریزی دانش، پژوهش، کشف و کندوکاو سرمایه محلی از اعراب ندارد انسان و آنچه حائز کل نقشها، اهمیتها و اعتبارها است سود و باز هم سود است. این سخن که گویا اگر معاش معلمان بهبود یابد آموزش و پرورش موجود پاسخگوی نیازهای رشد، شکوفائی و بلوغ بشر خواهد شد!! به این می ماند که بگوئیم اگر دستمزد کارگران هفت تپه افزایش یابد آنها مؤمن تر کار خواهند کرد و حاصل کارشان مایه بالارفتن رفاه، سلامتی و بی نیازی از سر و دوش انسانها خواهد گردید!! اینها توهمات ساخته و پرداخته سرمایه است. تا این نظام باقی است کارگر هر چه بیشتر کار کند خود را زبون تر و سرمایه را فربه تر می سازد، هر چه مؤمن تر خود را بفرساید، احمقانه تر و بی شعورتر خود را در آستانه سودآفزائی سرمایه قربانی می کند.
2 – کارگران هفت تپه نوشته اند: «معلمان مانند ما کارگران در این سالها زیر انواع فشار، پرونده سازی و زندان …. بودند… ما کارگران ضمن ابراز همدردی با معلمان عزیز، خواستار آزادی فوری آنها … هستیم.» اصرار تعصب آمیز نویسندگان اطلاعیه بر کارگر نبودن معلمان، تفکیک طبقاتی میان معلم و کارگر و اینکه زیر بیرق کارگر از موجودی به نام معلم که گویا کارگر نیست!!! حمایت می کنند، یک تلقی بسیار زیانبار شایع میان بخشی از توده کارگر و جنبش کارگری است. فعالان ضد سرمایه داری در این باره به اندازه کافی گفته و نوشته اند، آنان توضیح داده اند که معلم، پرستار، بهیار، مترجم، لایه ای از کارکنان ادارات دولتی و خصوصی، راننده، خبرنگار و خیلی های دیگر به همان اندازه می توانند کارگر باشند که نیروی فروشنده نیروی کار در صنایع یا حوزه های دیگر انباشت سرمایه، کارگرند. کارگر کسی است که نیروی کارش را می فروشد، هر مزد و حقوق بگیری کارگر نیست. کارگر با فروش نیروی کارش از کار خود، از هر نوع تصمیم گیری در باره سرنوشت کار، تولید و زندگی خود ساقط می گردد. معلم، کارگر است و جمعیت کثیر معلمان جزء غیرقابل تفکیک طبقه کارگر را تشکیل می دهند. این فقط رفرمیستهای سندیکالیست هستند که آگاهانه یا ناآگاهانه و در هر دو حال به نفع سرمایه بر غیرکارگر بودن معلمان، صنف صنف نمودن توده فروشنده نیروی کار سماجت می ورزند و از این طریق ضربه مهلکی بر شیرازه همبستگی و همجوشی طبقاتی کارگران وارد می سازند.
3 – اطلاعیه نویسان می گویند: « ما کارگران از حق تشکل مستقل معلمان دفاع می کنیم» این حرف نه فقط هیچ نشانی از هیچ جهتگیری آگاهانه کارگری برای هموارسازی راه سازمانیابی طبقاتی ضد سرمایه داری توده کارگر ندارد که بالعکس، در راستای ویرانسازی هر سنگ بنای این سازمانیابی است. لفظ «تشکل مستقل» در اینجا اسم رمزی برای اشاعه راهبردهای سندیکالیستی و کفن و دفن طبقه کارگر در گورستان رفرمیسم راست اتحادیه ای است. تشکل مستقل کارگران فقط جنبش شورائی سازمانیافته سراسری ضد سرمایه داری آنان است. جنبشی که نمایش قدرت متشکل، متحد و یکپارچه توده کارگر در صف پیکار علیه سرمایه باشد، تشکل مستقل مطمح نظر نویسندگان اطلاعیه سوای دکه سوداگری از نوع «کانون صنفی معلمان»، سندیکای هفته تپه، شرکت واحد و مانند اینها هیچ چیز دیگر نیست. تشکلهائی که پدید می آیند تا جنبش کارگری را شقه، شقه کنند، در قانون مداری، قانونسالاری، نظم حقوقی، مدنی و سیاسی سرمایه مدفون سازند. از هر گونه خیزش و پیکار ضد کار مزدی باز دارند، دکه ای برای چانه زدن و داد و ستد مشتی سندیکالیست با صاحبان سرمایه و دولت سرمایه داری باشند و در یک کلام راه پیکار طبقاتی توده کارگر را سد سازند.
4 – کارگران هفت تپه در اینجا نیز مثل همه جاهای دیگر تغییر شکل مالکیت سرمایه، دولتی ماندن مراکز کار و تعطیل خصوصی سازی را نوشداروی حیات خویش، معلمان و سایر کارگران دانسته اند. در این مورد نیز فراوان گفتگو شده است. اما نویسندگان اطلاعیه بر کارساز بودن مالکیت دولتی سرمایه در تضمین اشتغال و فقرزدائی از زندگی کارگران اصرار دارند!!! آنها می توانند چنین انگارند، اما زمین و زمان دنیای سرمایه داری در گوش هر کارگر دارای حداقل آگاهی و شعور طبقاتی فریاد می زند که مشکل وجود سرمایه و نه شکل مالکیت آن است. قابل تعمق است که همین اطلاعیه حی و حاضر هفت تپه ای ها در جمله، جمله خود از فقر، فلاکت، وضعیت پریشان و فاجعه بار اشتغال معلمان می گوید. اکثریت غالب معلمان، کارگران دولت سرمایه اند، از میان این توده کثیر یک میلیونی کارگر، بخش چشمگیری به لحاظ بهای نیروی کار، امنیت اشتغال و سایر شرایط زندگی وضعیتی کاملا وخیم دارند. به صورت گاه مزد، یا در واقع با بدترین قرارداد کار استثمار می شوند، سه ماه از سال هیچ ریالی دریافت نمی کنند، فاقد هر نوع تضمین برای ادامه فروش نیروی کار خود هستند و فراروان بدبختی های دیگر، باز هم تصریح و تکرار می کنیم. باید یک قدرت متحد شورائی سراسری شد و علیه موجودیت سرمایه جنگید. تنها از این طریق می توان سرمایه داران را مجبور به عقب نشینی و قبول خواسته ها کرد. با دخیل بندی به بارگاه قدرت سرمایه و خواست تغییر شکل مالکیت مرکز کار از خصوصی به دولتی هیچ گرهی در هیچ کجای زندگی هیچ کارگری گشوده نخواهد شد.
5 – نویسندگان اطلاعیه خیلی پرشور و تب آلود بر حمایت خود از خواستهای معلمان تأکید می ورزند. اجازه دهید این «حمایت» را کمی بشکافیم. این حمایت و جانبداری به رغم ظاهر فریبایش، یک تعبد سندیکالیستی برای شقه، شقه کردن جنبش کارگری و صنف، صنف نمودن کارگران، بستن سد بر سر راه سازمانیابی متحد شورائی و سراسری ضد بردگی مزدی توده وسیع کارگر است. معنای زمینی این حمایت آنست که کارگران لازم نیست یک قدرت متشکل سراسری ضد بردگی مزدی شوند، آنها یک طبقه اجتماعی ضد سرمایه نیستند و نباید باشند!!! مشتی فروشنده نیروی کار در این یا آن کارخانه اند، بردگانی که صاحبان معینی دارند، مالکانی که توسط رژیم حاکم هم حمایت می شوند. این فروشندگان نیروی کار پراکنده باید در همان چهاردیواری محیط کار، سندیکا سازند یا هر تشکل دیگری با هر نام اما با رسالت سندیکا پدید آرند. بر فراز این امامزاده با مالکان خود و دولت سرمایه چانه زنند، خواستار بهای نیروی کار برای ادامه بردگی مزدی مادام العمر شوند. در همان حال خواستار حمایت کارگران شاغل در چهاردیواری های دیگر گردند. فقط در چنین نگرشی است که کل رابطه میان توده های وسیع طبقه کارگر به حمایت این عده از آن عده محدود می شود. در غیر این صورت و هر گاه از حصار پوسیده سندیکالیسم خارج گردیم آنگاه نیاز مبرم و سرکش ابراز وجود به صورت یک جنبش سراسری شورائی سازمان یافته طبقاتی است که ما را در خود کلافه می کند و آرامش را از ما سلب می نماید. جای تعجب نیست که کارگران هفت تپه دهه ها است در حال مبارزه اند. در طول این مبارزه به میدانداریهای پرشکوهی دست یازیده اند، اینجا و آنجا مرزهای رفرمیسم را شکسته اند و دست به صف آرائی رادیکال ضد سرمایه داری زده اند. در همه این مدت فریاد حمایتشان از دیگران و حمایت خواهی آنان از سایرین بلند بوده است اما هیچگاه، هیچ گام جدی برای همپیوندی، تشکل یابی واقعی سرمایه ستیز، شورائی و سراسری توده های طبقه خود بر نداشته اند.
کارگران ضد سرمایه داری
مهر 1399