اگر یک کارگر عکاس با درد و رنج، شناخت و شعور ضد سرمایه داری باشیم و عدسی دوربین خویش را به گونه ای هدفدار بر روی منطقه ای از دنیا که نامش جهنم بردگی مزدی ایران است بچرخانیم. دردناک ترین و رقت بارترین صحنه ها را در تصویر خواهیم یافت. آیا به این خاطر که همه جا سایه فقر، فلاکت، گرسنگی، بی خانمانی، بیماری یا تبعیضات جنیاتکارانه جنسیتی سنگین است؟ بدون شک آری، اما دردی بسیار کوبنده تر و فاجعه ای سهمگین تر از همه این ها هم وجود دارد. دردی که مسلما سرآمد کل دردها است. واقعیت های مصور توسط دوربین را با دقت نظر اندازیم. در این جهنم برای هیچ دقیقه ای چراغ اعتراض خاموش نیست. همین الان 400 کارگر شرکت حفاری جنوب در خیابان کیان پارس اهواز با شعار « نان بریدن مثل سر بریدن است» فریاد خشم می کشند و پای بر سنگفرش می کوبند. 1500 کارگر زغال سنگ کرمان در اعتراض به نقشه جنایتکارانه سرمایه داران برای بیکارسازی های گسترده دست از کار کشیده و خواستار تضمین اشتغال خود هستند. کارگران فضای سبز شهرداری کوت عبدالله اهواز، زیر فشار گرسنگی مرگ آور ناشی از تعویق چند ماهه مزدها چند قدم آن طرفتر ازهمزنجیران حفار خود، راه توسل به امامزاده استانداری را پیش گرفته اند تا شاید معجزه ای بینند!!! در سنندج شمار کثیر کارگران مپنا، به همین دلیل و با همین درد دست به اعتصاب زده اند، در شیراز 30 کارگر سالنهای جراحی و بیهوشی بیمارستان پیوند بوعلی که دو ماه تمام سلول، سلول هستی خود را وقف نجات بیماران کرونائی نموده اند، حال به جرم اعتراض علیه فقر مولود مزدبگیری و مزد بسیار ناچیز، اخراج شده اند، آنان لاجرم کوه خشم خود را بر سر مالکان بیمارستان فرو می ریزند، بالاخره و همزمان با وقوع همه این اعتراضات، هزاران کارگر ذوب آهن اصفهان نیز تلاش دارند تا سرمایه داران را از تشدید باز هم وحشیانه تر و مرگ آورتر شرایط کار که از دیرباز تا حال، به ویژه در سال های اخیر رسم هر چند وقت یک بار سرمایه شده است باز دارند. همه اینها فقط مربوط به زمان حال و چند روز اخیراست. این وضع در سراسر سال، طی سالیان دراز، در طول دهه ها، یک سده، با افت و خیز، زمانی در اوج و ایامی با افت جریان داشته است.  

کل انسانهای معترض کارگرند، کل آنها از فشار وحشیانه استثمار، گرسنگی، فلاکت، نداری، بی خانمانی، آوارگی، گورخوابی، ویرانه نشینی، بیماری، بی داروئی، تبعیضات جنایتکارانه جنسیتی، بی حقوقی انفجارآمیز و سونامی سرکوب و کشتار به ستوه آمده اند، همگی خواستار تغییر این وضع هستند. ریشه کل مصیبتها، دردها، بدبختیها، جنایتها و بربریتهائی که آنها را در خود غرق و به نابودی کشانده است در وجود سرمایه و در ژرفنای هستی سرمایه داری است. هستی طبقاتی واحد، درد و رنج و مصیبت واحد، ریشه واحد کل بدبختی ها و فاجعه ها، آری همه چیز همگن، همریشه و مشترک اما با تمامی اینها یک چیز به چشم نمی خورد!! و هیچ بارقه ای ساطع نمی کند!!، در هیچ کجا هیچ نیازی به چاره گری متحد طبقاتی ضد سرمایه داری مشاهده نمی گردد!! حتی در موارد زیادی ضرورت این همصدائی از سوی محافلی بلند می شود اما شنیدنی است که همین محافل در همین صدای مشترک!!!  آنچه را دنبال می کنند، نه پیوستگی و وحدت ضد سرمایه داری بلکه ضد آن است، دعوت به فراکسیونیسم سندیکالیستی، فرقه گرائی عقیدتی و سکتاریسم حزبی است. این همان درد سرآمد کل دردها و فاجعه سهمگین تر از کل فاجعه هاست. چند ده میلیون کارگر نماد خوفناک از هم گسیختگی، تشتت و تفرقه اند، همه آحاد یک طبقه اند اما عملا و به طور واقعی هیچ کس خود را یک سلول زنده ارگانیسم این طبقه نمی بیند و نمی داند. هیچ کس اهل ابراز هویت طبقاتی نیست، هر چند نفر، چند ده نفر یا چند صد نفر و گاه چند هزار نفر، خود را کارگران این یا آن کارخانه، این یا آن سرمایه دار می شناسند!!!  هیچ کس آدرس طبقه خود را نمی دهد همگی مباهی و سربلند، آدرس خانه استثمار کننده خویش را می دهند تا خیلی محکم و استوار هویت طبقاتی و طبقه خویش را بمباران کنند و نفی نمایند!!! وضع این گونه است و این وضع معنای زمینی و زمخت بسیار خاص، شوم، پلید و غم انگیزی دارد. معنایش آنست که ما قرار نیست خود را یک طبقه دانیم!! نمی خواهیم یک طبقه باشیم!!، قصد ابراز هویت به مثابه یک طبقه واحد را نداریم!! و بنا نیست با هویت طبقاتی واحد اعلام موجودیت کنیم. معنایش آنست که ما ریشه کل استثمار، فلاکت، بیحقوقی، ستمکشی، فروماندگی، زبونی ومحرومیتهای خود را در وجود سرمایه نمی بینیم، در بدترین حالت با این یا آن سرمایه دار اندکی مشکل داریم!! و در تلاش هستیم تا دل آنان را به رحم آریم!! معنای دردناک زمینی این وضع آنست که ما در تدارک ارتقاء خود به یک قدرت سازمان یافته سراسری، شورائی و ضد بردگی مزدی نمی باشیم. آهنگ عزیمت برای حصول این منظور نداریم و راه خلاصی از وضعیت حاضر را اتخاذ این جهتگیری نمی بینیم!!! فاجعه اساسی استیلای دهشت زای این وضع، این نگاه و این آرایش در طبقه کارگر و جنبش کارگری است. وضعی که مولود مستقیم سالیان دراز میدانداری قاهرانه رفرمیسم در هر دو شکل منحط راست یا چپ آن در جنبش کارگری جهانی است. شناخت از خود با تعلقات کارخانه ای، محلی، حزبی، سندیکائی هیچ معنایی سوای نفی هویت طبقاتی رادیکال ضد سرمایه داری خویش ندارد و این بلیه ای است که رفرمیسم بر جان توده های کارگر انداخته است. وقتی بناست، مبارزه برای افزایش مزد، شرایط کار بهتر یا علیه تبعیضات جنسیتی و کار کودک از پیکار علیه بنیاد هستی سرمایه منفک شود، وقتی بناست تسخیر قدرت سیاسی همه چیز و جنگ علیه کار مزدی هیچ چیز شود، آنگاه هیچ نیازی برای رجوع به هستی طبقاتی واحد، جنبش سازمان یافته شورائی و سراسری واحد علیه سرمایه، تبدیل شدن به یک قدرت متحد شورائی ضد کار مزدی نیز احساس نخواهد گردید. رفرمیسم در این گذر نقش مرگبارترین خوره ها و جذام ها را بازی نموده است. به مراسم اول ماه مه هر سال در ایران و جهان نگاه کنید. بسیار رعب انگیز، شنیع، چندش آور و موحش است. افرادی که حتی شمار کل آنها به 50 نفر نمی رسد زیر پرچم انترناسیونالیسم کارگری!!!! حاضر به دست کشیدن از هویت منحط و ذلت زای چند نفری خود نیستند. لیستی طولانی از سندیکای فلان، گروه بهمان، شاخه شرق، جوانه غرب نام خود را زیر اطلاعیه «مشترک» می اندازند!!! همچنان که در سطح جهانی وقتی در یک صف کنار هم قرار می گیرند!!! هر کدام بیرق ترکستان، کردستان، ارمنستان، عربستان، صربستان و درفش ایرانی، ژرمن، گل، عرب و اسلاو می افرازند!!!. ابراز وجود و نمایش قدرت به مثابه طبقه کارگر یا جنبش کارگری نیازمند آنست که همگی خود را آحاد یک طبقه دانیم، همگی ریشه کل استثمار، بدبختی ها، فلاکت ها، ستمکشی ها و بی خانمانی ها را در وجود سرمایه بکاویم، همگی خود را محتاج میدانداری نیرومند ضد سرمایه داری بینیم. برای خلاصی از وضع موجود، برای تحمیل کمترین عقب نشینی بر بورژوازی و نظام سرمایه داری، برای حصول نازل ترین خواست های خود در شرایط روز دنیا هیچ راهی جز این نداریم. باید این راه را پیش گیریم، به یاد آریم که در شرایطی گام هائی در این راه برداشته ایم. در تابستان چند سال پیش در هفت تپه و شوش بارقه ای از این تلاش را به نمایش نهادیم. ما، طبقه و جنبش جهانی ما تجربه این کار را به گونه ای بسیار افتخارآمیز و پرشکوه دارا است. باید استوار و مصمم دست کار شویم، لباس کارخانه، حرفه، بخش، صنعت، رسته، مولد، غیرمولد را از تن بیرون آریم و به مثابه طبقه کارگر، در جنبشی شورائی، سراسری و ضد کار مزدی ابراز موجودیت کنیم.

کارگران ضد سرمایه داری

اردیبهشت 99